📕✏سه نیمه سیب 🍎
هنوز تو اتاق مجتبی هستی که صدای زنگ در فضای خانه می پیچد.می دانی که باید بچه هایت باشند.تصویری شکسته و غمناک می بینی .در اولین نگاه،ریش پروفسوری مصطفی ست که جلب توجه می کند.می دانی که این هم بخشی از نمایشنانه ی افغانی شدنشان بوده. موهایشان مثل گذشته مرتب نیست.حتی سلام و احوال پرسی و دست مامان بوسیدن شان هم خسته و شکسته است.
-آره مامان جون.....دیدی تیرمون به سنگ خورد؟!
-برا همین گفتم بیاین، اگه خدا بخواد،باز هم کارتون میشه، عزیزم!
-ولی مامان، بدجور تو ذوق مون خورد...
بله فرمانده افغانی متوجه شده بود که این دو پسر، ایرانی هستند.
دلت پر و خالی می شود و باز به خودت، نهیب می زنی که باید کمکشان کنی، مثل همان وقتی که برای ازدواج مصطفی ۱۶ساله ات آستین بالا زدی و همه چیز را به خدا سپردی...
&ادامه دارد...
راوی:مادر#شهیدان مصطفی و مجتبی بختی
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم دلتنگی هم نشانه رمزهست خدایاشکر🤲انتخاب وعده های رمزت هستیم..شبهای جمعه آسمان وعده نگاهمان هست ..شهداگاهی نگاهی..یاعلی
#جان- فدا❤
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
📕✏از چیزی نمی ترسیدم
🌱⚘قسمت-پنجم
🌱⚘پدرم اهل نماز بود.شاید در آن وقت چند نفر نماز می خواندند؛اما پدرم به شدت تقیّد به نماز اول وقت داشت.نماز صبح را از روی ستاره و نماز ظهر را از روی سایه تشخیص می داد.
همانطور که به نماز تقّید داشت ،به حلال و حرام هم همین گونه بود. زکات همه مالش را،چه در گندم و جو و چه در گوسفندها،به موقع به سید محمد می داد...
🌱⚘پدرم نُهصد تومان بدهکار بود.به همین دلیل هی به خانه کدخدا رفت و آمد می کردکه به نوعی حل کند.بدهیِ پدرم مرا از مادرم بیشتر نگران کرد.به خاطر ترس از زندان افتادنِ پدرم ،بارها گریه کردم.
تصمیم گرفتم به شهر بروم و به هر قیمتی،قرض پدرم را ادا بکنم.پدر و مادرم هر دو مخالفت کردند.من تازه،وارد چهارده سال شده بودم؛آن هم یک بچه ضعیف که تا حالا فقط #رابُر را دیده بود...
&ادامه دارد...
#نشر حداکثری
⚘سلیمانی-شو⚘
#جان-فدا ❤
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
اے فطرسفردوس
در ایݩ صُبحِحسینــى
از مـا برساݩ
محـضراربابسلامـى
#صلیاللهعلیڪیاسیدالشهدا✋
#صبحتوݩڪربلایی🍃°
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌷 شهید همت:
🌿 سفارشم به ملت، تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت از در گاه خداوند است تا این #انقلاب را به انقلاب #حضرت_مهدی (عج) وصل نمایند.
"شادی روح شهید همت #صلوات"
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
📕✏از چیزی نمی ترسیدم
🌱⚘قسمت-ششم
🌱⚘با احمد و تاجعلی که مثل سه برادر بوریم،با هم قرار گذاشتیم.راهی شهر شدیم، اتوبوس شب به شهر کرمان رسید.اولین بار ماشین هایی به آن کوچکی می دیدم(فولِکس و پیکان). محو تماشای آن ها بودم که اتوبوس روی میدان باغ ایستاد
.
⚘🌱هاج و واج مردم را نگاه می کردیم،مثل وحشی هایی که برای اولین بار انسان دیده اند!
مانده بودیم کجا برویم.خانه ی عبدالله تنها نشانیِ آشنای ما بود؛اما من و آن دو ،نه بلد بودیم سوار تاکسی شویم و نه آدرس می دانستیم. نوروز که مادرم ما را به او فرستاده بود و چند بار به شهر آمده بود،وارد بود.جلوی یک ماشین کوچکِ نارنجی را گرفت که به آن "تاکسی"می گفتند، گفت:"تاکسی، تهِ خواجو." به هر صورت به خانه ی عبدالله رسیدیم. عبدالله به خوبی استقبالمان کرد. با دیدن عبدالله سعدی گُل از گلِمان شکُفت . بوی همشهری ها، بوی مادرم، فامیلم، بوی دِه را استشمام کردم و از غربت بیرون آمدم...
&ادامه دارد...
#نشر حداکثری
⚘سلیمانی-شو⚘
#جان-فدا ❤
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌹روایت گری تخصصی مکتب حاج قاسم
🌹برگزاری دوره و کارگاه آموزش تخصصی مکتب حاج قاسم
🌹 برگزاری مراسم یادواره، محفل انس و بزرگداشت حاج قاسم
🌹اعزام کاروان راهیان مکتب حاج قاسم به استان کرمان
👈 مدارس آموزش و پرورش،مدارس علمیه ، دانشگاه ها، مراکز، مساجد، پایگاه ها، هیئات مذهبی، سازمان ها و مجموعه های سراسر کشور در صورت درخواست موارد ذیل الذکر:
۱) راوی تخصصی مکتب حاج قاسم
۲) برگزاری دوره و کارگاه آموزش تخصصی مکتب حاج قاسم
۳) برگزاری مراسم یادواره، محفل انس و بزرگداشت حاج قاسم با حضور عوامل و تیم کامل
۴) اعزام کاروان راهیان مکتب حاج قاسم عزیز به استان کرمان با حضور خانواده های معظم شهدا و تیم های تخصصی هادی و راوی و مداح و برنامه های فرهنگی و اجرای سین به صورت کامل و...
لطفا درخواست خود را به شماره ۰۹۹۲۹۱۱۶۶۹۵ یا آیدی ذیل الذکر اعلام نمایند...
👇
@Xshahidegomnamefakkehvatalaeieh
⚘ستاد بزرگداشت سومین سالگرد شهادت حاج قاسم
⚘مکتب حاج قاسم عزیز
⚘مجمع راویان
⚘☘http://eitaa.com/sayarimojtabas
📕✏سه نیمه سیب🍎
⚘🌱_سرت را بالا بگیر ببینم چی گفتی.واقعا میخواهی زن بگیری؟
-آره مامان جون!آخه چجوری بگم من هنوز نگاهم به هیچ نامحرمی نیفتاده؛بدت می آد که اولین بار چشمم به زن خودم بیفته؟
-حالا بگو نظرت رو کی هست.
گونه هایش را عرق شرم پوشیده است.سرش پایین است و دارد لبش را می جود.پشت یک لبخند می گوید:"حالا خودت رو کس خاصی نظر نداری؟"
⚘🌱می روی توی فکر.تصویر دخترهای غریبه و آشنا ،در مقابل چشمانت به صف می شوند؛ یک لحظه،تصویر دختر ریزنقش خواهرت در نظرت برجسته می شود:
_زهرا،دختر خاله فاطمه،چطوره؟
مصطفی می خندد.
دیده ایش تا حالا؟
-کوچیک که بود ، آره...
-لازم باشه، می بینمش؛اما تو هم که بگی خوبه،قبوله.
-الهی،مادر فدات!من که از خدامه؛ولی توی طلبه با شونزده سال سن و درآمد صفر و سربازی نرفته،چی کار می خوای بکنی؟
-با دلخوری نگاهت می کند.بهش برخورده؛اما تو هم نمی توانی حرف هایت را نزنی...
&ادامه دارد...
راوی: مادر #شهیدان مصطفی و
مجتبی و مرتضی بختی
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
💠امام خامنهای خطاب به گروه های تفحص شهدا:
آن کسانی که میخواهند مسئله شهید و شهادت را زیر غبار ها پنهان کنند ، شما نمیگذارید این کار انجام شود.
🕊۲۶ آذر ماه سالروز شهادت شهید تفحص ، " #محمد_زمانی " گرامی باد
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
📕✏از چیزی نمی ترسیدم
⚘🌱قسمت_هفتم
⚘🌱درِهر مغازه و کافه و رستوران و کارگاه را می زدم و سوال می کردم:"آیا کارگر نمی خواید؟" همه یک نگاهی به قد کوچک و چثه نحیف من می کردند و جواب رد می دادند.
آخر، در یک ساختمان در حال ساخت وارد شدم.چند نوجوان مشغول کار کردن بودند. "اوستا علی" بچه ها به این نام صدایش می کردند. نگاهی به من کرد و گفت:"اسمت چیه؟"
گفتم:"قاسم"
-چند سالته؟
-گفتم:"سیزده "
-مگه درس نمی خونی؟
-ول کردم.
-چرا؟
-پدرم قرض دارد.
اشک در چشمانم جمع شد.منظره ی دست بندزدن به دست پدرم،جلوی چشمم آمد. اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. "آقا، تورو خدا ، به من کار بدید!"
اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:"می تونی آجر بیاری؟" گفتم:"بله." "روزی دو تومان بهت می دم، به شرطی که کارکنی." خوشحال شدم که کار پیدا کردم. اوستا صدایش را بلند کرد:" فردا صبح ساعت هفت،بیا سرِکار." گفتم:"فردا اوستا؟" یادم آمد شهری ها به "صبح"می گویند"فردا" گفتم "چشم"
خوشحال به سمت خانه عبدالله، استراحتگاه محلی ها، راه افتادم خبرِ کار پیدا کردن را به همه دادم...
&ادامه دارد...
#نشر حداکثری
⚘سلیمانی-شو⚘
#جان-فدا❤
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
شھیداحمدمشلبمیگفت؛
اگہنگاهبهنامحرمروڪنترلکنی،
نگاهخداروزیتمیشہ🖐🏽. .'!
سلام صبحتون شهدایی ❤
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌹دوره تربیت مربی و استاد راوی مکتب حاج قاسم عزیز
هم اکنون در تهران در حال برگزاری می باشد...
⚘☘http://eitaa.com/sayarimojtabas
⚘☘http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
☘⚘
http://eitaa.com/raviannoorshohada
📕✏سه نیمه سیب🍎
⚘🌱اما تو در بهار سرخوش و اردیبهشت پرنشاطی که مصطفای شانزده ساله،هوای زن و زندگی کرده،چطور می توانی سال ها بعد و اردیبهشتی را ببینی که روزگار،ساز فراق و هجران و جدایی کوک کرده است؟
چطور می توانی اتوبوسی را ببینی که دو یوسف که نه، دو اسماعیل تو، بی حضور مادر در آن نشسته و عزم سرزمین جمکران کرده تا از آنجا به شام دختر امیرالمومنین (ع) برسند؟
⚘🌱نه؛علم غیب که نداری؛ فقط یک چیز برایت مسجّل و مسلّم است که بچه های خوب و با خدایی داری.....و همیشه دعا می کنی که پایشان به فضاهای چندش آور فساد و گمراهی باز نشود؛ به مخیله ات اما خطور هم نمی کند که در بهاری و اردیبهشتی دیگر اتفاقی بیفتد و حادثه ای رخ بنماید که معنی فراق را نیز با ذره ذره ی وجود لمس کنی ...
&ادامه دارد...
راوی:مادر #شهیدان مصطفی و مجتبی و مرتضی بختی
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
تو خندیدی و چشمانت
ز یادم بُرد رفتن را
من از لبخندت آموختم
ز این دنیا گذشتن را
#سردار_جان_را_فدای_جانان_کرد
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
آقا معلم ببخشید استعمار یعنی چی؟
+ استعمار یعنی این :
[ ریشه اصلی ملیت بازیکنان تیم فوتبال #فرانسه ]
فرانسه روی آمریکا و انگلیس رو توی استعمار سفید کرده!
تیم ملی فرانسه بود یا تیم مشترک قاره آفریقا؟!
تیم ملی فرانسه باخت اما نکته مهم این بود که اگه تا فینال هم رسید برخلاف آرژانتین که همه بازیکنانش اصالتا آرژانتینی هستند اما همه بازیکنان فرانسه اصالتا فرانسوی نبودند....
در بازی فینال همه گلها و پنالتی های فرانسه را بازیکنان سیاهپوست زدند
استعمارگران قرنهاست که با سوار شدن بر دوش دیگر ملتها خود را بالا میبرند ....
ای کاش این آدم ها در خدمت کشور اصیل خودشان بودند.... استعمارگران همیشه برتری خود را بوسیله نیرو های استعمار شده ها تحصیل میکنند... و این درد از اصل استعمار سنگینتر است.
هویت ملی ما نیز سالهاست که هدف دشمن است برای نابود کردن آن تلاش میکنند ..
ولی بصیرت ملی ما اجازه نخواهد داد.
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
او در سیره شهدا ذوب شده بود...
مــادر از خصوصیـاتش
اینگونه روایت میکند :
علیرضا لباس نو نمیپوشید ...
میگفت مگر رزمندههای ما لباس نو میپوشیدند. موقع خواب تشک زیرش نمیانداخت و می گفت:
مگر شهدایما روی تشک میخوابیدند
او بسیجی به تمام معنا بود؛
وقتی از او میپرسیدم
در پادگان چه کاره هستی؟
میگفت : جاروکشم ...
شوخ طبع بود و در عین حال با ادب
از هر غذایی نمیخورد و میگفت نمیدانم پول این غذا از چه راهی تهیه شده ، اهل تضرع بود و عبادت خالصانه گاهی شبها که میرفتم رویش پتو بیاندازم که سردش نشود، می دیدم عبا انداخته و دارد قرآن میخواند و گریه میڪند....
#شهید_تفحص #علیرضا_شهبازی
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرات و عکس های شهید دانیال رضازاده
این کلیپ توسط همسر ایشان تهیه شده که فقط یک سال از زندگی مشترکشون میگذشت
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
مناجات #شهید عباس دانشگر🔻
خدايا
دلم تنگ است
هم جاهلم هم غافل
نہ در جبهۂ سخت مے جنگم
نہ در جبهۂ نرم ‼️
كربلاے حسين (ع)
تماشاچے نمیخواهد
يا حقے يا باطل
راستے من ڪجا هستم⁉️
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
💕 مهریه معنوی
خرید عقدمان فقط دو قواره چادر برای من، مانتو و یک قرآن و آینه شمعدان و روسری بود.
چون یونس را از نظر مالی درک میکردم حلقه ازدواج نخریدم.
✨مهریه من هم یک جلد قرآن و یک دوره کامل کتابهای شهید مطهری بود.
راوی: همسر شهید
#حاج_یونس_زنگی_آبادی
⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘
http://eitaa.com/raviannoorshohada
📕✏از چیزی نمی ترسیدم
⚘🌱قسمت-هشتم
⚘🌱عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم.باید به دنبال کار دیگری باشم.یک بار دیگر پول هایم را شمردم.تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهران و برادرانم افتادم و در حال گریه به خواب رفتم. صبح برای پیدا کردن کار جدید راه افتادم، داخل یک خیابان که تعدادی هتل در آن بود رسیدم.یکی یکی سوال کردم.اما هر کدام به بهانه ای قبول نمی کردند.
⚘🌱ناامید و خسته وارد یکی دیگر از این هتل ها شدم.مرد چاق نگاهی کرد.با قدری تندی سوال کرد:"چه کار داری؟"با صدای زار گفتم:"آقا کارگر نمی خوای؟"چهره مرد عوض شد.گفت:"اسمت چیه؟"
گفتم:"قاسم۰"
-فامیلی ت؟
-سلیمانی.
-مگه درس نمی خونی؟
-چرا آقا؛ولی می خوام کار هم بکنم.
مرد میان سال یک دیس برنج با خورشت آورد.اولین بار بود می دیدم.بعدا فهمیدم چلو خورشت سبزی می گویند.
⚘🌱طبع عشایری ام اجازه نمیداد اینجوری غذا بخورم.گفتم:" نه، ببخشید، من سیرم." حاجی که بعدا فهمیدم حاج محمد است،با محبت خاصی گفت:"پسرم،بخور." ظرف غذا را که تا تَه خوردم و یک نوشابه پِپسی که در شهر دیده بودم را سر کشیدم.
حاج محمد گفت:" می تونی کار کنی و همینجا هم بخوابی و غذا بخوری. روزی پنج تومان به تو می دهم. اگر خوب کار کردی،حقوقت را اضافه می کنم." برق از چشمانم پرید😍
&ادامه دارد...
#نشر حداکثری
⚘سلیمانی-شو⚘
#جان-فدا ❤
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
دل ڪه هوایے شود...
پرواز است ڪه آسمانیت مے ڪند.
و اگر بال خونیـن داشته باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد...
📎بیایید دلها را راهے ڪربلاے جبهه ها ڪنیم ...
🏳 زیارت "شهــــــداء"
🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
📎هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات..
سلام بر شهدا
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada