eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
631 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا‌اگرروزی‌آمدکه‌محبت‌علی‌را ازمن‌گرفتی‌جان‌دربدنم‌نباشد! خدایا‌حال‌میدانم‌که‌‌علی‌چرا‌چیزی‌را جز‌دلِ‌چاه‌برایِ‌دردودل‌انتخاب‌نکرد.. خیلی‌چیزهارا‌نمیتوان‌به‌هیچکس‌گفت! خدایا‌!جانِ‌آن‌امام‌زمان‌راسالم‌بدار‌ که‌امید‌شیعه‌است♥️ 🕊 شبتون شهدایی🌙 -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥خوب به حرفهای سردار گوش بدهید؛ امیرعبداللهیان وزیر خارجه در تراز انقلاب اسلامی بود؛ 💥به نکات قابل تامل دقت فرمایید! -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
حسین از همان نوجوانی یک پیراهن آبی یقه دیپلماتی داشت، دقیقا مثل لباس‌هایی که حالا می‌پوشید. این پیراهن آبی را حسین سالیان سال داشت و می‌پوشید. یکبار به او گفتم: حسین جان الان ۱۵، ۱۶ سال هست که این پیراهن را داری و تنت می‌کنی، چرا دور نمی‌اندازی‌اش دیگر کهنه شده است؟ حسین چیزی گفت که جگرم را آتش زد او گفت: من با این لباس خاطره روزهای سختی و تلاش را به یادم می‌آورم، باید این تنم باشد تا یادم بماند چه چیزها کشیدم و از کجا به کجا رسیدم راوی: خاله ی شهید 💚 🕊🌱 -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سردار شهید حاج علی محمدی پور دقوق آبادی🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 نـام پـدر :جواد تـاریخ ولادت :1338 محل ولادت: رفسنجان_روستای دقوق تـاریخ شـهادت :1365/10/19 مـحل شـهادت :شلمچه عـملیـات :کربلای5 مزار: گلزار شهدای دقوق آباد -فدا❤ حاج قاسم 💠https://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
💠عارف شهیدی که در شب عملیات به تک تک اعضای گردان گفت که سرنوشت شما چه خواهد شد ،شهادت، اسارت و زنده ماندن و دقیقاً همان شد... ✅ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊 آقایانِ شهدا، خیلی مخلصیم!✋ صورت افرادی را که دورش نشسته بودند از نظر گذراند . نگاهش بر چهره ی «جمال زاده» ثابت ماند . دو دوست مدتی به هم زل زدند و بعد لبخند بر لبانشان نشست . علی گفت : «دست به کار شوحسین جان! اگر نامه ای ، وصیتی می خواهی بنویسی ، بنویس! فردا که عملیات شروع بشود ، برای تو برگشتی نیست .» جمال زاده جواب داد :« نوشته ام حاجی .این قدرها هم حواسم پرت نیستم.» مهدی گفت :« بقیه چی ؟ جمال زاده را گفتی، بقیه را هم بگو .» علی گفت : « خودتان می بینید .» « - می خواهیم از زبان تو بشنویم .» « بگو حاجی !نکند فکر می کنی ما ترسیدیم ؟» آنقدر اصرار کردند تا مجبور شد دوباره به حرف بیاید . « باشد . می گویم اول از همه این را بدانید که این عملیات ، عملیات شهادت خواهد بود .هرکسی آرزوی شهادت داشته باشد ، در این عملیات خواهد رفت . ما افراد زیادی را ازدست خواهیم داد هم از فرمانده ها هم از برادرهای دیگر . خود من هم جزء اولین نفرها خواهم بود . قبلاً به مهدی گفته ام . من تا پای دژ بیشتر با شما نیستم . آنجا از شما خداحافظی می کنم . بعد از آن خودتان باید راه را ادامه بدهید...» سکوت سنگینی بر چادر حاکم شد . تا مدتی کسی جرات نمی کرد چیزی بگوید . بالاخره مهدی بود که سکوت را شکست : « غلام چطور !» علی گفت : « غلام هم ان شاالله رفتنی است .» « من چطور حاجی ؟» « تو ماندنی هستی ...» « جواد چطور؟» « جواد زخمی می شود.» مهدی نگاهش را در چادر چرخاند . امراللهی گوشه چادر نشسته بود . گفت :« امراللهی چطور؟» علی گفت : « ایشان هم شهید می شود » «سید کاظم چطور؟» « او هم رفتنی است .» « ناصر چطور؟» « به ناصر نمی شود زیاد امیدوار بود ؟» « رضا چطور؟» «رضا هم شهید می شود .» ناصر گفت :«اگه رضا شهید بشود ، تکلیف محمود چه می شود؟ بیچاره بدون رضا دق می کند . شما که می دانید ، این ها همه جا با هم هستند .»محمود گفت :«اگر قرار بر شهید شدن باشد ، ما باید هر دو شهید بشویم .» علی گفت : « نترس محمود جان ! شما همراه هم خواهید بود .تازه اگر رضا هم نبود ، باز من تو را تنها نمی گذاشتم . ما با هم سال های زیادی را گذرانده ایم . ایام تحصیل در یزد را فراموش کرده ای ؟ چه شب هایی که با هم بیدار مانده ایم و زل زدیم به درس ومشق ،چه روزهایی که از دقوق آباد تا سه قریه پیاده رفته ایم . مگر می شود ما برویم وتو بمانی ؟.» محمود آرام شد و چشم دوخت به رضا. مهدی گفت : «نجمیان چطور حاجی ؟ نجمیان هم شهید می شود یا اینکه می ماند تا به داد چای خورهای دیگری برسد.» نجمیان برگشت و مهدی را نگاه کرد . علی گفت :« نجمیان هم شهید می شود .» مهدی دور تا دور چادر چشم چرخاند و گفت :«پس هیچی دیگه حاجی . بگو همه شهید می شوند فقط من و جواد می مانیم .» دست بر سینه گذاشت و رو به دیگران سرخم کرد. « آقایانِ شهدا، خیلی مخلصیم !» ناصر گفت: «چیزی از قلم نیفتاد ؟» و حسین را نشان داد. مهدی انگار که تازه یاد حسین افتاده باشد ، پرسید :«اصل کاری را فراموش کرده ام. درباره حسین بگو حاجی !» علی دست انداخت دور گردن برادر . صورت او را بوسید . لحظه ای چشمهایش را بست . سر فرو برد در شانه ی او .او را بویید . سر بالا آورد. « حسین هم شهید می شود . برو برگرد ندارد.» نجمیان داد زد :«اشتباه شد حاجی . اشتباه شد . برو دارد اما برگرد ندارد.» همه خندیدند و علی بار دیگر حسین را در میان بازوانش فشرد. « سرنوشت همگی همان شد که حاج علی محمدی پور گفته بود .» -فدا❤ حاج قاسم 💠https://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیچ زمان، آدم هایی که تورا به خدا نزدیک می کنند رها نکن👌 بودن آنها یعنی خدا هنوز حواسش بهت هست❤️ 🌱 -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
شهید مدافع حرم فرمانده رشید اسلام علیرضا توسلی🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ✨فرمانده و بنیانگذار لشکر فاطمیون لقب جهادی: ابوحامد محل ولادت: افغانستان تاریخ تولد : ۱۳۴۱ تاریخ شهادت: ۹۳/۱۲/۹ محل شهادت: درعا ، سوریه مزار: مشهد -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
🌺🍃همسر شهید از خاطرات شهید توسلی می گوید: 《 اسلام حد ومرزی ندارد . حتی اگر در قلب آمریکا ، مسلمانی احتیاج به کمک داشته باشد ما در صف اول کمک به او  و دفاع از اسلام هستیم》✨✨ ☘دفاع مقدس بیست و چند ساله بود که به جبهه های جنوب ایران رفت و از آرمان های جهان اسلام دفاع کرد . در جبهه دیده بان بود .  عاشق امام خمینی (ره ) بود . یک آلبوم از عکس های امام داشت . بعد از جنگ به قم رفت و در جامعة المصطفی مشغول  تحصیل شد ☘ازدواج  آشنایی ما به سال 79 برمی گردد . ما هیچ آشنایی و نسبتی از قبل نداشتیم . همسایه ای داشتیم که داماد خانواده شان ، علیرضا را می شناخت . خانواده ما را پیشنهاد داده بود . و اینگونه بود که آشنا شدیم .   همان اول که برای خواستگاری آمد آب پاکی راروی دستم ریخت . گفت که کار من مبارزه است و تا زمانی که نفس دارم در جبهه مقاومت می مانم . من هم از همان اول آمادگی چنین زندگی را داشتم .  ☘کارگری چند ماه بعد از ازدواجمان رفت افغانستان برای جهاد با طالبان . آنجا در حال مبارزه بود تا واقعه 11 سپتامبر اتفاق افتاد به ابران برگشت و گفت دیگر جای ما در افغانستان نیست . مشغول کارگری شد . در کار سنگ مهارت داشت . نقاشی ساختمان هم یک مدتی می کرد . خوب کار می کرد . خیلی مقید بود که خوب و دقیق کار کند تا نانی که به سفره می آورد حلال باشد.  روی نماز خیلی تاکید داشت . ☘عاشق جهاد در همان ایام که کارگری می کرد هم لحظه ای فکر مبارزه از ذهنش نمی رفت . تا اینکه جنگ 33 روزه لبنان پیش آمد . در آن زمان ما در قم ساکن بودیم . ابو حامد پرپر می زد که در جبهه های لبنان ، در کنار حزب الله شرکت کند  ولی جنگ زود تمام شد . خیلی حسرت خورد که نتوانست در جنگ شرکت کند . عاشق مبارزه با صهیونیست ها بود ☘تیپ ابوذر بعد از جنگ ، ما جلساتی را در تهران به عنوان تیپ ابوذر تشکیل می دادیم و نزدیک به 70 نفر در آنجا گرد هم می آمدیم و این جلسه ها ادامه داشت .   گاهی در مدت زمانیک ماه ، یک الی دو جلسه تشکیل می دادیم .   تا اینکه در سال 90 فعالان این گروه به این نتیجه رسیدند که باید بچه شیعه های افغانی سهمی را در سوریه و دفاع از عمه سادات ، به خود اختصاص دهند قرار شد خیلی سریع مسوول تشکیل یک تیپ را مشخص کنیم .   هر کسی حاضر نبود زیر بار این مسوولیت برود .   چون سابقه شهدای زیاد تیپ ابوذر در دفاع مقدس چشم همه را ترسانده بود .   تا اینکه شهید علیرضا توسلی به صورت خودجوش و داوطلبانه این مسوولیت را برعهده گرفت و گفت حاضر است این مسوولیت را بر عهده گیرد .  ☘اعزام  خیلی نگران بودم ، پیش خودم می گفتم افغانستان کشور خودمان است. ایران هم کشور خودمان است . اما سوریه واقعا کشور دیگری است . نه زبان و نه فرهنگ مشترکی داریم ،جغرافیای آن جا را نمی شناسیم . وقتی این حرف ها را با او در میان گذاشتم ، می گفتند : اسلام حد ومرزی ندارد . حتی اگر در قلب آمریکا ، مسلمانی احتیاج به کمک داشته باشد ما در صف اول کمک به او  و دفاع از اسلام هستیم .  ☘ابو حامد و تیپ فاطمیون  پس ازاعزام به سوریه ، نام مستعار( ابو حامد) را برای خودش انتخاب کرد . او به همراه شهید بخشی ، معروف به فاتح و شهید کلانی ، در سوریه تیپ فاطمیون را با همکاری سپاه  پایه گذاری کردند . علت نام گذاری تیپ هم ارادت خاص شهید توسلی به حضرت زهرا سلام الله علیها بود . ☘فرمانده  یکی از حرف های مهمی که ابو حامد می گفت ، این بود که کسی که بخواهد به عنوان یک فرمانده بر سر نیروها بایستد ، اولین چیزی که بر عهده می گیرد این است که باید همه جوره با تمام مشکلات نیرو ها کنار بیاید و برای همه الگوی مقاومت باشد . در عین جدیت شوخ طبع بود و با اخلاقش خیلی ها را جذب می کرد . از ماشین فرماندهی استفاده نمی کرد و با ماشین معمولی رزمنده ها تردد می کرد . یک بار چند تا بخاری آورده بودند برای گردان ، شهید توسلی اول بخاری ها را بین اتاق های بقیه رزمنده ها پخش کرد و بعد آخرین بخاری را برد اتاق خودش . -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
✏️ رهبر انقلاب ساعتی پیش در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت: ✏️ آخرین صحبت امروز من این است: رزمندگان ما، مجاهدان ما برای اینکه پرچم دشمن در مرزهای ما برافراشته نشود، جان خودشان را قربانی کردند، فداکاری کردند. جوانان مبارز و مجاهد خانواده‌های خودشان را داغدار کردند برای اینکه پرچم دشمن در مرزهای این کشور بالا نرود. نمی‌شود ملت ایران قبول کند که همان پرچم‌ها به وسیله افراد نفوذی، به وسیله انسان‌های فریب‌خورده در داخل کشور برافراشته بشود. ✏️ این پرچم، پرچم نفوذ فرهنگی و سبک زندگی دشمن و وسوسه‌های خصمانه دشمن نباید در داخل کشور در دستگاه‌های مختلف ما برافراشته شود. باید مراقبت کرد، همه موظفند. ۱۴۰۳/۷/۴ -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
سلام؛ 📌 🌹 بزرگوارانی که علاقه مند هستند در مراسم سالگرد شهادت طلبه شهید مدافع امنیت مهدی زاهدلویی در منزل این شهید عزیز شرکت نمایند، لطفا اطلاعیه منتشر شده در کانال ذیل الذکر را ملاحظه فرمایند... 👇👇👇 https://eitaa.com/sayarimojtabas ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
شهید مدافع حرم عبدالصالح زارع بهنمیری 🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 تاریخ ولادت: ۱۳۶۴/۱/۲۶ محل ولادت: روستای کریم‌کلای_شهر بهنمیر_ شهرستان بابلسر  تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱۶ محل شهادت: روستای رتیان _ شمال حلب_ کشور سوریه  مزار: گلزار شهدای شهر مقدس قم -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
💌❣💌❣💌❣💌❣💌 💠طبیعتاً برای هرکسی که جای من باشد،با لحظات شوک‌ آور و نگران کننده‌ ای مواجه می‌شود و نمی‌تواند تصمیم خوبی بگیرد.من تازه زندگی مشترک را شروع کرده بودم و با داشتن یک فرزند کودک،آرزوهای زیادی را در کنار شهید داشتم،اما با همۀ این اوصاف وقتی به یاد حرف‌های «صالح» می‌افتادم و صحنه‌ های شهادت شهدای مدافع حرم که از رسانۀ ملی پخش شده بود در نظرم تداعی می‌شد، دیگر توان مخالفت نداشتم و رضایت به رفتن او دادم.دلم از رفتنش آشوب بود،اما فکر کردن به حرم حضرت زنیب (علیهاالسلام) آرامم می‌کرد. 💢همسر شهیدم می‌گفت:«اگه من نرم، بقیه هم نرن،این بار را چه کسی از زمین برداره؟ما چطور می‌تونیم آسایش و راحتی داشته باشیم،در حالی که مردم اونها در بطن جنگ به سختی زندگی می‌کنند؟مگه نه اینکه اگه صدای غربت مسلمانی شنیده شد باید مسلمین به فریادش برسند.» 🌻از روز بعد اعزامش نگرانی و دلواپسی‌ هایم شروع شد.در آن مدت حضورش در سوریه من نمی‌توانستم با او تماس بگیرم و باید صبر می‌کردم تا خودش تماس برقرار کند. برای بار اول که تماس گرفت،به من گفت:«به خاطر اینکه تلفن‌ ها کنترل می‌شه،باید محدود صحبت کنم» از این رو صحبت‌هایمان در حد یک احوالپرسی ختم می‌شد.من در هر تماسی که بینمان برقرار می‌شد به او می‌گفتم: « صالح،دلم برات تنگ شده کی میای؟» 🌸قرار بود 45 روزه برگردند،ولی متأسفانه این ایام بیشتر شد و خبری از آمدنش نشد.در حالی که همرزمانش بازگشته بودند.در تماس آخر گفتم: «صالح چرا نیومدی؟ همۀ دوستات برگشتند»،گفت: «وظایفم زیاده.باید کار را تحویل بدم و بعد بیام». در هر تماسش می‌گفت: «باید صبر داشته باشی.از حضرت زینب علیهاالسلام صبر بخواه». الان هم خیلی دلم برایش تنگ شده است.آرزو دارم یک بار دیگر او را ببینم. واقعاً تصور شهادتش را نداشتم.حس می‌کردم به یک مأموریت عادی رفته و برمی‌گردد. 💫🕊از خدا می‌خواهم کمک کند تا زنده‌ام طوری زندگی کنم که صالح از من راضی باشد. مانند زمانی که بود و با هم زندگی می‌کردیم. صالح برای من افتخار بود،دلم می‌خواهد برایش مایۀ افتخار باشم.در این راه تمام تلاشم را خواهم کرد. -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
🔰حاج احمد متوسلیان؛ این مسلمانان واقعى هستند که اکنون دارند در مقابل تجاوز صهیونیست‏‌ها ایستادگى مى‏‌کنند و ما نیز به یارى خدا هر شهرى را که توسط اسرائیلى‌‏ها محاصره شده، با در محاصره انداختن نیروهاى دشمن آزاد خواهیم کرد و اسرائیل را به سقوط مى‏‌کشانیم. روزى را نزدیک خواهیم کرد که اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بیرون بیاید. باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛ همچون عقابان تیزپروازى که شب و روز برایشان معنا ندارد و باشد آنجایى به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از صهیونیست‏‌ها به جهانیان ثابت کنیم که ما به اتکا به سلاح ایمان‏مان مى‏‌جنگیم؛ -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
🔹زینب نصرالله، دختر سید حسن نصرالله در جریان حمله اسرائیل به بیروت به شهادت رسید /الجزیره -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
🌷پــروردڱارا ... حقیقتــــ " شهادتــــ " چیست ڪہ بر هر بنده ای نصیبــــ میگردد این چنین نورانـے و زیبــا میشـود ... 🕊 -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️روایت انتظار ۴۱ ساله 🔹بدون تعارف با خانواده شهید خوشبین 🥀🌹 -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
بازخوانی سخنرانی شهید سید حسن نصرالله در مراسم تشییع فرمانده شهید حاج عماد مغنیه 🔺برادران و خواهران، این شهادت که ۲۵ سال انتظار آن می‌رفت، ما را غافلگیر نکرد. ما همگی فرزندان مکتبی هستیم که پیامبران آن شهیدند، امامان آن شهیدند و رهبران آن نیز شهید هستند. به همین دلیل امروز و با شهادت حاج عماد ما در روند و شرایط طبیعی‌مان قرار داریم، همان‌گونه که هنگام شهادت رهبر و سید و دبیرکلمان، سید عباس موسوی و شهادت شیخ شهیدانمان، شیخ راغب حرب در روند طبیعی قرار داشتیم. چه، ما در نبردی واقعی قرار داریم، نبرد خونین دفاع از میهن، ملت، امت، اماکن مقدس و کرامتمان در برابر همه‌ی طمع‌ورزی‌ها، تهدیدات، چالش‌ها و تجاوزی که در اسرائیل و آمریکا و همه‌ی دست‌های پشت پرده‌شان تجسم یافته است. -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
ولی هیچکس حال آن جانبازهایی که در بیمارستان بستری‌اند و دست و چشمشان را از دست داده‌اند نمی‌فهمد، آنها رهبرشان را از دست دادند، وضعیت اسرایی را دارند که بعثی‌ها خبر ارتحال امام خمینی را با شادی به آنها دادند... بعضی از آنها در حین مداوا در بیمارستان، خبر شهادت خانواده خود را شنیدند، ولی این داغ برایشان سنگینتر است... -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 سردار «سرتیپ پاسدار عباس نیلفروشان» که بود؟ -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پزشک شهید حسین گرکانی نژاد مشیری🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ✨اولین پزشک شهید جمهوری اسلامی ایران تاریخ ولادت: ۱۳۳۲/۳/۲ محل ولادت: بردسیر_کرمان تاریخ شهادت: ۱۳۵۸/۶/۲۱ مزار: زادگاه شهید -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------
📝قسمتی ازوصیت نامه شهید گرگانی نژاد به همسرش: 🌷فاطمه جان اگر این نامه به دستت برسد آخرین نامه من است .من امشب که این نامه را می‌نویسم بناست فردا عازم کرمانشاه یا سنندج شوم و هیچ امیدی به زنده ماندنم نیست البته من همیشه آرزویم از خداوند این بود که به مرگ طبیعی از دنیا نروم و در رخت خواب جا و مکان مرگ من نباشد 🌷امیدوارم که مرگ من باعث پیشرفت اسلام گردد و به قول آقا امام خمینی من که به اسلام خدمتی نکردم ولی امیدوارم که مرگ من خدمتی کند.من تنها آرزویم این است که مرگ من در راه خدا و برای پیشبرد اسلام باشد و امیدوارم که از روی شوق و اشتیاق به استقبال چنین مرگی بروم و واقع شهید فی سبیل الله شوم و در خاتمه ازت میخواهم که به آن آرزو و خواهش من توجه کنی و فقط از خداوند طلب مغفرت برای من و آرزوی پیشرفت برای اسلام داشته باشی و من هم از خداوند تکاملت را به سوی خودش خواستارم. -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------