🌐تفلسف در روزهای کرونا
راوی #اندیشه : کرونا هم مثل هر بلای دیگری فقط پزشکان، سیاستمداران، فقیهان و اقتصاددانان را نگران و درگیر نکرده و فیلسوفان هم به اندازه خود درباره این ویروس جهانگیر فلسفهورزی کردهاند.
هرچند قرن بیست و یک به اندازه قرون گذشته، شاهد حضور اثرگذار غولهای فلسفه نیست، اما همین چند فیلسوف بزرگ جهان هم که شاید ماهها و سالهای پایانی حیات خود را میگذرانند، درباره ابعاد فلسفی این ویروس مخوف سخن گفتهاند؛ هرچند در این هیاهو یک فیلسوف کهنهکار کمونیست به نام لوسین سِو در سن ۹۳ سالگی به دلیل ابتلا به کرونا در فرانسه درگذشت.
🔺کرونا؛ فریاد جهل و ناتوانی بشر
در صدر این فیلسوفان باید از نوام چامسکی ۹۱ ساله یاد کرد که برخی وی را مهمترین متفکر زنده جهان میدانند. این فیلسوف یهودیتبار آمریکایی بار دیگر نوک حمله را متوجه دولت آمریکا کرد و «نئولیبرالیسم» و سرمایهداری را مقصر اصلی همهگیری کرونا دانست. او لحظات کنونی را یکی از مهمترین لحظات تاریخ بشر دانست و گفت دنیای پس از کرونا یا شاهد حکومتهای بسیار مستبد و بیرحم خواهد بود و یا با مقاومت مردم، دنیایی بهتر ساخته خواهد شد. وی هشدار داده که نئولیبرالیسم هیچ مشکلی با دولتهای بسیار مستبد ندارد و مردم جهان باید متحد شوند.
در اروپا نیز یورگن هابرماس ۹۰ ساله آلمانی که جزو بزرگترین فلاسفه کنونی جهان است، پیام ظهور ویروس کرونا را «افزایش علم بشر به جهل خود» دانست و گفت حالا هم دولتها و هم مردم میدانند که دانستههای بشری محدود است. هابرماس نیز مثل چامسکی خواهان همبستگی مردمی برای مقابله با بحرانهای آینده بشر شده است.
اسلاوی ژیژک؛ فیلسوف ۷۱ ساله اروپایی نیز پیام کرونا را افزایش آگاهی بشر نسبت به اهمیت اتحاد و همبستگی بیشتر دانست و گفت بازنده اصلی این بحران، ملیگراها و نژادپرستانی هستند که با اتحاد همه انسانها مخالف بودهاند. ژیژک هم مانند چامسکی و هابرماس خواهان واکنش شبهجنگی در مقابل کرونا شده و گفته که شاید عقلانیت جدیدی پس از کرونا شکل بگیرد.
آلن دو باتن؛ فیلسوف میانسال انگلیسی و نویسنده محبوب فلسفهدوستهای ایرانی هم در گفتگو با نشریه اسرائیلی هاآرتص پیام ظهور کرونا را اعلام جهل بشر و محدود بودن منابع ذهنی او دانسته و گفته که انسان، حیوانی ناقص و غریب است که در حماقت و تکبر به سر میبرد. وی معتقد است ما فقط در این جهان یک بازدیدکننده هستیم. آنقدر ضعیفیم که به اندازه یک تکه کاغذ آسیبپذیر به نظر میآییم و میتوانیم خیلی راحت پاره شویم.
🔻کرونا و فلسفهورزی رییسجمهور فرنگ
به جز این فلاسفه صاحبنام، امانوئل مکرون؛ رییسجمهور فلسفهخوانده فرانسه هم دیروز موضعگیری فیلسوفانه درباره کرونا گرفت و گفت: «نمیتوان میان روش حکومت اقتدارگرای چین با نظامهای دمکراتیک غربی در برخورد با کرونا قیاس کرد ... معلقکردن آزادیها برای کارزار با فراگیری یک بیماری، دمکراسیهای غربی را تهدید میکند. ما نمیتوانیم تار و پود هستیمان را با یک بحران بهداشتی رها کنیم».
اگر تا دیروز همه غربیها به این سخن بنجامین فرانکلین؛ دانشمند و نظریهپرداز و یکی از پدران ایالات متحده امریکا افتخار میکردند که در قرن هجدهم گفته بود: «آنان که آزادی و حقوق فردی را فدای امنیت میکنند، نه شایستگی آزادی را دارند و نه لیاقت امنیت را، و هر دو را از دست خواهند داد». اکنون یک رهبر فلسفهخوانده غربی میگوید که بین مسیر آزادی و دموکراسی و مسیر بهداشت و سلامت مردم، اولی را انتخاب خواهد کرد.
مکرون شاگرد و دستیار علمی پل ریکور؛ فیلسوف نامدار فرانسوی بوده است. ریکور که سال ۲۰۰۵ در ۹۲ سالگی درگذشت، معتقد بود که بحران بیماریهای واگیردار نیز بخشی از مسائل سیاسی روزگار ماست و این مسائل بدون همکاری بینالمللی و تنها به دست یک کشور قابل حل نیست. او اختلافات نژادی و زبانی و سلطههای نظامی را از موانع شکلگیری همکاری بینالمللی میدانست و میگفت حضور شهروندان میتواند این موانع را برطرف کند. ریکور میگفت برای این کارها نیاز به یک حکومت جهانی واحد نیست، بلکه حضور مردم در نهادهای مدنی میتواند با این بحرانها مقابله کند (اندیشههای پل ریکور، ص ۵۷).
راهکار پل ریکور همان راهکاری است که فلاسفه کنونی جهان نیز پیشنهاد دادهاند: کمک گرفتن از مردم و حضور پررنگ و منسجم آنان در اداره جوامع.
اگر دو جنگ جهانی قرن بیستم با هفتاد میلیون کشته به حاکمان آموخت که مردم را بیشتر ببینند و بازی دهند، شاید کرونا بتواند حاکمان را وادار کند که تمکین بیشتری در قبال تودههای آسیبپذیر جوامع نشان دهند و مسؤولیتپذیرتر شوند.
📸عکس: امانوئل مکرون در کنار استادش پل ریکور (سال ۲۰۰۳)
@rawinews
🌐هزار صفحه در بیست روز!
راوی #تاریخ : بحران کرونا و معضل قرنطینهنشینی برای اصحاب پژوهش و اندیشه، توفیقی اجباری است که به مدد آن میتوانند به دور از هیاهوی بوروکراسی و سروصدای تکنولوژی (این فرزندان آسایشآور و آرامشبَر مدرنیته) در کنجی بنشینند و بخوانند و بنویسند.
حجةالاسلام دکتر رسول جعفریان؛ استاد پرکار تاریخ دانشگاه تهران که اکنون ۵۶ ساله است و نخستین کتابش را در ۲۰ سالگی منتشر کرده، تاکنون تألیف حدود ۷۰ کتاب و ترجمه و تحقیق ۹۰ کتاب را در کارنامه خود دارد. طبیعی است که این مورخ پرکار از ایام قرنطینه نیز بیشترین بهره را ببرد.
🔹«هادینامه» اثری ۱۰۷۹ صفحهای است به یاد یکی از خسروان عرصه پژوهش و تألیف؛ مرحوم حجةالاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی که سوگمندانه از اولین قربانیان بلای عالمگیر کرونا بود. این کتاب در مدت حدود ۲۰ روز جمعآوری شده و شامل ۵۴ مقاله به قلم ۵۲ نفر از اهالی حوزه و دانشگاه است (۳ مقاله به قلم خود استاد جعفریان است). در میان مؤلفین مقالات، نامهای مطرحی نیز بهچشم میخورد؛ مانند آیتالله رضا استادی، دکتر مصطفی محقق داماد، سید عباس صالحی (وزیر ارشاد)، احمد واعظی، محمدعلی مهدویراد، مهدی مهریزی، محسن الویری و محققان جوانی چون محسنحسام مظاهری.
۱۳ مقاله از میان ۵۴ مقاله، درباره خود مرحوم خسروشاهی است؛ مابقی یا موضوعاتی است که بهنوعی از دغدغههای مرحوم خسروشاهی بوده و یا صرفاً موضوعات مورد علاقه نویسندگان است که بهیاد آن مرحوم در این ارجنامه منتشر شده. از جمله مقالات دسته اخیر میتوان به این موارد اشاره کرد: «مکتب فلسفی تهران؛ آغاز گفتوگوی فلسفی شرق و غرب» (مصطفی محقق داماد)؛ مقاله فلسفی «وجدان به مثابه راهنمای طبیعی انسان» (محسن جوادی)؛ «گفتمان تطبیق احادیث با علوم جدیده در ادبیات دینی معاصر» (رسول جعفریان).
🔹 اما در مطالب مربوط به خود مرحوم خسروشاهی، نکات جالب و کمترشنیدهشدهای درباره دغدغهها و علاقههای آن مرحوم به چشم میخورد؛ خاصه آنکه حوزه فعالیتهای علمی، عملی و ارتباطات مرحوم خسروشاهی بسیار متنوع و گاه ـ بهظاهر ـ متضاد بود. آن فعال فقید فرهنگی و سیاسی به جریانات مهم بیداری اسلامی و رهبران فکری آنها مانند سیدجمال و سیدِ قطب علاقه داشت و بخش مهمی از آثارش مستقیم یا غیرمستقیم در این حوزه است؛ بهعنوان نماینده جمهوری اسلامی هم در واتیکان فعالیت داشته و هم در قاهره؛ علیرغم رویکرد تقریبی، به جنبش رادیکال اخوانالمسلمین نیز علاقه داشت؛ از سویی دوستدار سید موسی صدر بود و از دیگر سو هوادار نواب صفوی؛ توأمان دلبسته امام خمینی و آیتاللهالعظمی شریعتمداری بود.
طبعاً شنیدن سیره علمی و عملی چنین شخصیتی از زبان دوستان و شاگردانش برای اهل پژوهش و دانش جذاب است.
اثر جامع «هادینامه» از مؤلفانی بهره گرفته که آرا و اقوال متکثر و متنوعی دارند و خواننده را با انظار مختلف مواجه میکنند؛ مثلاً درباره دیدگاه مرحوم خسروشاهی نسبت به جریان فداییان اسلام در یک جای کتاب چنین نقل شده که: «در قصه فداییان اسلام با اینکه به آن جمعیت و شخص نواب صفوی ارادت قوی داشت، اما مکررا ادعاهای بزرگان آنها را تکذیب، و تأکید میکرد که آیتاللهالعظمی سید صدرالدین صدر اجازه هیچ تروری را به آنها نداده بود.» (ص ۴۲۵). در جای دیگر میخوانیم: «از منظر وی این جمعیت (فداییان اسلام) در کنش و واکنشهای خویش کاملاً به موازین پیشگفته فقهای شیعه پایبند بوده و هرگز از آن عدول نکردهاند» (ص ۴۸۳).
🔹 از مطالب جالب دیگر کتاب، بخشی از خاطرات دکتر محسن کمالیان درباره علاقه توأمان مرحوم خسروشاهی به امام خمینی و آیتاللهالعظمی شریعتمداری است که استقلال فکری او را در مواجهه با مسائل نشان میدهد: «به رغم اعتقاد و امیدی که به حرکت انقلاب اسلامی، شخص امام خمینی و نظام جمهوری اسلامی داشت، برخی ملاحظات جدی را نیز بر خط مشی و عملکرد این مجموعه وارد میدانست... بعد از انقلاب نیز از برخوردی که با آیتالله شریعتمداری شد خصوصاً پس از آنچه کودتای نوژه نامیده شد، تا آخر عمر متأثر و متأسف بود... استاد به امام علاقه داشت، اما بیت ایشان را قبول نداشت. روزی جلوی درب نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران سبب عدم پیگری سرنوشت امام صدر را برای نگارنده چنین تبیین کرد: "چون دو امام در یک اقلیم نمیگنجیدند!"؛ کنایه ایشان به دفتر امام بود نه خود آن بزرگوار... در مراسم تشییع سید احمد خمینی حضور نیافت ...»(ص۴۲۴).
🔹«هادینامه» هرچند اثر جامع و مفیدی است، ولی قیمت ۱۵۵ هزارتومانی و شمارگان ۲۰۰ جلدی کتاب این امید را در مخاطبان تقویت میکند که این اثر نیز شامل ایده استاد جعفریان مبنی بر رونق کتاب مجازی و غیر کاغذی شده و همه از آن بهره ببرند.
@rawinews
🌐سعدینوشت
راوی #فرهنگ: مشرفالدین مصلح بن عبدالله شیرازی؛ مشهور به سعدی (۶۹۰-۶۰۶ق) شاعر بزرگ ایران در زمان حمله مغول است که زبان فارسی امروز بیش از هر کسی وامدار و متأثر از اوست.
او را شخصیتی منعطف و مصلحتاندیش دانستهاند که بیشباهت به مرام فیلسوفان پراگماتیست قرون معاصر نیست.
شهرت امروزین او مدیون سعدیپژوهان نامداری چون محمدعلی فروغی (۱۳۲۱-۱۲۵۴) و غلامحسین یوسفی (۱۳۶۹-۱۳۰۶) نیز بوده است.
فروغی (عکس سمت چپ) سیاستمدار، ادیب و فلسفهپژوه بزرگ عصر رضاشاه بود و مغز متفکر فرهنگی پهلوی اول به شمار میرفت. او نقش مهمی در تأسیس دانشگاه تهران، شناساندن فلاسفه غربی و ترویج فرهنگ فارسی داشت و تصحیح کلیات سعدی و ساخت مقبره مجلل برای سعدی، حافظ، فردوسی، خیام و ابنسینا از آثار دولت اوست.
فروغی معتقد بود: «قوم ایرانی اگر به جز شيخ سعدی كسی ديگر نپرورده بود، تنها اين يكی برای جاويد كردن نام ايرانيان بس بود. هيهات كه چشم روزگار ديگر مانند او ببيند»(مقالات فروغی،ج۱، ص۲۵۷).
غلامحسین یوسفی (عکس راست)؛ استاد برجسته دانشگاه فردوسی مشهد نیز اثر سعدی را از روی نسخه سال ۷۶۶ تصحیح کرد و نقش مهمی در ترویج سعدی داشت.
@rawinews
🌐مُبلّغ سادهگو و سادهنویس دین
راوی #حوزه : آیتالله ابراهیم امینی نجفآبادی؛ از مهمترین علمای فعال نیم قرن اخیر در سن ۹۵ سالگی در قم درگذشت.
آقای امینی که شاگرد امام خمینی و علامه طباطبایی و سالها نایبرییس مجلس خبرگان، امام جمعه قم، امام جماعت مسجد اعظم قم و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، در سالهای پایانی عمر به دلیل کهولت و بیماری، فعالیت کمتری داشت.
آنگونه که مرحوم آیتاللهالعظمی منتظری در خاطرات خود نوشته، وی به همراه آقای امینی نقش مهمی در مدیریت اعتراضات علما علیه بازداشت امام خمینی در سال ۴۲ و مهاجرات علمای معترض به تهران داشته است. رابطه حسنه آقای امینی با مرحوم منتظری تا پایان عمر آن مرحوم ادامه یافت و حتی در جریان اعتراض به سخنرانی ۱۳ رجب آیتالله منتظری، مرحوم امینی در خطبههای نماز جمعه کوشید جانب میانه را بگیرد و ضمن گلایه از سخنان آقای منتظری، از شعارهای تند معترضان علیه وی نیز انتقاد کرد. آقای منتظری در سال ۶۵ آقای امینی را مسؤول اداره مدارس حوزوی وابسته به خود کرده بود. همچنین امام خمینی در هفتههای آخر زندگی، آقای امینی را به عضویت شورای بازنگری قانون اساسی منصوب کرد.
مرحوم امینی به عنوان نویسنده حوزوی برجستهای شناخته میشد که میکوشید با قلم روان و عامهفهم خود به ترویج و تبلیغ آموزههای دینی بپردازد. آثاری همچون «همسرداری» و «دادگستر جهان» در کنار تألیف برخی کتب درسی آموزش و پرورش از تلاشهای مطرح او بود. آن مرحوم همچنین در خطبههای نماز جمعه قم میکوشید به بررسی مشکلات جوانان بپردازد و نهاد خانواده را تقویت کند. او پس از نماز جماعت مسجد اعظم در کنار جوانان مینشست و به پرسشهای آنان پاسخ میداد. او زندگی و منش ساده خود را همانند قبل انقلاب ادامه داد و در نزاعهای سیاسی نیز جانب میانه را برمیگزید.
📸 عکس: عیادت آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی از مرحوم آیتالله امینی
@rawinews
🌐یادداشت استاد مهدویراد درباره گزارش «راوی» از کتاب «هادینامه»
در پی انتشار گزارشی از کتاب «هادینامه» در «راوی»، جناب حجتالاسلام والمسلمین استاد مهدویراد؛ قرآنپژوه برجسته و دبیر علمی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران یادداشت کوتاهی ارسال کرده است:
✍به نام حق
روایتگر «راوی» درباره مجموعه سترگ «هادینامه» توضیحی نوشته بودند دلنشین و از سر آگاهی و احساس مسؤولیت.
بنده میافزایم که اینگونه مجموعهها به لحاظ روش همین است که رقم خورده است و تلاش حضرت جعفریان را که همتی کوهوش و طاقتی ستودنی دارد و در زمانی کوتاه این مجموعه بسیار خواندنی را تدوین کردند باید ستود.
این بنده خدا در کتابخانه شخصیام بیش از سیصد عنوان از این مجموعهها را دارم؛ از کهنترین آنها؛ «محیط ادب»، «گنابادینامه» تا ارجنامههای اخیر.
صد البته زندهیاد خسروشاهی شایسته چنین ارجنامهای بودند، بل شایسته ارجنامههای دیگر. بهویژه اکنون باید فاضلان تبریزی همت ورزند و مجموعههایی دیگر رقم زنند و نام آن عزیز را فراز آورند.
به هر حال، هوشمندی روایتگر «راوی» را میستایم و به آن عزیز دست مریزاد میگویم و از خداوند سبحان، غفران و رحمت الاهی را برای آن زندهیاد خواهانم، و توفیق و عزت و سلامت برای مورخ و محقق سختکوش؛ حضرت جعفریان.
📸عکس: استاد مهدویراد و استاد جعفریان در کنار مرحوم استاد سید هادی خسروشاهی
@rawinews
🌐استاد مطهری از چهار منظر
1️⃣آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی در وصف استادش شهید مطهری گفته است: «آقای مطهری نسبت به اقرانش در سطح خیلی بالاتر و عالم با استعداد و خوشفکری بود. آقای منتظری میگفت:
من با آقایی که خیلی مدعی فضل بود و خودش را خیلی قبول داشت بحث میکردم. آن شخص به مطلبی از مطالب آقای بروجردی اشکال داشت. من وقتی با کسی بحث میکردم، اگر میدیدم نمیخواهد زیر بار حق برود، ادامه نمیدادم. آقای مطهری که در بحث حاضر بود، بحث را ادامه داد و ظاهر تعبیر آقای منتظری این بود که آقای مطهری آن شخص را له کرد. آن شخصِ مدعی به آقای مطهری میگفت: نمیخواهم دیگر بحث را ادامه بدهم، کافی است. اما آقای مطهری میگفت: نه، من باید بگویم. ارشاد جاهل واجب است (جرعهای از دریا، ج۳، ص ۶۰۳).
آیتالله شبیری همچنین گفته که علاقه باطنی آقای مطهری به زندگی طلبگی در قم بود، ولی اضطرار معیشتی سبب شد که به تهران برود و تدریس در دانشگاه را برای اداره زندگی انتخاب کند. از سویی، مرحوم دکتر ابراهیم یزدی ادعا میکرد که آقای مطهری در اواخر حکومت پهلوی به توصیه دکتر نصر قرار بود به قم برگردد و بهتدریج در سلک مراجع تقلید درآید که این ایده با پیروزی انقلاب به فراموشی سپرده شد.
2️⃣دکتر سید حسین نصر اگر چه استاد مطهری را مانند برادر خود میدانسته، اما در نقدی گفته است: «با مرحوم آقای طباطبایی صحبت این را میکردیم که مثلا آقای مطهری میخواهد در زمره اینها باشد (مهدی حائری یزدی و عبدالجواد فلاطوری که فلسفه خوانده و زبان خارجی میدانستند). تا حدی هم بود ولی هیچ زبان خارجی را درست نمیدانست. هر چه راجع به کانت و اینها میخواند، از کتابهای لطفی جمعه و ترجمههای عربی میخواند. دست و پا شکسته، خیلی خیلی کارش خراب بود. و این مبتلا همه جای دنیای اسلامی دیده میشود و این به خاطر ضعف فرهنگی است که در تمام تمدنهای غیر غربی پیدا شد» (حکمت و سیاست، ص ۴۵۴).
3️⃣امام خمینی اجازه داده بود تا استاد مطهری برای تدریس به مؤسسه دارالتبلیغ اسلامی (وابسته به آیتاللهالعظمی شریعتمداری) برود، با این حال مورد اعتراض انقلابیون قرار میگرفت. زمانی حجتالاسلام جمی (امام جمعه آبادان در زمان جنگ) به خدمت استاد مطهری میرسد. در آن هنگام طلبهای که ارادت ویژهای به مطهری داشته و همیشه به دست بوسی وی میآمده نیز در محفل حضور مییابد و بدون عرض ارادتی در گوشهای مینشیند و پس از دقایقی برخاسته و میرود. مطهری رو به آقای جمی کرده و میگوید: این آقا همیشه هر جا به من میرسید، خم میشد و دست مرا میبوسید و به من خیلی احترام میگذاشت، اما از آن وقتی که به دارالتبلیغ میروم، از من خیلی ناراحت است (خاطرات حجتالاسلام جمی، ص ۱۶۱).
4️⃣در ماجرای فدائیان اسلام، رابطه آیتاللهالعظمی بروجردی با آقای مطهری به کدورت انجامید. مطهری زمانی که عزم سفر به تهران میکند، نامهای به آیتالله بروجردی نوشته و از او خداحافظی میکند. نامه را به دست مرحوم آیتاللهالعظمی منتظری میدهد که او به آیتالله برساند. منتظری در محفل آیتالله بروجردی حاضر میشود:
«روز پانزدهم شعبان بود، آقای بروجردی نشسته بود و جمعیت زیادی هم اطراف ایشان بودند. من رفتم خدمت ایشان و گفتم آقای مطهری این نامه را دادند خدمتِ شما و خداحافظی کردند. آقای بروجردی نامه را نگرفت، گفتم بالأخره ایشان ... ایشان گفته ... . با ناراحتی نامه را کنار زد، من پیش دیگران خجالتزده شدم» (خاطرات آیتالله منتظری، ج۱، ص ۱۴۳). یکی از اطرافیانِ آیتالله بروجردی به آقای منتظری میگوید که مگر نمیدانی به آقای بروجردی گفته شده که آقای خمینی و مطهری بودند که فدائیان و نواب صفوی را علیه شما تحریک میکردند؟ آن وقت تو آمدهای نامه اینها را میدهی به آقای بروجردی؟! منتظری از این موضع مرحوم بروجردی گلایه میکند که: «تا آن وقت من نمیدانستم که پیش آقای بروجردی تا این حد تفتین شده است و تا این اندازه ممکن است در ذهنِ بزرگان اثر گذاشت، در صورتی که خودِ آقای مطهری به من گفت که من رفتم با نواب صحبت کردم و گفتم با این تندی که شما دارید نتیجه نمیگیرید و حوزه را به هم میزنید» (همانجا).
@rawinews
🌐مرگ «گنجینه زنده بشری»
راوی #فرهنگ: نجف دریابندری؛ مترجم و نویسنده نامدار ایرانی که سازمان میراث فرهنگی نامش را به عنوان «گنجینه زنده بشری» ثبت کرده بود، در ۹۰ سالگی درگذشت.
نجف متولد آبادان بود. حضور انگلیسیها در شرکت نفت آبادان، سبب علاقه او به زبان انگلیسی شد و کتاب «وداع با اسلحه» اثر ارنست همینگوی نخستین اثری بود که به فارسی برگرداند.
او در جوانی به فعالیتهای سیاسی هم میپرداخت. یک سال پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و همزمان با چاپ اولین اثرش به زندان افتاد. در زندان چهار ساله بود که به مسائل فلسفه هم علاقهمند شد و کتاب «تاریخ فلسفه غرب» اثر برتراند راسل را ترجمه کرد که چندین دهه مورد استفاده دانشجویان فلسفه بوده است.
ترجمه کتابهای «پیامبر و دیوانه» و «قدرت» از دیگر آثار اوست. او همچنین به همراه همسرش فهیمه راستکار «کتاب مستطاب آشپزی؛ از سیر تا پیاز» را نوشت. کتاب تألیفی دیگرش «درد بیخویشتنی: بررسی مفهوم الیناسیون در فلسفه غرب» نام داشت که آن را به انگلیسی هم ترجمه کرده است.
او را میتوان از افراد اثرگذار فرهنگی ایران در دوره معاصر دانست.
📸عکس: نجف دریابندری در کنار دکتر شفیعی کدکنی
@rawinews
🌐خُلق نیک امام حسن(ع)
راوی #دین: نقل است که شخصی نامهای به امام حسن مجتبی(ع) داد که در آن درخواستی مالی بود. حضرت بدون خواندن نامه فرمود که حاجت تو برآورده است. پس از آن برخی به امام(ع) گفتند آیا بهتر نبود که نامهاش را میخواندی و به قدر نیاز به او کمک میکردی؟ حضرت فرمود: ترسیدم برای مدتی که این مرد با خواری میایستد تا نامهاش خوانده شود، خداوند از من مؤاخذه کند (فضائل الثقلین، احمد بن شافعی ایجی، ص ۴۸۶).
🔺منقول است که امام مجتبی(ع) همسایهای یهودی داشت که از دیوار خانهاش نجاست وارد منزل حضرت میشد و آن مرد از این امر اطلاعی نداشت. روزی زن آن یهودی به منزل امام(ع) آمد و از مسأله مذکور مطلع شد و به همسرش خبر داد. مرد یهودی به نزد امام حسن(ع) آمد و معذرت بسیار خواست. حضرت نیز به او فرمود که جدم مرا به رعایت همسایه بسیار توصیه فرموده است ( نزهه المجالس و منتخب النفائس، عبدالرحمن شافعی، ج۲،ص ۱۹).
🔻مروی است که مردی از شام به مدینه آمد. از دور امام(ع) را دید که بر شتری سوار است. پرسید او کیست؟ گفتند که حسن بن علی(ع) است. آن مرد شامی که تحت تأثیر تبلیغات معاویه در شام بود، پس از شناخت حضرت، کینه خود را بروز داد و نزد امام(ع) رفت و به ایشان و پدر بزرگوارش ناسزا گفت. آن حضرت ساکت بود. سپس امام(ع) لبخندی زده و فرمود که گمان میکنم غریب هستی و از اهالی شام. به منزل من بیا تا از تو پذیرایی کنم و اگر مالی بخواهی به تو بدهم. مرد شامی پس از اینکه خُلق امام را دید گفته بود که محبوبتر از او در زمین برایم وجود ندارد (کشف الغمه فی معرفه الائمه، علی بن عیسی اربلی، ج۱، ص ۵۶۱).
🔺گفته میشود که مروان بن حکم هر جمعه امیرالمؤمنین(ع) را بر منبر دشنام میداد. امام حسن(ع) میشنید و واکنشی نشان نمیداد. مروان از عصبانیت شخصی را نزد امام(ع) فرستاد تا به ایشان بگوید که همه این دشنامها را به تو و پدرت میدهم. امام در پاسخش فرمود: به خدا سوگند من آنچه را گفتی با دشنام گفتن به تو محو نمیکنم. اگر راستگو باشی خداوند پاداش صدقت را میدهد و اگر دروغگو باشی به سختترین صورت کیفر میدهد (الطبقات الکبری، محمد بن هاشمی بصری، ج۱۰، ص ۳۹۹).
نقل شده که مروان پس از شهادت امام حسن(ع) گفته بود: به خدا من به کسی بدی میکردم که از کوه هم استوارتر و حلیم تر بود (تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۱۳، ص ۲۵۲).
@rawinews
🌐راه ناهموارِ مکاشفه
راوی #حوزه : یازده سال پس از وفات آیتالله العظمی بهجت(ره). هنوز هم حکایات عجیب و تازهای از کرامات او بازگو میشود. بهتازگی نیز شیخ کاظم صدیقی در تلویزیون به بیان خاطرهای درباره دستورالعملهای عرفانی آقای بهجت برای ملاقات با امام زمان(ع) پرداخت. با این حال، آنچه در سیره مرحوم آیتالله بهجت شاهد بودیم غالباً توصیه به همین دستورات شرعی است و نه نسخههای عرفانی مجزا و اختصاصی.
مرحوم بهجت، خود نیز التزام تام و تمام به شریعت داشت؛ تا جایی که گفته میشود در اوایل حضور ایشان در محفل سید علی آقا قاضی طباطبایی، عدهای از فضلای نجف به پدر ایشان نامهای مینویسند که پسرت نزد آقای قاضی میرود و گمراه میشود. پدر ایشان نیز برایش نامهای مینویسد که راضی نیستم به جز واجبات و زیارت عاشورا عمل دیگری انجام دهی و راضی نیستم درس فلانی بروی. ایشان نامه پدر را خدمت آقای قاضی میآورد و میگوید پدرم چنین نوشته است. در این حال تکلیف من چیست؟ آقای قاضی میگوید مقلد چه کسی هستی؟ بهجت جوان میگوید آسید ابوالحسن اصفهانی. مرحوم قاضی به ایشان میگوید: بروید و از مرجع تقلیدتان سؤال کنید. ایشان نیز به محضر آیتاللهالعظمی سید ابوالحسن اصفهانی میرود و کسب تکلیف میکند. سید هم میگوید اطاعت پدر واجب است. از آن پس آیتالله بهجت توصیه پدر را عملی میکند و تا زمانی که ایشان اجازه نداده، به محضر آقای قاضی حاضر نمیشود وفقط به واجبات بسنده میکند (فریادگر توحید، صص 36-37).
آیتالله العظمی خویی(ره) نیز پس از مدتی که به وادی سیر سلوک وارد شده بود، به توصیه پدرش از این عرصه بیرون رفته و ادامه نداد (جرعهای از دریا، ج1، ص 616). مرحوم قاضی را نیز با عنوان کشف و کرامات میشناسند. در حالی که در سیره ایشان می توان دریافت که وی با ابراز کرامات مخالفت میکرده است (عطش، ص 102).
به نظر میرسد که سخن گفتن از کشف و کرامات باید با ملاحظات و احتیاطاتی همراه باشد. از همین رو بود که چندی پیش در سخنانی که از آیتاللهالعظمی سیستانی نقل شد، ایشان نهیب داده بود که: «هی گفتید آقای بهاءالدینی اینطور است و آنطور است. هی کرامات گفتید» (مسیح مهاجری، آیتالله سیستانی و عراق جدید، صص 52-54). آقای سیستانی از رواج نقل بیمحابای این کرامات در سطح جامعه به شدت پرهیز داده و برخی مراجع دیگر نیز چنین توصیههایی داشتهاند. به نظر میرسد که عرصه عمومی جامعه، وادی مناسبی برای نقل چنین کراماتی برای غیر معصومین نیست و نتایج منفی فراوانی دارد. امور عرفی و انسانهای عادی را نمیتوان با امر قدسی تدبیر و با معصومین(ع) قیاس کرد. آنچه بدان توصیه شدهایم و میباید بدان التزام داشت، توجه به عقل و منطق و عمل به دستورات معتبر شرعی است و این سخنی است که افرادِ صاحب کرامت نیز توصیه کردهاند.
مرحوم آیتالله بهجت بارها به صورت کتبی و شفاهی توصیه میکرد که افراد فقط به واجبات عمل کرده و از محرمات دوری کنند و راه رسیدن به کمال مطلوب، جز در عمل به دستورات معتبر شرعی نیست.
@rawinews
🌐جدال در احوالات عمر خیام
راوی #فرهنگ : غیاثالدین عمر خیام نیشابوری (۵۳۶-۴۴۰ قمری) این روزها مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. برخی اشعار او سبب شده وی را فردی خوشگذران و دمغنیمتشمار بدانند و بسیاری به او اقبال کنند.
برداشتها از اشعار خیام متفاوت است. در میان متفکران ایرانی هم این اختلاف نظر دیده میشود. صادق هدایت که با امور دینی موافقتی نداشت، اشعار خیام را در راستای اهداف خود تفسیر میکرد. او گفته بود که خیام به مسائل دینی با تمسخر نگریسته و از روی تحقیر به علما و فقها یورش برده است. وی سِرّ فراگیری اشعار خیام را هم در دنیاگروی او جستجو کرده بود (صادق هدایت، ترانههای خیام، ص۲۴).
این رویکرد صادق هدایت اینگونه مورد انتقاد استاد مرتضی مطهری قرار گرفت که خیام نمیتوانسته فردی لاقید باشد. مطهری با استناد به سبک زندگی خیام و همچنین برخی آرای وی گفت که جالب است کسی شعر کفرآمیز بگوید ولی سفر حج برود و کتاب و رسالهای با محتوای تشریع توحید الهی بنویسد و نماز بخواند (خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۴۸۵).
مطهری اندیشههای دیندارانه خیام را اصل میدانست و ما بقی را ایدههایی منتسب به وی دانسته که حظّی از واقعیت ندارند.
استاد محمد مهدی فولادوند نیز همین رویّه را در پیش گرفت و گفت که خیامِ پنداری با خیام واقعی تفاوت میکند و بسیاری از رباعیات منتسب به خیام است اما در واقع از آن او نیست (محمد مهدی فولادوند، خیامشناسی، ص ۳۵).
در این میان، برخی نیز معتقدند که اشعار منتسب به خیام، دارای صحّت است اما میباید آنرا تفسیری معقول کرد. محمد علی فروغی بر همین مبنا گفته بود که فیالمثل وقتی خیام از شراب سخن میگوید به این معنا است که دم را غنیمت بشمار و قدر وقت را بشناس و عمر را بیهوده تلف نکن (محمد علی فروغی، مقدمه بر مجموعه رباعیات خیام، ص۱۴).
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن توجیهی دیگر را در این خصوص مطرح کرده و گفته است که خیام اشعار سُکرآور و شرابخوارانهاش را در لحظاتی به صورت تفنّن گفته و آنها را پنهان نگه میداشته است. اما این اشعار بعدها برملا شده است (اسلامی ندوشن، خیامِ فیلسوف، خیامِ شاعر، نقل از پایگاه خبری آفتاب).
علی دشتی دیگر پژوهشگری بود که به موضوع خیام توجه کرد. او با توجه به زمینه و زمانه خیام ادعا کرد که با توجه به زمانهای که وی در آن میزیسته، سعی کرده تا ریاکاری و تمسّک به باورهای دینی را برای پیشبرد امور مورد نقد قرار دهد. با این حال خیام هیچگاه در به روی الحاد نگشوده است اما با قشریگری مذهبی هم موافق نبوده است (علی دشتی، دمی با خیام، ص ۱۸۹).
در این تضارب آرا، عبدالکریم سروش هم به ارائه نظری در خصوص خیام پرداخت. او این توجیهها به نفع خیام را روا نمیداند و در عباراتی بیان میکند که: «خیام شب تاریکی را نشان میدهد که ظلمت در ظلمت است؛ رضایت دادن به زندگی پر ملال است. خیام شما را در شب باقی میگذارد و رها می کند». سروش گفت که «نمیدانم چرا باید فردی چون خیام را در کنار حافظ و مولوی نام ببریم. نه به لحاظ شاعری و نه به لحاظ حکمت او در اندازه شعرای بزرگ ایران نیست. یک نفر با چهل یا پنجاه تا رباعی نمیتواند شاعر درجه اول باشد» (سخنرانی تحت عنوان «خیام که خیمههای حکمت میدوخت»).
📸 عکس: مجسمهٔ خیام در دفتر سازمان ملل در وین
@rawinews
🌐مجلس تمام گشت
راوی #سیاست: آخرین جلسه دهمین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار شد و علی لاریجانی نیز پس از ۱۲ سال ریاست پارلمان و رکوردزنی در این زمینه، با اعلام اینکه «مجلس دهم مظلومترین مجلس بود»، زنگ پایان «مجلس تدبیر و امید» را به صدا درآورده و خود نیز با پارلمان وداع کرد. وی گفته که از سیاست کنارهگیری میکند و به تدریس فلسفه در دانشگاه خواهد پرداخت. رییس ۶۳ ساله مجالس هشتم، نهم و دهم بهتازگی از کرونا بهبود یافته است.
مجلس دهم که در انتخاباتی پرشور و با مشارکت ۶۲ درصدی تشکیل شده و ۲۰۰ قانون را تصویب کرده بود، زمام قانونگذاری را به مجلسی تحویل خواهد داد که با مشارکت ۴۲ درصدی و در انتخاباتی سرد تشکیل شده و اصولگرایان منتقد دولت در آن اکثریت قاطع را در اختیار دارند.
انفعال مجلس دهم در ماههای پایانیاش مورد انتقادهای فراوانی قرار داشت و کرونا نیز آن را هفتهها تعطیل کرد.
@rawinews
🌐بیماری مُسری؛ جرقه تحول
راوی #فرهنگ : برخی مشکلات و سختیها که فراگیر میشود، میتواند جرقه تحولاتی را نیز فراهم کند. بیماری فراگیری که این روزها دامنگیر ایران و جهان است نیز شاید تواند جرقههایی در ساحات مختلف بشری بزند.
سال ۱۹۴۷ در قاهره بیماری وبا شیوع پیدا کرده بود. هر روز تعداد تلفات بالا میرفت. خانم نازِکالملائکه (۲۰۰۷-۱۹۲۳) که از شاعران مطرح عراقی بود، با شیوع این بیماری شعری سرود که در قالبهای مرسوم شعری آن زمان نمیگنجید. این شعر «الکولیرا» به معنای وبا (Cholera) نام داشت. غم و اندوهی که بر سینه این شاعر سنگینی میکرد، جایش را در قالب شعری جدیدی یافته بود. گفته میشود وی با همین شعر به طلایهدار شعر نوی عربی بدل شد و جایگاهی مشابه نیما یوشیج در ادبیات عربی یافت.
این شعر دسامبر ۱۹۴۷ در مجله «العروبة» بیروت منتشر شد و مخالفتهای حامیان شعر سنتی را برانگیخت، اما شاعران جوان از آن استقبال کردند. البته خود نازکالملائکه در چاپ پنجم کتاب «قضایا الشعر المعاصر» اذعان کرد که سابقه شعر نوی عربی به ۱۹۲۳ در عراق برمیگردد. اگرچه شعر وبا نخستین شعر نوی مشهور و اثرگذار عربی محسوب میشود.
برخی اشعار سنتی نیز در کارنامه نازکالملائکه به ثبت رسیده است. در شعر او اندوه و غم موج میزد و گاه از ناتوانی انسان در مواجهه با هستی سخن میگفت. تحولات سیاسی عراق و حاکمیت بعثیها، سالها زندگی در غربت را برای این شاعر با احساس رقم زده بود و رنج و یأس؛ روح غالب بر اشعارش شده بود؛ اما آنچه ویژگی ممتاز شعر او بود، دوری از پیچیدگی است.
دوران شیوع وبا در مصر، این شاعر را به سمتی کشانده بود که میتوانست رنگ ادبیات عرب را متحول کند. شاید دوران شیوع کرونا هم بتواند اینگونه تحولات را در اندیشه و ادبیات ما به همراه آورد؛ همانگونه که بیماریها منجر به تحولات مدیریتی و فرهنگی فراوانی در تاریخ بشر شده است.
📸عکس: دیدار نازِکالملائکه با جمال عبدالناصر؛ رییسجمهور مشهور مصر
@rawinews
🌐توسل ترامپ به مذهب برای مهار شورش
راوی #سیاست_خارجی: در حالی که دهها شهر آمریکا طی هفته گذشته در التهاب ناشی از اعتراضات مردمی نسبت به قتل یک سیاهپوست به دست چند پلیس قرار گرفته، ترامپ پس از سخنرانی در کاخ سفید و برای قدرتنمایی، شرایط ملتهب اطراف کاخ ریاستجمهوری را نادیده گرفت و با پای پیاده به بازدید از کلیسای دویست ساله واشنگتن رفت که بخشی از آن در جریان اعتراضات اخیر آتش گرفته بود.
ترامپ در حالی که انجیلی در دست گرفته بود، رفتار معترضان را غیر خدایی خواند و از تشدید تدابیر امنیتی سخن گفت.
تاکنون در این اعتراضات کمسابقه، یک پلیس کشته شده و صدها نفر بازداشت شدهاند. حجم تخریب اموال دولتی نیز بسیار است.
اوباما از معترضان خواسته آرام باشند و اعتراض خود را در انتخابات پنج ماه بعد نشان دهند.
📸عکس: ترامپ در حال حرکت از کاخ سفید به سمت کلیسای سنت جان. روی دیوارها شعارهای تندی علیه ترامپ و پلیس آمریکا نوشتهاند.
@rawinews
🌐داستان این روزهای حقوق بشر
راوی #اندیشه : ماجرای این روزهای امریکا بار دیگر بحث از حقوق بشر را بر سر زبانها انداخته است. برخی به واسطه همین جفاها که در حق بشر میرود، اساس «حقوق بشر» را مورد انتقاد و انکار قرار میدهند. برخی از متفکران غربی اما پیشتر به این معضل توجه کرده بودند.
آلن بیوکنن (متولد ۱۹۴۸) فیلسوفی امریکایی است که در موضوع حقوق بشر به تحقیقاتی پرداخته است. وی هم اکنون استاد کرسی حقوق بشر در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه دوک امریکا است. او آثار متعددی در حوزه مبانی فلسفی و اخلاقی حقوق بشر به رشته تحریر در آورده و از جمله کتابی با عنوان «قلب حقوق بشر» در سال ۲۰۱۳ نوشته است.
بیوکنن در این کتاب، رویکردی انتقادی به ماجرای حقوق بشر در دنیای امروز را برگزیده و ادعا کرده که نگاهش به مسأله حقوق بشر در قیاس با سایر متفکران این عرصه، متمایز است. وی در مقدمه کتاب خود برای فهم نظام حقوق بشر، عنوان میکند که علاوه بر نگاه فلسفی به مبانی حقوق بشر، میبایست حقها در قالب موارد عینی و تحقق یافته حقوق جهانی نگریسته شود. به عبارت دیگر، درک نظام حقوق بشر، صرفاً منوط به بررسی فلسفی و انتزاعی حقها و مبانی توجیهی آنها نیست. به باور وی، نحوه تکوین و تدوین حقهای بشری در بستر حقوق بینالملل و عمومی نیز به اندازه مطالعات فلسفی دارای اهمیت و ضرورت است. او به این موضوع توجه داده که باید دید این حقوق در جامعه چگونه به اجرا درمیآید و چه نیازهایی را برآورده میکند.
وی میگوید که برای درک نظام بینالمللی حقوق بشر، علاوه بر امعان نظر به مبانی فلسفی و توجیهی، میبایست به رویّه نهادهای اجرایی و تفسیری حقوق بشر نیز توجه کرد. به باور او قوانین اگر در صِرف انتزاعیات خلاصه شود، ثمرهای را به ارمغان نمیآورد. بلکه در این میان میباید به دادگاههایی نیز نگاه کرد که این قوانین را به اجرا میگذارند. به باور وی بسیاری از دادگاههایی که داعیه حقوق بشری دارند، ثمرهای جز ناعدالتی را به ارمغان نیاوردهاند؛ نهادهایی مانند دادگاههای اروپایی حقوق بشر، دادگاه امریکایی حقوق بشر، دادگاه آفریقای جنوبی حقوق بشر، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و کمیتههای کنوانسیونهای حقوق بشر مواردی است که میتوان در عمل، شاهد و ناظر اجرای اعمال آنها بود و به ضعفهای آن پی برد.
بیوکنن بر این باور است که با توجه به رویّههای دادگاههای حقوق بشری اینگونه نیست که تمامی حقهای بشری مندرج در اعلامیه جهانی به یک کیفیت در دادگاههای منطقهای حقوق بشر کارایی دارد. او بر این نکته توجه میدهد که قوانین حقوق بشری، در مقام عمل و تحقق بیرونی بارها و بارها به ظلمهایی انجامیده است. وی با این رویکرد است که میان قوانین نوشته شده، با آنچه که تحقق عینی و بیرونی یافته است، تمایز قائل میشود.
وقایع اخیر در امریکا نشان داد به هر میزان هم که قوانین حقوق بشری مقبول باشد، اما تحقق و اجرای آنها مرحلهای دیگر است که بعضاً ناکامیهایی در آن رخ داده است.
@rawinews
🌐کُربن؛ همیشه سوژه
راوی #اندیشه : دکتر مصطفی محقق داماد در سخنرانی کوتاه تصویری که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده، از گفتگوی داییاش مرحوم آیتالله مرتضی حائری یزدی با علامه طباطبایی یاد کرده که علامه در آنجا در پاسخ به مرحوم حائری میگوید: «هانری کُربن شیعه از دنیا رفت».
هانری کربن (۱۹۷۸-۱۹۰۳) ایرانشناس و شیعهشناس برجسته فرانسوی بود که حدود دو دهه پایانی حکومت پهلوی را به ایران میآمد و جلسات گفتگوی فلسفی با علامه طباطبایی داشت.
هانری کربن (Henry Corbin) که شاگرد لویی ماسینیون (اسلامشناس مشهور اثرگذار بر شریعتی) بود، بر نسلی از شیعهشناسان و فیلسوفان معاصر همچون سید حسین نصر، ویلیام چیتیک، محمدعلی امیرمعزی، داریوش شایگان و کریستین بونو اثر گذاشت و تلقی معنوی، باطنی و غیر سیاسی از شیعه را رواج داد. سخن گفتن درباره او همیشه از سوژههای جذاب فلسفی و دینی پس از انقلاب بوده است.
درباره شیعه شدن او پیشتر نیز از قول پسر علامه طباطبایی سخنانی نقل شده، ولی حسین نصر که سالها با کربن ارتباط داشت و از عوامل مهم حضور وی در ایران و نیز سالها تدریسش در دانشگاه تهران بود، میگوید کربن اگرچه از نظر وجودی و هویتی به تشیع گرایش یافته بود و از عبارت «ما شیعیان» استفاده میکرد و حالات عجیبی در زبارتگاههای شیعیان داشت، اما نماز و سایر اعمال عبادی اسلام را انجام نمیداد (مجله اطلاعات حکمت و معرفت، اردیبهشت ۸۸، ص۱۰).
این ادعا درباره ایزوتسو؛ اسلامشناس و فیلسوف ژاپنی (۱۹۹۳-۱۹۱۴) نیز مطرح شده و برخی معتقدند شواهدی دال بر مسلمان شدن این قرآنپژوه برجسته وجود دارد.
@rawinews
🌐نیاز به دین در جهان امروز
راوی #دین : دین و دینداری در دنیای امروز رقیبان بسیاری پیدا کرده. با این وجود، همچنان دینداری به عنوان یکی از عمدهترین گرایشهای انسان مورد توجه است و در ناملایمات، این گرایش انسان بیشتر رخ مینماید. علاوه بر آنکه دین میتواند نقش مهمی در معنابخشی به زندگی در دنیای متلاطم کنونی ایفا کند.
متفکران بسیاری در نقد دین سخن گفتهاند. اما هستند اندیشمندانی که سویهای از دین را در دنیای امروز برجسته دیده و به آن تأکید کردهاند؛
🔺هیوستن اسمیت از جمله افرادی بود که زنده شدن دین در دنیای جدید را خواستار بود. توجه او به برجسته کردن اخلاق و معنویت در ادیان بود. او آموزههای بشر جدید در راه کسب معنویت را «معنویت قهوه خانهای» مینامید و معتقد بود که آن معنویتی که در ادیان معرفی میشود هیچگاه نمیتواند از راه آموزههای انسانی به دست آید.
🔻دنیل دنت هم که از متفکران آتئیست محسوب میشود به جنبهای از دین اشاره کرده که آن را سبب ابقای دین در دنیای جدید میداند. او معتقد است که دین در جهان جدید روز به روز نحیفتر و از عرصه عمومی خارج میشود، اما رگههایی از دین همچنان در انسانها وجود دارد. دنت این جنبههای دینی در افراد را از این بابت میداند که دین، کارکردهایی داشته است. او معتقد است که دین به نظم اجتماعی انسانها کمک کرده و این سبب شده که همچنان به آن رجوع شود. به باور او، دین به این خاطر باقی مانده که قدرت نظم بخشیدن به اجتماع را داشته وگرنه طبیعت آن را از بین میبرد. دنت ملاک ماندگاری و توجه به دین را در همین نظمبخشی دین به امور اجتماعی میداند. وی حتی اذعان میکند که به خاطر این ویژگی دین، حتی میباید در مدارس نیز به دانش آموزان، دین را تدریس کرد.
🔺آلن دوباتن هم از جمله افرادی است که روش تعلیمی ادیان را میپسندد. او اگر چه اعتقاد و التزامی به دین ندارد، اما میگوید که روش ادیان برای تعلیم به بشریت، شیوهای برتر در دنیای سرعت زده امروزی است. او میگوید که در دنیای امروز، دانشهای مختلفی به بشر عرضه میشود اما همگی این آموزهها زودگذر است. اما ادیان، شیوه تکرار را برای تعالیم خود برگزیدهاند. ادیان بر این باورند که اگر میخواهید چیزی را در ذهن ابناء بشر جا بیاندازید باید آن را ده یا پانزده بار در روز تکرار کنید، در غیر این صورت فراموش خواهند کرد. به خاطر همین است که تمام ادیان عادت نیایش کردن را از صبح تا شب در برنامه خود دارند. چون میدانند چیزی که ساعت ده صبح یاد بگیریم، تا موضع ظهر یادمان میرود.
📸عکس: تپه موریا در بیتالمقدس؛ مکانی مقدس برای سه دین بزرگ ابراهیمی
@rawinews
🌐 دو فقیه، دو روش انتقادی
راوی #حوزه : آیات عظام سید حسن طباطبایی قمی و شیخ محمد فاضل لنکرانی در دهه آخر خرداد 1386 از دنیا رفتند؛ مرحوم طباطبایی قمی در 96 سالگی و مرحوم فاضل لنکرانی در 76 سالگی. هر دو در خانوادهای اهل فقاهت دیده به جهان گشودند. مرحوم سید حسن فرزند آیتالله العظمی سید حسین قمی (از مراجع منتقد رضاشاه) بود. پدر آقای فاضل لنکرانی نیز از فقهای نزدیک به آیت الله بروجردی محسوب میشد.
در جریان فعالیتهای سیاسی پیش از انقلاب، این هر دو از فعالین بودند. سید حسن طباطبایی البته در جایگاه مرجعیت بود و بارها به حاکمیت پهلوی اعتراض کرد. او از پیشگامان مبارزه محسوب میشد و به مدت طولانی تبعید و حصر شد. فاضل لنکرانی هم از روحانیون فعال بود و سابقه تبعید به یزد و بندر لنگه در کارنامه داشت.
هر دو از دوستداران امام خمینی بودند. مرحوم قمی از نخستین روحانیونی بود که به حمایت از امام پرداخت. وی در تعبیری گفته بود که:
«حضرت آیتالله خمینی نه تنها زبان گویای جامعه روحانیت، بلکه بیانکننده خواستههای واقعی همه مسلمین جهان است» (نهضت امام خمینی، ج اول، ص 752). وی بارها در زمان تبعید و حبس امام به ایشان نامه نوشته و ابراز همدردی کرد. امام نیز همینگونه اقدام میکرد.
در ابراز ارادت مرحوم فاضل لنکرانی به امام نیز گفته شده که ایشان به دلیل علاقه و ارادت به امام، کتاب «تحریر الوسیله» ایشان را به عنوان متن اصلی کتاب مفصل فقهی خود قرار داد تا به این وسیله در طول سالیان تدریس، هم نام امام را بر زبان داشته باشد و هم از کتاب امام در حوزهها استفاده شود (نقل از گفتگو با آیتالله استادی درباره مرحوم فاضل لنکرانی، وبسایت استاد محمد جواد فاضل لنکرانی).
مرحوم قمی که دایی امام موسی صدر بود، پیش و بعد از انقلاب اختلاف نظرهایی با امام داشت. پیش از انقلاب زمانی که کارکنان شرکت نفت اعتصاب کرده بودند و امام گفته بود که حقوق آنها را از سهم امام و حتی سهم سادات پرداخت خواهد کرد، آیتالله قمی ابراز تعجب کرده و اختصاص سهم امام به کارکنان نفت را مقبول نمیدانست (امام خمینی در آیینه اسناد ساواک، ج6، ص 398). پس از انقلاب نیز ایشان در ماجراهای جنگ، طرح موضوع ولایت فقیه و برخی سیاستهای قضایی در ابتدای پیروزی انقلاب اعتراضهایی داشت که منجر به حصر خانگیاش در مشهد شد.
مرحوم فاضل لنکرانی نیز اگرچه برخلاف مرحوم طباطبایی قمی، با نظام جمهوری اسلامی همراهی کامل داشت، ولی پس از انقلاب هیچ منصب غیر حوزوی نپذیرفت. البته مدتها ریاست جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را بر عهده داشت که عالیترین نهاد حوزوی کشور محسوب میشود. او نقش مهمی در صدور اعلامیه معرفی مراجع در آذر 1373 داشت. وی به استقلال مالی حوزه حساس بود و نقل شده است زمانی که یکی از مسؤولان از دولتی شدن بودجههای حوزه سخن گفت، ولی ایشان واکنش نشان داده و میگوید که این پیشنهاد برای آینده حوزهها خطرناک است و در نهایت به حوزه علمیه لطمه میزند (مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با محمد جواد فاضل لنکرانی، منتشر در وبسایت آقای فاضل، 4 آذر 1398) . مرحوم فاضل لنکرانی همچنین از منتقدان ربای بانکی و حضور زنان در ورزشگاهها بود.
آیتاللهالعظمی وحید خراسانی بر پیکر هر دو فقیه نماز خواند؛ مرحوم طباطبایی قمی در حرم امام هشتم و مرحوم فاضل لنکرانی در حرم قم به خاک سپرده شدند
.
📹کلیپ همین نوشته:
instagram.com/p/CBdthfZJd2r
@rawinews
🌐پایان چهل سال مجلس تفسیر
راوی #حوزه: آیتاللهالعظمی جوادی آملی در روزهای کرونایی تعطیلی درسهای حوزه، پس از سالها تدریس در مسجد اعظم، با اتمام تفسیر سوره ناس در روز جمعه 29 فروردین 99 به درس تفسیر حدوداً چهلساله خود پایان داد. به گفته وی در آخرین جلسه؛ در طی سالها در ذهن خیلی از افراد بود که باید به تدریس و ترویج تفسیر قرآن پرداخته شود، اما در زمان تصمیم وی برای آغاز درس تفسیر، هیچکس به ایشان چنین پیشهادی نداده بود.
جرقههای درس تفسیر در حوزه قم، در قرن اخیر با بیاعتناییهایی همراه بود و علامه طباطبایی از نخستین افرادی است که با این واکنش مواجه شد. مرحوم علامه غفلت از فهم بایسته قرآن را مورد نقد قرار داده و در گلایهای اشاره کرده بود که ممکن است فردی بتواند حتی به مرتبه اجتهاد برسد، ولی قرآن را آنطور که بایسته است کاملاً نخوانده یا مصحف را لمس نکرده باشد. به این صورت است که مردم در حقیقت از قرآن مگر برای ثواب یا گردنآویز فرزندان خود برای محافظت از بلاها استفاده نمیکنند (المیزان: 5/ 276). انتقاد علامه در برخی موارد و در آثار برخی دینپژوهان ممکن است نمونههایی را داشته باشد، اما شیوه معمول عالمان برجسته امامیه که علامه از همین گروه است، نشان میدهد این سخن گزارهای عام یا مطلق نیست. برای مثال آیتاللهالعظمی خویی که در درسهای فقه و اصول استدلالی خود همچون دیگر فقیهان به آیات قرآن استدلالها و استنادهای گوناگونی دارد، در مقدمه تفسیرش از اشتیاق فراوان خویش از دوران کودکی به تلاوت قرآن، کشف مطالب پیچیده و دستیابی به معانی و مقاصد آن سخن میگوید(البیان: 12).
در سالهای اخیر درس تفسیر آیتالله جوادی آملی روزانه از طریق رادیو معارف و مقاطعی از آن در شبکه قرآن تلویزیون پخش میشد. افزون بر صوت و متن درسها که در پایگاه اطلاعرسانی مؤسسه اسراء منتشر میشود، تاکنون متن مدوّن درسهای تفسیر آقای جوادی در 53 جلد و ترجمه عربی آن در 17 جلد با تحقیق و تنظیم برخی شاگردان و با نظارت ایشان به نام «تفسیر تسنیم» در حال انتشار بوده و همچنان به انتظار تکمیل نشسته است. تاکنون در مقالات و یادداشتهایی، اندیشه تفسیری ایشان تبیین شده یا به بوته بررسی گذاشته شده است؛ از جمله اینجا و اینجا که به تبیین و توضیح مبانی تفسیری ایشان و در مقابل، اینجا و اینجا که به انتقاد از روش و برخی آرای تفسیری ایشان پرداخته شده است. نمونه استقبال بعضی از نهادهای فکری و فرهنگی جهان اسلام از این تفسیر، عملکرد سازمان آموزشی، علمی، فرهنگی سازمان کنفرانس اسلامی آیسسکو است که در سال 1385 این تفسیر را به عنوان تحقیق برتر در عرصه مطالعات اسلامی و قرآنی برگزید.
🔺فردا در ادامه این نوشتار به گزارشی از محتوای تفسیر تسنیم خواهیم پرداخت.
@rawinews
🌐گزارش یک مفسر (2)
👈🏻به بهانه پایان درس تفسیر آیتاللهالعظمی جوادی آملی
راوی #دین : ترتیب چینش مطالب تفسیر تسنیم با بیان گزیده تفسیر، تفسیر آیه، لطایف و اشارات و بحث روایی در پایان رعایت شده است. آیتالله جوادی آملی بهترین و کارآمدترین شیوه تفسیری قرآن و شیوه اهل بیت(ع) را شیوه موسوم به «تفسیر قرآن به قرآن» میداند که پیش از او علامه طباطبایی در میدان این شیوه، گوی سبقت را از دیگران ربود؛ هرچند از لحاظ شناسنامهی تفسیری فرزند سلف مفسران پیش از خود است (تسنیم: 1/ 72).
به نظر آیتالله جوادی از آن جهت که قرآن کریم کلام خداوند است و با اعجاز خود، انتساب به خداوند را اثبات میکند، یکی از منابع دینی است که حجیت آن نسبت به سنت، همانند حجیت قطع، ذاتی است؛ هرچند بخشی از مطالب قرآن به شکل نصوص قطعی است و بخشی دیگر به صورت ظواهر و ظنی است. به نظر ایشان نتیجه حاصل از تفسیر قرآن به قرآن، این نیست که قرآن جزء حجت و نیمی از دلیل است تا در اصل اعتبار و حجیت خود نیازمند انضمام به سنت باشد؛ زیرا اولاً سنت در ناحیه اصل حجیت خود وامدار قرآن است و ثانیاً سنت غیرقطعی وقتی معتبر است که محتوای آن بر قرآن عرضه شود و هیچگونه مخالفت تباینی با آن نداشته باشد؛ پس قطعاً محصول بحث قرآنی باید پیش از عرضه بر حدیث، حجتی معتبر و بینیاز از ضمیمه باشد تا بتواند میزان سنجش سنت واقع شود (تسنیم: 1/ 63-64). ایشان در استدلال به آیات برای تبیین و اثبات روش تفسیری مختار خود خواننده را توجه میدهد منظور از اینکه «چون قرآن تبیان همه چیز است، تبیان خود نیز خواهد بود»، این نیست که چون هر آیه، تبیان همه چیز است، پس تبیان خود هم باشد؛ بلکه مقصود آن است که مجموع قرآن تبیان خود نیز خواهد بود (تسنیم: 1/ 66). هرچند به نظر ایشان سیره عملی اهل بیت(ع) در تفسیر قرآن به قرآن برای ما اثبات اصل این روش را به ارمغان میآورد و گرنه تطبیق در پارهای از موارد بدون تعبد آسان نیست. بررسی مواضع سجود در آیه «أنَّ المَسَاجِدَ لِلّهِ» و لزوم قطع برخی از مواضع دست آن در صورت تکرر حد سرقت و نیز تفسیر معنای «جُناح» شاهد مدّعاست (تسنیم: 1/ 71).
ایشان در بیان دیگری از حجیت قرآن تصریح میکند از آنجا که قهراً اعتبار تفسیر قرآن به قرآن در حد استقلال است، و نه منحصر در آن و سنت نیز بعد از رسیدن به حد نصاب حجیت دارای اعتباری مستقل در پرتو قرآن است، از این رو توان هرگونه شرح و تفصیل نسبت به قرآن را داراست. بر این اساس، اعتبار سنت مسلّم معصومین(ع) که از منابع غنی و قوی دین نشأت میگیرد، در همه شؤون تفسیر قرآنی لحاظ خواهد شد (تسنیم: 1/ 106)؛ لذا حجیت استقلالی قرآن در مقام ثبوت است، و گرنه در مقام اثبات نیازمند وسیله است که برای قرآن در مرحله اثبات به دو طریق به نحو مانعةالخلو قابل احراز است؛ یکی راه اولیاست که با شهود باطنی و علم حضوری حقانیت قرآن را به شکل عینالیقین در مییابند و طریق دوم راه حکیمان و متکلمان است که حقانیت قرآن بر آنها با علم حصولی و برهان عقلی روشن میشود. از اینجا سلطنت عقل و سیطره برهان عقلی در مقام اثبات حقانیت وحی و رسالت الهی نیز بر ما روشن میشود (تسنیم: 1/ 109-110). تفسیر قرآن به سنت گرچه لازم و ضروری است، اما چنین تفسیری در قبال تفسیر قرآن به قرآن همانند ثقل اصغر در طول ثقل اکبر قرار دارد و حجیت سنت معصومین مدیون حجیت قرآن است (تسنیم: 1/ 133).
🔺بخش اول این نوشتار را در اینجا بخوانید.
@rawinews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ کوتاه به مناسبت چهل و سومین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی
@rawinews
🌐از پدرسالاری تا پاتریمونیالیسم
راوی #اجتماع : درگذشت محمدعلی کشاورز بار دیگر سریال پدرسالار را بر سر زبانها انداخت. این سریال برای نسل دهه شصت و پیش از آن، نه صرفاً یک درام اجتماعی سرگرمکننده و معمولی، که توصیف بخش مهمی از فرهنگ اجتماعی ایرانیان، و در سطحی وسیعتر فرهنگ بخش غالبی از مشرقزمین بود: پدرسالاری (Patriarchy).
این واژه که شاید برای نسل امروز غریب و گاه مضحک و حتی در نگاه فمینیستها ظالمانه بهنظر برسد، در نگاه مخاطبان آن زمان سریال، امری پذیرفتهشده و حتی نزد برخی مقدس بود؛ تا حدی که ناصر هاشمی؛ بازیگر نقش ناصر در آن مجموعه تلویزیونی میگوید: «در زمان پخش این مجموعه، خانم کمند امیرسلیمانی بهدلیل داشتن شخصیتی لجباز و یکدنده در داستان فیلم، توسط یک راننده تریلی تهدید شده بود». همچنین بعضی از مردم با دیدن ناصر هاشمی در سطح شهر، او را به بازگشت به خانه پدر و احترام به بزرگتر سفارش میکردند.
بسیاری از پژوهشگران در تعریف نظم اجتماعی پدرسالارانه بیشتر به بُعد فمینیستی آن، یعنی برتری مردان بر زنان اشاره میکنند؛ اما پدرسالاری بهمعنای آنچه در سریال پدرسالار گزارش شد، فراتر از غلبه مردان بر زنان است؛ به عبارت دیگر دست کم در این شکل از پدرسالاری، نهتنها زنان، که مردان خانواده نیز تحت سیطره پدر یا رئیس خانواده هستند.
چنین بهنظر میرسد که در آن برهه، سریال پدرسالار علاوه بر توصیف غلبه پدرسالاری بر فرهنگ اجتماعی ایرانیان، نمایانگر طغیان و نهایتاً عبور بخشی از جامعه نسبت به آن وضعیت بود. شاید طغیانگران علیه نظم پدرسالارانه به این مسأله، آگاهانه یا در ناخودآگاهشان التفات داشتند که امتداد پدرسالاری در حوزه اجتماعی میتواند به پاتریمونیالیسم (Patrimonialism) یا حکومت پدرمیراثی در حوزه سیاسی ختم شود.
پاتریمونیالیسم از ابداعات ماکس وبر است. وی در میان مشروعیتهای سیاسی سهگانه معروفی که برمیشمارد؛ یعنی مشروعیت سنتی، کاریزماتیک و قانونی (بوروکراتیک)، ریشه مشروعیت سنتی را نظام پدرسالاری میداند. از ویژگیهای حکومتهای پاتریمونیالیستی در حالت کلاسیک یا رادیکال آن (که در شکل بعضی حکومتهای پادشاهی وجود داشت) میتوان به عدم تفکیک میان حوزه خصوصی و حوزه عمومی و نیز وفاداری نیروی نظامی به شخص پادشاه ـ و نه مردم ـ اشاره کرد.
البته پدرسالاری در حوزه اجتماعی لزوما به حکومت پدرمیراثی (پاتریمونیالیسم) ختم نمیشود و میتوان واحدی سیاسی را تصور کرد با نظام سیاسی دموکراتیک و نظم اجتماعی پدرسالارانه. هرچند رسیدن به چنین وضعیتی آسان نیست؛ چراکه نهادهای سیاسی غالباً در امتداد و از جنس نهادهای اجتماعیاند. در جامعهای که افراد آن در خانواده، پدرسالاری را تمرین میکنند، طبیعتاً حکومت پدرمیراثی پذیرش بیشتری نسبت به یک حکومت دموکراتیک دارد. ثانیاً پدرسالاری با آموزه دینی - اخلاقی احترام به پدر تفاوت دارد؛ چه آنکه ممکن است در نظم پدرسالارانه، احترام اعضای خانواده به پدر، نه از روی محبت و احترام به جایگاه پدر، که بهخاطر اقتدار و ترس از او باشد.
@rawinews
🌐الغدیر؛ دیروز و امروز
راوی #دین : علامه امینی با نگارش کتاب «الغدیر» ارج و قرب بسیاری یافت. مرحوم آیتاللهالعظمی موسوی اردبیلی گفته: «روزی خدمت آیتالله خویی رفتم. مطلبی از ایشان پرسیدم. وقتی جواب را گرفتم و میخواستم خداحافظی کنم، ایشان فرمودند علامه امینی از ایران برگشتهاند. نمیخواهید به دیدن ایشان برویم؟ عرض کردم امروز روز درس است، اگر اجازه بفرمایید، ما روز دیگری میرویم و امروز به درسهایمان میرسیم. آیتالله خویی فرمودند مطمئن باشید ثواب زیارت ایشان از ثواب همه این درسها بیشتر است (یادنامه علامه امینی، ج1، ص 70).
برخی حتی مقام و مرتبه علامه امینی را در عالم رؤیا دیده و آن را نقل کرده بودند. آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی نقل کرده است: «آقایی که از مخالفین آقای امینی بود و تا آخر هم مخالف ایشان باقی ماند، از آقای آشیخ محمد طاهر شبیری خاقانی که مرجع تقلید بود، نقل کرد که آشیخ محمد طاهر در سفر مکه صحرای محشر را در خواب میبیند و میبیند که امیرالمؤمنین ساقی کوثر است و شیعیان هم صف کشیدهاند تا از حضرت آب بگیرند. آشیخ محمد طاهر هم داخل صف میشود. ناگهان میبیند آقای امینی آمد و بدون صف از حضرت امیر آب گرفت و رفت. آشیخ محمد طاهر میگفت: من هم از صف بیرون آمدم و جلو رفتم که از حضرت آب بگیر. به من گفتند: برو داخل صف. گفتم الان این آقا آمد و بدون صف آب گرفت. گفتند: چون او الغدیر را نوشته است. جالب این است که شخصی که خواب را دیده بود، تا پیش از دیدن خواب از مخالفین آقای امینی بود، و ناقل دوم کسی بود که تا آخر هم با آقای امینی مخالف بود. منظور این است که کتاب الغدیر آقای امینی مقبول حضرت امیر واقع شده است (جرعهای از دریا، ج 2، ص 603).
اما برخی هم نسبت به بیتوجهی به مرتبت مرحوم امینی گلایه کردهاند. استاد محمد رضا حکیمی پس از درگذشت علامه امینی نوشت: «چون صاحب الغدیر درگذشت؛ من شاهد یکی دیگر از مناظر دردناک اجتماعی بودم. عدم تجلیل بهسزا از شخصیتهای علمی. روزنامه دو سطری نوشت و عکسی کوچک در صفحات وسط یا آخر، و رادیو کلمهای گفت جزو اخبار گرم و سرد شدن هوا و گران و ارزان شدن سبزی خوردن و آمدن و رفتن فلان فوتبالیست! گویی این وسایل – البته در این بوم و بر- از بیمضمونی سرشته شدهاند و برای شناخت ارزشهای راستین و والاییها و شناساندن آنها وضع نشدهاند. باری ماهی چند بر این مصیبت علمی و دینی و اجتماعی گذشت و من همواره از اندوه از دست دادن چونان مردی و چونان حماسهای مجسم (که وجودش ترکیبی بود از علم و عمل و اخلاص و جهاد) آسوده دل نبودم تا به این اندیشه افتادم که خوب است یادنامهای به نام او و تذکار خاطرات و مجاهدات او منتشر شود» (یادنامه علامه امینی، محمد رضا حکیمی، مجله الفبا، 1352، ج اول).
علامه امینی اگر چه مرتبه و منزلتی متعالی داشته، اما معرفی او به جامعه امروز نیاز به رویکردی جدید دارد؛ رویکردی که لزوماً در تمجید و تعریفها نهفته نیست و میتواند از راه نقد آثار و اندیشه، و بررسی و ترویج روشهای پژوهشی او رخنمایی کند.
@rawinews
🌐اعلامیه استقلال؛ تداوم و تحول
راوی #سیاست_خارجی : ۲۴۴ سال پس از تصویب اعلامیه استقلال ایالات متحده امریکا که یکی از مفاد مهم آن تأکید بر حقوق برابر انسانهاست، این کشور صحنه اعتراضهای گستردهای علیه برخی رفتارهای نژادپرستانه پلیس این کشور شده است؛ اعتراضهایی که هرچند از شدت آن کاسته و تا حد زیادی کنترل شد، اما نشان داد که معضل مهم تاریخی نژادپرستی اگرچه به لحاظ قانونی حل شده، اما در ناخودآگاه جمعی بعضی امریکاییها همچنان حضور دارد و چون آتش زیر خاکستر هرازچندگاهی زبانه میکشد. البته وضعیت امروز ایالات متحده نسبت به مسأله نژادپرستی قابل مقایسه با دوران رواج بردهداری در این کشور نیست و شرایط آنقدر بهتر شده که باراک اوبامای سیاهپوست، دو دوره رئیسجمهور امریکا میشود.
در اعتراضات اخیر به کشتهشدن جورج فلوید ـ شهروند سیاهپوست امریکایی ـ توسط یک پلیس سفیدپوست، معترضین تعداد زیادی از مجسمههای افراد مشهوری را که به بردهداری معروف بودند در شهرهای مختلف این کشور خراب کردند؛ مسألهای که واکنش شدید دونالد ترامپ را بهدنبال داشت. وی در سخنرانیاش در سالگرد اعلامیه استقلال امریکا معترضانی را که مجسمه بردهداران مشهور را تخریب میکنند متهم کرد که کارزاری بیرحمانه برای پاک کردن تاریخ ایالات متحده به راه انداختهاند.
اعلامیه استقلال امریکا که حدود سیزده سال قبل از تصویب قانون اساسی این کشور به تصویب رسید، در کنار قانون اساسی و منشور حقوق، یکی از سه سند مهم هویتی این کشور محسوب میشود. هرچند هدف اصلی تصویب اعلامیه مذکور، استقلال از امپراتوری بریتانیا بود، اما در متن آن و با هدف توجیه و حتی تقدیس استقلال، به مفاهیم بسیار مهمی اشاره شده است.
از میان مفاد مهم مطرحشده در اعلامیه استقلال امریکا، یک نکته بسیار مهم که به اتفاقات امروز این کشور نیز مربوط میشود تأکید بر «برابری انسانها» و به تبع آن احترام به حقوق اساسی آنها مانند حق حیات و آزادی است.
مهمترین تناقض طنزگونه اعلامیه که انتقادات بسیاری را نیز بهدنبال داشت این بود که سردمداران طرح و تصویب اعلامیه مذکور که در بخشی از آن بر حقوق برابر و سلبناشدنی انسانها تأکید کردهاند، خود از بردهداران بزرگ بودند؛ از جمله جرج واشنگتن اولین رئیس جمهور ایالات متحده که به پدر امریکا نیز معروف است و نیز توماس جفرسون که نویسنده اصلی اعلامیه استقلال امریکا و سومین رئیسجمهور این کشور بود. در برخی منابع آمده که جرج واشنگتن و زنش مارتا مالک حدود ۳۰۰ برده بودند. او وقتی رئیسجمهور شد به جز یک دندان مابقی دندانهایش مصنوعی بود و دندانهای مصنوعیاش را از دندانهای بردگانش ساخته بودند!
حدود هشتادسال پس از تصویب اعلامیه استقلال، آبراهام لینکلن شانزدهمین رییسجمهور امریکا بر اصول و ارزشهای والای مندرج در اعلامیه از جمله حق برابری انسانها تأکید کرد. از نظر لینکلن اگرچه مفهوم «برابری» در قانون اساسی امریکا قید نشده، اما برابر بودن همه انسانها به یکی از اصول مهم ملت تبدیل شده بود. نگاه ایدهآلیستی لینکلن مخالفانی نیز داشت که معتقد بودند تأکید بر برابر بودن انسانها در اعلامیه استقلال امریکا، صرفاً شامل سفیدپوستان میشود. هرچند در آن زمان نظر لینکلن غالب شد، اما سیر اتفاقات مهم درباره نژادپرستی در امریکا نشان میدهد که گویا آن اختلاف در تفسیر متن اعلامیه، در ناخودآگاه جمعی بعضی امریکاییها ریشه دارد؛ بهگونهای که امروز و بعد از گذشت حدود دو قرن و نیم از تصویب اعلامیه استقلال، همچنان شاهد بروز رفتارهای نژادپرستانه در این کشور هستیم.
درمجموع اعلامیه استقلال امریکا، هرچند صورت قانونی ندارد، اما روح حاکم بر آن تأثیرات مهمی بر تحولات بعد از خود داشته؛ از جمله تأثیر بر جنبش حق رأی زنان که در اواسط قرن نوزدهم در این کشور شکل گرفت و رهبران آن با الهام از حق برابری مطرحشده در اعلامیه استقلال، خواهان برابری سیاسی و اجتماعی زنان و مردان و بهویژه اعطای حق رأی به زنان شدند.
اقدام ترامپ برای سخنرانی در سالروز اعلامیه استقلال در کنار کوه راشمور و مجسمههای چهار رئیسجمهور این کشور که دوتن از آنها بردهدار بودند (واشنگتن و جفرسون) و نیز محکومکردن اقدام معترضین در تخریب مجسمههای پدران بردهدار آمریکا میتواند شرایط را در این کشور ملتهبتر کند و حتی بر پیروزی وی در انتخابات پیش رو نیز تأثیر منفی بگذارد؛ بهویژه که رقیب دموکرات وی جو بایدن، در پیام روز استقلال امریکا خواستار ریشهکنی نژادپرستی سیستماتیک در این کشور شده است. وانگهی هنوز برای گمانهزنی درباره نتیجه انتخابات امریکا زود است و ترامپ نیز نشان داده علیرغم رفتارهای عجیب و غریب و گاه غیرحرفهایش در سیاستورزی، در کسب رأی با رفتارهای پوپولیستی تواناست.
@rawinews
🌐اردوغان در سودای خلافت اسلامی
راوی #سیاست_خارجی: رییسجمهور ۶۶ساله ترکیه در جدیدترین ماجراجوییاش فرمان تغییر کاربری ایاصوفیه از موزه به مسجد را امضا کرد و این شعر فارسی سلطان محمد فاتح هنگام فتح قسطنطنیه (استانبول کنونی) را خواند:
بوم نوبت می زند بر طارم افراسیاب
پردهداری می کند در قصر قیصر عنکبوت
این فرمان که دو روز قبل (جمعه) بهدنبال رأی دیوان عالی اداری این کشور صادر شد، حواشی بسیاری داشته است؛ اقدامی که میتواند به چالشی جدی در روابط ترکیه با اروپا و حتی در سطحی وسیعتر در روابط جهان اسلام با جهان مسیحی تبدیل شود.
برخی مقامات و نهادهای سیاسی و مذهبی مهم دنیا به این اقدام ترکیه اعتراض کردهاند؛ از جمله یونسکو، وزارت امور خارجه فرانسه، وزارت امور خارجه امریکا، اتحادیه اروپا و کلیسای ارتدوکس روسیه. چندی پیش نیز یونان؛ همسایه ترکیه قرائت قرآن در ایاصوفیه را باعث جریحهدارشدن احساسات مسیحیان دانسته بود. همچنین مخالفان داخلی رییسجمهور ترکیه این اقدام وی را پوپولیستی و برای انحراف افکار عمومی نسبت به مشکلات اقتصادی این کشور ارزیابی میکنند. در مقابل بسیاری از اسلامگراهای بهویژه رادیکال داخل ترکیه و نیز دیگر کشورهای اسلامی، از این اقدام اردوغان ابراز خوشحالی و آن را ستایش کردهاند؛ خاصه آنکه اردوغان در جدیدترین پیامش در توییتر نوشته: «احیای مجدد ایاصوفیه؛ نویدی است بر آزادی مسجد الأقصی».
مقامات ترکیه در پاسخ به اعتراضات و انتقادات مطرحشده مدعیاند که این مسأله از شؤون داخلی این کشور است؛ ادعایی که حتی از نقطهنگاه مناسبات بینالملل نیز قابل خدشه است؛ چراکه ایاصوفیه جزو میراث جهانی در یونسکو ثبت شده است. طبق نظر این نهادِ زیرمجموعه سازمان ملل، هرگونه تغییر کاربری در این بنای تاریخی باید به اطلاع این سازمان برسد تا در صورت نیاز در کمیته میراث جهانی بررسی شود.
ایاصوفیه در سال ۵۳۷ میلادی بهعنوان یک کلیسای اسقفی ارتدوکس در دوران امپراتوری بیزانس ساخته شد و تا قرنها از مهمترین و بزرگترین کلیساهای مسیحیان جهان بود. در سال ۱۴۵۳ میلادی بعد از شکست صلیبیون بهدست مسلمانان در زمان سلطان محمد فاتح، ایاصوفیه به مسجد تبدیل شد. نهایتاً در دولت سکولار مصطفی کمال آتاترک(پدر ترکیه نوین)، کاربری آن از مسجد به موزه تغییر یافت.
اقدام رییسجمهور ترکیه در بازگشت کاربری این بنا به مسجد، دربرگیرنده پرسشهای مهمی است؛ آیا اردوغان بهدنبال احیای امپراتوری عثمانی است؟ تبعات اقداماتی از این دست در روابط ترکیه با غرب چه خواهد بود؟ تکلیف سکولاریسم، این میراث بزرگ آتاتورک (به زعم طرفداران کمالیسم) چه میشود؟
اما مروری اجمالی بر زندگی اردوغان و فعالیتها و اقدامات مهم وی در طول دوران سیاستورزیاش بهویژه در دوران ریاستجمهوری نشان میدهد که وی برای تداوم، گسترش و تعمیق قدرتش در چارچوب استراتژی راهبردی «نوعثمانیگری» از هیچ اقدام هرچند عجیب و غیرمترقبهای فروگذار نمیکند. در زیست سیاسی چنین سیاستمدارانی معمولاً رفتارهای ضد و نقیض و وضعیتهای پارادوکسیکال نیز دیده میشود. اردوغان هم شهروند افتخاری تهران است و هم اولین مسلمانی است که جایزه کمیته امریکایی یهودیان را دریافت کرده (در اولین سفرش بهعنوان نخستوزیر ترکیه به امریکا). از مصافحه زن و مرد دفاع میکند و آن را یک عادت اجتماعی و پذیرفتهشده میداند و در عین حال مخالف برابری زن و مرد است. از یکسو برای عضویت ترکیه در ناتو و اتحادیه اروپا تلاش میکند و از سوی دیگر میگوید: «بیگانگان تنها در پی پول و ثروت مسلمانها هستند. غربیها خود را دوستان ما جلوه میدهند اما آرزوی مرگ ما را دارند» (۲۷ نوامبر ۲۰۱۴). بر دموکراسی تأکید میکند، اما آزادی شبکههای اجتماعی را تاب نمیآورد. خود را یک نواندیش مسلمان میداند ولی از مهمترین حامیان اولیه داعش بوده است.
اگر اقدام اخیر رییسجمهور ترکیه مبنی بر تغییر کاربری ایاصوفیه از موزه به مسجد حرکتی در چارچوب نوعثمانیگری و سودای اردوغان برای احیای امپراتوری عثمانی باشد، میتواند عواقب ناخوشایندی را رقم بزند. اقداماتی ازین دست در منطقه حساس خاور میانه و در شرایط ملتهب فعلی و بهویژه با وجود قدرتهای دیگری که برخی از آنها نیز در حافظه تاریخیشان سابقه امپراتوری دارند، جز فراهمکردن بستر برای فتنهسازی فرقهای - مذهبی ثمرهای ندارد. به نظر میرسد حمایت اردوغان از داعش نیز مبتنی بر تلاش وی برای احیای خلافت بوده و از این نظر با داعش همرأی بود.
ترکیه کشوری دموکراتیک و رجب طیب اردوغان نیز رییسجمهور منتخب مردمی است؛ اما به قول تیموتی اسنایدر در کتاب «استبداد؛ بیست درس از قرن بیستم» دموکراسیها نیاز به مراقبت دارند و نباید فراموش کنیم که نازیسم و فاشیسم از دل دموکراسیهای غربی بیرون آمدند.
@rawinews
🔸کشتار گوهرشاد؛ یک واقعیت تلخ و دو ابهام مهم
راوی #تاریخ : کشتار معترضان مسجد گوهرشاد در ۲۱ تیر ۱۳۱۴ به عنوان مهمترین سرکوب معترضان دوره رضاشاه در اذهان قشر مذهبی به مثابه نماد دینستیزی حکومت پهلوی نقش بسته است. این رخداد تاریخی دچار دو ابهام مهم است:
1⃣ انگیزه معترضان
بر خلاف تصور غلط رایج، کشتار معترضان گوهرشاد در واکنش به قانون یکسانسازی لباس و اجباری شدن کلاه پهلوی برای آقایان بود، و نه کشف حجاب زنان. قانون کشف حجاب اجباری شش ماه پس از واقعه گوهرشاد و در روز ۱۷ دی اعلام و عملی شد. ضمن اینکه برخی مورخین همانند برخی علمای وقت مشهد معتقدند که رضاشاه، خشمگین از واقعه گوهرشاد و تبعات آن، برنامه کشف حجاب را چند ماه زودتر اجباری کرد. البته درباره نحوه کشف حجاب نیز آنگونه که از آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی در کتاب «جرعهای از دریا» نقل شده و آیتالله دکتر محقق داماد در گفتگویی گفته است، بخش الزامآور این قانون شامل چادر میشده و البته برداشتن روسری نیز تشویق میشده است.
اغلب علمای مهم مشهد که نگران جان مردم بودند، از هرگونه اعتراض تند منع میکردند و ترجیح میدادند با فرستادن آیتاللهالعظمی سید حسین قمی به تهران و مذاکره با شاه، مسأله را فیصله دهند. هرچند تبعات واقعه گوهرشاد نه تنها دامن علمای مشهد را گرفت و رضاشاه آنان را تبعید یا حبس کرد، بلکه محمدعلی فروغی؛ نخستوزیر بانفوذ عصر پهلوی نیز از چشم شاه افتاد و پدر دامادش که سرپرست آستان قدس بود اعدام شد.
2⃣تعداد شهدا
هرچند برخیها تعداد کشتگان سرکوب گوهرشاد را تا بالای ۱۷۰۰ نفر رساندهاند، ولی آمارهای معتبرتر نشان میدهد کمتر از صد نفر در این سرکوب بیرحمانه کشته شدهاند. مرحوم بهلول که صحنهگردان مهم معترضان بوده، از ۱۴ معترض و ۸ مامور دولتی به عنوان قربانیان یاد کرده است. در اینباره به این مقاله سایت قدسآنلاین (وابسته به آستان قدس رضوی) میشود رجوع کرد.
🔺استبداد خونین و احساس فراگیر نارضایتی عمومی
تعداد کشتهها چه بالای هزار نفر باشد و چه زیر صد نفر، واقعیت تلخ آن بود که رضاشاه راه نوسازی کشور را در تغییر اجباری پوشش مردان و زنان و کشتن مخالفان این تغییر پوشش دیده بود؛ مبتذلترین و مضحکترین روش مدرن کردن جامعه!
ورود نظامی و سطحی مدرنیته فقط به زیان نوسازی کشور شد و بدفهمی بزرگی در مسیر توسعه ایران ایجاد کرد. این سیاست سطحی و خشن به سطحی شدن باورهای مخالفان تمدن جدید نیز دامن زد و حاشیه را بر متن مستولی کرد.
خود رضاشاه از نخستین قربانیان این روشهای سطحی و مستبدانه بود و اغلب افکار و اقشار جامعه؛ از مذهبی تا غیر مذهبی، از شهری تا روستایی، و از تحصیلکرده تا بیسواد با سقوط خفتبار او نفس راحتی کشیدند.
@rawinews