🌐داستان این روزهای حقوق بشر
راوی #اندیشه : ماجرای این روزهای امریکا بار دیگر بحث از حقوق بشر را بر سر زبانها انداخته است. برخی به واسطه همین جفاها که در حق بشر میرود، اساس «حقوق بشر» را مورد انتقاد و انکار قرار میدهند. برخی از متفکران غربی اما پیشتر به این معضل توجه کرده بودند.
آلن بیوکنن (متولد ۱۹۴۸) فیلسوفی امریکایی است که در موضوع حقوق بشر به تحقیقاتی پرداخته است. وی هم اکنون استاد کرسی حقوق بشر در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه دوک امریکا است. او آثار متعددی در حوزه مبانی فلسفی و اخلاقی حقوق بشر به رشته تحریر در آورده و از جمله کتابی با عنوان «قلب حقوق بشر» در سال ۲۰۱۳ نوشته است.
بیوکنن در این کتاب، رویکردی انتقادی به ماجرای حقوق بشر در دنیای امروز را برگزیده و ادعا کرده که نگاهش به مسأله حقوق بشر در قیاس با سایر متفکران این عرصه، متمایز است. وی در مقدمه کتاب خود برای فهم نظام حقوق بشر، عنوان میکند که علاوه بر نگاه فلسفی به مبانی حقوق بشر، میبایست حقها در قالب موارد عینی و تحقق یافته حقوق جهانی نگریسته شود. به عبارت دیگر، درک نظام حقوق بشر، صرفاً منوط به بررسی فلسفی و انتزاعی حقها و مبانی توجیهی آنها نیست. به باور وی، نحوه تکوین و تدوین حقهای بشری در بستر حقوق بینالملل و عمومی نیز به اندازه مطالعات فلسفی دارای اهمیت و ضرورت است. او به این موضوع توجه داده که باید دید این حقوق در جامعه چگونه به اجرا درمیآید و چه نیازهایی را برآورده میکند.
وی میگوید که برای درک نظام بینالمللی حقوق بشر، علاوه بر امعان نظر به مبانی فلسفی و توجیهی، میبایست به رویّه نهادهای اجرایی و تفسیری حقوق بشر نیز توجه کرد. به باور او قوانین اگر در صِرف انتزاعیات خلاصه شود، ثمرهای را به ارمغان نمیآورد. بلکه در این میان میباید به دادگاههایی نیز نگاه کرد که این قوانین را به اجرا میگذارند. به باور وی بسیاری از دادگاههایی که داعیه حقوق بشری دارند، ثمرهای جز ناعدالتی را به ارمغان نیاوردهاند؛ نهادهایی مانند دادگاههای اروپایی حقوق بشر، دادگاه امریکایی حقوق بشر، دادگاه آفریقای جنوبی حقوق بشر، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و کمیتههای کنوانسیونهای حقوق بشر مواردی است که میتوان در عمل، شاهد و ناظر اجرای اعمال آنها بود و به ضعفهای آن پی برد.
بیوکنن بر این باور است که با توجه به رویّههای دادگاههای حقوق بشری اینگونه نیست که تمامی حقهای بشری مندرج در اعلامیه جهانی به یک کیفیت در دادگاههای منطقهای حقوق بشر کارایی دارد. او بر این نکته توجه میدهد که قوانین حقوق بشری، در مقام عمل و تحقق بیرونی بارها و بارها به ظلمهایی انجامیده است. وی با این رویکرد است که میان قوانین نوشته شده، با آنچه که تحقق عینی و بیرونی یافته است، تمایز قائل میشود.
وقایع اخیر در امریکا نشان داد به هر میزان هم که قوانین حقوق بشری مقبول باشد، اما تحقق و اجرای آنها مرحلهای دیگر است که بعضاً ناکامیهایی در آن رخ داده است.
@rawinews
🌐کُربن؛ همیشه سوژه
راوی #اندیشه : دکتر مصطفی محقق داماد در سخنرانی کوتاه تصویری که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده، از گفتگوی داییاش مرحوم آیتالله مرتضی حائری یزدی با علامه طباطبایی یاد کرده که علامه در آنجا در پاسخ به مرحوم حائری میگوید: «هانری کُربن شیعه از دنیا رفت».
هانری کربن (۱۹۷۸-۱۹۰۳) ایرانشناس و شیعهشناس برجسته فرانسوی بود که حدود دو دهه پایانی حکومت پهلوی را به ایران میآمد و جلسات گفتگوی فلسفی با علامه طباطبایی داشت.
هانری کربن (Henry Corbin) که شاگرد لویی ماسینیون (اسلامشناس مشهور اثرگذار بر شریعتی) بود، بر نسلی از شیعهشناسان و فیلسوفان معاصر همچون سید حسین نصر، ویلیام چیتیک، محمدعلی امیرمعزی، داریوش شایگان و کریستین بونو اثر گذاشت و تلقی معنوی، باطنی و غیر سیاسی از شیعه را رواج داد. سخن گفتن درباره او همیشه از سوژههای جذاب فلسفی و دینی پس از انقلاب بوده است.
درباره شیعه شدن او پیشتر نیز از قول پسر علامه طباطبایی سخنانی نقل شده، ولی حسین نصر که سالها با کربن ارتباط داشت و از عوامل مهم حضور وی در ایران و نیز سالها تدریسش در دانشگاه تهران بود، میگوید کربن اگرچه از نظر وجودی و هویتی به تشیع گرایش یافته بود و از عبارت «ما شیعیان» استفاده میکرد و حالات عجیبی در زبارتگاههای شیعیان داشت، اما نماز و سایر اعمال عبادی اسلام را انجام نمیداد (مجله اطلاعات حکمت و معرفت، اردیبهشت ۸۸، ص۱۰).
این ادعا درباره ایزوتسو؛ اسلامشناس و فیلسوف ژاپنی (۱۹۹۳-۱۹۱۴) نیز مطرح شده و برخی معتقدند شواهدی دال بر مسلمان شدن این قرآنپژوه برجسته وجود دارد.
@rawinews
🌐نیاز به دین در جهان امروز
راوی #دین : دین و دینداری در دنیای امروز رقیبان بسیاری پیدا کرده. با این وجود، همچنان دینداری به عنوان یکی از عمدهترین گرایشهای انسان مورد توجه است و در ناملایمات، این گرایش انسان بیشتر رخ مینماید. علاوه بر آنکه دین میتواند نقش مهمی در معنابخشی به زندگی در دنیای متلاطم کنونی ایفا کند.
متفکران بسیاری در نقد دین سخن گفتهاند. اما هستند اندیشمندانی که سویهای از دین را در دنیای امروز برجسته دیده و به آن تأکید کردهاند؛
🔺هیوستن اسمیت از جمله افرادی بود که زنده شدن دین در دنیای جدید را خواستار بود. توجه او به برجسته کردن اخلاق و معنویت در ادیان بود. او آموزههای بشر جدید در راه کسب معنویت را «معنویت قهوه خانهای» مینامید و معتقد بود که آن معنویتی که در ادیان معرفی میشود هیچگاه نمیتواند از راه آموزههای انسانی به دست آید.
🔻دنیل دنت هم که از متفکران آتئیست محسوب میشود به جنبهای از دین اشاره کرده که آن را سبب ابقای دین در دنیای جدید میداند. او معتقد است که دین در جهان جدید روز به روز نحیفتر و از عرصه عمومی خارج میشود، اما رگههایی از دین همچنان در انسانها وجود دارد. دنت این جنبههای دینی در افراد را از این بابت میداند که دین، کارکردهایی داشته است. او معتقد است که دین به نظم اجتماعی انسانها کمک کرده و این سبب شده که همچنان به آن رجوع شود. به باور او، دین به این خاطر باقی مانده که قدرت نظم بخشیدن به اجتماع را داشته وگرنه طبیعت آن را از بین میبرد. دنت ملاک ماندگاری و توجه به دین را در همین نظمبخشی دین به امور اجتماعی میداند. وی حتی اذعان میکند که به خاطر این ویژگی دین، حتی میباید در مدارس نیز به دانش آموزان، دین را تدریس کرد.
🔺آلن دوباتن هم از جمله افرادی است که روش تعلیمی ادیان را میپسندد. او اگر چه اعتقاد و التزامی به دین ندارد، اما میگوید که روش ادیان برای تعلیم به بشریت، شیوهای برتر در دنیای سرعت زده امروزی است. او میگوید که در دنیای امروز، دانشهای مختلفی به بشر عرضه میشود اما همگی این آموزهها زودگذر است. اما ادیان، شیوه تکرار را برای تعالیم خود برگزیدهاند. ادیان بر این باورند که اگر میخواهید چیزی را در ذهن ابناء بشر جا بیاندازید باید آن را ده یا پانزده بار در روز تکرار کنید، در غیر این صورت فراموش خواهند کرد. به خاطر همین است که تمام ادیان عادت نیایش کردن را از صبح تا شب در برنامه خود دارند. چون میدانند چیزی که ساعت ده صبح یاد بگیریم، تا موضع ظهر یادمان میرود.
📸عکس: تپه موریا در بیتالمقدس؛ مکانی مقدس برای سه دین بزرگ ابراهیمی
@rawinews
🌐 دو فقیه، دو روش انتقادی
راوی #حوزه : آیات عظام سید حسن طباطبایی قمی و شیخ محمد فاضل لنکرانی در دهه آخر خرداد 1386 از دنیا رفتند؛ مرحوم طباطبایی قمی در 96 سالگی و مرحوم فاضل لنکرانی در 76 سالگی. هر دو در خانوادهای اهل فقاهت دیده به جهان گشودند. مرحوم سید حسن فرزند آیتالله العظمی سید حسین قمی (از مراجع منتقد رضاشاه) بود. پدر آقای فاضل لنکرانی نیز از فقهای نزدیک به آیت الله بروجردی محسوب میشد.
در جریان فعالیتهای سیاسی پیش از انقلاب، این هر دو از فعالین بودند. سید حسن طباطبایی البته در جایگاه مرجعیت بود و بارها به حاکمیت پهلوی اعتراض کرد. او از پیشگامان مبارزه محسوب میشد و به مدت طولانی تبعید و حصر شد. فاضل لنکرانی هم از روحانیون فعال بود و سابقه تبعید به یزد و بندر لنگه در کارنامه داشت.
هر دو از دوستداران امام خمینی بودند. مرحوم قمی از نخستین روحانیونی بود که به حمایت از امام پرداخت. وی در تعبیری گفته بود که:
«حضرت آیتالله خمینی نه تنها زبان گویای جامعه روحانیت، بلکه بیانکننده خواستههای واقعی همه مسلمین جهان است» (نهضت امام خمینی، ج اول، ص 752). وی بارها در زمان تبعید و حبس امام به ایشان نامه نوشته و ابراز همدردی کرد. امام نیز همینگونه اقدام میکرد.
در ابراز ارادت مرحوم فاضل لنکرانی به امام نیز گفته شده که ایشان به دلیل علاقه و ارادت به امام، کتاب «تحریر الوسیله» ایشان را به عنوان متن اصلی کتاب مفصل فقهی خود قرار داد تا به این وسیله در طول سالیان تدریس، هم نام امام را بر زبان داشته باشد و هم از کتاب امام در حوزهها استفاده شود (نقل از گفتگو با آیتالله استادی درباره مرحوم فاضل لنکرانی، وبسایت استاد محمد جواد فاضل لنکرانی).
مرحوم قمی که دایی امام موسی صدر بود، پیش و بعد از انقلاب اختلاف نظرهایی با امام داشت. پیش از انقلاب زمانی که کارکنان شرکت نفت اعتصاب کرده بودند و امام گفته بود که حقوق آنها را از سهم امام و حتی سهم سادات پرداخت خواهد کرد، آیتالله قمی ابراز تعجب کرده و اختصاص سهم امام به کارکنان نفت را مقبول نمیدانست (امام خمینی در آیینه اسناد ساواک، ج6، ص 398). پس از انقلاب نیز ایشان در ماجراهای جنگ، طرح موضوع ولایت فقیه و برخی سیاستهای قضایی در ابتدای پیروزی انقلاب اعتراضهایی داشت که منجر به حصر خانگیاش در مشهد شد.
مرحوم فاضل لنکرانی نیز اگرچه برخلاف مرحوم طباطبایی قمی، با نظام جمهوری اسلامی همراهی کامل داشت، ولی پس از انقلاب هیچ منصب غیر حوزوی نپذیرفت. البته مدتها ریاست جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را بر عهده داشت که عالیترین نهاد حوزوی کشور محسوب میشود. او نقش مهمی در صدور اعلامیه معرفی مراجع در آذر 1373 داشت. وی به استقلال مالی حوزه حساس بود و نقل شده است زمانی که یکی از مسؤولان از دولتی شدن بودجههای حوزه سخن گفت، ولی ایشان واکنش نشان داده و میگوید که این پیشنهاد برای آینده حوزهها خطرناک است و در نهایت به حوزه علمیه لطمه میزند (مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با محمد جواد فاضل لنکرانی، منتشر در وبسایت آقای فاضل، 4 آذر 1398) . مرحوم فاضل لنکرانی همچنین از منتقدان ربای بانکی و حضور زنان در ورزشگاهها بود.
آیتاللهالعظمی وحید خراسانی بر پیکر هر دو فقیه نماز خواند؛ مرحوم طباطبایی قمی در حرم امام هشتم و مرحوم فاضل لنکرانی در حرم قم به خاک سپرده شدند
.
📹کلیپ همین نوشته:
instagram.com/p/CBdthfZJd2r
@rawinews
🌐پایان چهل سال مجلس تفسیر
راوی #حوزه: آیتاللهالعظمی جوادی آملی در روزهای کرونایی تعطیلی درسهای حوزه، پس از سالها تدریس در مسجد اعظم، با اتمام تفسیر سوره ناس در روز جمعه 29 فروردین 99 به درس تفسیر حدوداً چهلساله خود پایان داد. به گفته وی در آخرین جلسه؛ در طی سالها در ذهن خیلی از افراد بود که باید به تدریس و ترویج تفسیر قرآن پرداخته شود، اما در زمان تصمیم وی برای آغاز درس تفسیر، هیچکس به ایشان چنین پیشهادی نداده بود.
جرقههای درس تفسیر در حوزه قم، در قرن اخیر با بیاعتناییهایی همراه بود و علامه طباطبایی از نخستین افرادی است که با این واکنش مواجه شد. مرحوم علامه غفلت از فهم بایسته قرآن را مورد نقد قرار داده و در گلایهای اشاره کرده بود که ممکن است فردی بتواند حتی به مرتبه اجتهاد برسد، ولی قرآن را آنطور که بایسته است کاملاً نخوانده یا مصحف را لمس نکرده باشد. به این صورت است که مردم در حقیقت از قرآن مگر برای ثواب یا گردنآویز فرزندان خود برای محافظت از بلاها استفاده نمیکنند (المیزان: 5/ 276). انتقاد علامه در برخی موارد و در آثار برخی دینپژوهان ممکن است نمونههایی را داشته باشد، اما شیوه معمول عالمان برجسته امامیه که علامه از همین گروه است، نشان میدهد این سخن گزارهای عام یا مطلق نیست. برای مثال آیتاللهالعظمی خویی که در درسهای فقه و اصول استدلالی خود همچون دیگر فقیهان به آیات قرآن استدلالها و استنادهای گوناگونی دارد، در مقدمه تفسیرش از اشتیاق فراوان خویش از دوران کودکی به تلاوت قرآن، کشف مطالب پیچیده و دستیابی به معانی و مقاصد آن سخن میگوید(البیان: 12).
در سالهای اخیر درس تفسیر آیتالله جوادی آملی روزانه از طریق رادیو معارف و مقاطعی از آن در شبکه قرآن تلویزیون پخش میشد. افزون بر صوت و متن درسها که در پایگاه اطلاعرسانی مؤسسه اسراء منتشر میشود، تاکنون متن مدوّن درسهای تفسیر آقای جوادی در 53 جلد و ترجمه عربی آن در 17 جلد با تحقیق و تنظیم برخی شاگردان و با نظارت ایشان به نام «تفسیر تسنیم» در حال انتشار بوده و همچنان به انتظار تکمیل نشسته است. تاکنون در مقالات و یادداشتهایی، اندیشه تفسیری ایشان تبیین شده یا به بوته بررسی گذاشته شده است؛ از جمله اینجا و اینجا که به تبیین و توضیح مبانی تفسیری ایشان و در مقابل، اینجا و اینجا که به انتقاد از روش و برخی آرای تفسیری ایشان پرداخته شده است. نمونه استقبال بعضی از نهادهای فکری و فرهنگی جهان اسلام از این تفسیر، عملکرد سازمان آموزشی، علمی، فرهنگی سازمان کنفرانس اسلامی آیسسکو است که در سال 1385 این تفسیر را به عنوان تحقیق برتر در عرصه مطالعات اسلامی و قرآنی برگزید.
🔺فردا در ادامه این نوشتار به گزارشی از محتوای تفسیر تسنیم خواهیم پرداخت.
@rawinews
🌐گزارش یک مفسر (2)
👈🏻به بهانه پایان درس تفسیر آیتاللهالعظمی جوادی آملی
راوی #دین : ترتیب چینش مطالب تفسیر تسنیم با بیان گزیده تفسیر، تفسیر آیه، لطایف و اشارات و بحث روایی در پایان رعایت شده است. آیتالله جوادی آملی بهترین و کارآمدترین شیوه تفسیری قرآن و شیوه اهل بیت(ع) را شیوه موسوم به «تفسیر قرآن به قرآن» میداند که پیش از او علامه طباطبایی در میدان این شیوه، گوی سبقت را از دیگران ربود؛ هرچند از لحاظ شناسنامهی تفسیری فرزند سلف مفسران پیش از خود است (تسنیم: 1/ 72).
به نظر آیتالله جوادی از آن جهت که قرآن کریم کلام خداوند است و با اعجاز خود، انتساب به خداوند را اثبات میکند، یکی از منابع دینی است که حجیت آن نسبت به سنت، همانند حجیت قطع، ذاتی است؛ هرچند بخشی از مطالب قرآن به شکل نصوص قطعی است و بخشی دیگر به صورت ظواهر و ظنی است. به نظر ایشان نتیجه حاصل از تفسیر قرآن به قرآن، این نیست که قرآن جزء حجت و نیمی از دلیل است تا در اصل اعتبار و حجیت خود نیازمند انضمام به سنت باشد؛ زیرا اولاً سنت در ناحیه اصل حجیت خود وامدار قرآن است و ثانیاً سنت غیرقطعی وقتی معتبر است که محتوای آن بر قرآن عرضه شود و هیچگونه مخالفت تباینی با آن نداشته باشد؛ پس قطعاً محصول بحث قرآنی باید پیش از عرضه بر حدیث، حجتی معتبر و بینیاز از ضمیمه باشد تا بتواند میزان سنجش سنت واقع شود (تسنیم: 1/ 63-64). ایشان در استدلال به آیات برای تبیین و اثبات روش تفسیری مختار خود خواننده را توجه میدهد منظور از اینکه «چون قرآن تبیان همه چیز است، تبیان خود نیز خواهد بود»، این نیست که چون هر آیه، تبیان همه چیز است، پس تبیان خود هم باشد؛ بلکه مقصود آن است که مجموع قرآن تبیان خود نیز خواهد بود (تسنیم: 1/ 66). هرچند به نظر ایشان سیره عملی اهل بیت(ع) در تفسیر قرآن به قرآن برای ما اثبات اصل این روش را به ارمغان میآورد و گرنه تطبیق در پارهای از موارد بدون تعبد آسان نیست. بررسی مواضع سجود در آیه «أنَّ المَسَاجِدَ لِلّهِ» و لزوم قطع برخی از مواضع دست آن در صورت تکرر حد سرقت و نیز تفسیر معنای «جُناح» شاهد مدّعاست (تسنیم: 1/ 71).
ایشان در بیان دیگری از حجیت قرآن تصریح میکند از آنجا که قهراً اعتبار تفسیر قرآن به قرآن در حد استقلال است، و نه منحصر در آن و سنت نیز بعد از رسیدن به حد نصاب حجیت دارای اعتباری مستقل در پرتو قرآن است، از این رو توان هرگونه شرح و تفصیل نسبت به قرآن را داراست. بر این اساس، اعتبار سنت مسلّم معصومین(ع) که از منابع غنی و قوی دین نشأت میگیرد، در همه شؤون تفسیر قرآنی لحاظ خواهد شد (تسنیم: 1/ 106)؛ لذا حجیت استقلالی قرآن در مقام ثبوت است، و گرنه در مقام اثبات نیازمند وسیله است که برای قرآن در مرحله اثبات به دو طریق به نحو مانعةالخلو قابل احراز است؛ یکی راه اولیاست که با شهود باطنی و علم حضوری حقانیت قرآن را به شکل عینالیقین در مییابند و طریق دوم راه حکیمان و متکلمان است که حقانیت قرآن بر آنها با علم حصولی و برهان عقلی روشن میشود. از اینجا سلطنت عقل و سیطره برهان عقلی در مقام اثبات حقانیت وحی و رسالت الهی نیز بر ما روشن میشود (تسنیم: 1/ 109-110). تفسیر قرآن به سنت گرچه لازم و ضروری است، اما چنین تفسیری در قبال تفسیر قرآن به قرآن همانند ثقل اصغر در طول ثقل اکبر قرار دارد و حجیت سنت معصومین مدیون حجیت قرآن است (تسنیم: 1/ 133).
🔺بخش اول این نوشتار را در اینجا بخوانید.
@rawinews
8.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ کوتاه به مناسبت چهل و سومین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی
@rawinews
🌐از پدرسالاری تا پاتریمونیالیسم
راوی #اجتماع : درگذشت محمدعلی کشاورز بار دیگر سریال پدرسالار را بر سر زبانها انداخت. این سریال برای نسل دهه شصت و پیش از آن، نه صرفاً یک درام اجتماعی سرگرمکننده و معمولی، که توصیف بخش مهمی از فرهنگ اجتماعی ایرانیان، و در سطحی وسیعتر فرهنگ بخش غالبی از مشرقزمین بود: پدرسالاری (Patriarchy).
این واژه که شاید برای نسل امروز غریب و گاه مضحک و حتی در نگاه فمینیستها ظالمانه بهنظر برسد، در نگاه مخاطبان آن زمان سریال، امری پذیرفتهشده و حتی نزد برخی مقدس بود؛ تا حدی که ناصر هاشمی؛ بازیگر نقش ناصر در آن مجموعه تلویزیونی میگوید: «در زمان پخش این مجموعه، خانم کمند امیرسلیمانی بهدلیل داشتن شخصیتی لجباز و یکدنده در داستان فیلم، توسط یک راننده تریلی تهدید شده بود». همچنین بعضی از مردم با دیدن ناصر هاشمی در سطح شهر، او را به بازگشت به خانه پدر و احترام به بزرگتر سفارش میکردند.
بسیاری از پژوهشگران در تعریف نظم اجتماعی پدرسالارانه بیشتر به بُعد فمینیستی آن، یعنی برتری مردان بر زنان اشاره میکنند؛ اما پدرسالاری بهمعنای آنچه در سریال پدرسالار گزارش شد، فراتر از غلبه مردان بر زنان است؛ به عبارت دیگر دست کم در این شکل از پدرسالاری، نهتنها زنان، که مردان خانواده نیز تحت سیطره پدر یا رئیس خانواده هستند.
چنین بهنظر میرسد که در آن برهه، سریال پدرسالار علاوه بر توصیف غلبه پدرسالاری بر فرهنگ اجتماعی ایرانیان، نمایانگر طغیان و نهایتاً عبور بخشی از جامعه نسبت به آن وضعیت بود. شاید طغیانگران علیه نظم پدرسالارانه به این مسأله، آگاهانه یا در ناخودآگاهشان التفات داشتند که امتداد پدرسالاری در حوزه اجتماعی میتواند به پاتریمونیالیسم (Patrimonialism) یا حکومت پدرمیراثی در حوزه سیاسی ختم شود.
پاتریمونیالیسم از ابداعات ماکس وبر است. وی در میان مشروعیتهای سیاسی سهگانه معروفی که برمیشمارد؛ یعنی مشروعیت سنتی، کاریزماتیک و قانونی (بوروکراتیک)، ریشه مشروعیت سنتی را نظام پدرسالاری میداند. از ویژگیهای حکومتهای پاتریمونیالیستی در حالت کلاسیک یا رادیکال آن (که در شکل بعضی حکومتهای پادشاهی وجود داشت) میتوان به عدم تفکیک میان حوزه خصوصی و حوزه عمومی و نیز وفاداری نیروی نظامی به شخص پادشاه ـ و نه مردم ـ اشاره کرد.
البته پدرسالاری در حوزه اجتماعی لزوما به حکومت پدرمیراثی (پاتریمونیالیسم) ختم نمیشود و میتوان واحدی سیاسی را تصور کرد با نظام سیاسی دموکراتیک و نظم اجتماعی پدرسالارانه. هرچند رسیدن به چنین وضعیتی آسان نیست؛ چراکه نهادهای سیاسی غالباً در امتداد و از جنس نهادهای اجتماعیاند. در جامعهای که افراد آن در خانواده، پدرسالاری را تمرین میکنند، طبیعتاً حکومت پدرمیراثی پذیرش بیشتری نسبت به یک حکومت دموکراتیک دارد. ثانیاً پدرسالاری با آموزه دینی - اخلاقی احترام به پدر تفاوت دارد؛ چه آنکه ممکن است در نظم پدرسالارانه، احترام اعضای خانواده به پدر، نه از روی محبت و احترام به جایگاه پدر، که بهخاطر اقتدار و ترس از او باشد.
@rawinews
🌐الغدیر؛ دیروز و امروز
راوی #دین : علامه امینی با نگارش کتاب «الغدیر» ارج و قرب بسیاری یافت. مرحوم آیتاللهالعظمی موسوی اردبیلی گفته: «روزی خدمت آیتالله خویی رفتم. مطلبی از ایشان پرسیدم. وقتی جواب را گرفتم و میخواستم خداحافظی کنم، ایشان فرمودند علامه امینی از ایران برگشتهاند. نمیخواهید به دیدن ایشان برویم؟ عرض کردم امروز روز درس است، اگر اجازه بفرمایید، ما روز دیگری میرویم و امروز به درسهایمان میرسیم. آیتالله خویی فرمودند مطمئن باشید ثواب زیارت ایشان از ثواب همه این درسها بیشتر است (یادنامه علامه امینی، ج1، ص 70).
برخی حتی مقام و مرتبه علامه امینی را در عالم رؤیا دیده و آن را نقل کرده بودند. آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی نقل کرده است: «آقایی که از مخالفین آقای امینی بود و تا آخر هم مخالف ایشان باقی ماند، از آقای آشیخ محمد طاهر شبیری خاقانی که مرجع تقلید بود، نقل کرد که آشیخ محمد طاهر در سفر مکه صحرای محشر را در خواب میبیند و میبیند که امیرالمؤمنین ساقی کوثر است و شیعیان هم صف کشیدهاند تا از حضرت آب بگیرند. آشیخ محمد طاهر هم داخل صف میشود. ناگهان میبیند آقای امینی آمد و بدون صف از حضرت امیر آب گرفت و رفت. آشیخ محمد طاهر میگفت: من هم از صف بیرون آمدم و جلو رفتم که از حضرت آب بگیر. به من گفتند: برو داخل صف. گفتم الان این آقا آمد و بدون صف آب گرفت. گفتند: چون او الغدیر را نوشته است. جالب این است که شخصی که خواب را دیده بود، تا پیش از دیدن خواب از مخالفین آقای امینی بود، و ناقل دوم کسی بود که تا آخر هم با آقای امینی مخالف بود. منظور این است که کتاب الغدیر آقای امینی مقبول حضرت امیر واقع شده است (جرعهای از دریا، ج 2، ص 603).
اما برخی هم نسبت به بیتوجهی به مرتبت مرحوم امینی گلایه کردهاند. استاد محمد رضا حکیمی پس از درگذشت علامه امینی نوشت: «چون صاحب الغدیر درگذشت؛ من شاهد یکی دیگر از مناظر دردناک اجتماعی بودم. عدم تجلیل بهسزا از شخصیتهای علمی. روزنامه دو سطری نوشت و عکسی کوچک در صفحات وسط یا آخر، و رادیو کلمهای گفت جزو اخبار گرم و سرد شدن هوا و گران و ارزان شدن سبزی خوردن و آمدن و رفتن فلان فوتبالیست! گویی این وسایل – البته در این بوم و بر- از بیمضمونی سرشته شدهاند و برای شناخت ارزشهای راستین و والاییها و شناساندن آنها وضع نشدهاند. باری ماهی چند بر این مصیبت علمی و دینی و اجتماعی گذشت و من همواره از اندوه از دست دادن چونان مردی و چونان حماسهای مجسم (که وجودش ترکیبی بود از علم و عمل و اخلاص و جهاد) آسوده دل نبودم تا به این اندیشه افتادم که خوب است یادنامهای به نام او و تذکار خاطرات و مجاهدات او منتشر شود» (یادنامه علامه امینی، محمد رضا حکیمی، مجله الفبا، 1352، ج اول).
علامه امینی اگر چه مرتبه و منزلتی متعالی داشته، اما معرفی او به جامعه امروز نیاز به رویکردی جدید دارد؛ رویکردی که لزوماً در تمجید و تعریفها نهفته نیست و میتواند از راه نقد آثار و اندیشه، و بررسی و ترویج روشهای پژوهشی او رخنمایی کند.
@rawinews
🌐اعلامیه استقلال؛ تداوم و تحول
راوی #سیاست_خارجی : ۲۴۴ سال پس از تصویب اعلامیه استقلال ایالات متحده امریکا که یکی از مفاد مهم آن تأکید بر حقوق برابر انسانهاست، این کشور صحنه اعتراضهای گستردهای علیه برخی رفتارهای نژادپرستانه پلیس این کشور شده است؛ اعتراضهایی که هرچند از شدت آن کاسته و تا حد زیادی کنترل شد، اما نشان داد که معضل مهم تاریخی نژادپرستی اگرچه به لحاظ قانونی حل شده، اما در ناخودآگاه جمعی بعضی امریکاییها همچنان حضور دارد و چون آتش زیر خاکستر هرازچندگاهی زبانه میکشد. البته وضعیت امروز ایالات متحده نسبت به مسأله نژادپرستی قابل مقایسه با دوران رواج بردهداری در این کشور نیست و شرایط آنقدر بهتر شده که باراک اوبامای سیاهپوست، دو دوره رئیسجمهور امریکا میشود.
در اعتراضات اخیر به کشتهشدن جورج فلوید ـ شهروند سیاهپوست امریکایی ـ توسط یک پلیس سفیدپوست، معترضین تعداد زیادی از مجسمههای افراد مشهوری را که به بردهداری معروف بودند در شهرهای مختلف این کشور خراب کردند؛ مسألهای که واکنش شدید دونالد ترامپ را بهدنبال داشت. وی در سخنرانیاش در سالگرد اعلامیه استقلال امریکا معترضانی را که مجسمه بردهداران مشهور را تخریب میکنند متهم کرد که کارزاری بیرحمانه برای پاک کردن تاریخ ایالات متحده به راه انداختهاند.
اعلامیه استقلال امریکا که حدود سیزده سال قبل از تصویب قانون اساسی این کشور به تصویب رسید، در کنار قانون اساسی و منشور حقوق، یکی از سه سند مهم هویتی این کشور محسوب میشود. هرچند هدف اصلی تصویب اعلامیه مذکور، استقلال از امپراتوری بریتانیا بود، اما در متن آن و با هدف توجیه و حتی تقدیس استقلال، به مفاهیم بسیار مهمی اشاره شده است.
از میان مفاد مهم مطرحشده در اعلامیه استقلال امریکا، یک نکته بسیار مهم که به اتفاقات امروز این کشور نیز مربوط میشود تأکید بر «برابری انسانها» و به تبع آن احترام به حقوق اساسی آنها مانند حق حیات و آزادی است.
مهمترین تناقض طنزگونه اعلامیه که انتقادات بسیاری را نیز بهدنبال داشت این بود که سردمداران طرح و تصویب اعلامیه مذکور که در بخشی از آن بر حقوق برابر و سلبناشدنی انسانها تأکید کردهاند، خود از بردهداران بزرگ بودند؛ از جمله جرج واشنگتن اولین رئیس جمهور ایالات متحده که به پدر امریکا نیز معروف است و نیز توماس جفرسون که نویسنده اصلی اعلامیه استقلال امریکا و سومین رئیسجمهور این کشور بود. در برخی منابع آمده که جرج واشنگتن و زنش مارتا مالک حدود ۳۰۰ برده بودند. او وقتی رئیسجمهور شد به جز یک دندان مابقی دندانهایش مصنوعی بود و دندانهای مصنوعیاش را از دندانهای بردگانش ساخته بودند!
حدود هشتادسال پس از تصویب اعلامیه استقلال، آبراهام لینکلن شانزدهمین رییسجمهور امریکا بر اصول و ارزشهای والای مندرج در اعلامیه از جمله حق برابری انسانها تأکید کرد. از نظر لینکلن اگرچه مفهوم «برابری» در قانون اساسی امریکا قید نشده، اما برابر بودن همه انسانها به یکی از اصول مهم ملت تبدیل شده بود. نگاه ایدهآلیستی لینکلن مخالفانی نیز داشت که معتقد بودند تأکید بر برابر بودن انسانها در اعلامیه استقلال امریکا، صرفاً شامل سفیدپوستان میشود. هرچند در آن زمان نظر لینکلن غالب شد، اما سیر اتفاقات مهم درباره نژادپرستی در امریکا نشان میدهد که گویا آن اختلاف در تفسیر متن اعلامیه، در ناخودآگاه جمعی بعضی امریکاییها ریشه دارد؛ بهگونهای که امروز و بعد از گذشت حدود دو قرن و نیم از تصویب اعلامیه استقلال، همچنان شاهد بروز رفتارهای نژادپرستانه در این کشور هستیم.
درمجموع اعلامیه استقلال امریکا، هرچند صورت قانونی ندارد، اما روح حاکم بر آن تأثیرات مهمی بر تحولات بعد از خود داشته؛ از جمله تأثیر بر جنبش حق رأی زنان که در اواسط قرن نوزدهم در این کشور شکل گرفت و رهبران آن با الهام از حق برابری مطرحشده در اعلامیه استقلال، خواهان برابری سیاسی و اجتماعی زنان و مردان و بهویژه اعطای حق رأی به زنان شدند.
اقدام ترامپ برای سخنرانی در سالروز اعلامیه استقلال در کنار کوه راشمور و مجسمههای چهار رئیسجمهور این کشور که دوتن از آنها بردهدار بودند (واشنگتن و جفرسون) و نیز محکومکردن اقدام معترضین در تخریب مجسمههای پدران بردهدار آمریکا میتواند شرایط را در این کشور ملتهبتر کند و حتی بر پیروزی وی در انتخابات پیش رو نیز تأثیر منفی بگذارد؛ بهویژه که رقیب دموکرات وی جو بایدن، در پیام روز استقلال امریکا خواستار ریشهکنی نژادپرستی سیستماتیک در این کشور شده است. وانگهی هنوز برای گمانهزنی درباره نتیجه انتخابات امریکا زود است و ترامپ نیز نشان داده علیرغم رفتارهای عجیب و غریب و گاه غیرحرفهایش در سیاستورزی، در کسب رأی با رفتارهای پوپولیستی تواناست.
@rawinews
🌐اردوغان در سودای خلافت اسلامی
راوی #سیاست_خارجی: رییسجمهور ۶۶ساله ترکیه در جدیدترین ماجراجوییاش فرمان تغییر کاربری ایاصوفیه از موزه به مسجد را امضا کرد و این شعر فارسی سلطان محمد فاتح هنگام فتح قسطنطنیه (استانبول کنونی) را خواند:
بوم نوبت می زند بر طارم افراسیاب
پردهداری می کند در قصر قیصر عنکبوت
این فرمان که دو روز قبل (جمعه) بهدنبال رأی دیوان عالی اداری این کشور صادر شد، حواشی بسیاری داشته است؛ اقدامی که میتواند به چالشی جدی در روابط ترکیه با اروپا و حتی در سطحی وسیعتر در روابط جهان اسلام با جهان مسیحی تبدیل شود.
برخی مقامات و نهادهای سیاسی و مذهبی مهم دنیا به این اقدام ترکیه اعتراض کردهاند؛ از جمله یونسکو، وزارت امور خارجه فرانسه، وزارت امور خارجه امریکا، اتحادیه اروپا و کلیسای ارتدوکس روسیه. چندی پیش نیز یونان؛ همسایه ترکیه قرائت قرآن در ایاصوفیه را باعث جریحهدارشدن احساسات مسیحیان دانسته بود. همچنین مخالفان داخلی رییسجمهور ترکیه این اقدام وی را پوپولیستی و برای انحراف افکار عمومی نسبت به مشکلات اقتصادی این کشور ارزیابی میکنند. در مقابل بسیاری از اسلامگراهای بهویژه رادیکال داخل ترکیه و نیز دیگر کشورهای اسلامی، از این اقدام اردوغان ابراز خوشحالی و آن را ستایش کردهاند؛ خاصه آنکه اردوغان در جدیدترین پیامش در توییتر نوشته: «احیای مجدد ایاصوفیه؛ نویدی است بر آزادی مسجد الأقصی».
مقامات ترکیه در پاسخ به اعتراضات و انتقادات مطرحشده مدعیاند که این مسأله از شؤون داخلی این کشور است؛ ادعایی که حتی از نقطهنگاه مناسبات بینالملل نیز قابل خدشه است؛ چراکه ایاصوفیه جزو میراث جهانی در یونسکو ثبت شده است. طبق نظر این نهادِ زیرمجموعه سازمان ملل، هرگونه تغییر کاربری در این بنای تاریخی باید به اطلاع این سازمان برسد تا در صورت نیاز در کمیته میراث جهانی بررسی شود.
ایاصوفیه در سال ۵۳۷ میلادی بهعنوان یک کلیسای اسقفی ارتدوکس در دوران امپراتوری بیزانس ساخته شد و تا قرنها از مهمترین و بزرگترین کلیساهای مسیحیان جهان بود. در سال ۱۴۵۳ میلادی بعد از شکست صلیبیون بهدست مسلمانان در زمان سلطان محمد فاتح، ایاصوفیه به مسجد تبدیل شد. نهایتاً در دولت سکولار مصطفی کمال آتاترک(پدر ترکیه نوین)، کاربری آن از مسجد به موزه تغییر یافت.
اقدام رییسجمهور ترکیه در بازگشت کاربری این بنا به مسجد، دربرگیرنده پرسشهای مهمی است؛ آیا اردوغان بهدنبال احیای امپراتوری عثمانی است؟ تبعات اقداماتی از این دست در روابط ترکیه با غرب چه خواهد بود؟ تکلیف سکولاریسم، این میراث بزرگ آتاتورک (به زعم طرفداران کمالیسم) چه میشود؟
اما مروری اجمالی بر زندگی اردوغان و فعالیتها و اقدامات مهم وی در طول دوران سیاستورزیاش بهویژه در دوران ریاستجمهوری نشان میدهد که وی برای تداوم، گسترش و تعمیق قدرتش در چارچوب استراتژی راهبردی «نوعثمانیگری» از هیچ اقدام هرچند عجیب و غیرمترقبهای فروگذار نمیکند. در زیست سیاسی چنین سیاستمدارانی معمولاً رفتارهای ضد و نقیض و وضعیتهای پارادوکسیکال نیز دیده میشود. اردوغان هم شهروند افتخاری تهران است و هم اولین مسلمانی است که جایزه کمیته امریکایی یهودیان را دریافت کرده (در اولین سفرش بهعنوان نخستوزیر ترکیه به امریکا). از مصافحه زن و مرد دفاع میکند و آن را یک عادت اجتماعی و پذیرفتهشده میداند و در عین حال مخالف برابری زن و مرد است. از یکسو برای عضویت ترکیه در ناتو و اتحادیه اروپا تلاش میکند و از سوی دیگر میگوید: «بیگانگان تنها در پی پول و ثروت مسلمانها هستند. غربیها خود را دوستان ما جلوه میدهند اما آرزوی مرگ ما را دارند» (۲۷ نوامبر ۲۰۱۴). بر دموکراسی تأکید میکند، اما آزادی شبکههای اجتماعی را تاب نمیآورد. خود را یک نواندیش مسلمان میداند ولی از مهمترین حامیان اولیه داعش بوده است.
اگر اقدام اخیر رییسجمهور ترکیه مبنی بر تغییر کاربری ایاصوفیه از موزه به مسجد حرکتی در چارچوب نوعثمانیگری و سودای اردوغان برای احیای امپراتوری عثمانی باشد، میتواند عواقب ناخوشایندی را رقم بزند. اقداماتی ازین دست در منطقه حساس خاور میانه و در شرایط ملتهب فعلی و بهویژه با وجود قدرتهای دیگری که برخی از آنها نیز در حافظه تاریخیشان سابقه امپراتوری دارند، جز فراهمکردن بستر برای فتنهسازی فرقهای - مذهبی ثمرهای ندارد. به نظر میرسد حمایت اردوغان از داعش نیز مبتنی بر تلاش وی برای احیای خلافت بوده و از این نظر با داعش همرأی بود.
ترکیه کشوری دموکراتیک و رجب طیب اردوغان نیز رییسجمهور منتخب مردمی است؛ اما به قول تیموتی اسنایدر در کتاب «استبداد؛ بیست درس از قرن بیستم» دموکراسیها نیاز به مراقبت دارند و نباید فراموش کنیم که نازیسم و فاشیسم از دل دموکراسیهای غربی بیرون آمدند.
@rawinews
🔸کشتار گوهرشاد؛ یک واقعیت تلخ و دو ابهام مهم
راوی #تاریخ : کشتار معترضان مسجد گوهرشاد در ۲۱ تیر ۱۳۱۴ به عنوان مهمترین سرکوب معترضان دوره رضاشاه در اذهان قشر مذهبی به مثابه نماد دینستیزی حکومت پهلوی نقش بسته است. این رخداد تاریخی دچار دو ابهام مهم است:
1⃣ انگیزه معترضان
بر خلاف تصور غلط رایج، کشتار معترضان گوهرشاد در واکنش به قانون یکسانسازی لباس و اجباری شدن کلاه پهلوی برای آقایان بود، و نه کشف حجاب زنان. قانون کشف حجاب اجباری شش ماه پس از واقعه گوهرشاد و در روز ۱۷ دی اعلام و عملی شد. ضمن اینکه برخی مورخین همانند برخی علمای وقت مشهد معتقدند که رضاشاه، خشمگین از واقعه گوهرشاد و تبعات آن، برنامه کشف حجاب را چند ماه زودتر اجباری کرد. البته درباره نحوه کشف حجاب نیز آنگونه که از آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی در کتاب «جرعهای از دریا» نقل شده و آیتالله دکتر محقق داماد در گفتگویی گفته است، بخش الزامآور این قانون شامل چادر میشده و البته برداشتن روسری نیز تشویق میشده است.
اغلب علمای مهم مشهد که نگران جان مردم بودند، از هرگونه اعتراض تند منع میکردند و ترجیح میدادند با فرستادن آیتاللهالعظمی سید حسین قمی به تهران و مذاکره با شاه، مسأله را فیصله دهند. هرچند تبعات واقعه گوهرشاد نه تنها دامن علمای مشهد را گرفت و رضاشاه آنان را تبعید یا حبس کرد، بلکه محمدعلی فروغی؛ نخستوزیر بانفوذ عصر پهلوی نیز از چشم شاه افتاد و پدر دامادش که سرپرست آستان قدس بود اعدام شد.
2⃣تعداد شهدا
هرچند برخیها تعداد کشتگان سرکوب گوهرشاد را تا بالای ۱۷۰۰ نفر رساندهاند، ولی آمارهای معتبرتر نشان میدهد کمتر از صد نفر در این سرکوب بیرحمانه کشته شدهاند. مرحوم بهلول که صحنهگردان مهم معترضان بوده، از ۱۴ معترض و ۸ مامور دولتی به عنوان قربانیان یاد کرده است. در اینباره به این مقاله سایت قدسآنلاین (وابسته به آستان قدس رضوی) میشود رجوع کرد.
🔺استبداد خونین و احساس فراگیر نارضایتی عمومی
تعداد کشتهها چه بالای هزار نفر باشد و چه زیر صد نفر، واقعیت تلخ آن بود که رضاشاه راه نوسازی کشور را در تغییر اجباری پوشش مردان و زنان و کشتن مخالفان این تغییر پوشش دیده بود؛ مبتذلترین و مضحکترین روش مدرن کردن جامعه!
ورود نظامی و سطحی مدرنیته فقط به زیان نوسازی کشور شد و بدفهمی بزرگی در مسیر توسعه ایران ایجاد کرد. این سیاست سطحی و خشن به سطحی شدن باورهای مخالفان تمدن جدید نیز دامن زد و حاشیه را بر متن مستولی کرد.
خود رضاشاه از نخستین قربانیان این روشهای سطحی و مستبدانه بود و اغلب افکار و اقشار جامعه؛ از مذهبی تا غیر مذهبی، از شهری تا روستایی، و از تحصیلکرده تا بیسواد با سقوط خفتبار او نفس راحتی کشیدند.
@rawinews