ٺولدٺ مبارڪ♡
لبخند مقـاومٺ!
ٺولدٺ مـبارڪ♡
رفیق خوشبخٺ حاج قاسم!
ٺـولــدٺ مبارڪ♡
حاج حسین عزیز!❤️
#شهیدحسین_پورجعفری
#سالروز_ولادت 🌷
@raviannoorshohada
یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ...
و امان
از آن روزی که
زمین شهادت می دهد...
و آن زمین...
خاکِ #شلمچه باشد...
📎پ ن: ۸ فروردین سالروز حضور #امام_خامنه_ای در #یادمان_شلمچه در سال ۱۳۷۸ ، گرامی باد🌷
@raviannoorshohada
🌺🌺صَلی اللهُ عَلیکَ یا اباعبدالله
🌺امشب شب شـورونشور عالمين است
امشب شب شـادي سـردار حُنيـن است
🌺امشب زمين وآسمان غرق سروراست
امشب شب ميـلاد«اربابم حسين» است
@raviannoorshohada
mohamadrezataheri-@yaa_hossein.mp3
6.96M
🎙شب تولد عشقه، شب تولد مستم... با نوای محمدرضا طاهری
🌺ولادت امام حسین (ع) و روز پاسدار مبارک باد.
@raviannoorshohada
واي كه چقدر اين شعر زيباست 👌👌👌👌👌
لطفا كامل بخونين اگه گريه كردي و دلت شكست التماس دعا😢😢
خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/
بی نهایت خسته و افسرده ام/
تا میان گور رفتم دل گرفت/
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/
روی من خروارها از خاک بود/
وای، قبر من چه وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از سنگ بود/
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/
هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/
خسته بودم هیچ کس یارم نشد/
زان میان یک تن خریدارم نشد/
نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/
ترس بود و وحشت و دلواپسی/
ناله می کردم ولیکن بی جواب/
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/
آمدند از راه نزدم دو ملک/
تیره شد در پیش چشمانم فلک/
یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟
گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/
لرزه بر اندام من افتاده بود/
هر چه کردم سعی تا گویم جواب/
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/
از سکوتم آن دو گشته خشمگین/
رفت بالا گرزهای آتشین/
قبر من پر گشته بود از نار و دود/
بار دیگر با غضب پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل، بسته پر/
نام اربابان خود یک یک ببر/
گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/
گوش گویا نامشان نشنیده بود/
نامهای خوبشان از یاد رفت/
وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/
چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
در میان عمر خود کن جستجو/
کارهای نیک و زشتت را بگو/
هر چه می کردم به اعمالم نگاه/
کوله بارم بود مملو از گناه/
کارهای زشت من بسیار بود/
بر زبان آوردنش دشوار بود/
چاره ای جز لب فرو بستن نبود/
گرز آتش بر سرم آمد فرود/
عمق جانم از حرارت آب شد/
روحم از فرط الم بی تاب شد/
چون ملائک نا امید از من شدند/
حرف آخر را چنین با من زدند:
عمر خود را ای جوان کردی تباه/
نامه اعمال تو باشد سیاه/
ما که ماموران حق داوریم/
پس تو را سوی جهنم می بریم/
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/
دست و پایم بسته در زنجیر بود/
نا امید از هرکجا و دل فکار/
می کشیدندم به خِفّت سوی نار/
ناگهان الطاف حق آغاز شد/
از جنان درهای رحمت باز شد/
مردی آمد از تبار آسمان/
دیگران چون نجم و او چون کهکشان/
صورتش خورشید بود و غرق نور/
جام چشمانش پر از خمر طهور/
چشمهایش زندگانی می سرود/
درد را از قلب انسان می زدود/
بر سر خود شال سبزی بسته بود/
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/
کِی به زیبائی او گل می رسید/
پیش او یوسف خجالت می کشید/
دو ملک سر را به زیر انداختند/
بال خود را فرش راهش ساختند/
غرق حیرت داشتند این زمزمه/
آمده اینجا حسین فاطمه؟!
صاحب روز قیامت آمده/
گوئیا بهر شفاعت آمده/
سوی من آمد مرا شرمنده کرد/
مهربانانه به رویم خنده کرد/
گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/
من کجا و دیدن روی حسین (ع)/
گفت: آزادش کنید این بنده را/
خانه آبادش کنید این بنده را/
اینکه این جا این چنین تنها شده/
کام او با تربت من وا شده/
مادرش او را به عشقم زاده است/
گریه کرده بعد شیرش داده است/
خویش را در سوز عشقم آب کرد/
عکس من را بر دل خود قاب کرد/
بارها بر من محبت کرده است/
سینه اش را وقف هیئت کرده است/
سینه چاک آل زهرا بوده است/
چای ریز مجلس ما بوده است/
اسم من راز و نیازش بوده است/
تربتم مهر نمازش بوده است/
پرچم من را به دوشش می کشید/
پا برهنه در عزایم می دوید/
بهر عباسم به تن کرده کفن/
روز تاسوعا شده سقای من/
اقتدا بر خواهرم زینب نمود/
گاه میشد صورتش بهرم کبود/
تا به دنیا بود از من دم زده/
او غذای روضه ام را هم زده/
قلب او از حب ما لبریز بود/
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/
با ادب در مجلس ما می نشست/
قلب او با روضه ی من می شکست/
حرمت ما را به دنیا پاس داشت/
ارتباطی تنگ با عباس داشت/
اشک او با نام من می شد روان/
گریه در روضه نمی دادش امان/
بارها لعن امیه کرده است/
خویش را نذر رقیه کرده است/
گریه کرده چون برای اکبرم/
با خود او را نزد زهرا (س) می برم/
هرچه باشد او برایم بنده است/
او بسوزد، صاحبش شرمنده است/
در مرامم نیست او تنها شود/
باعث خوشحالی اعدا شود/
گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/
قلب او بوی محبت میدهد/
سختی جان کندن و هول جواب/
بس بود بهرش به عنوان عقاب/
در قیامت عطر و بویش می دهم/
پیش مردم آبرویش می دهم/
آری آری، هرکه پا بست من است/💚💚💚
@raviannoorshohada
🌹به یادشهدای خان طومان
🌺ميلاد گل رسول و زهرا و علي است
زيرا که جهان خجسته زين نور جلي است
🌺ما را دگر از روز جزا بيمي نيست
چون بر دل ما عشق حسين ابن علي است
🌺ولادت با سعادت امام حسین (ع)و روز پاسدار بر شما مبارک
@raviannoorshohada
#چـنـدخـطبـایــاران ✨
#شهیدعلےفلاح🕊
نام پدر : حشمت الله
تاریخ تولد : 1345/09/09
تاریخ شهادت : 1364/01/08
محل تولد : محمودآباد
گلزار شهدای اورطشت محمودآباد
نحوه شهادت : جراحات واره و جدا شدن سر از بدن
محل شهادت : مریوان
🕯مادرشهید:
ایشان قبل از شهادتشان خواب دیده بودند و برای همه پیغام فرستادند و در آخرین روز مرخصی غسل شهادت کردند ناخن های خودشان را کوتاه کردند و پلاک را روی گردن گذاشتند و فردای آن روز بواسطه ترکش گلوله توپ به سر مبارکشان به درجه شهادت نائل شدند.
🔅پیام شهید:
بنده به تبعیت از ولی فقیه به انگیزه ترویج هدف های عالی اسلامی و توسعه و برقراری ارزش های واقعی انقلاب در ادامه فعالیتم به میدان دفاع گام می نهم.
#سالروز شهادت
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 شب تولد سیدالشهدا و گل کاری ضریح مطهر به مناسبت اعیاد شعبانیه
🌺 العتبه الحسینیه المقدسه
@raviannoorshohada
#وصیتنامهشهـــید
#سعید_قهاری 🌸🌺☘
♦️ خدایا ! آرزویی ندارم. آرزوی بنده #آزادی قدس شریف ✊🏼 و #پیروزی اسلام ✌🏼 و #شکست آمریکاست . 🇱🇷💣💥
♦️ خدایا ! تو به من #قدرت و #توفیق دادی تا با دشمنان دین در سخت ترین شرایط بجنگم. پس ختم زندگی دنیاییم #شهادت 🕊 در راه خود (حق) باشد و در لباس سبز #پاسداری، تا در کنار دوستان #شهیدم آرام گیرم.
#نحوه_شهادت: 🕊
در ارتفاعات جهنم دره مرز بين #ايران 🇮🇷 و #تركيه 🇹🇷 در درگيري با اشرار و گروهك پژاك همراه با 14 تن ديگر از #پاسداران لشكر 3 به پايان رسيد و حاج سعيد به همراه ياران ارتشی و سپاهی خود دعوت حق را #لبيك گفت.
#علاقه: ❤️
شهدا و خانواده شهدا، ورزش
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختری که به راهیان نور رفته بود
برای خوشگذرانی و متحول شد👌👌
@raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
«مهدی» از زمان کودکی ارتباط ویژهای با #امام_زمان داشت👌. او به خوبی میدانست که هر کدام از ما برای آماده سازی ظهور حضرتش باید کاری انجام دهیم. او متناسب با هر مرحله از عمرش آنچه که بر عهدهاش بود را انجام داد. میگفت: «اگر الآن ما از یاران حضرت مهدی (عج) نباشیم تا او را یاری دهیم، هرگز او را یاری نخواهیم کرد حتی اگر او را با چشمانمان ببینیم.»😞
و سرانجام در روز مبارک #جمعه، روز متعلق به صاحب الزمان عجل (عج)، «مهدی» سر را بر خاکی نهاد که آن را با خون خود گلگون ساخت.💔
شهید «مهدی رعد»، فرزندی از دیار «بعلبک» در لبنان است. از همان زمان کودکی اهداف خود در زندگی را با بصیرت و آگاهی انتخاب میکرد👌. «مهدی» سرشار از نشاط و جنب و جوش بود و از سکون و بی حرکتی دوری میکرد. نهایت بهره را از وقت خود میبرد و از اوقاتش به درستی استفاده میکرد؛ گویی میدانست فرصت برای بهرهگیری از فرصتهای دنیا وقت چندانی ندارد.❗️
«مهدی»، وه چه نام زیبایی! وچه خیره کننده است ارتباط محکم او با صاحب اصلی این نام❤️. «مهدی» پرورش یافته خانوادهای متدین و پایبند به مقدسات بود. تلاش پدر و مادر او بر این بوده تا تا فرزندانشان را به گونهای تربیت کنند که از نسل مهیا کنندگان ظهور امام مهدی (عج) باشند.✨ مادر «مهدی» زمانی که او را باردار بود بر انجام مستحبات بسیار مقید بود📿
قبل از رسیدن به سن تکلیف نماز خواندن را شروع کرد و به آن پایبند شد. در کودکی سجاده اش را در نزدیکی یکی از والدینش پهن میکرد تا ایستادن و نشستنش شبیه به نماز خواندن بزرگترها شود☺️. «مهدی» در سلوک روحی از فطرت پاکی برخوردار بود.
از خواندن دعای ندبه و زیارت عاشورا دست نمیکشید. در قنوت نمازش همیشه این دعا را با خود نجوا میکرد: «پروردگارا! به حق فاطمه زهرا (س) و پدر بزرگوارش و همسر و فرزندانش شهادتی پاک را روزی من گردان🌹» روح ایمانی در پهنای صورتش تجلی داشت. او دلها را اسیر و دلباخته خود میکرد.
هر زمان که فرصتی به «مهدی» دست میداد در امور خانه به مادر و پدر کمک میکرد. رضایت پدر برای او بالاتر از هر چیزی بود👌
@raviannoorshohada
جوانی_که_حاجت_میدهد_1395-11-13-12-02.mp3
9.17M
روایتگری
✍یہ جوون طلبہ اے رفت خواستگارے جوابش ڪردن دلش میگیره ؛ از طریق یڪے از دوستاش میره خادم الشهدا میشه...
راوی، روایتگر_شهدا
التماس دعای مخصوص شهادت 💚
@raviannoorshohada
إلهىهَبْلىکَمالَالْانْقِطاعِإلَیْکَ
خدایا! نهایت بریدن از غیر تو
و پیوستن به خودت را
روزی ام ساز ...
#مناجات_شعبانیه
#التماس_دعا
@raviannoorshohada
اربـابم حســـین❤️
هرگز به کس و نا کسی #ارباب نگفتیم.!
زیرا فقط این لَفظ سزاوارِ #حُسین است...😌
#میلاد_امام_حسین مبارک❤️
انشاءالله عیدیمون کربلا
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 #ڪیلیپ بسیار زیبا 🌷
💖 ویژه #میلاد امام حسین(ع) 💖
حال و هواتون رو #ڪربلایی ڪنید
درآستانه میلاد آن امام عزیز ،ببینید.
شبتون حسینی ،التماس دعا
@raviannoorshohada
روز میلاد امام حسین(ع)، مجالی است برای پاسداری نام پاسدار، این دلیرمردان روزگار و اسوه های ایثار.
سلام بر شما، مالک اشترها و ابوذرهای زمان که مصداق حرّیت اباعبدالله اید
@raviannoorshohada
❤️وصیت شهید مدافع حرم قدرت الله عبودی :
خدا را شاکرم که به من توفیق پوشیدن لباس مقدس را داده و لیاقت لبیک به حضرت زهرا (س) و #امام_حسین (ع) و حضرت زینب (س) را داشته باشم و خدا را قسم به حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) که شهادت در راه بی بی زینب (س) و حضرت رقیه (س) را نصیب بنده کند........🌹
#سالروزشهادت🕊
@raviannoorshohada
ازش پرسیــدن
چرا همیشہ دست به سینہ ای؟
گفت : نوڪر امام حسین (ع)
باید همیشه دست بہ سینه باشہ...
برادرش میگفت:
از یڪ ماه 20 روز، روزه بود
شهید عباس آسیمه
@raviannoorshohada
بی سوادی را گفتند عشق چند حرف دارد؟
بیسواد گفت: چهار حرف
همه خندیدند در حالی که بی سواد راه
میرفت و زیر لب میگفت :
مگر"حسین"چند حرف دارد.❤️
#امام_حسین💚
#یا حسین💚
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حاج قاسم پدری برای تمام فرزندان شهدا...
🔹کلیپی از دیدار شهید حاج قاسم سلیمانی با فرزندان شهدای مدافع حرم
#حاج_قاسم_سلیمانی
@raviannoorshohada
#دستان تو
امتداد خواهش بود
در #معبد عشق
در نیایش بود
آن دم که تو را
میان خون می دیدم
چشمان تو خواب
یک نوازش بود
#تفحص_نور
@raviannoorshohada
🌺 #شهادت دو #برادر
بایک گلوله #کاتیوشا
هر دو#دلباخته بودند.🌺
🌺 #جعفردلباخته حضرت #زهرا(س)
#ناصر عاشق ۶ماهه #رباب
آنقدرعاشـق که #شهادتشان هم مثل آنها بود
#شهیدان_جعفرو_ناصر_بذری
@raviannoorshohada
#طنز_جبهه
خرمشهر بودیم ،
آشپز و کمک آشپز ، تازه وارد بودند و با شوخی های بچهها نا آشنا .
موقع ناهار سفره پهن شد ، آشپز به هر نفر ۲ عدد نان داد .
بچهها سریع نان ها رو گذاشتن زیر پیراهنشون ، کمک آشپز به هر نفر ۲ عدد کوکو داد و رفت و بچهها سریع کوکو ها رو لای نان ها گذاشتن و زیر پیراهن قایم کردند و همه با هم می گفتند ، ما گشنمونه یا الله....
آشپز و کمک آشپز هاج و واج بچهها را نگاه می کردند که حاجی آمد و با خنده پرسید اینجا چه خبره ؟!!!
آشپز گفت: ، حاجی اینا کی اند؟ ، از کجا آمده اند؟ ، دیوانه اند یا موجی؟....هر چه بود یه دفعه بلعیدن !!!......
آشپز داشت بلبل زبونی میکرد ، که بچهها سریع نون و کوکو ها رو گذاشتن توی سفره و آرام نشستند ،
حاجی گفت: ، این بنده خداها که هنوز چیزی نخوردند !!!!
پس تو چی میگی ؟!!
آشپز برگشت و هاج و واج بچهها را نگاه کرد ، و گفت :
جل الخالق ؟! اینها دیو هستند یا اجنه ؟!!!!!
و رفت به سمت آشپز خانه....
صدای خنده بچهها ، داشت سنگر رو می لرزوند.....
📕 موسسه مطاف عشق
اللهم عجل لولیک الفرج...
@raviannoorshohada
براۍ خَرید عقد
فقط دو تا حَلقهی
نقره گرفتیمـ🌱
که روی هر دویش
حَڪ شده بود:
تنها رَهِ سَعادت
ایمان، جهاد، شهادتـ :)))
#شهیدهفهیمهبابائیان
#شهیدغلامرضاصادقزاده
#زوجشهید❤️
@raviannoorshohada