eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
466 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
13.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه اعلام شهادت شهید حسین هریری به خانواده💔 لا یوم کیومک یا اباعبدالله❤️ شهید مدافع حرم حسین هریری🌹 @Ravie_1370🌷
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 شھیدمھدۍباڪرے: "رأے ندادن‌" خودش رأے استـــــ ؛ رأۍ به‌ اینڪه‌ دیگران‌ به‌ جاۍ من‌ انتخاب‌ ڪنند! رأے به‌ استمرار‌ وضع‌ موجود! رأے به‌ حاڪمیت‌ اقلیتـــــ ! پیام‌ اصلے رأے ندادن‌ این‌ استـــــ ڪه: لطفا‌ سرنوشت‌ من‌ ر‌و هم‌ تعیین‌ ڪنید... @Ravie_1370🌷
*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••* 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت "همرزمان و خانواده شهید " 🔹صفحه ٢۴٣_٢۴٢ 🦋 ((عروج)) را آوردم و کنار محمّد حسین قرار دادم. دو نفری دستشان را روی سر هم گذاشتند و در گوش هم چیزی گفتند ولبخندی زدند. می خواستم بروم تا به بچه‌های دیگر کمک کنم، محمّد حسین گفت‌ : « نژاد گوش کن! من دارم می روم و این دیدار آخر است. از قول من به بچه‌ها سلام برسان و بگو حلالم کنند.» وقتی این حرف را زد، دلم از جا کنده شد! به طرفش برگشتم و دستی روی سرش کشیدم و با دست دیگرم صورتش را نوازش کردم، دیدم که قطرات اشک از گونه هایش سرازیر است. 😭 او گفت: « فکر نکنی که از درد، اشک می ریزم، هر اشکی بخاطر ناراحتی نیست،اشک من به خاطر شوق است، من به آرزوی دیرینه ام رسیدم. فقط تنها ناراحتی من این است که با بچه ها خداحافظی نکردم.» 😔 گفتم: «ان شاء اللّه به سلامتی بر می گردی.» بعد با او خداحافظی کردم و از آن ها جدا شدم. هنوز از ماشین پیاده نشده بودم که دوباره گفت: « نژاد! یادت نرود پیغام من را به بچه‌ها برسانی.» او می دانست که دیگر بر نمی گردد و من نفهمیدم از کجا بعضی چیزها را پیشگویی میکرد. به روایت : رضا شاهرخ آبادی 💠چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو ساقی جامی به من ده تا بیاسایم دمی 💠در طریق عشق بازی امن و آسایش بلاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرحمی 💠اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی *•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••*
*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••* 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت "همرزمان و خانواده شهید " 🔹صفحه٢۴۴ 🦋 ((بچّه های آشنا)) در بیمارستان زیاد ما را نگه نداشتند. فقط یک معاینه ساده و یک سری اقدامات درمانی اولّیه را انجام دادند، بعد همه را به فرودگاه فرستادند. من از روی صداها فهمیدم که همۂ بچه ها آشنا هستند. توی مسیر، یکی آه و ناله می کرد و دیگری ذکر می گفت و یکی صحبت می کرد. خلاصه خیلی طول کشید تا ما به فرودگاه رسیدیم، اما آنجا زیاد معطّل نشدیم و مارا به سرعت سوار هواپیما کردند و به تهران فرستادند. ♦️به روایت از"حاج اکبر رضایی" ((بیمارستان خاتم الانبیا)) معمولاً اگر خبری از می شد و یا اتفاقی برایش می افتاد، به من می گفتند. دوستانش اطّلاعات دادند که محمّدحسین شده و اکنون در بیمارستان خاتم الانبیا تهران بستری است. من قضیه را برای داداش تعریف کردم. او هم این خبر را با مقدمه چینی، طوری که مادر اذیت نشود ، به آن ها اطلاع داد و قرار شد همان روز من به همراه پدر، مادر و برادرم، محمّدشریف، به طرف تهران حرکت کنیم. ♦️به روایت از "محمّدعلی یوسف الهی" *•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••*
*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••* 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت "همرزمان و خانواده شهید " 🔹صفحه۲۴۷_۲۴۵ 🦋 ((محفظه های شیشه ای آخرین دیدار)) وقتی پسرم خبر داد که در بیمارستان خاتم الانبیا بستری است، خانه برایم مثل زندان شد. مادرش هم اصرار داشت که همین امروز برای دیدن محمّدحسین به تهران برویم. این شد که با حاج خانم و دوپسرم، محمّدعلی و محمّدشریف ، به تهران حرکت کردیم. اینقدر نگران بودیم که نفهمیدیم مسیر راه کرمان تا تهران را چطور سپری کردیم. دلم هزار راه می رفت و افکار جور واجور ذهنم را خسته کرده بود. از طرفی نگران همسرم بودم، چون او بیماری قلبی داشت و بی تابی هایش بیشتر نگرانم می کرد. نزدیک بیمارستان که رسیدیم، تصمیم گرفتم طوری برنامه ریزی کنم تا خودم محمّدحسین را ندیدم ، مادرش را بالای سرش نبرم؛ چون حدس می زدم حالش خیلی وخیم باشد. به او گفتم:«حاج خانم! شما خسته آید و این بیمارستان بزرگ است و ما نمی دانیم او دقیقا کجا بستری شده ، ما می رویم داخل، اتاقش را که پیدا کردیم، محمّدعلی را می فرستم دنبال شما.» او قبول کرد. منو برادر بزرگش رفتیم داخل و پرس و جویی کردیم و خودمان را معرفی نمودیم. آن ها ما را به یک اتاق که مجروحان شیمیایی در آن بستری بودند، راهنمایی کردند. از دور دیدم که محمّدحسین درون محفظه ای شیشه ای روی تخت خوابیده. سر و صورتش به خاطر مواد شیمیایی سوخته بود. نزدیک که شدم فقط با اشاره سلام و علیکی کرد و با برق چشمان نیمه بازش محبتش را به ما رساند. معلوم بود که دیگر رمقی برایش نمانده. اشک از چشمان منو و برادرش سرازیر شد و ما بیشتر از او بی رمق شدیم. کمی بالای سرش ایستادیم که متوجه شدیم او دیگر نفس نمی کشد و با آرامش خاصی جان را به جان آفرین تسلیم کرد . او منتظر بود تا ما را ببیند و برود. اول گمان کردیم اشتباه می کنیم؛ پرستار ها را صدا زدیم. همه دورش جمع شدند و بعد از معاینه، شهادت او را تایید کردند. روپوش سفیدی روی او کشیدند و مارا هم به بیرون هدایت کردند. دیگر قدرت راه رفتن نداشتیم. کنار دیواری نشستیم تا حالمان جا بیاید. یک لحظه یادمان آمد که مادرش بیرون منتظر دیدن فرزندش است. نمی توانستیم این خبر را این جا به او بدهیم. مطمئن بودیم بی تابی هایش در طول مسیر ، هم برای خودش خطر ساز است و هم حال ما را دگرگون می کند. از بیمارستان که بیرون آمدیم، به او گفتم:«محمّدحسین را برای مداوا به خارج از کشور فرستادند.» قرار شد تو به همراه محمّدعلی به کرمان برگردد. منو محمّدشریف برای پیگیری کارهای مربوط به انتقال پیکر محمّدحسین در تهران ماندیم. پیکر مطهر محمّدحسین را با هواپیما به کرمان منتقل کردیم. به روایت از"غلام حسین یوسف الهی" *•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••*
قبل از اینکه احساسی برخورد کنید و بگید من رای نمیدم چون فلانی تایید نشد، حواستون باشه که چه جان‌های مقدسی برای اعتلای این خاک اسلامی به زمین فدا شد؛ امروز قرارگاه حسین بن علی(ع)، ایران است...♥️ @Ravie_1370🌷
﷽❣ ❣﷽ هرڪسے ڪہ دل بہ اوبستم دلم را زد شڪست با دل ویرانہ خواهانے ندارم جز خودت یڪ زمانے هم اگرحرفے ز آبادے شود درخراب آبادِ دل بانے ندارم جز خودت 🌼 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°🌱 ✋🏻 ای بادصبا برسون به حسـین«علیه‌السلام» سـلآم برحسـین«ع» سـلآم از راه دور سـلآم ای کربلآ سلآم ای نینوا سـلآم ای خـآمسِ آل عبا جان_عالم_به_فدای_تو_شود♥️🌱 @Ravie_1370🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام 🌹روز ششم ختم صلوات جهت سلامتی و تعجیـل در امر فرج صاحب الزمان عج و سلامتی امام خامنه ای عزیزتر از جان ونیت قلبی شما عزیزان✨ هدیه به روح مطهر شهیداحمد علی نیری صد صلوات 💫 التماس دعای فرج 🙏 @Ravie_1370🌷