eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
628 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
#زندگینامه_شهدا آقـا حمیـد قصه ی مـا ، جوون بـود و بـا کله ای پـر از بـاد !! لات هـای محله کلی ازش حساب می بردنـد ! خلاصه بزن بهادری بود بـرای خودش.!! یـه روز مادر ایـن آقـا حمید ، ایـشون رو از خونه بیرون انـداخـت و گـفت ، بـرو دیگـه پـسر ِمـن نیستـی ! خستـه شـدم از بـس جـواب ِکـاراتـو دادم ! همه ی همسایه هـا هـم از دستش کلافـه شـده بودنـد ! تا اینکه برادرش شهید شد و حمید تحت تاثیر پیکر برادر ... !! روزی از روزهـا یـک راننـده ی کـامیون ، بهش می گه ، حمیـد تـو نمی خـوای آدم شی ؟؟! بیـا بـا من بریم جبهه ، حمیـد میگه اونجـا من رو راه نمیدن با این سابقه ، راننده به حمید می گه تو بیا و ناراحت نباش ! سید حمید مـا مدتی بعد بر میگرده رفسنجـان ، اولین جـا هم میره پیش دوستـاش کـه سر کوچه بودن !! می گه بچه هـا من دارم میرم جبهه !! ، شما ها هم بیائیـد!! می گه ، بچـه هـا خاک بر سر من و شماهـا ؛ پاشیم بریم ناموسمـون در خطـره !! اومد خونـه از مادر حلالیـت طلبیـد و خداحافظی کرد و رفـت ! بـه جبهـه کـه رسید کفشاشـو داد به یکی ، و دیگـه توی جبهه کسی اونـو با کفش نـدیـد ، می گفت ، اینجا جایی که خون شهدامـون ریخته شده ؛ حرمت داره ! و معروف شــد به ( سید پا برهنه ) اونقدر مونـد تـا آخـر با #شهید_همت دو تایی سـوار موتـور ، هدف قرار گرفتن و رفتن پیش سید الشهداء... (عملیات خیبر سال 62) #شهیدسیدحمید_میرافضلی. 📕 پابرهنه در وادی مقدس اللهم عجل لولیک الفرج... @raviannoorshohada
برای یکی از عملیات ها آماده می شدیم. علی هاشمی اومد و مسئولیتها رو مشخص کرد ، سید حمید شد مسئول گردان در منطقه دهلاویه ، یادم هست که فرمانده بود و با بچه ها می رفت کانال می کند ! گفتم ، سید بچه ها که هستند ، چرا شما ؟! می گفت ، بچه ها هستند ، اما خسته شدند ! خوب یادمه اون روزها گرما بیداد می کرد و پشه ها نیش های بدی می زدند ! ، کمتر کسی توی این شرایط طاقت می آورد ، سید فرمانده بود اما وقتی دشمن جلو میومد ، جواب پاتک دشمن رو می داد ، آرپی جی زن خوبی بود ، از بس آرپی جی زده بود از گوشش خون میومد ، اسمش فرمانده گردان بود ولی با بلدوزرچی ها ، با بچه های شناسایی ، با بچه های لجستیک ، با بچه های تدارکات بود و به همه کمک می کرد ! باسردار ناصری برای شناسایی منطقه جلو می رفت ، علی هاشمی گفته بود ، خودتون جلو نرید ، فقط ناظر باشید ! ولی سید قبول نمی کرد می گفت ، چطور به بچه ها بگم برید جلو و خودم نرم؟! برای همین جلو تر از بقیه درعملیات های سخت پیش قدم می شد. حتی یک لحظه هم آرامش و سکون نداشت ، بار ها دیدم که حتی در حال راه رفتن داره غذا می خوره ، انگار خستگی ناپذیر بود.... 📕 پابرهنه در وادی عشق اللهم عجل لولیک الفرج... @raviannoorshohada