eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
631 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
🎁 شب و روز مبارک ⭐️ قدر امشب و فردا را بدانید؛ شب و روزی معادل صد سال! 🗓 ۲۵ ذی‌القعده، مصادف با دحوالارض؛ این شب و روز از فضیلت بالایی برخوردار است. @raviannoorshohada
🌷 #حميدرضا_مدنی_قمصری🌷 شیمیایی بود برای درمان به انگلیس اعزام شد خون لازم داشت گفت خون #غـیرمسلمان نزنید توجه نکردند!! هرچه زدند بدنش نپذیرفت خون یک #مسلمان جواب داد پزشکش مسلمان شد گفت: #معـجزه ست! شادی روحش #صلوات 🍃🌺🌸@raviannoorshohada
🔴 سخنی بسیار زیبا و پر معنی از رئیس جمهور شهید محمد علی رجائی ✍ مردم ما از ڪمبودها و ڪسری‌ها گله ندارند ، آنچه مردم را می‌آزارد و صدایشان را درمی‌آورد وجود تبعیضات ناروا و سوءاستفاده از بیت‌المال است و بس! 🗓 نشر بمناسبت : ۵ مرداد مصادف با دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب رئیس‌جمهور محبوب و مردمی شهید رجایی. #شهداسنگ‌نشانند‌ڪه‌ره‌گم‌نڪنیم #شهدامردان‌بی‌ادعا #یادشهداباصلوات 🌷@raviannoorshohada
گمنامی یعنی چه ؟؟ گمنامی راز عجیبی است ...  گمنامی یعنی مثل حاج احمد  متوسلیان سرگذشتی نا معلوم داشته باشی...  گمنامی یعنی مثل باکری جنازه ات بر نگردد...  گمنامی یعنی روزنامه نویسی به شهدای مظلوم ما بگوید :«یاران دیکتاتور!!!»  گمنامی یعنی بدن نیمه جان بچه های هویزه که زیر شن تانکها له شوند و آخشان هم ضبط نشود ...  گمنامی یعنی بدن های نازنینی که درکوه های کردستان  منجمد شدند ...  گمنامی یعنی شبانه به فقرا نان و خرما بدهی و نفرین و ناسزا تحویلت دهند ...  گمنامی یعنی اشک های ممتد امام در قبول قطع نامه و گریه های تلخ بچه ها در روز پذیرش آتش بس ...  و خلاصه گمنامی یعنی گمنامی... @raviannoorshohada
چند روز بعد از عملیات بود...👀 یه نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار دستش بود...📝 هر جا می رفت همراه خودش می برد...🚶 از یکی پرسیدم... این بچه چشه... گفت... آر پی جی زن بوده... توی علیات اون قدر آر پی جی زده که دیگه نمی شنوه...😞 باید براش بنویسی تا بفهمه...📋 گوش هاش رو داد تا چشم و گوشمون باز بشه...👌 چشم و گوش مون که باز نشد هیچ...😒 بماند...😔 #شهدای_گمنام🕊 به‌یاد شهدای گمنام صلوات🌷
#ارادت_شهدا_به_حضرت_مادر نام مادر سادات را که به زبان می آورد، بلافاصله می گفت: "سلام الله علیها" یادم هست یکبار در ایام فاطمیه در زورخانه، مرشد شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها نمود ابراهیم همینطور که شنا میرفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد لحظاتی بعد صدای او بلند تر شد و به هق هق افتاد طوری که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد پ.ن: حالا کسی که در زورخانه و حین ورزش اینگونه است،تصور کنید که در هیئت و موقع شنیدن مصیبت مادر سادات سلام الله علیها چه حالی پیدا می کند؟ #علمدار_کمیل #شهید_ابراهیم_هادی @raviannoorshohada
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ 💎 مواظب باشیم جا نمونیم... @raviannoorshohada
#دم_اذانی❤️ تمام سرمایه ما نماز اول وقت است ... ڪه اگر بتوانیم آن را نگه داریم توفیقات زیادی نصیب ما خواهد شد . آیت الله بهجت (ره) ♥️ @raviannoorshohada
👈جوانان👱 توبه و عبادت را به دوران پيری👴 موكول نكنند؛ مرگ انسان را مطلع نمی‌كند! 🔸بعضیها دعا و عبادت و توبه را می‌گذارند برای دوران پیری؛ این اشتباه بزرگی است. 🔹اولاً معلوم نیست وقت داشته باشیم؛ مرگ انسان را مطلع نمی‌کند. 🔸ثانیا چنانچه کسی خیال کند که می‌شود دوران جوانی را با غفلت و غرق شدن در شهوات گذراند، بعد با خیال راحت به سراغ توبه رفت، اشتباه بزرگی مرتکب شده. 🔹حالت دعا و انابه🙏 چیزی نیست که انسان هر وقت اراده کرد، برای او پیش بیاید. گاهی می خواهیم، نمی شود. 📕حضرت امام خامنه‌ای (مدظله العالی) ۸۴/۷/۲۹ @raviannoorshohada
°•|🍃🌸 °•{فرمانده والامقام #شهید_بهـــــرام_مبـــــارکی🕊🌹}•° 📃 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ ▫️خدايا ديگران رفتند، دوستانم رفتند، چرا مرا گذاشته‌ای! مرا گذاشته‌ای تا امتحانم کنی، خدايا قبل از اين که امتحانم کنی صبر و استقامت مرا در گناه و در مقابل دشمنان عطايم کن تا از امتحانت رد نشوم و موفق بيرون بيايم.. ▫️خدایا تو گفته‌اى كه هر كى عاشق من شد عاشق او مى‌شوم و به او بهترین نعمت كه #شهادت است نصیب می‌كنم پس خدایا مرا خالص گردان و بهترین نعمت را نصیبم بگردان.. 🔻فرمانده گردان ۱۵۴ ، عملیات مرصاد ‌نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ @raviannoorshohada
در نماز شب به حضرت زهرا سلام الله علیها توجه کنید. ان شاءالله حاجت روا.... التماس دعا 🍃🌺🌸@raviannoorshohada
🌟 در محضـــر شهیـــد.... ✍یک بار از من پرسید: چقدر منتظر دریافت حقوق ماهیانه ات میمانی؟ گفتم: از همان ابتدای زمانی ڪه حقوقم را میگیرم؛ منتظرم ڪه موعد بعدی پرداخت حقوق ڪی میرسه! 🍁آهی از سر حسرت کشید و گفت: اگر مردم این انتظاری را ڪه به خاطر مال دنیا و دنیا می کشند، ڪمی از آن را #برای امام زمان(عج) می کشیدند ایشان تا حالا #ظهور کرده بودند، 🌟#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🌷#شهید_مدافع_حرم 🕊🌷شهید #محمود_رادمهر 🍃🌸🍃 🌷شادی روح شهدا #صلوات @raviannoorshohada
┄✦۞✦༻‌﷽‌༺‌‌‌✦۞✦┄ #برگی_از_خاطرات یک هفته قبل از شهادتش از سوریه خانه امد،پنجشنبه شب بود نصف شب ديدم صداي ناله و گريه جهاد مي ايد رفتم در اتاقش از همان لاي در نگاه كردم ديدم جهاد سرسجاده مشغول دعا و گريه است و دارد با امام زمان صحبت ميكند . دلم لرزيد ولي نخواستم مزاحمش شوم ،وانمود كردم كه چيزي نديدم . صبح موقعي كه جهاد ميخواست برود موقع خداحافظي نتوانستم طاقت بيارم از او پرسيدم پسرم ديشب چي ميگفتي؟ چرا اينقدر بي قراري ميكردي؟ چيشده؟ جهاد خواست طفره برود براي همين به روي خودش نياورد و بحث را عوض كرد. من به خاطره دلهره اي كه داشتم اين بار با جديت بيشتر پرسيدم و سوالاتمو با جديت تكرار كردم،گفت چيزي نيست مادرمن نماز ميخواندم ديگر.... ديدم اينطوري پاسخ داد نخواستم بيشتر از اين پافشاري كنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم... مرابوسيد وبغل كرد و رفت. يكشنبه ظهر فهميدم ان شب به خداوند و امام زمان چه گفته و بينشان چه گذشته و ان لحن پر التماس براي چه بوده است. راوی_مادرشهید #شهید_جهاد_مغنیه🌷 @raviannoorshohada
چشمشان که به مهدی افتاد ، از خوشحالی بال درآوردند. دوره‌اش کردند و شروع کردند به شعار دادن : فرمانده آزاده ، آماده‌ایم آماده! هر کسی هم که دستش به مهدی می‌رسید ، امان نمی‌داد؛ شروع می‌کرد به بوسیدن .... مخمصه ‌ای بود برای خودش. خلاصه به هر سختی ‌ای که بود از چنگ بچه‌های بسیجی خلاص شد ، اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد ، با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب می‌زد: مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا این ‌قدر بهت اهمیت می‌دن ، تو هیچی نیستی ؛ تو خاک پای این بسیجی ‌هایی... 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷@raviannoorshohada
گفت و گوی اختصاصی نوید شاهد با خواهر شهید ابراهیم هادی شهید ابراهیم هادی گمنام می ماند! در گفت و گو با خواهر شهید ابراهیم هادی، از ابتدا جذب عشق بی انتهای یک خواهر به برادر شهیدش شدم که حتی پس از گذشت 37 سال او را با لحنی، «ابراهیم» خطاب می کند که گویی حضور شهید در زندگی اش جریان دارد و هر لحظه اش با یاد و توسل به پاکی برادر شهیدش گره خورده است. حس غرور به داشتن برادری چون ابراهیم در صدایش موج می زند؛ مگر می شود خواهر شهید باشی آن هم از جنس پهلوان «ابراهیم» و بر خود نبالی! شادی «ابراهیم» در گمنامی است خانم «زهره هادی» فرزند ششم و آخر خانواده «هادی» است. او که نسبت به دیگر اعضای خانواده کمتر حضور شهید «هادی» را درک کرده است، درباره برادرش می گوید: ایشان اگرچه عمر کوتاهی داشت اما به معنای واقعی کلمه مرد و همچون معلم بود. هنگامی که با شهید درد و دل می کنم همیشه از او می خواهم از این که او را به خوبی نشناختم، مرا ببخشد. از خواهر شهید می پرسم برای معرفی برادر شهیدتان چه برنامه هایی دارید؟ و او این گونه پاسخ می دهد: شهدا نیازی به معرفی ما ندارند. در حال حاضر برای شناسایی شهدا از خانواده ها آزمایش «دی ان ای» می گیرند. از ما هم خواستند تا آزمایش دهیم تا شاید در پاکسازی «فکه»، پیکر شهید هادی هم شناسایی شود اما ما قبول نکردیم. وقتی ابراهیم دوست داشت که گمنام شود و بدنش را برای ماندن روی خاک تربیت کرده بود، ما هم به خواسته شهیدمان احترام می گذاریم و نباید این شادی را از او بگیریم. روح ابراهیم با ماست. مادرمان پس از شهادت ابراهیم بسیار گریست و از فراق سوخت اما حالا که مادر هم پیش ابراهیم رفته است، ما هم همان کاری را می کنیم که ابراهیم دوست داشت. بعضی از دوستان و نزدیکان می گویند که تلاش کنید تا کوچه ای به اسم شهید «هادی» شود اما پاسخ این است که مگر شهدا این راه را انتخاب کرده اند که کوچه به نامشان شود؟! خون بهای شهدا که این کارها نیست! 🌷@raviannoorshohada
4_5875043961281709855.mp3
5.5M
✅ #ابراهیم_اگر_می_بود ... 🌸 ابراهیم اگر می بود... شاید زنگ زورخانه ها ... 🌸 ابراهیم اگر می بود... شاید معلمی ... 🌸 ابراهیم اگر می بود... شاید جانها ... 🌺 یک لبخند ابراهیم کافی بود تا ... #پادکست_صوتی #ابراهیم_اگر_می_بود به روایت عاشقی از خیل دوستان #گمنام آقا ابراهیم @raviannoorshohada
🔻روزاى آخر بود قرار بود چند روز بعد همه با هم از سوريه برگرديم ايران،🚶 اون روز ،با مسعود قرار گذاشتيم با بريم به سمت نيرب، روستايى كه تقريبا ٢٠ الى ٢٥ دقيقه تا اونجا راه بود🏍، بعد از كلى اتفاقات شيرين و شوخى و خنده دو تايى راهى نيرب شديم، اول؛ رفتيم به مغازه ساندويچى🌭 كه پاتوق هميشگيمون بود و يه دل سيرى از شاورماهاى معروف در اورديم و بعد به سمت بازار كه يك فروشگاه 💣 اونجا بود راهى شديم؛ داخل فروشگاه شديم ، فروشنده متوجه شد كه ما ايراني هستيم به پامون بلند شد و با احترام و زور و زحمت به زبون فارسى و عليك كرد✋، ما كه تو مغازه با هم يك كلمه هم صحبت نكرده بوديم برامون جالب بود كه از كجا متوجه شده‼️ در حال ديدن اجناس بوديم كه فروشنده 💍دست مسعود رو نشون داد و پرسيد ايراني؟؟؟ مسعود هم با خنده گفت نعم😁! فروشنده گفت؛ حلقة جميلة ( يعنى چه انگشتر زيبايي🌸) مسعود با يه نگاه معنى دارى انگشترش رو از دستش در اورد و به فروشنده داد،! و به فروشنده گفت؛ سيدى هديه! فروشنده با تعجب گفت ؟!!! مسعود گفت: نعم هديه🎁! زدم بهش و گفتم چكار ميكني ؟! و به بهش گفتم اينا صبحا با محور مقاومتنو شبا سر سفره النصره! گفتم : بگو براى رفيق شهيدمه كه به من داده و الان هم شهيد شده تا انگشتر رو برگردونه! مسعود گفت ؛ بيخيال چشمش گرفته بذار بدم بهش☺️! گفتم ؛ اين ديگه انگشتر و بر نميگردونه! فردا هم بياييم اينجا انگشتر رو گذاشته پشت براى فروش😒! مسعود با اصرار من ، با انگشترو نشون داد و بهش گفت؛ سيدى هذا صديقى الشهيد! فروشنده كه متوجه منظور مسعود نشده بود، با تعجب گفت ؛ انت شهيد😱 ؟! ( تو شهيدى )؟! مسعود خنديد و با اشاره و با خنده گفت؛ لا ، لا ؛ صديق قبلا شهيد! من بعداً شهيد!!!😂😂😂 دستشو دراز كرد و به فارسى گفت خودتو نزن به اون راه رد كن بياد! فروشنده هم كه نه راه پس داشت نه راه پيش انگشتر رو از دستش دراورد و داد😶! اون روز متوجه خنده هاش كه ميگفت ؛ (صديق قبلاً شهيد من بعداً شهيد ! ) نشدم تا لحظه اى كه با اين رو به رو شدم، حالا ميفهمم دنياى من چقدر كوچك تر از اونه و رو به بها ميدن نه به بهانه💔! و عدم به زرق و برق دنيا و همچنين رعايت مبانى اصولى و 👌، مسعود رو از من و امثال من متمايز كرد و چند روز بعد توى شهر به آرزوش كه بود رسوند🕊 توى روز مقرر همه با هم به ايران برگشتيم،! مسعود و ما.....!😔 . مسعود عسگری 🌹 @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چند سالته؟! . از بیت امام تا لشگر ویژه شهدا؛ . در سن۲۱ سالگی فرمانده لشگر ویژه شهدا فرمانده ای که گروهک های ضد انقلاب برای زنده و مرده‌ی او جایزه تعیین کردند... و عاقبت در سن ۲۵ سالگی به رسید! . . شهادت دو برادر در یک روز؛ . در سن ۲۱ سالگی مسئول واحد اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران در دزفول و سوسنگرد و چندی بعد به فرماندهی لشگر علی ابن ابیطالب رسید. و در سن ۲۵ سالگی در کنار برادرش مجید به رسید! . . فرمانده ای با دست قطع شده؛ . از گردان حبیب بن مظاهر تا فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا در عملیات والفجر ۲ با وجود شدت زخم خود را به سنگر دشمن رساند و با سیم ارتباطی آن‌ها با عقبه‌شان قطع کرد. و در نهایت در ۲۸ سالگی به رسید! . . چشم بینا و مغز متفکر دفاع مقدس؛ . فرمانده قرارگاه نصر در عملیات های فتح المبین، بیت المقدس، رمضان که در نهایت در سن ۲۷ سالگی به رسید! . . سردار خیبر ، ابراهیمِ قربانگاهِ جزیره‌ی مجنون فرمانده لشگر۲۷ محمد رسول الله؛ که در سن ۲۸ سالگی به رسید! . . فرمانده سپاه و حماسه ساز هویزه؛ . در سال ۵۸ نمایشگاه پیش بینی جنگ در اهواز بر پا نمود! در سال ۵۹ کلاسهای قرآن و نهج البلاغه و تاریخ اسلام در سپاه پاسداران برگزار کرد. و در ۱۶ دی ماه ۵۹ در سن ۲۲ سالگی به رسید! . . دیده بان ولایت و انقلاب؛ . در بزرگی او همین بس که می گوید: من این است که حرف‌هایم را زودتر از زمان خودم گفتم... که در سن ۲۷ سالگی به رسید! . . . از بی برکتی خجالت میکشم! آنگاه که انسان می تواند خود را بسوزاند و از این سوختن، نور مشعل نسل هایی گردد در تاریکی دنیا‌... . ما در مانده ایم! درگیر هزاران تعلقات پوچ و بی ارزش... و بازیچه ی و و ... . از عبور کنیم... . . راستی تو... ؟! @raviannoorshohada
#هوالشهید با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته.. مثل شهدا بودن سخت نیست مثل شهدا ماندن سخته... راه ‌شهدا یعنی... نگه داشتن ‌آتش در دستانت... پس #تقوا پیشه کنیم.. ظاهر افراد مهمه ولی بدونیم #باطن و #عمل ما مهم ترینه.. در جانب خداوند #شهدا اینگونه بودن... @raviannoorshohada