#این_دست_قلم_شده_مال_منه 🙂
حاج علی دستی را ڪه از زیر آرنج قطع شده بود ، با بند ڪفش بست و داخل جیبش گذاشت و تا زمانی ڪه رنگش از خونریزی سفید نشده بود ڪسی متوجه دست قطع شده او نشد .
خلاصه با زور و ڪلڪ حاجی را راضی ڪردند برود عقب ، او هم رفت .
وقتی به بیمارستان رسید ، با ڪمال خونسردی جلوی یڪی از دڪترها را گرفت و دست قطع شده اش را روی میز گذاشت و گفت : دڪتر جون ، این دست قلم شده مال منه ؛ ببین اگه میتونی یه ڪاریش بڪن . دڪتر با دیدن دست داغون و متلاشی حاج علی یڪ دفعه پشت میز ڪارش از حال رفت .
علیرضا پس از قطع دست راستش ، گلنگدن سلاح را با دندان مىڪشيد و مسلح مىڪرد .
#شهید_علیرضا_موحد_دانش
#سالروز_شهادتشان
#ڪجایند_مردان_بیادعا
🌷@raviannoorshohada
#دل_بده ❤️
رفقا بعد از نمازهای یومیه
دعـای فرج فراموش نشه
و تا قرائت نڪردین
از جاتون بلند نشید
چون امام ، منتظر دعای خیر شماست .
اگر درد دل داشتین
و یا خواستین مشورت بگیرید
بیایید سر مـزارم ،
به لطف خداوند حاضرم .
👇آدرس مزارم ، منتظرتونم 😊
تهران ، بهشت زهرا (س) ، قطعه50 ، ردیف117 ، شماره14
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_سجاد_زبرجدی
#سالروز_شهادتشان
@raviannoorshohada
📖 #خاطرات_شهدا
🌈 #مامانما_گم_ڪردم
امروز سالروز شهادت شهید بهنام محمدی دانش آموز خرمشهری است .
نوجوان ۱۳ سالهای ڪه به منظور مقابله با دشمن و ضربه زدن به آنها ، به شناسایی مواضع عراقی ها میرفت و غنائم و اطلاعات مهمی را با خود میاورد .
بهنام میرفت شناسایی چند بار گفته بود :
« دنبال مامانم میگردم ، گمش ڪردم .»
« عراقیها هم فڪر نمیڪردند " بچه ۱۳ ساله " بره شناسایی ، رهاش میڪردند .
یهبار رفته بود شناسایی ، عراقیها گیرش انداختند و چند تا سیلی بهش زدند .
جای دست سنگین مأمور عراقی روی صورت بهنام مونده بود ؛ وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود ؛
هیچ چیز نمیگفت ؛ فقط به بچهها اشاره میڪرد ڪه عراقیها ڪجا هستند و بچهها راه میافتادند .
« یڪ بار یڪ اسلحه به غنیمت گرفته بود و با همان یڪ اسلحه ، هفت عراقی را اسیر ڪرده بود .»
#شهید_نوجوان
#شهید_بهنام_محمدی
#سالروز_شهادتشان
@raviannoorshohada
📖 #خاطرات_شهدا
💐 #شهید_دریادار_محمد_ابراهیم_همتی
🌸 در سال ۱۳۴۸ بعد از اخذ دیپلم از دبیرستان رودڪی با توجہ بہ اینڪہ در رشتہ #مهندسیدانشگاهتهران قبول شده بود بہ دلیل علاقہ ای ڪہ بہ دریا داشت ، نیروی دریایی را برگزید و بہ جهت طی دورههای ناوبری و فرماندهی ناو بہ #آلمان اعزام شد و در آنجا نیز در بین دانشجویان ۷۰ ڪشور جهان #رتبہاول را بہ خود اختصاص داد و بہ ایران بازگشت . پس از بازگشت محمد ابراهیم همتی از آلمان بہ جهت تڪمیل مهارتها و تخصصهای دریانوردی مجدداً بہ ڪشورهای #سوئد و #فرانسه اعزام شد و تا سال ۱۳۵۷ در آنجا بہ #تحصیل مشغول بود و پس از آن بہ ایران بازگشت و در منطقہ دوم دریایی بوشهر مشغول بہ خدمت گردید .
🌸 دست سرنوشت بہ گونہ ای باور نڪردنی شهید محمد ابراهیم همتی را بہ #ناوچہپیڪان پیوند زد ، چرا ڪہ همزمان با تحصیل در فرانسہ ، ناوچہ پیڪان بہ سفارش ایران در این ڪشور ساختہ شد و شهید همتی با همین ناوچہ بہ ایران بازگشت و تا روز شهادت در سمت #فرمانده ناوچہ بود .
🌸 بیش از دو سال از آمدنش بہ ایران میگذشت و او در بوشهر و بر روی ناوچہ پیڪان خدمت میڪرد ڪہ جنگ آغاز شد . روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ ڪہ حملہ نیروهای عراقی بہ ڪشور آغاز شد . محمد ابراهیم در مرخصی بہ سر میبرد . بہ علت حملہ بہ فرودگاهها تمام پروازها لغو شده و هیچگونہ پروازی صورت نمیگیرد . آرام و قرار نداشت و اصرار داشت ڪہ شبانہ بہ سوی بوشهر حرڪت ڪند ، چرا ڪہ میگفت : در بوشهر نیاز به ڪمڪ او دارند و بلافاصلہ همان شب لباسهایش را جمع ڪرد و با اتوبوس بہ شیراز و از آنجا بہ بوشهر رفت و سہ ماه بعد در هفتم آذر سال ۱۳۵۹ در #عملیاتمروارید ناوچہ اش هدف موشڪ قرار گرفت و او و همرزمانش بہ همراه ناوچہ پیڪان در #آبهایخلیجفارس آرام گرفتند .
✍ نشر بمناسبت روز نیرویی دریایی
🌹 #بہ_یاد_همہ_شهدای_نیروی_دریایی
🕊 #سـالـروز_شهادتشان
@raviannoorshohada
#خاطرات_شهدا 📖
دڪتر ڪم وزن بود ، ولی انرژی زیادی داشت .
بہ شوخی میگفتم دڪتر مثل مورچہ است
و میتواند پنج برابر وزن خودش را
بلند ڪند .
اگر میخواستیم جایی را تجهیز ڪنیم ،
طوری همڪاری میڪرد
ڪہ اگر ڪسی او را میدید
تصور میڪرد نیروی خدماتی است .
در راهاندازی ڪارگاهها و
تجهیزشان مشارڪت میڪرد .
میرفت بازار ، وسیلہ ای را ڪہ
مورد نیاز بود میخرید .
وقتی پروژه بہ ایشان ربط داشت ،
همہ ڪارهای اجرایی و مالی را
خودش انجام میداد . اگر وارد امور مالی هم میشد ، درست و حسابی ڪار میڪرد .
یڪ بار در آزمایشگاه اسباب ڪشی داشتیم ،
و ڪار بسیار سختی است .
وسایل آزمایشگاهی ، هم سنگین هستند
و هم حساس .
قیمت آنها هم بسیار بالا است و
بعضی از آنها را بہ واسطہ تحریم
نمیتوانستیم از خارج بخریم .
برای انتقال آنها چند نفر از خدماتیها را
بہ ڪار گرفتیم .
خود دڪتر هم بود و مرتب تذڪر میداد
تا وسیلہ ای نشڪند .
یڪ دفعہ پای یڪی از نیروها گیر ڪرد
و یڪ وسیلہ شڪست .
دڪتر او را سرزنش ڪرد .
آن بنده خدا دلگیر شد و
از جمع فاصلہ گرفت .
چند دقیقہ بعد دڪتر رفت ڪنارش
و صورتش را بوسید .
گفت : از من ناراحت نباش ،
اینها همہ قیمتیاند و ڪمتر پیدا میشوند .
باید مواظب باشیم .
#شهید_دکتر_مجید_شهریاری
#سالروز_شهادتشان
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 آخرین صحبتهای خادم حرمی ڪه شهید مدافع حرم شد . . .
#شهید_مهدی_ایمانی
#سالروز_شهادتشان🕊
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 چند شهید در یڪ فیلم ...
#شهید_سعید_علیزاده 🌷
فیلمبردار شهید عارف ڪایدخورده
«شهید رضا عادلی» و «شهید حبیب رحیمی منش» یڪ یا دو روز پس از ثبت این فیلم ، خلعت شهادت پوشیدند .
«شهید نوید صفری» و «شهید عارف کایدخورده» دو سال بعد بہ رفقایشان ملحق شدند .
#سالروز_شهادتشان
@raviannoorshohada