کاری پیش آمده بود.دیروقت بود.رفته بودم خانه شان،
خانمش در را باز کرد و گفت :حاج آقا توی اتاقشه،بفرمایید؛
رفتم توی اتاق. دیدم زانوهایش را بغل کرده و سرش را گذاشته روی زانوهایش.خوابش برده بود.
خجالت کشیدم.رفتم عقب و دمِ در ایستادم و در زدم.
از خواب پرید.بلند شد،آمد طرفم و روبوسی کردیم ،
گفتم: چرا اینطور خوابیده بودید؟
گفت: دیشب نخوابیدم، ترسیدم برای نماز خواب بمونم؛
به کارهایش وارد بودم. برای نماز شب می خواست بیدار شود
#شهیدعلی_صیادشیرازی
@raviannoorshohada
#سالروزشهادت_شهیدصیادشیرازی🌹
❣خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی.
خدایا! تو خود می دانی که همواره آماده بوده ام آن چه را که تو خود به من دادی، در راه عشقی که به راهت دارم، نثار کنم. اگر این نبود، ان هم خواست تو بود.
پروردگارا! رفتن در دست تو است؛ من نمی دانم چه موقع خواهم رفت، ولی می دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم خورده است بجنگم تا به فیض شهادت برسم.
از پدر و مادرم که حق بزرگی برگردنم دارند، می خواهم که مرا ببخشند؛ من نیز همواره برایشان دعا کرده ام که عاقبت به خیر شوند. از همسر گرامیو فداکار و فرزندانم می خواهم که مرا ببخشند که کمتر توانسته ام به آن ها برسم و بیشتر می خواهم وقف راهی باشم که خداوند متعال به امت زمان ما عطا کرد.🍃
#صیادلها_شهادتت_مبارک!
#شهیدعلی_صیادشیرازی
http://eitaa.com/raviannoorshohada