eitaa logo
راوی
134 دنبال‌کننده
41 عکس
26 ویدیو
0 فایل
🌐مجموعه خبری راوی؛ ✍گزارشگر فرهنگ، سیاست و‌ اجتماع ارتباط با ما : @seyed_amir_861
مشاهده در ایتا
دانلود
🌐ارجاع؛ عرصه‌ای بکر در حوزه‌ زبان دینی ✍دکتر حامد قدیری؛ پژوهشگر فلسفه راوی : 1⃣مقدمه زبان دینی یکی از حوزه‌های فلسفه‌ی دین است که عنوانی متأخر دارد، اما مباحث آن یکی از اصلی‌ترین مباحث فلسفه و کلام در طول تاریخ بوده است. این حوزه اجمالاً با این مسأله کلنجار می‌رود که «چگونه می‌توان از امور و رخدادها و ویژگی‌های مرتبط به ساحت الهی سخن گفت؟». این حوزه می‌خواهد این عبارات را با موشکافی‌هایی تحلیل کند که هم‌اکنون در فلسفه‌ زبان ــ‌‌به معنای عامِ کلمه‌ــ جریان دارد. در این‌جا اولاً سه زیرمسئله‌ زبان دینی را به‌اختصار معرفی می‌کنم و ثانیاً توضیح می‌دهم که در یکی از آن‌ها، نسبت به بقیه، پژوهش کم‌تری انجام شده و می‌تواند بستر مناسبی برای پژوهش‌گرانی باشد که در پیِ عرصه‌ای نسبتاً بکر در این حوزه‌اند. 2⃣زیرمسأله‌های اساسی زبان دینی یکی از عبارات معمولی زبان دینی را در نظر بگیرید: «خدا عالم است.» در یک نگاه کلی، می‌توان بررسی این عبارت را به سه زیرمسأله فروکاست: زیرمسأله‌ نخست، از معناداری آن بحث می‌کند و به این سوال می‌پردازد که آیا عبارات زبان دینی ــ‌مثل همین جمله‌ــ اساساً معنادار هستند تا بتوان درباره‌ چیستیِ معنای آن‌ها و سپس صدق و کذب‌شان سخنی گفت؟ زیرمسأله‌ دوم معمولا با این فرض آغاز می‌شود که عبارت «خدا عالم است» از حیث معناداری فاقد مشکل است، اما برای فهم معنای آن، سراغ موضوع این گزاره؛ یعنی کلمه‌ «خدا» می‌رود و این سؤال را می‌پرسد که کلمه‌ «خدا» چگونه به مرجع/مابازای خود ارجاع می‌دهد؟ ارجاع آن از حیث مداقه‌های فلسفه‌ زبان چگونه است؟ زیرمسأله‌ سوم دنباله‌ بحث درباره‌ معنای عبارت دینی را می‌گیرد و از این می‌پرسد که محمولِ جمله‌ یادشده؛ یعنی «عالمیت» وقتی در موردِ خدا به‌کار می‌رود چه معنایی دارد؟ ناگفته پیداست که در این‌جا وجه مسأله‌خیز به این فرض برمی‌گردد که ساحت الهی «متعالی» است و نسبت به ساحتِ ممکنات، «غیریت محض» دارد. پس نمی‌توان به‌راحتی خدا را به همان معنایی «عالم» دانست که مثلاً انسان را «عالم» می‌دانیم. از این میان، مورد اول ــ‌یعنی زیرمسأله معناداری‌ــ نسبتاً متأخر است و طرح آن در قرن بیستم پررنگ شده است. بحث از معناداری زبان در دلِ نگاهی شکل گرفته که معناداری را به واقع‌نُمایی، و واقع‌نُمایی را به تجربه پیوند می‌زد و هر گفتمانی را که نسبت به داده‌های تجربی حساس نبود، کنار می‌گذاشت. از این رو، زُعمای این بحث (که مشهورترین‌شان پوزیتیویست‌های منطقی بودند) مشخصاً گزاره‌های دینی، مابعدالطبیعی، اخلاقی و زیبایی‌شناختی را به چالش می‌کشیدند. به همین خاطر، یکی از گره‌های بحث دقیقاً همین معناداری گزاره‌های دینی بوده که مخالفان را واداشت در پیِ دفاع از معناداری گزاره‌های دینی بربیایند. البته کم‌کم با زیرسؤال‌ رفتنِ خودِ ایده‌ ارائه‌ ملاک معناداری، کم‌کم این بحث از مرکز مباحثِ فلسفی ــ‌و با کمی تأخیر از مرکز مباحث فلسفه‌ دین‌ــ کنار رفت. ولی به هر حال، در همین مدت، مطالب گسترده‌ای له و علیه معناداری زبان دینی منتشر شد و ادبیات قویمی شکل گرفت. مورد سوم ــ‌یعنی معنای مفاهیم به‌کاررفته درباره‌ خدا‌ــ موضوعی پر قدمت است. در سنت‌های اسلامی و مسیحی و یهودی، مباحثی که تحت عنوان صفات الهی در فلسفه و کلام مطرح شده‌اند، مواضعی که به تشبیه و تنزیه و تعطیل شناخته شده‌اند و حتی از جهاتی اقوال ناظر به تشکیک در وجود (به‌ویژه در فلسفه‌ ملاصدرا) به‌نحوی در مقام پاسخ به این سؤال بوده‌اند. این اقوال در روزگار فعلی هم پی گرفته شده‌اند که در مجموع ادبیاتی چگال و پرمحتوا در این باب شکل داده‌اند. 3⃣پژوهش در باب ارجاع الهی از میان زیرمسأله‌های یادشده، زیرمسأله دوم ــ‌یعنی پرسش از ارجاع کلمات دینی‌ــ کم‌تر از بقیه پی گرفته شده است. تُنُک‌بودنِ پژوهش‌های حول این مسأله دست‌کم دو علت دارد: اولاً حوصله‌ حوزه‌ زبان دینی عمدتاً با انبوه مباحث ناظر به زیرمسأله‌های دیگر آکنده شده و ناگزیر، اشاره‌ چندانی به این ‌زیرمسأله نمی‌شود. ثانیاً در ادبیات فلسفه‌ زبان، مباحث پردامنه‌ای در باب ارجاع و نحوه‌ تبیین آن شکل گرفته که اگر کسی بخواهد در باب «ارجاع در زبان دینی» پژوهش کند، لاجِرم باید به حد مستوفا با این مباحث آشنا باشد. این دو نکته باعث شده این زیرمسأله تا حد زیادی از دایره‌ توجه پژوهش‌گران دور بماند. 🔺با این حساب می‌توان گفت که زیرمسأله «ارجاع» یکی از مسائل اصلی زبان دینی است که از قضا، پژوهش‌های نسبتاً کمی در آن انجام شده اما اگر پژوهش‌گری مایل به فعالیت در عرصه‌ای بکر در حوزه‌ زبان دینی است، می‌تواند با توشه‌‌ای از آرای فلاسفه‌ زبان به سراغ آن برود و بحث‌های تازه‌ای را مطرح کند. @rawinews
🌐چهار تصویر از آیت‌الله رضا صدر راوی : 1⃣دکتر فاطمه طباطبایی؛ عروس امام خمینی درباره دایی‌اش آیت‌الله سید رضا صدر (۱۳۷۳-۱۲۹۹ش) نوشته است: «دایی بزرگم آیت‌الله سید رضا صدر از علمای برجسته حوزه علمیه قم بود. چند سالی به دعوت نمازگزاران مسجد امام حسین(ع) به تهران رفت و در آنجا اقامه نماز جماعت کرد. ایشان شاگرد درس فلسفه و عرفان آیت‌الله خمینی بود و شب‌های جمعه درس اخلاق داشت و شمار زیادی طلبه و غیر طلبه در درس ایشان حاضر می‌شدند. افزون بر این، کتاب فصوص‌الحکم ابن عربی را نیز خصوصی تدریس می‌کرد. ایشان با دختر خاله خویش؛ منصوره خانم (دختر حجت‌الاسلام غروی) ازدواج کرد ... دایی رضا سالی یک بار بنابر وصیت دایی خود مرحوم حاج آقا سید محمد طباطبایی قمی به بستگان و آشنایان شام می‌داد. وصیت آن مرحوم بود که غذای خیراتی چلوکباب باشد. آن شب، کارگران چلوکبابی غذاها را با سرپوش‌های کاسه‌ای شکل در سینی‌های بزرگ روی سر می‌گذاشتند و به خانه دایی می‌آوردند و به همه از بزرگ و کوچک حتی بچه‌ها چلوکباب می‌دادند. تماشای آن صحنه برای من خیلی جالب بود و جالب‌تر از آن، خوردن چلوکباب با زرده تخم مرغ»(اقلیم خاطرات، خاطرات فاطمه طباطبایی، ص۷۵). 2⃣مرحوم دکتر صادق طباطبایی درباره مباحثی که پس از پیروزی انقلاب به وجود آمد و می‌کوشیدند تا ساختارِ نظام بعد از انقلاب را نامگذاری کنند این‌گونه گفته است: «مهندس بازرگان جمهوری دموکراتیک اسلامی را پیشنهاد کرد، ولی در مورد نام نظام تنها او نبود که کلمه دموکراتیک را به عنوان وصف جمهوری اسلامی عنوان کرده بود. از میان بزرگان حوزه، دایی بزرگ من مرحوم آیت‌الله حاج سید رضا صدر حتی مخالف کلمه اسلامی در پی لفظ جمهوری بود. ایشان حتی یک‌بار در همان هفته اول فروردین نظر خود را توسط من به اطلاع امام رساند. ایشان معتقد بود اگر در سیستم جمهوری اسلامی ضعفی یا خدای ناکرده انحرافی یا خطایی صورت پذیرد، آن خطا و انحراف متوجه اسلام خواهد شد. لذا پیام ایشان به امام این بود که تلاش خود را برای پیاده کردن احکام اسلامی به کار ببرید و همه ما پشتیبانی خواهیم کرد، ولی نام اسلام را روی جمهوری نگذارید» (خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، ج۳، ص ۲۷۶). 3⃣حسن روحانی؛ رییس‌جمهور نیز در توصیف مقطعی که تحولات در حوزه شکل گرفته بود به دروس برخی از اساتید اشاره می‌کند و آن را تحول‌خواهانه می‌داند. وی به درس سید رضا صدر هم اشاره می‌کند: «مرحوم رضا صدر هم یک درس اخلاق داشت. ایشان در منزل خودش این درس‌ها را می‌گفت که بعدها به صورت کتاب منتشر شد. مانند کتاب حسد و کتاب دروغ. جلسات این درس هم شب‌های پنجشنبه تشکیل می‌شد. البته درس مرحوم آقای صدر و درس آقای مکارم شیرازی یا درس‌های اخلاق، ربطی به تحولات آن مقطع حوزه نداشت و از سال‌ها قبل شروع شده بودند» (خاطرات حسن روحانی، ج اول، ص ۱۹۶). 4⃣مرحوم آیت‌الله موسوی اردبیلی، سید رضا صدر را با برادرش امام موسی صدر این‌گونه مقایسه کرده است: «آقا موسی صدر در میان اولاد آسید صدرالدین صدر فرد مخصوصی بود و آقای بروجردی و نیز رفقای قم به او علاقه خاصی داشتند، بر خلاف برادرش حاج آقا رضا صدر که گرچه فرد خوب، فاضل و عالمی بود، اما اخلاق اجتماعی و برخوردش همانند آقا موسی نبود». (خاطرات آیت الله موسوی اردبیلی، ص۳۵۹). 📸عکس: آیت‌الله‌العظمی صدرالدین صدر و پسرانش سید رضا و سید موسی @rawinews
🌐علامه طباطبایی؛ جامعه، قانون و حکومت اسلامی راوی : علامه سید محمدحسین طباطبایی (۱۳۶۰-۱۲۸۱ شمسی) در مقام تفسیر قرآن و نیز بهره‌گیری از مبادی عامه‌ دستگاه فلسفی حکمت متعالیه، اندیشه‌های خود در باب قواعد کلان زندگی اجتماعی و کنش‌گری سیاسی و حقوقی را نیز بیان کرده است. طباطبایی ضرورت حکومت در جوامع بشری را با التفات به اصل اجتماعی بودن نوع انسان و وظیفه بنای جامعه اسلامی بر مبنای اتحاد و اتفاق تبیین می‌کند (روابط اجتماعی در اسلام، ص51). علامه معتقد است وظیفه افراد انسان همانند وظیفه آنان در قبال اعضای بدن خود است. آدمی باید منافع خود را به کار گیرد تا همگان از زحمت او بهره برند. عدالت اجتماعی در منظر علامه این است که انسان نسبت به حقوق دیگران افراط و تفریط روا ندارد، همه را در برابر قانون یکسان ببیند و در اجرای مقررات دینی از حق تجاوز نکند (تعالیم اسلام، ص222-224). به نظر طباطبایی اسلام تمام امتیازات طبقاتی را لغو کرده و از ارزش انداخته است؛ به این معنا که در جامعه اسلامی افراد با یکدیگر برابر و برادرند و هرگز کسی حق ندارد به استناد ثروت یا نیروهای اجتماعی بر دیگران برتری بجوید و از آنان فروتنی و کرنش بخواهد و و هرگز اجازه نمی‌دهد توانایی بدون استحقاق بر ناتوان حکومت کند (همان، ص304). طباطبایی تأکید می‌ورزد اسلام علی‌رغم تبلیغات مدعیان بداندیش، یک امپراتوری بر پایه‌ بازی‌های سیاسی نیست، بلکه دینی با تحیت عمومی سلام و برنامه جهانی صلح است. به نظر وی دشمنان انسانیت که دانسته و فهمیده زیر بار اصول آدمیت نمی‌روند، دارای ارزش و احترام انسانی نبوده و نباید در عملکرد خود اراده‌ آزاد داشته باشند و بردگی نسبت به آنان سلب آزادی و اعمال حاکمیت بر آدمی است (همان، ص351 و 358). بیان طباطبایی درباره اختلاف شعار اسلام و دنیای متمدن جالب توجه است؛ آنجا که اسلام شعار خود را بر پیروی از حق استوار ساخته، اما تمدن جدید شعار خود را «اراده‌ اکثریت» قرار داده است؛ در نتیجه، وضع و اجرای قوانین در جامعه متمدن تابع میل اکثریت است و به‌رغم برخورداری از ضمانت اجرایی قانونی، ضمانت ناشی از اخلاق و معارف اصلی در قوانین مدرن جایگاهی ندارند (روابط اجتماعی در اسلام، ص75). طباطبایی با نگرشی که به شؤون متنوع پیامبر(ص) در امور دینی و دنیایی خلایق دارد و مقام شامخ رسالت و تبلیغ وحی قدسی را در کنار مسؤولیت خطیر هدایت جامعه و تعالی آن در عرصه اجرا تبیین می‌کند، تذکر می‌دهد تمام آیاتی که برپایی عبادت‌ها، قیام به امر جهاد و اجرای حدود و قصاص را در بر دارد، خطاب خود را نه به شخص پیامبر(ص)، که متوجه عموم مؤمنان قرار داده است. از این رو پس از پیامبر و امامان معصوم(ع) و در دوران غیبت امام زمان(عج) مثل زمان کنونی، حکومت اسلامی بر عهده‌ خود مسلمانان است و البته آنان باید حاکم را طبق سیره پیامبر اکرم(ص) درباره تدبیر ظاهری امور خالی از نص انتخاب کنند که با پادشاهی و استبداد نسبتی ندارد. در سیره نبوی، احکام را بدون تغییر و تبدیل در میان مردم جاری می‌ساختند و در مواردی که احکام ثابت وجود نداشت، پس از مشورت با مسلمانان عهده‌دار اداره امر می‌شدند (همان، ص130-136). علامه هرچند تعبیر «حکومت اسلامی» را در آثار خود به کار برده، اما در کنار این مفهوم، تقسیم‌بندی حکومت در دیدگاه او به حکومت انسانی و غیرانسانی بر پایه رعایت یا سهل‌انگاری نسبت به ارزش‌های فطری و اهتمام به تعاون آحاد جامعه اسلامی در تکوین فضیلت‌های اخلاقی و عقلانی (المیزان، 9/ 115)، هنوز پس از گذشت چهار دهه از وفات آن اندیشور فرزانه، درخور بررسی و مداقه است. ⁠⁠⁠⁠⁠ @rawinews
🌐درگذشت احیاگر مدارس تیزهوشان راوی : حجت‌الاسلام دکتر جواد اژه‌ای؛ نماینده رهبری در امور دانشجویان اروپا و آمریکا در پی ابتلا به کرونا در سن ۷۲ سالگی درگذشت. وی که داماد و پسرخاله دکتر بهشتی و از طرف مادری جزو خاندان صدر بود، پیش از انقلاب دکترای روانشناسی تجربی از دانشگاه وین گرفت و پس از انقلاب در دولت میرحسین موسوی، وزیر مشاور و رییس سازمان بهزیستی و سپس معاون فرهنگی نخست‌وزیر شد. او در دهه شصت سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد) را احیا کرد و دو دهه رییس سمپاد بود. مرحوم اژه‌ای همچنین در دولت‌های هاشمی و خاتمی، مشاور فرهنگی رییس‌جمهور بود و در زمان احمدی‌نژاد مجبور به کناره‌گیری از سمپاد و دولت شد. @rawinews
🌐 علامه طباطبایی زیر ذره‌بین روشنفکری راوی : در آغاز چهلمین سال فقدان علامه طباطبایی، همچنان این استاد بزرگ تفسیر و فلسفه اسلامی به عنوان یکی از ارکان مهم این دو دانش مطرح است. او اگرچه رابطه نزدیکی با نواندیشان دینی عصر خود داشت، اما این رابطه توأم با وجه انتقادی نیز بوده است. 🔺محمد مجتهد شبستری؛ از برجسته‌ترین نواندیشان دینی معاصر اکنون در ۸۴ سالگی این‌گونه درباره علامه می‌گوید: «وقتی از من می‌خواهید درباره آن روح زیبا، عارف فیلسوف و معلم کل، علامه طباطبایی سخنی بنویسم، چگونه می‌توانم این خواسته را نپذیرم و درباره او ننویسم و لذت یاد او را نچشم! من هنوز هم سخت تحت تاثیر شخصیت و رفتار و افاضات او هستم ... نگارنده این سطور که مدتی در جلسات تفسیر قرآن او با شوق فراوان حضور داشت و از آن بهره فراوان می‌برد و گاهی نیز از لذت مصاحبت شخصی با او جرعه ای می‌چشید وقتی در گذشته خودم تامل می‌کنم می‌بینم طباطبایی بیش از هر شخص دیگری در مسیر زندگی فکری من اثر گذاشته است. در مدت ۱۸ سال که در حوزه علمیه قم تحصیل می‌کردم در میان آن همه لقب‌داران گوناگون، تنها طباطبایی بود که با تدریس‌ها و منش و رفتار خود، جوانان در سن و سال مرا به اندیشیدن دعوت می‌کرد و از جمود در ظواهر و افتادن در خط کسب القاب و صدرنشین شدن و یک عمر ریاست کردن باز می‌داشت.» مجتهد شبستری که پس از انقلاب، اندیشه متفاوتی برگزید، اکنون در تأملات خود در خصوص حقوق بشر، پای علامه طباطبایی را به میدان می‌کشد و استاد را نقد می‌کند. علامه در جایی عنوان کرده است که: «توحید اساس تمامی نوامیس و احکام اسلامی است. با این حال چطور ممکن است که اسلام آزادی عقیده را تشریع کرده باشد؟ چگونه ممکن است اسلام که شالوده‌اش بر توحید و نفی شرک است، مردم را در مخالفت با اصل توحید آزاد بگذارد؟!»(المیزان، ج۴، ص ۱۸۴). شبستری در نقد این باور گفته است: «به نظر ما این مقایسه درست نیست. انسان قانونگذار، جزئی از اجزاء یک حکومت است و از آن نظر قانون می‌گذارد که به وسیله حکومت اجرا شود و هدف‌هایی را تأمین کند. واضح است که در این صورت جمع میان وضع قانون و آزاد گذاشتن مردم در مخالفت با آن قانون تناقض است. قانونگذاری و اجرای قانون اجزای یک حکومت هستند که در روی کره زمین به وسیله انسان‎ها تشکیل می‌شود. اما درباره خداوند مطلب به گونه‌ای دیگر است. خداوند نه خود، مجری قانون در روی زمین است و نه بخشی از حکومت است که آن حکومت مجری قانون است. خداوند می‌تواند قانون‌های خود را به وسیله پیامبران به انسان‌ها ابلاغ کند و بگوید اگر به آنها عمل کنید سعادت شما تأمین می‌شود و اگر نکنید از سعادت محروم می‌شوید. در عین حال بگوید کسی در روی زمین و در زندگی دنیوی حق ندارد شما انسان‌ها را به عمل کردن به آن قوانین مجبور کند و به این معنا شما آزاد هستید و حق آزادی دارید. من به شما این حق را می‌دهم که سعادت خود را با اراده و میل خود انتخاب کنید و اگر نکردید وَاللهُ غَنیٌ عَن العالَمین. چرا ممکن نیست که خداوند در عین قانونگذاری، چنین حقی را که حقی است اخلاقی و غیر از آزادی تکوینی انسان در انتخابِ خیر و شَر است برای انسان قائل شود؟» (محمد مجتهد شبستری، نقدی بر قرائت رسمی از دین، ص۲۵۴). 🔻مصطفی ملکیان نیز که همانند مجتهد شبستری حدود ۱۸ سال در حوزه قم درس خوانده و شاگرد برخی شاگردان برجسته علامه طباطبایی بوده است، از علامه در سخنان خود یاد می‌کند. وی علاوه بر اینکه ویژگی‌های ممتازی برای ایشان بر می‌شمرد معتقد است که او هم مانند دیگر متفکران، خطاهای بسیاری دارد، ولی عظمت روحی و معنوی او بسیار غبطه‌برانگیز بوده است. او ساده‌زیستی و دوری از تجمل را یکی از دلایل مهم موفقیت علامه می‌داند. یکی از نقدهای ملکیان بر روش تفسیری علامه این است که: «مرحوم علامه طباطبایی در ابتدای تفسیر المیزان می‌گویند قرآن برای تفسیرش به غیر قرآن نیازی ندارد. القرآن یُفَسِّرُ بَعضُه بَعضا. اما در المیزان شاهدیم که متأسفانه علامه طباطبایی مطلقاً این روش را اجرا نکرده است. اصلا و ابدا! علامه در مقدمه‌اش می‌گوید که این قرآن خودش گویا است و نیازی به استفاده از دیگر متون برای تفسیرش نیست. این قرآن خودش کتاب مبین است. کتابی که هر چیزی را روشن می‌کند، چطور نتواند خودش را روشن کند؟! پس ما نباید به غیر قرآن رجوع کنیم. اما به گمان بنده خودشان اجرا نکردند. در تفسیر المیزان، علامه از آنچه از یونان یاد گرفتند، از ابن سینا یاد گرفتند آنچه از صدرای شیرازی یاد گرفتند، همگی را در تفسیر قرآن دخیل می‌دانند و از آنها برای تفسیر خود استفاده می‌کنند» (کانال تلگرامی ملکیان). 📸عکس: علامه طباطبایی، آیت‌الله طالقانی و مهندس معین‌فر در جمع انجمن اسلامی مهندسین @rawinews
🌐رحلت فقیه شیکاگو آیت‌الله سید محمدحسین حسینی جلالی امروز در سن ۷۸سالگی در شهر شیکاگوی امریکا دار فانی را وداع گفت. وی در نجف در محضر استادان بزرگی همچون حضرات آیات عظام خویی، سیدمحمد روحانی و سیستانی درس خوانده بود. آیت‌الله جلالی در سال‌های قبل از انقلاب، به دلیل فشار شدید بعثی‌ها بر خانواده‌اش که منجر به شهادت‌ برادر بزرگش شد، پس از یک دوره اقامت کوتاه در انگلستان که به دعوت فرزند مرحوم آیت‌الله‌العظمی سید محسن حکیم بود، به ایالات متحده هجرت کرد. او بنيان‌گذار مؤسسه The Open School در شهر شیکاگو بود و به زبان انگلیسی تسلط کامل داشت. آن مرحوم بیش از سی‌صد تأليف دارد که بعضی از آنها در ایران و بعضی دیگر در آمریکا منتشر شده‌اند. «فهرس التراث» با دو چاپ قم و بیروت از آثار معروف ایشان است. 📸مرحوم جلالی در کنار برادر کوچکش آیت‌الله سیدمحمدرضا حسینی جلالی و آقایان مهدوی‌راد و معراجی. این عکس در دهه هشتاد هنگام دریافت جایزه کتاب سال ولایت در ایران گرفته شده است. @rawinews
🌐جنون دوباره مثلث ترور و تحریم راوی : عصبانیت و روان‌پریشی ترامپ پس از شکست در انتخابات، عزل و نصب‌های ناگهانی تیم دفاعی و امنیتی آمریکا و دیدار بی‌سابقه و مخفیانه نتانیاهو، پمپئو و بن‌سلمان در عربستان؛ همگی می‌توانستند نشانه‌هایی از اتخاذ تصمیمات جنون‌آمیز باشند. نگرانی هر سه محور از احتمال احیای برجام می‌توانست قرینه مهمی برای خیره‌سری آنها در آستانه انحطاط تندروها در آمریکا و اسرائیل باشد. اقدام مجرمانه و غیر قانونی ترور محسن فخری‌زاده؛ رییس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع جمهوری اسلامی حتی از منظر رسانه نزدیک به حزب‌الله نیز به مثابه تلاش ترامپ و نتانیاهو برای جلوگیری از بازگشت بایدن به برجام تحلیل شده است. با همین رویکرد می‌توان محکومیت این ترور از سوی اتحادیه اروپا را نیز درک کرد. در حالی که هنوز پیکر شهدای عملیات تروریستی دیروز تشییع نشده است، برخی در حال تحلیل عملکرد نهادهای اطلاعاتی و تیم حفاظتی هستند؛ محسن رضایی نسبت به ضعف دستگاه‌های اطلاعاتی هشدار داده و فریدون عباسی (نماینده مجلس و رییس پیشین سازمان انرژی اتمی) نیز با اشاره به اینکه سابقه ترور فخری‌زاده به دهه هشتاد برمی‌گردد، تأخیر در ترور موفقیت‌آمیز او را نشانه قوت دستگاه‌های امنیتی دانسته است. ساعتی پس از ترور نیز برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی خواهان انتقام سخت شدند. سرلشگر باقری؛ رییس ستاد کل نیروهای مسلح و سرلشگر سلامی؛ فرمانده کل سپاه نیز وعده «انتقام سخت» دادند. حسن روحانی نیز در موضع‌گیری خود گفت که «ایران در موقع مناسب به این جنایت پاسخ خواهد داد». اما پیام رهبری در این میان حائز اهمیت بود. آیت‌الله خامنه‌ای در پیام خود بدون متهم کردن هیچ فرد یا کشوری، خواهان مجازات آمران و عاملان جنایت شده‌ است. دبیر کل سازمان ملل و اتحادیه اروپا نیز ضمن محکوم کردن ترور، خواهان حفظ خویشتن‌داری همه شده‌اند. واکنش مقامات و چهره‌های امنیتی غرب نیز حاکی از نگرانی آنها نسبت به تبعات ادامه چنین تصمیمات جنون‌آمیزی است. به نظر می‌رسد همه بدون آنکه تصریح کنند، بر خیره‌‌سری و جنون‌آمیزی عوامل این ترور اتفاق نظر داشته و آن را حاصل نگرانی مافیای ترور و تحریم و در راستای تضعیف ایران در مذاکرات احتمالی آتی می‌دانند. همه بر ضرورت حساب‌شده بودن هرگونه واکنشی متفق‌القول هستند. محتمل است که مثلث ترامپ، نتانیاهو و بن‌سلمان در هفت هفته باقی‌مانده از دولت ترامپ، تصمیمات جنون‌آمیز دیگری هم بگیرند تا کار را برای ماه‌های آتی بغرنج‌تر و دشوارتر کنند. عملکرد هماهنگ و هوشیارانه همه نهادهای سیاست‌گذار، قانون‌گذار، امنیتی و دفاعی می‌تواند تبعات هرگونه تصمیم مخرب و جنون‌آمیز این مثلث را خنثی کند. @rawinews
🌐مرجعیت منحصر به فرد یک فقیه 🔻نقل است که میرزا احمد مُصلحی اراکی؛ پدرِ آیت‌الله‌العظمی محمد علی اراکی رفاقتی با آیت‌الله‌العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی داشت. روزی شیخ عبدالکریم را به خانه دعوت کرد. مرحوم حائری با حضور در منزلِ میرزا احمد، متوجه فضل و کمالِ محمد علی شد و خطاب به میرزا گفت: پسرت جوانِ فاضل و عالِمی است. چرا لباسِ روحانیت نمی‌پوشد؟ این سخنِ شیخ مورد استقبالِ پدر و پسر قرار گرفت. فی‌المجلس محمد علی اراکی به دست زعیم قم مُلبّس به لباس روحانیت شد. پدر، فرصت را غنیمت شمرده و با شیخ عبدالکریم مطرح کرد که پسرم با ازدواج هم مخالف است و می‌گوید با تحصیلش منافات دارد. شیخ عبدالکریم، پسر را تَنَبُّه داد که ازدواج کمک به تحصیل است نه مانعِ آن. حائری یزدی خود برای ازدواجِ شیخ محمد علی استخاره گرفت. با سخنانِ شیخ عبدالکریم و استخاره‌ او، محمد علی هم ترغیب به ازدواج شد. وی دخترِ حاج محمد ابراهیم خوانساری را به همسری برگزید و با شیخ عبدالکریم حائری با جناق شد (رضا استادی، یادنامه آیت‌الله اراکی، ص۷۹) 🔺آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی از قول حاج آقا بهاء اراکی تفاوت درس امام خمینی و آیت‌الله اراکی را این‌گونه بیان کرده است: «آقای خمینی مطلب دیگران را سر و پا شکسته نقل می‌کرد ولی وقتی می‌خواست مطلب خودش را بیان کند، با آب و تاب بیان می‌کرد. آقای اراکی برعکس بود؛ وقتی مطلب دیگران را نقل می‌کرد، خیلی با آب و تاب نقل می‌کرد، وقتی به مطلب خودش می‌رسید، می‌گفت حالا ما هم می‌توانیم یک چیزی بگوییم، و خیلی دست و پا شکسته مطلبِ خودش را می‌گفت. حاج آقا بهاء می‌گفت: قاعده‌اش این است که مطلب دیگران را آقای اراکی نقل کند و مطلب خودش را آقای خمینی، تا حق هر دو ادا بشود». (آیت‌الله شبیری زنجانی، جرعه‌ای از دریا، ج۲، ص ۶۹۱) 🔻آقای اراکی در جلسات درس مرحوم آیت‌الله‌العظمی سید محمدتقی خوانساری (صاحب نماز معروف باران) هم شرکت می‌کرد و شدت علاقه او به این استادش آن‌قدر بود که دو دخترش را یکی پس از مرگ دیگری به عقد استاد درآورد. 🔺مرجعیت آقای اراکی منحصر به فرد بود. او در سن ۹۴ سالگی و پس از وفات امام خمینی از سوی شاگردان امام و مسؤولان نظام به عنوان مرجع تقلید جایگزین به مقلدان امام معرفی شد. افرادی همچون مرحوم آیت‌الله یوسف صانعی از همان روزهای نخست بعد وفات امام، نقش مهمی در ترویج مرجعیت مرحوم اراکی ایفا کردند تا مرجعیت در قم به آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی منحصر نشود. آیت‌الله‌العظمی اراکی چند هفته پیش از آنکه به سن صد سالگی شمسی برسد، در اواخر روز ۸ آذر ۱۳۷۳ از دنیا رفت و پس از او مرجعیت در قم متکثر شد. او آخرین مرجع تقلید شیعه است که در عزای درگذشت او سراسر کشور تعطیل اعلام شد. پس از وی مرجعیت به شاگردان آیات عظام بروجردی و خویی انتقال یافت. 📸عکس آیات عظام محمدتقی خوانساری و محمدعلی اراکی در اواخر دهه بیست شمسی @rawinews
🌐مرگ فرنگی تاریخ‌ساز راوی : موج مرگ چهره‌های مهم در اثر ابتلا به کرونا به قدری تند است که برخی از مرگ‌ها اصلا به چشم نمی‌آید. والری ژیسکار دِستن که در زمان سقوط حکومت پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی، رییس‌جمهور فرانسه بود، یکی از رجال تاریخ‌سازی است که در پی ابتلا به کرونا در سن ۹۵ سالگی درگذشت. دستن همان رییس‌جمهوری است که اجازه اقامت امام خمینی در نوفل‌لوشاتو در حومه پاریس را صادر کرد و جیمی کارتر را به سمت قطع حمایت از شاه سوق داد. آن‌گونه که از سخنان امام خمینی و خاطرات ابراهیم یزدی پیداست، روابط نزدیک صادق قطب‌زاده (به عنوان یکی از مشاوران نزدیک و متعمد امام خمینی) با حکومت فرانسه نقش مهمی در ناامید شدن ژیسکار دستن از حکومت پهلوی داشت. ژیسکار دستن به این نتیجه رسیده بود که ادامه حکومت شاه می‌تواند ایران را به آشوب کشیده و منجر به دخالت بیشتر شوروی شود. همین نگرش سبب شد که وی در کنفرانس گوادلوپ میزبان جیمی کارتر؛ رییس‌جمهور آمریکا و رهبران انگلیس و آلمان غربی شده و کارتر را نسبت به پایان حمایت از شاه ایران قانع کند. حدود یک هفته پس از گوادلوپ، شاه برای همیشه ایران را ترک کرد. 📸عکس: کنفرانس تاریخی گوادلوپ @rawinews
🌐زعیم قم راوی : پس از درگذشت آیت‌الله‌العظمی بروجردی، تعدد مرجعیت به‌وجود آمد. برخی مدعی بودند که مرحوم بروجردی فردی را مشخص کرده که در احتیاطات فتوایی به ایشان رجوع شود. آیت‌الله گرامی می‌گوید که آیت‌الله‌العظمی سید محمدرضا گلپایگانی (۱۳۷۲-۱۲۷۸ش) فردی بود که مورد تأیید آقای بروجردی قرار گرفت و احتیاطات را به وی ارجاع می‌داده‌اند. بنا به نقل آیت‌الله گرامی: «سند این مطلب هم وجود دارد. ابتدا ما فکر می‌کردیم که اطرافیانِ آقای گلپایگانی این مطلب را از پیش خود می‌گویند. یادم هست که یکی از دامادهای ایشان خیلی با شتاب و هیجان این قضیه را می‌گفت و ما اعتماد نمی‌کردیم ولی بعداً فهمیدیم یقینی است. متن نامه را بعدها تلوزیون هم نشان داد» (خاطرات آیت‌الله گرامی، ص ۱۳۹). سید جواد پسر ارشد مرحوم گلپایگانی هم این ادعا را تایید کرده است. او می‌گوید که آیت‌الله بروجردی به نحو علنی این مسأله را مطرح نمی‌کرد اما به برخی افراد این سخن را گفته و نوشته بود و آقای گلپایگانی هم اجازه نداد این دست‌خط آقای بروجردی منتشر شود (شهروند امروز، ش ۵۳، تیرماه ۸۷). آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی درباره منزلت علمی مرحوم گلپایگانی می‌گوید: «از نظر علمی، از بعضی افراد طراز اول از مراجع و غیر مراجع بلا واسطه و مع‌الواسطه راجع به مقام بالای علمی ایشان مطالبی شنیده بودم. از حاج آقای والد و آقای شریعتمداری تمجید خاصی دال بر مقام والای علمی آقای گلپایگانی شنیدم. از آقای داماد که در علمیات سخت‌گیر بود شنیدم که درباره‌ گلپایگانی می‌گفت وی تا مسأله علمی برایش حل نمی‌شد خوابش نمی‌برد. از آقای خمینی با واسطه معتبر مطالبی درباره ایشان شنیدم که از مقام علمی وی تمجید سطح بالایی کرده بود» (جرعه‌ای از دریا، ج ۳، ص ۶۸۰). آیت‌الله شبیری معتقد است که درایت و اعتدال آقای گلپایگانی سبب شده بود که بتواند حوزه قم را به خوبی و بدون مشکل مدیریت کند و مدیریت او مورد قبول همه باشد (همان، ص ۶۸۵). 🔺یکی از فعالیت‌های عمده مراجع، خدمات اجتماعی و عمرانی است. مرحوم گلپایگانی در این خصوص کارنامه درخشانی از خود باقی گذاشه است. ساختِ بیمارستان بزرگ گلپایگانی در قم یکی از آنهاست. گفته می‌شود که جرقه‌های تأسیس این بیمارستان در بحبوحه فعالیت‌های سیاسی در سال ۴۲ زده شد. بعد از اینکه حاکمیت پهلوی به مدرسه فیضیه حمله می‌کند و مجروحین را در بیمارستان‌های دولتی نمی‌پذیرفتند، برخی خیّرین با حمایت آیت‌الله گلپایگانی اقدام به تأسیس این بیمارستان می‌کنند. مرحوم گلپایگانی علاوه بر این بیمارستان، در سال ۵۳ اقدام به تأسیس شهرکی در قم کرده بود. فعالیت عمرانی آقای گلپایگانی به شهر قم محدود نبود. در قضیه جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، ایشان فرزندش مرحوم سید مهدی را به لبنان فرستاده و مکانی هفت طبقه را خریداری و در اختیار امام موسی صدر قرار می‌دهد تا ایتام در آنجا جمع‌آوری شده و مورد حمایت قرار گیرند. دارالایتام لبنان هم اکنون نیز فعال است و زیر نظر سازمان ملل به انجام فعالیت می‌پردازد. @rawinews
🌐طلایه‌دار بوروکراتیزاسیون حوزوی راوی : درگذشت آیت‌الله محمد یزدی که در ۱۳سال گذشته، عالی‌ترین مقام رسمی حوزه‌های علمیه کشور به شمار می‌رفت، بار دیگر سخن گفتن از بوروکراسی و دیوان‌سالاری حوزوی و آرمان «حوزه انقلابی» را که مورد تاکید وی بود، اهمیت بخشیده است. اگرچه آقای یزدی در رسانه‌ها و تصور عمومی، به روحانی بی‌پروا و صریح‌اللهجه‌ای شهرت داشت که در راه تقویت نظام با هیچ‌کس تعارف نداشت، اما لابه‌لای سخنان تند و جنجالی وی، مؤلفه‌ها و مختصات مهم بوروکراسی کنونی حوزه‌های علمیه را که آقای یزدی در سیزده سال ریاست جامعه مدرسین و پیش از آن، طی بیش از یک دهه نایب‌رییسی این تشکل عالی حوزوی پیگیری می‌کرد می‌توان ردیابی کرد. بوروکراسی یا دیوان‌سالاری (Bureaucracy)؛ اصطلاحی است که بیش از هر کسی با نام ماکس وبر؛ جامعه‌شناس برجسته آلمانی اوایل قرن بیستم گره خورده است. وبر به بررسی و کاوش در بوروکراسی پرداخت و آن را صورت‌بندی کرد. از نظر او دوره معاصر حیات بشر با ملاحظه امکان بهره‌وری و کارآیی بیشتر بوروکراسی، به سوی عمومیت یافتن آن گرایش یافت. افزایش جمعیت جهان، متنوع شدن مشاغل و گسترش نفوذ دولت‌ها سبب شد که قدرت‌مندان به نظم‌بخشی و سازمان‌دهی امور توجه بیشتری کنند و بوروکراسی به یک پدیده اجتماعی چشمگیر در جوامع بدل شد. در این پروسه، هرچند نظام امور سامان بیشتری می‌یافت، ولی بوروکراسی به تدریج پیامدهای منفی خود را نیز آشکار می‌کرد. جوامع به گفته وبر، به قفسی آهنی بدل می‌شدند که وظایفی برای آنان تعریف شده و در چارچوب این وظایف، مدارک و حقوقی به آنها تعلق می‌گیرد. بوروکراتیزاسیون اگرچه در ظاهر به سامان‌دهی امور منجر می‌شود، ولی می‌تواند آزادی‌ها و خلاقیت‌های فردی را محدود کرده و روح و معنا را از همان وظایف سلب کند. این چالش مهمی است که پیش روی بوروکراسی‌های مختلف جهان قرار دارد و ماکس وبر یک قرن پیش درباره آن هشدار داده است. با این حال این هشدارها مانع از آن نشده که قدرت‌ها از فواید و منافع بوروکراسی چشم‌پوشی کنند. حوزه علمیه قم نیز که از اوایل قرن بیستم، همسو با این روند جهانی تدریجا به سمت بوروکراسی پیش می‌رفت و نشانه‌هایی همچون امتحان شفاهی و کتبی، اعطای گواهی‌های علمی و تعریف نظام پرداخت کمک‌هزینه ماهیانه با عنوان «شهریه» را تجربه کرده بود، در دوره حضور پررنگ آقای یزدی در منصب نایب رییسی و سپس ریاست وی در جامعه مدرسین که بیش از دو دهه طول کشید، روند بوروکراتیزاسیون را شتاب بخشید. تفاوت مهم این دوره با دوره‌های پیشین در این بود که آقای یزدی از حمایت ویژه و همه‌جانبه نظام سیاسی در گسترش دیوان‌سالاری حوزوی برخوردار بود. این روند به افزایش اقتدار سیستم مدیریتی حوزه علمیه و گسترش تعداد کارمندان آن انجامید و یک بوروکراسی اداری تمام‌عیار را شکل داد. از نشانه‌های مهم دیالکتیک قدرت و بوروکراسی در دوره آقای یزدی، که ماکس وبر نیز در قالب دوگانه قدرت و اقتدار از آن یاد کرده، تأکید آقای یزدی بر بی‌اعتبار بودن اجازات اجتهاد مراجع در فرایند تایید صلاحیت نامزدهای خبرگان و نیز تذکر بی‌سابقه وی به آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی در پی دیدار ایشان با آقای خاتمی؛ رییس‌جمهور پیشین در سال۹۷ است. آقای یزدی در جریان انتخابات خبرگان سال۹۴ گفته بود: «هر اجازه‌ای که مراجع برای شاگردان خود بنویسند، برای امور حسبیه و به اصطلاح امور آخوندی معتبر است ولی برای قانون معتبر نیست». وبر نیز در تعریف بوروکراتیزاسیون، آن را فرآيندی می‌دانست که گونه‌ای اقتدار قانونی را جایگزین اقتدار وابسته به فرّه و سنت می‌کند. مرحوم یزدی همچنین دو سال پیش از «غیر انقلابی بودن برخی مراجع» انتقاد کرده و به آنها توصیه کرده بود کتاب ۱۵ جلدی «منشور حوزه و روحانیت؛ دیدگاه‌ها و بایسته‌های حوزه و روحانیت از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای» را بخوانند. وی همچنین گفته بود: «عده‌ای نادان به اسم استقلال حوزه می‌خواهند حوزه‌های علمیه را به وضعیت قبل از انقلاب برگردانند». سخنان وی درباره «پایین آوردن تابلوی مرجعیت کسانی که بدون اجازه جامعه مدرسین اعلام مرجعیت کنند» نیز از همین سنخ بود. این نشانه‌ها از پیگیری مجدانه و بی‌پرده آقای یزدی برای استمرار الگوی بوروکراتیزاسیون حوزوی اجراشده در چند دهه اخیر حکایت دارد؛ الگویی که با مقاومت حامیان «استقلال متکی بر جامعه» همراه شده و از آن با عنوان «نگرانی از نفوذ سکولارها در حوزه» تعبیر می‌شود. فراز پایانی نامه بی‌سابقه مرحوم یزدی به آیت‌الله شبیری نیز گویای اهتمام وی نسبت به الگوی مطلوب دیوان‌سالارانه خویش بود: «یادآور می‌شوم مقام و احترام شما در سایه احترام به نظام اسلامی حاکم، رهبری و شأن مرجعیت است. پس لازم است این احترام و شؤون مرجعیت را رعایت فرموده و ترتیبی اتخاذ فرمایید این‌گونه مسائل دیگر تکرار نگردد». @rawinews
🌐درگذشت رییس تشکیلاتی انجمن حجتیه راوی : مهندس سید حسین سجادی از قدیمی‌ترین سران و مبلغان انجمن حجتیه امشب در تهران درگذشت. آقای سجادی پس از درگذشت حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ محمود حلبی؛ مؤسس انجمن در سال ۷۶ به همراه حجت‌الاسلام دکتر افتخارزاده سبزواری به عنوان دو چهره اصلی انجمن شناخته می‌شد. آقای افتخارزاده به عنوان مرشد معنوی و آقای سجادی به عنوان رییس تشکیلاتی، نقش مهمی در ماندگاری و گسترش فعالیت‌های انجمن در دو دهه اخیر داشته‌اند. گفته می‌شود که مرحوم سجادی از ابتدای پیروزی انقلاب معتقد به همکاری با جمهوری اسلامی بود و تلاش‌هایی نیز برای ارتباط‌گیری با سران نظام انجام داد. او پس از درگذشت مرحوم حلبی، انجمن را به گونه‌ای هدایت کرد که حساسیت سیاسی کمتری برانگیزد. در سال ۸۴ پس از پیروزی احمدی‌نژاد کتابی با عنوان «دهه هشتاد؛ دهه ظهور» در مشهد منتشر شد و از ربط میان ظهور احمدی‌نژاد با نزدیکی ظهور امام عصر(ع) سخن گفت. نام نویسنده کتاب، «دکتر سید حسین سجادی» بود و همین تشابه اسمی به شایعه ارتباط دولت احمدی‌نژاد با حجتیه دامن زد. هرچند این انتساب هیچ‌گاه ثابت نشد و برخی اعضای انجمن، آن را تکذیب کردند. @rawinews
🌐فقه؛ تغییرات زمانه و فقیه متطور 👈بازنشر به مناسبت یازدهمین سال وفات راوی : بارها از استادش مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی نقل می‌کرد: «إنّا کل یومٍ رجلٌ»: ما هر روز یک شخصیت جداگانه [و منطبق با اقتضائات روز] هستیم. آیت‌الله‌العظمی حسینعلی منتظری (۱۳۸۸-۱۳۰۱ش) را می‌توان از اثرگذارترین فقهای تاریخ شیعه دانست. تسلط کم‌نظیر او به دانش‌های گوناگون حوزوی از قبیل فقه، اصول، فلسفه و تاریخ، از این مجتهد نجف‌آبادی، یک فقیه تراز اول ساخت که توانست نظام فکری استادش آیت‌الله بروجردی را بسط و امتداد بخشد. از دیگر سخنانی که او از آقای بروجردی نقل می‌کرد این بود که بزرگیِ بزرگان، نباید مانع فکر کردن ما شود. ❇️این ویژگی‌ها در مرحوم منتظری تجسد ویژه‌ای داشت و سبب شد او صریح‌‌تر از استادش به نقد و نقادی بنشیند و تغییرات را بپذیرد. چه زمانی که به عنوان مهم‌ترین نظریه‌پرداز فقه سیاسی وارد عرصه شد و ماهیت بسیاری از احکام را «حکومتی» دانست، و چه زمانی که حقوق مردم و شهروندان را از فقه بیرون کشید و پررنگ کرد. امروز اگر کسی بخواهد درباره فقه حکومتی، انقلابی و نظام‌ساز، فقه حقوق بشری و آزادی‌خواه و فقه معطوف به جامعه مدنی پژوهش کند، نمی‌تواند مرحوم منتظری را نادیده بگیرد. آثار او در این زمینه، دست اول و مرجع غیر قابل چشم‌پوشی است. از دیگر اثرپذیری‌های آقای منتظری از مرحوم بروجردی، اعتقاد به «تورم علم اصول فقه» بود. این استاد و شاگرد بر این باور بودند که دانش اصول نباید از ذوق و فهم عرفی بشری دور شود و نتیجه این تورم، اولویت یافتن برخی مقدمات کمتر کاربردی، و متروک شدن ذی‌المقدمه‌هایی‌ است که در واقع، هدف اصلی دین‌پژوهی بوده‌اند. البته تفاوت این دو فقیه با برخی تحول‌خواهان حوزوی این بود که در کنار این انتقادها، راهکارهای مشخصی برای به‌روزرسانی علوم حوزوی ارائه می‌کردند. به عنوان نمونه، آقای منتظری معتقد بود که بحث «تعادل و تراجیح» که از اهمیت کاربردی ویژه‌ای برخوردار است، به دلیل آنکه در انتهای کتب و مباحث فقهی قرار گرفته، کمتر مورد اقبال طلاب و استادان واقع می‌شود و به حاشیه رفته است. در حالی که مبحث «مقدمه واجب» باید کمتر از زمان فعلی، وقت و انرژی حوزویان را اشغال کند. دیگر اثرپذیری آقای منتظری از استادش، توجه ویژه به اقوال فقهای متقدم بود. به باور آقای منتظری، تا پیش از ورود آقای بروجردی به قم در زمستان سال 1323شمسی کمتر کسی به کتب روایی و فقهی قدیم شیعه اقبال داشت و اغلب به منابع جدید همچون جواهر مراجعه می‌کردند. همین نگاه در شاگردان آقای بروجردی نیز کم‌وبیش دیده می‌شود که هنگام بررسی یک مسأله، نظرات فقهای ادوار مختلف و تطورات و تحولات فقهی را نیز در نظر می‌گیرند. ❇️با این حال، آیت‌الله منتظری اگرچه تأثیرات فراوانی از آیت‌الله بروجردی گرفته بود، اما شخصیت مستقل خود را در برابر استاد حفظ می‌کرد و در عین احترام، نقدهای صریح خود را به روش‌های مرجعیتی آقای بروجردی می‌گفت. یکی از این نمونه‌ها درخواست آقای بروجردی برای تعطیلی درس فلسفه آقای منتظری در مسجد امام حسن عسکری(ع) قم بود که حدود چهارصد شاگرد در آن شرکت می‌کردند. آقای منتظری در برابر درخواست استادش به او یادآور می‌شود که علم فلسفه در سطح دانشگاه‌ها برای دفاع از اسلام در برابر مارکسیست‌ها مورد نیاز است و نباید به بهانه فشار برخی علما یا فهم نادرست برخی طلاب از برخی مباحث فلسفه اسلامی، آن را به طور کلی رها و متروک کرد. رایزنی آقای منتظری اثر می‌گذارد و آقای بروجردی در صورت محدود شدن شاگردان و تغییر کتاب، با ادامه جلسات فلسفه علامه طباطبایی و آقای منتظری موافقت می‌کند. ❇️آقای منتظری اگرچه استاد و شارح مهم فلسفه اسلامی در حوزه قم بود، اما می‌کوشید مباحث فلسفه اسلامی را که حول مباحث انتزاعی و ذهنی شکل گرفته بود با مباحث اجتماعی که مبتنی بر «اراده و اختیار انسان‌ها» و «شرایط جامعه» است، خلط نکند(ص ۹۷ خاطرات). همان‌گونه که فقه را نیز بی‌ربط به فلسفه اسلامی و دانشی اجتماعی و عرفی می‌دانست(ص ۱۲۴ خاطرات). در عین حال، در درس اخلاق نیز می‌کوشید مبانی اخلاقی خود را بر اساس آرای حکمای یونان بنا نکند و از اشراف کم‌نظیر خود به میراث روایی مسلمین مدد می‌گرفت. در دانش کلام نیز با وجود تسلطی که به آرای قدما داشت، معتقد به تأسیس کلام جدید بود و تکرار دعواهای معتزله و اشاعره را بی‌ثمر می‌دانست(ص ۱۹۷ خاطرات). منتظری را باید فقیهی جسور و صریح در پذیرش تغییرات و شرایط زمانه دید. او این ویژگی را از دو استاد اصلی‌اش؛ آیت‌الله بروجردی و امام خمینی به ارث برد و با بی‌پروایی و خطرپذیری کم‌نظیر خود درهم‌آمیخت و آثار قابل توجهی در دوره گذار فقه شیعه از عصر سنت به دوران مدرن عرضه کرد. شاید برخی آرای او مورد مناقشه و تردید قرار گرفته است، اما پژوهشگران نمی‌توانند روش‌مندی و دانش گسترده او را نادیده بگیرند. @rawinew
🌐آیت‌الله سیستانی؛ ثبات در طوفان سیاست راوی : بسیاری از صاحب‌نظران علوم سیاسی معتقدند که هیچ وضعیت خوب و ایده‌آلی در سیاست وجود ندارد و سیاست، همیشه عرصه‌ انتخاب بین بد و بدتر است. ندانستن قواعد پیچیده‌ و چندلایه‌ این بازی باعث می‌شود در تحلیل مسائل دچار کج‌فهمی شویم. 🔻در روزهای اخیر که آیت‌الله‌ سیستانی آماج حملات و نقدهای برخی شخصیت‌ها و گروه‌های سیاسی قرار گرفته، بیانیه مهم دفتر وی نشان داد که او همان سلوک سیاسی همیشگی خود را پیش می‌برد و در عین آنکه نسبت به هرگونه سوءاستفاده از موقعیت مرجعیت هوشیار است، اما به دلایل متعدد می‌کوشد به نظارت بر امور عراق و بهبود وضعیت مردم این کشور اکتفا کند. سال گذشته نیز آقای سیستانی از سوی طیف دیگری از سیاسیون ایرانی متهم می‌شد که چرا همزمان از حضور نظامی ایران و آمریکا در عراق انتقاد می‌کند. در آن روزها نیز واضح بود که زعیم نجف، سیاست همیشگی خود را پیش می‌برد و آرامش و ثبات عراق در اولویت تصمیمات سیاسی اوست. این انتظار که «مراجع اگر در هر زمینه‌ای دخالت کنند راهگشا و ثمربخش خواهد بود»، مثال‌های نقض متعددی دارد. به راحتی با یک جستجوی اینترنتی می‌توان به انبوه انتقادها و هشدارهای مراجع علیه جریمه دیرکرد وام‌های بانکی اشاره کرد که هیچ‌گاه مورد توجه مسؤولان اقتصادی قرار نگرفته است. آنها سیاست‌های خود را به واسطه نظر مثبت شورای نگهبان و دیگر نهادهای مهم حاکمیتی، مشروع می‌دانند و از همین رو شاهدیم که هر از چندی، یکی از مراجع نسبت به این مسأله معترض می‌شود و مورد بی‌اعتنایی قرار می‌گیرد. همچنین به خوبی می‌دانیم که برخی فقهای عظام با هرگونه موسیقی مخالفند و آن را اساسا نامشروع می‌دانند، ولی این فتوای صریح نیز هیچ‌گاه مورد عمل نهادهای رسمی قرار نگرفته است. سال گذشته نیز شاهد بودیم که یکی از مراجع بزرگ قم با افزایش قیمت بنزین مخالفت کرد و اعتنایی به بیانیه‌ اعتراض‌آمیزش نشد. بنابر این انتظار بیهوده‌ای است که از یک مرجع مقیم عراق که تمام تلاش خود را مصروف وضعیت عراق کرده و توانی بیش از این در خود نمی‌بیند، بخواهیم که در یک پرونده حساس امنیتی و جنجال‌برانگیز داخل ایران دخالت کرده و بدون اشراف به جوانب پیدا و پنهان آن، سرمایه اجتماعی خود را بیهوده خرج کند. خوب می‌دانیم که فرد اعدام‌شده هیچ‌گاه مقبولیتی در اصحاب حرفه‌ای رسانه نداشت و نوع فعالیت او همواره مورد انتقاد اغلب روزنامه‌نگاران بود. با این حال در بیانیه دفتر آقای سیستانی بر این نکته تأکید شده که بارها از مقامات جمهوری اسلامی توضیح خواسته‌اند تا نحوه دستگیری روح‌الله زم مشخص شود و حتی نماینده تام‌الاختیار آقای سیستانی در ایران به همین منظور در هفته‌های پیش از اعدام زم با رییس قوه قضائیه دیدار کرده است. 🔺آقای سیستانی چند سال پیش در دیداری که سال 90 با شیخ مسیح مهاجری؛ مدیر مسؤول روزنامه جمهوری اسلامی داشت، صریحا تکلیف خود را با مسائل داخلی ایران روشن کرده و گفته است: «من بنای دخالت در ایران را ندارم. ایران مهندسی شده است و سرمهندس هم دارد و من نباید دخالت کنم. شما که گفتید سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست، چطور می‌توانید اینها را از همدیگر جدا کنید؟ همان‌ آقای بهشتی که شما با ایشان رفیق بودید،‌ قانون اساسی را تدوین کرده و آن را طوری ترتیب داده که برای مرجع فقط مسائل غسل و طهارت باقی مانده و بقیه چیزها مربوط به حکومت است. بنابراین، ما چه بگوییم؟! ما نمی‌توانیم در ایران دخالت کنیم، وقتش را هم نداریم. کار مرجعیت و عراق و بحرین و خواندن آن‌همه مطالب، زیاد است و دیگر وقتی باقی نمی‌گذارد که به این چیزها برسیم». پیگیری‌های یک ساله دفتر و نماینده آقای سیستانی برای روشن شدن نحوه دستگیری زم نشان می‌دهد که آقای سیستانی نه تنها قصد دخالت در امور سیاسی ایران را ندارد، بلکه هرگونه بهره‌برداری از نام و موقعیت خود برای دستگیری زم را نیز منافی سیاست همیشگی خود می‌داند و نفیا و اثباتا در چنین اموری مداخله نمی‌کند. به نظر می‌رسد این نه یک استراتژی و راهبرد، بلکه یک تاکتیک و راهکار است که ایشان بر اساس امکانات و توانایی‌های محدود خود و ملاحظه ساختار سیاسی حاکم بر ایران برگزیده است. می‌توان با چنین راهکاری مخالف بود، اما جوسازی و تحمیل راهکارهای دیگر بر ایشان نیز سود سیاسی خاصی ندارد و تلاش‌های مثبت آقای سیستانی در ایجاد ثبات در عراق بحران‌زده را دچار چالش و حاشیه می‌کند. شاید این راهکار، ایده‌آل نباشد، ولی امر سیاسی غالبا به معنای انتخاب بین خوب و بد نیست و ما طبق امکانات خود مجبوریم بین بد و بدتر را برگزینیم و همراهی اغلب عقلا و مردم عراق با روش آقای سیستانی نشان می‌دهد که او راه درست‌تری را برگزیده است. @rawinews
🌐آخوندزاده راوی : آخوند ملا محمدکاظم خراسانی؛ پیشوای دینی انقلاب مشروطیت (۱۲۹۰-۱۲۱۸ شمسی) چند پسر داشت که از علما و رجال مهم تاریخ معاصر محسوب می‌شوند؛ میرزا مهدی خراسانی، میرزا محمد آقازاده، میرزا احمد کفایی و سناتور حسن کفایی. خاندان آخوند که اکنون به اعتبار کتاب کفایة‌الاصول (اثر مهم آخوند در اصول فقه) به نام خانوادگی «کفایی» شهره‌اند، اغلب بر این باورند که آخوند و فرزندش میرزا محمد آقازاده در اثر مسمومیت به شهادت رسیده‌اند. میرزا احمد کفایی (۱۳۵۰-۱۲۶۱شمسی) از علمای شاخص حوزه مشهد در دهه‌های سی و چهل بود. گفته می‌شود که میرزا محمد تقی شیرازی (معروف به میرزای شیرازی دوم) رهبر جنبش ضد اشغالگری ۱۹۲۰ عراق به حدی او را امین می‌دانسته که مُهرش را به وی داده تا هر چه را صلاح می‌داند بنویسد و از طرف میرزا مُهر کند. از مهم‌ترین ویژگی‌های رفتار سیاسی میرزا احمد کفایی، مخالفت شدید وی با فعالیت حزب توده و گسترش مارکسیسم بود. او ده‌ها هیات مذهبی در خراسان تشکیل داد تا بتواند از جذب جوانان به مارکسیسم جلوگیری کند. حتی در زمان رضاشاه که برپایی مجالس روضه علنی دشوار بود، او به صورت علنی مراسم روضه برگزار می‌کرد. روابط حسنه او با محمدرضا شاه نیز از خوف تقویت کمونیست‌ها بود. انقلابیون از این روابط حسنه خشمگین بودند و او را متهم به سازشکاری می‌کردند. مرحوم کفایی در پاسخ می‌گفت: «من چه حُسن ظنی به شاه دارم که این خانواده برادر مرا کشته‌اند؟! لیکن تجربه سیاسی بعد از حوادث شهریور ۱۳۲۰ به من ثابت کرد که در ایران هر وقت حکومت مرکزی تضعیف می‌شود، توده‌ای‌ها پر و بال می‌گیرند و با کمک‌های مالی و تبلیغی شوروی، ایمانی برای مردم ایران که مرکز تشیع و خانه اهل بیت(ع) است باقی نمی‌گذارند. من هم برای حفظ اعتقادات دینی مردم با اینها مماشات می‌کنم (عبدالرضا کفایی فرزند میرزا احمد؛ نقل از شفقنا، ۱۹ مرداد۹۵). مارکسیسم در آن دوران، دشمن مشترک پهلوی و قشر مذهبی جامعه بود. در اسناد ساواک نیز گزارشی از دیدار مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی با میرزا احمد کفایی آمده که آقای مرعشی از مرحوم کفایی می‌خواهد با اعتراضات مخالفان شاه همکاری و همراهی کند (آیت‌الله مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، ج۱، ص۲۱۵). حتی گزارش شده که جمعی از شاگردان امام خمینی در گعده‌ای با حضور ایشان، سخن از علمایی به میان می‌آورند که در وقایع ۱۵خرداد ۴۲ یا امام همراهی نکردند. یکی یکی آنها را نام می‌برند و از آنها انتقاد می‌کنند. امام هم سخنی نمی‌گفته است. تا اینکه صحبت از میرزا احمد کفایی می‌شود. در اینجا امام خمینی سکوت را شکسته و گفته است: «حساب آقای حاج میرزا احمد کفایی را از بقیه افرادی که با دربار ارتباط داشتند جدا کنید. ایشان بر اساس اجتهاد و تشخیص‌شان برای تقویت حوزه‌ها و رفع نیاز مردم با دربار مماشات می‌کنند و نه به جهت مصالح شخصی» (زندگی و زمانه آیت‌الله خامنه‌ای، ص۱۰۳). @rawinews
🌐چرا برکناری ترامپ در روزهای پایانی دولتش مهم است؟ راوی : اگرچه کمتر از ده روز به پایان دوره ریاست‌جمهوری ترامپ باقی مانده، ولی نمایندگان دموکرات و برخی جمهوری‌خواهان کنگره‌ آمریکا از طرح استیضاح دوباره‌ وی خبر داده‌اند؛‌ اتفاقی که در تاریخ ایالات متحده بی‌سابقه است؛ هرچند بعید است به سرانجام برسد. در لایحه‌ استیضاح مجدد ترامپ، وی به «تحریک به شورش» متهم شده است. ❓اما برکناری قانونی ترامپ در روزهای پایانی ریاست‌جمهوری‌اش چه اهمیتی دارد؟ پاسخ را باید در قانون اساسی آمریکا و نیز عزم ترامپ برای شرکت در انتخابات دوره آتی ریاست‌جمهوری جست. طبق ماده سوم اصل اول قانون اساسی آمریکا، اگر رییس‌جمهور در پی استیضاح و محاکمه در کنگره و سنا از کار برکنار شود، دیگر نخواهد توانست به هیچ منصب دولتی دست یابد. سال گذشته در جریان استیضاح ترامپ نوشتیم که تاکنون سه رییس‌جمهور آمریکا در کنگره و سنا استیضاح شده‌اند ولی سنا در هر سه بار مانع برکناری رییس‌جمهور شده است. بنابر این با توجه به اعلام صریح ترامپ برای شرکت در انتخابات چهار سال بعد، دموکرات‌ها و جمهوریخواهانی که از عملکرد عجیب او در جریان حمله خونین و مرگبار حامیانش به کنگره شوکه‌اند، می‌خواهند برای همیشه مانع از حضور مجدد ترامپ در قدرت شوند. آنها اکنون در حال فشار بر مایک پنس؛ معاون اول ترامپ هستند که با استفاده از اختیارات خود، ترامپ را برکنار کند. پنس تا پایان روز سه‌شنبه فرصت دارد. وی در وقایع شب حمله به کنگره، ضمن تایید پیروزی بایدن، در مقابل ترامپ قد علم کرد و گفته می‌شود که از آن شب، رابطه او با ترامپ قطع شده است. اما بعید است وی تن به خواسته دموکرات‌ها بدهد. البته انگیزه‌های دیگری نیز برای برکناری ترامپ وجود دارد: 🔺بعضی دموکرات‌ها معتقدند اگر هرچه سریع‌تر علیه ترامپ اقدامی صورت نگیرد، ممکن است جسارت ترامپ و هوادارانش علیه بایدن بیشتر شود. آنها همچنین نگرانند که ترامپ در این چند روز، جنگی در مناطق مختلف جهان آغاز کند و هزینه پایان آن را به گردن دولت بعدی بیاندازد. 🔻اعاده حیثیت از ساختار دموکراتیک آمریکا نیز می‌تواند از انگیزه‌های دیگر حامیان برکناری ترامپ باشد. حمله مرگبار به کنگره؛ شوکی بزرگ به یکی از دموکراتیک‌ترین و منسجم‌ترین نظام‌های سیاسی دنیا و اسباب مضحکه‌ای برای بسیاری از مخالفین ایالات متحده شده است. مخالفان ترامپ به دنبال آن هستند که او را تا ابد از مزایای این منصب یعنی دریافت حقوق ماهانه، کمک‌هزینه سفر و مسکن و از همه مهم‌تر شرکت دوباره در انتخابات و تصدی مناصب دولتی محروم کنند. 🔹با این حال آنها نمی‌توانند منکر پایگاه مردمی قابل توجه ترامپ شوند. ترامپ اکنون می‌تواند با استعفای زودهنگام، همچون نیکسون از استیضاح و تبعات آن خلاص شود. همچنین او می‌تواند با رأی نسبتا قابل توجهی که کسب کرده، از جمهوری‌خواهان انشعاب کرده و حزب جدیدی تأسیس کند که این اقدام نیز رخداد مهمی در تاریخ آمریکا خواهد شد. باید دید ترامپ چه نقشه‌ای برای روزهای آینده دارد. @rawinews
🌐شوکی به حال نزار روشنفکری دینی راوی : بار دیگر عبدالکریم سروش جنجال فکری گسترده‌ای برانگیخته است. بیش از دو دهه است که او را رأس جریان «روشنفکری دینی» می‌شناسند. حتی برخی از نواندیشان منتقد او معتقدند که او پایه‌گذار جریان «روشنفکری دینی» در ایران است و پیش از او ما با جریان «روشنفکری مذهبی» یا احیاگران و اصلاح‌گران دینی روبه‌رو بوده‌ایم. این سخن که به جدالی لفظی می‌ماند، نشانه‌ای از مرزبندی برخی از نوگرایان دینی با محصولات فکری سروش و شاگردان اوست. آنها از دو جهت با سروش مرزبندی می‌کنند؛ نخست آنکه او را در وضع نابسامان فرهنگی کنونی مؤثر و مقصر می‌دانند و توجیه‌های او بابت کارنامه‌اش در زمان عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی را نمی‌پذیرند. دیگر آنکه او را مسبب سرگشتگی معرفتی بخشی از نسل جوان و دانشجوی مذهبی دهه هفتاد و هشتاد می‌دانند و می‌گویند که سروش، همه تلاش‌های شریعتی برای گرایش جوانان به دین را با تشکیک‌ها و تردیدهای معرفتی‌اش در مخاطره افکند. سروش با فاصله‌گیری تدریجی از نظام سیاسی کشور کوشید جهت اول این مرزبندی را کمرنگ کند، ولی تشکیک‌های معرفتی‌اش را گسترش داد و باورهای مهم‌تر شیعی و حتی اسلامی را به نقد و چالش کشید. نسبت دادن محتوای قرآن به پیامبر اکرم(ص) و خواب‌نمایی قرآن، بی‌اعتبار دانستن تفسیر قرآن و جایگزینی روش مبهم «تعبیر قرآن» در سال‌های اخیر از پررنگ‌ترین تلاش‌های معرفتی شک‌آفرین او بوده است. اما تازه‌ترین سخنرانی او که به بررسی نسبت میان اسلام و قدرت اختصاص داشت، از سوی برخی تحلیل‌گران به «وداع روشنفکری دینی با دین» تفسیر شد و انتقادهای گسترده برخی دوستداران و یاران سروش را نیز برانگیخت. او در این سخنرانی با صراحت بی‌سابقه‌ای از تمایل اسلام به قدرت و خشونت سخن گفت و کوشید نشان دهد که جریان تصوف به تعدیل این تمایل همت گماشته است. محسن کدیور که همچون سروش از چهره‌های برجسته جریان روشنفکری دینی محسوب می‌شود، این بار نیز به نقد سروش پرداخت و نوشت که سروش متأثر از روایات اهل سنت به معرفی اسلام پرداخته و روایاتی که او برای خشونت‌زا بودن اسلام مورد استناد قرار می‌دهد فاقد اعتبار هستند. همچنین آیت‌الله سید محمد هاشمی؛ از علمای نزدیک به طیف اصلاح‌طلب نیز ضمن گلایه از سروش نوشت که وی «با همه امتیازات نسبی که دارد، موجب تعجب متعمقین در این‌گونه مسائل، و حیرت و سرگردانی افراد کم‌اطلاع» می‌شود. از نظر آقای هاشمی: «منهای محبت و عشق صوفیانه، قرآن کوچک‌ترین کوتاهی در این بُعد نداشته. چطور روا می‌دارید قرآنی که همه سُوَر آن، جز یکی، با رحمانیت و رحیمیت خداوند متعال آغاز می‌گردد اتهام خشونت به آن و رسولش بزنید؟!». مهراب صادق‌نیا؛ جامعه‌شناس حوزوی نیز ضمن نقل قولی از مصطفی ملکیان، سخنان سال‌های اخیر سروش را «پیامد دلباختگی سروش به صورت تاریخی دین» دانست. حسن انصاری؛ استاد مطالعات اسلامی در پرینستون نیز نوشت که سخنان اخیر سروش «بی‌تردید نه با تصویری که آیات قرآن از پیامبر ترسیم می‌کند سازگار است، نه با آنچه از سیره پیامبر و روایات صحیح و اصیل ادبیات سیره می‌شناسیم و نه با آنچه از وضعیت اجتماعی و رفتاری شبه جزیره در آستانه ظهور اسلام و اوضاع عرب». او نیز همچون دیگر منتقدان، سروش را متأثر از کتب تاریخی اهل سنت دانست. سروش در پاسخ به سیل انتقادات و اعتراضات دوستان خود کوشید با توضیح مختصری فضا را تعدیل کند: «من هرگز از خشونت سخن نگفتم. از قدرت سخن گفتم و از اینکه محمد(ص) سیاستمداری هدفدار و هوشمند و چالاک و کاردان و مقتدر بود و در مقابل کارشکنان کوتاه نمی‌آمد و از ابتدا هم گفت از سر بریدن و از جنگ پرهیز ندارد. او در چشم من یک عارف مسلح بود و یک جنبش دینی مسلحانه به راه انداخت و مؤسس قانون و اخلاق تازه‌ای بود و برای رسیدن به هدف که بسط توحید بود موانع را با قدرت از پیش پا برمی‌داشت. البته یک فرد مقتدر، صبور و آشتی‌جو و مشفق و رحیم و اهل مذاکره و مشاوره و معاهده هم می‌تواند باشد؛ چنان‌که بود. به قول ماکیاولی؛ پیامبران مسلح پیروز شدند و محمد[ص] چنین بود. به گمان من، سیره قطعی پیامبر بر این داوری صحه می‌نهد. من مطلقا به روایات مجعول و مجهول و موضوع و متروک و مدسوس تکیه نمی‌کنم. والله اعلم». این‌که سروش تاکنون هیچ اثر علمی در زمینه تاریخ اسلام تولید نکرده، ولی درباره «سیره قطعی پیامبر» داوری می‌کند، شاید برای جامعه‌ای که عادت به اظهارنظرهای غیر تخصصی کرده، چندان عجیب نباشد، ولی به نظر می‌رسد حرکت زیگزاگی او برای فرار از تبعات سخنان اولیه‌اش به یک عادت اخلاقی برای او بدل شده که مخاطبان و منتقدان را نیز بلاتکلیف و حیران می‌کند. @rawinews
🌐فاطمیه چرا عاشورایی شد؟/بازنشر راوی : سال ۱۳۷۹ بود که زمزمه سخنرانی مرحوم آیت‌الله سید محمدحسین فضل‌الله در قم غوغایی به‌پا کرد. روحانی برجسته ضداسرائیلی لبنان در خطبه نماز جمعه‌اش در بیروت با لحن طعنه‌آمیزی امکان عقلی «ضرب و جرح» و «شهادت» را درباره حضرت فاطمه زهرا(س) این‌گونه زیر سؤال برده بود: «مردم از شخصیت حضرت زهرا(س) غافل شده و به مسأله شکستن پهلو مشغول شده‌اند. این چیزی است که در عقل ما نمی‌گنجد. برخی از مردم می‌گویند سید به شکسته شدن پهلو ی زهرا اعتقاد ندارد و این از اصول دین است. بیاید کمی فکر کنیم. اگر به حضرت زهرا حمله کردند، نقش امام علی چه بود؟ امام علی ترسو بوده؟! شما همگی ازدواج کردید، اگر بر فرض کسی به همسرتان حمله کرد تا او را بکشد یا آسیب برساند سر جایت می‌نشینی و می‌گویی «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»؟! یا از همسرت دفاع می‌کنی؟ اگر دفاع نکنی مردم در مورد تو چه می‌گویند؟ ... آن‌طور که می‌گویند میخ زنگ زده بود. آیا این معقول است؟! برای من قانع‌کننده نیست. برای بسیاری از مردم فقط گریاندن مهم است و هر حدیث غیرعقلی را می‌پذیرند». این سخنان که در یک جمع عمومی و بدون بیان استدلال‌های علمی در تضعیف مستندات باوری که به اذعان خود فضل‌الله باور اغلب شیعیان است بیان شده بود، واکنش‌های تند مراجع قم را در پی داشت؛ گروهی به صدور بیانیه اکتفا کردند، گروهی به تألیف کتاب در نقد سخنان فضل‌الله پرداختند و مرحوم آیت‌الله‌العظمی تبریزی نیز دسته عزاداری خود را در قم به راه انداخت و آیات عظام صافی گلپایگانی، وحید خراسانی و مرحوم فاضل لنکرانی از وی تبعیت کردند. میرزای تبریزی همچنین خواهان عاشورایی شدن فاطمیه در سراسر کشور شد تا مانع از فراموش شدن ظلم‌‌های متعدد علیه دختر پیامبر شود. مرحوم فضل‌الله در واکنش به انتقادات گسترده علمای شیعه کتابی به نام «الزهراءالقُدوَة» نوشت و در صفحه 109 آن گفت که منکر شکستن پهلو، سقط جنین و شهادت حضرت زهرا(ع) نشده و صرفا پرسش‌هایی درباره سند و متن روایت‌های موجود مطرح کرده است. آقای فضل‌الله همچنین با اشاره به اینکه تشکیک وی کمتر از تشکیک شیخ مفید و شیخ محمد حسین کاشف‌الغطاء بوده، در صفحه 183 کتاب، معنای مرسوم درباره عبارت «الصدیقة الشهیدة» در حدیث امام کاظم(ع) را نپذیرفته و گفته بود که مراد از «شهید» در این روایت، نه «مقتول»، بلکه «گواه» است که مقامی برتر از شهید به معنای مقتول دارد. وی در سخنرانی‌های دیگرش نیز گفت که فقط خواهان تحقیق درباره صحت این روایات شده و آنها را انکار قطعی نکرده است. وی البته در همان ایام در زیارت زینبیه دمشق به آیت‌الله سید فاضل میلانی؛ اسلام‌شناس برجسته مقیم لندن گفته بود: «هر چه در روایات شهادت نگاه کردم آنها را ضعیف یافتم و سند محکمی برای این موضوع پیدا نکردم». و پاسخ شنیده بود: «اگر ملاک شما ضعف سند است، دستگاه مرجعیتی هم که شما در لبنان به هم زده‌اید، بند حدیث ضعیف عمر بن حنظله است». یکی از منابع مورد استناد آیت‌الله فضل‌الله کتاب «جنة المأوی» نوشته آیت‌الله محمدحسین کاشف‌الغطاء بود که در صفحه 63 هرگونه ضرب و جرح حضرت فاطمه را از نظر وجدانی و عقلی غیر قابل قبول دانسته است. نحوه استدلال فضل‌الله نیز همانند کاشف‌الغطاء بود و هر دو می‌گفتند امکان نداشته که چند روز پس از وفات پیامبر(ص) چنین رفتاری با دختر ایشان صورت گیرد. کاشف‌الغطاء به روحیه عربی استناد کرده که ضرب و جرح زنان را خلاف شأن مردانگی می‌دانسته‌اند و حتی یکی از منصوبان ابن‌زیاد در سال 61 هجری به این روحیه ملتزم بوده است. با این حال آیت‌الله شهید قاضی طباطبایی که بر کتاب استادش پاورقی زده است، در پاسخ به این استدلال استادش یادآوری کرده که علاوه بر وجود روایات فراوان و صحیح در منابع شیعه و برخی منابع اهل سنت که دلالت بر ضرب و جرح دارد، نمی‌توان به صرف اینکه در سخنان امام علی و حضرت فاطمه(ع) اشاره‌ای به ضرب و جرح نشده، انبوه روایات شیعه و سنی را انکار کرد، چرا که بسیاری از افراد بزرگ‌منش در رفتارهای اعتراضی خود گلایه‌های شخصی را مطرح نمی‌کنند. لذا امام علی و همسرشان نیز صرفا به غصب خلافت و مصادره فدک که جنبه مهم اجتماعی و عقیدتی داشت اشاره می‌کردند. به نظر می‌رسد که ایراد سید فاضل میلانی به سید فضل‌الله خدشه‌ای جدی است، چراکه اگر قرار باشد روایات تاریخی را با عقلانیت فردی و امروزی بسنجیم، نباید یک بام و دو هوا رفتار کنیم و در نتیجه مجبوریم بخش مهمی از میراث فرهنگی خود را کنار بگذاریم. تا زمانی که منتقدان ضرب و جرح و شهادت دختر پیامبر(س) استدلال‌های مشخص خود در تضعیف روایات را عرضه نکنند این جدال، بی‌ثمر و تفرقه‌افکن خواهد ماند، چرا که با روش استدلال آنها می‌شود حتی در فاجعه عاشورا و بسیاری از فجایع قطعی تاریخی نیز خدشه نمود. اینجاست که می‌توان منطق عاشورایی کردن فاطمیه را درک کرد. @rawinews
🌐بایدن و دموکراسی «شکننده» آمریکایی راوی : سرانجام پس از دو ماه و نیم کش و قوس بی‌سابقه، ترامپ از کاخ سفید رفت و حتی حاضر به شرکت در مراسم سوگند ریاست‌جمهوری جوزف بایدن نشد. او وعده داده که به قدرت برمی‌گردد و برخی رسانه‌ها از احتمال جدایی ترامپ از حزب جمهوری‌خواه و تأسیس یک حزب جدید خبر داده‌اند. چهره‌های شاخص جمهوری‌خواه آمریکا از جمله جرج بوش دوم، مایک پنس و کالین پاول از اعلام پیروزی بایدن دموکرات حمایت کرده و هم‌حزبی خود را تنها گذاشتند. شرکت بوش و پنس در مراسم تحلیف نشان داد که ترامپ راه دشواری برای جلب اعتماد جمهوری‌خواهان در پیش دارد. 🔺بایدن در اولین سخنرانی خود پس از ادای سوگند، کلمه مهمی گفت که کمتر مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت. او با اشاره به رفتارهای ترامپ و هوادارانش، از «شکننده» بودن دموکراسی سخن گفت. دو قرن پیش از آنکه دموکراسی آمریکایی با تجربه ترامپ مواجه شود و بایدن از شکنندگی دموکراسی در کشورش سخن بگوید، الکسی دو توکویل (Alexis de Tocqueville)؛ متفکر برجسته و اثرگذار فرانسوی در کتاب «دموکراسی در آمریکا» از «صخره‌های پراکنده و ویرانگر دموکراسی» سخن گفته بود (صفحه ۲۷۲ ترجمه مقدم مراغه‌ای). او که این اثر درخشان را در سی سالگی و پس از مأموریت پژوهشی به آمریکا نوشته بود، نسبت به هیجان‌های پست و حقیری که می‌تواند منجر به اغتشاش در یک جامعه دموکراتیک شود سخن گفته و هشدار داده بود که ساختار دموکراتیک قادر نیست برابری کامل را برای مردم تأمین کند و همین کاستی می‌تواند منجر به تحریک و هیجان و آشفتگی در مردم شود(همان، ص ۲۶۶). توکویل جوان همچنین نوشته بود که دموکراسی در مغلوب ساختن احساسات و خاموش کردن آتش نیازهای آنی همیشه دچار اشکال است و این مسأله در دموکراسی آمریکایی کاملا به چشم می‌خورد (همان، ص ۳۰۷). با این حال، توکویل بر این باور بود که آمریکایی‌ها به واسطه همین ساختار دموکراتیک، می‌توانند به خودشان فرصت بدهند و اشتباهات را جبران کنند (صص۳۰۸ و ۳۱۹). او معتقد بود که دموکراسی دارای معایبی ذاتی است که در اولین برخورد و فوری به چشم می‌آید، ولی امتیازات آن به مرور زمان آشکار می‌شود و دموکراسی آمریکایی‌ به خود زمان می‌دهد که این محاسن را آشکار کند. از نظر توکویل، منافع خصوصی مردم سبب می‌شود قدرت قانون افزایش یابد و دموکراسی از گردنه‌ها عبور کند(ص۳۳۱). اما نکته مهمی که توکویل به آن توجه کرده، «استبداد اکثریت» است که منجر به تشدید معایب دموکراسی می‌شود: هرچه قدرت و اختیارات اکثریت بیشتر شود، معایب ذاتی دموکراسی تشدید خواهد شد(ص۳۴۵). آنچه که تجربه ترامپ در تاریخ دموکراسی آمریکایی ثبت کرد، زیان‌های غیر قابل جبران قدرت و اختیارات منتخب اکثریت بود که دست‌کم در پاندمی کرونا به مرگ صدها هزار شهروند و بیکاری میلیون‌ها نفر انجامید. «شکنندگی دموکراسی آمریکایی» که امروز بایدن از آن سخن گفت، دو قرن پیش تحت عنوان «معایب ذاتی دموکراسی» «صخره‌های ویرانگر و پراکنده دموکراسی آمریکایی» مورد توجه توکویل قرار گرفته بود. او به نکته مهم دیگری نیز التفات داده بود که امروز آمریکایی‌ها بیش از هر زمانی به آن نیاز دارند: قانونمند کردن قدرت هر موجودی غیر خدا. او نوشته بود: «در نظر من، قدرت بدون قانون در هر حال ذاتا یک عامل مضر و نامطلوب است ... و به غیر از پروردگار، هیچ‌کس نمی‌تواند بی‌آنکه بیم خطری برود قدرت بی‌قانون به دست گیرد»(ص ۳۴۹). ساختار سیاسی آمریکا توانست با موفقیت نسبی، این مرحله را پشت سر گذاشته و «استبداد اکثریت» را مهار کند. این توفیق بی‌مدد محاسن ذاتی دموکراسی ممکن نبود و به گفته پوپر در کتاب «زندگی سراسر حل مسأله است» دموکراسی یعنی اینکه بتوان حاکمان را بدون خونریزی و از طریق صندوق رأی، از اریکه قدرت به زیر کشید و بدین‌گونه مانع از تکرار خطاهای آنان شد (صفحه ۱۵۸ ترجمه خواجویان). با این حال برای آنکه ساختار آمریکا مانع از تکرار تجربه تلخ ترامپ شود، باید اهرم‌ها و ابزارهای قانونی مهار و تحدید قدرت رهبر خود را بازنگری کرده و به سود مردم آمریکا و جهان ارتقا بخشد؛ همان نکته‌ مهمی که توکویل دو قرن پیش به آن التفات نشان داده بود. @rawinews
🌐هشدار علیه «نئو سکولاریسم حوزوی» راوی : حجت‌الاسلام محمدی عراقی؛ داماد مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی و مسؤول دفتر مقام معظم رهبری در قم در نخستین مجمع عمومی اساتید حوزه علمیه مشکات که در محل دفتر رهبری در قم برگزار شد گفته است: «در آیت الله مصباح نسبت به ظهور سکولاریسم نو در حوزه هشدار می دادند، تصریح کرد: این خطر همچنان جدی است و در سخنان رهبر انقلاب اسلامی هم این هشدار دیده می شود. یکی از مهمترین نگرانی های راهبردی های رهبر انقلاب اسلامی، وضعیت شهر قم است و آن را علنی کردند». مرحوم مصباح که سکولاریسم را بزرگ‌ترین دشمن اندیشه خود می‌دانست، اسفند ۹۷ در دیدار با فرزند مرحوم آیت‌الله هاشمی شاهرودی گفته بود: «متأسفانه برخی در حوزه علمیه همان حرفی را می‌زنند که تفکر سکولاریسم غرب می‌گوید و اسلام را در همین فقه و امور فردی خلاصه می‌کنند، در حالی که اسلام همه ابعاد زندگی بشر را فرا می‌گیرد». واژه «سکولاریسم» را که یک روزنامه‌نگار انگلیسی به نام جرج هولیوک از میانه قرن ۱۹ وارد ادبیات فلسفی و سیاسی کرده است، واژه‌ای مشکک و دارای مراتب مختلف می‌دانند و در طول قرن بیستم درباره معنا و دامنه آن و نیز نسبت آن با لائیتیسیته بین متفکران سیاسی، اختلافاتی وجود داشته است. برخی نیز آن را به دو گونه فلسفی و سیاسی تقسیم کرده و گفته‌اند سکولاریسم سیاسی تنها به معنای جدایی نهاد دین از نهاد حکومت است و با سکولاریسم فلسفی که متضمن الحاد و نادیده گرفتن دین است تفاوت بنیادین دارد. از آنچه که از سخنان مرحوم مصباح بر جای مانده می‌توان برداشت کرد که وی قول به کارکرد حداقلی دین را سکولاریسم می‌دانسته و خواهان کارکرد حداکثری دین در همه امور بوده است. از نتایج این تفکر آقای مصباح، تشکیل دفتر همکاری حوزه و دانشگاه برای مدیریت نحوه حضور روحانیون به عنوان استاد در دانشگاه‌های کشور بود. همچنین وی سکولاریسم را به معنای عدم دخالت مستقیم نهاد دین و روحانیون در امر سیاسی و ساختار قدرت می‌دانست و با رفتار سیاسی خود نیز همواره بر دخالت حداکثری روحانیت در مسائل سیاسی تأکید می‌کرد. هشداری که داماد مرحوم مصباح از قول وی نقل کرده و در سخنان اواخر عمر آن مرحوم نیز به چشم می‌خورد، ابراز نگرانی از گرایش برخی حوزویان به نقش‌آفرینی کمتر در امر سیاسی است. از نگاه مرحوم مصباح، این پدیده می‌تواند به کاهش کارکرد دین در اجتماع و انزوای آن منجر شود. مرحوم آیت‌الله محمد یزدی؛ رییس پیشین جامعه مدرسین نیز در اواخر عمر خود چندین بار نسبت به سکوت سیاسی برخی مراجع هشدار داده و از آنها خواسته بود از نظام حمایت کنند. @rawinews
🌐در سوگ رکن دین‌داری و اخلاق پایتخت راوی : اخبار مرگ‌های کرونایی آن‌قدر پیاپی و زیاد است که فرصتی برای سوگواری و شناخت رفتگان نمی‌گذارد. ساعاتی قبل اعلام شد که آیت‌الله سیدمحمد ضیاءآبادی؛ عالم مشهور و محبوب تهران نیز در پی ابتلا به بیماری کرونا در سن ۹۲ سالگی به ملکوت اعلی پیوسته است. مرحوم ضیاءآبادی که متولد ضیاءآباد قزوین بود، در حوزه‌های قزوین و قم نزد استادان بزرگی چون علامه سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، آیت‌الله‌العظمی بروجردی، امام خمینی و آیت‌الله سلطانی طباطبایی شاگردی کرد و با شرکت در جلسات تفسیر علامه طباطبایی به تفسیر قرآن علاقه‌مند شد. وی پس از رحلت سید بروجردی از قم به تهران نقل مکان کرد و نیم قرن در پایتخت به برپایی جلسات وعظ و تفسیر همت گماشت. وی همچنین از استادان دوره‌های مقدمات و سطح عالی در حوزه علمیه تهران بود. سال‌ها فعالیت دینی در مسجد ولی‌عصر محله حشمت‌الدوله و سپس مسجد علی بن موسی الرضا(ع) در خیابان قادری و حدود ۱۵ سال سخنرانی و تدریس در مسجد علی بن الحسین(ع) دربند مورد اقبال عموم؛ خصوصا نوجوانان و جوانان بود. دستاورد این جلسات، تدوین و انتشار مجلدات مختلف تفسیر و جزوات صفیر هدایت، صفیر ولایت و صفیر سعادت و کتاب‌هایی چون «در جستجوی علم دین»، «شبیه عرفان و شریک شیطان»، «جامعه قرآنی؛ رسالت‌ها و مسؤولیت‌ها» است. پاسخگویی به نیازهای جامعه از متن کتاب و سنت و آمیختگی با بیان و قلمی روان؛ شیوه و سلوک گفتاری و نوشتاری آن عالم متخلق بود. دوری از تنش‌های روزمره سیاسی، زندگی ساده و دسترسی آسان اقشار مختلف مردم به ایشان که در محیط مسجد و منزل در قالب دیدارهای عمومی در روز عید غدیر، مجالس مداوم روضه خانگی و حضور در مراسم روضه و ترحیم اشخاص هم‌محله تجلی می‌یافت، نمونه بارزی از صمیمیت و فروتنی و در یک کلام وقف خود برای مردم بود. پیکر این عالم وارسته و مردمی قرار است در روز ۲۲ بهمن در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شود. @rawinews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐خاطرات مسکو؛ از قوام تا قالیباف راوی : سفر پر حاشیه قالیباف به مسکو سرانجام پایان یافت. درست ۷۵ سال پیش؛ در اواخر بهمن ۱۳۲۴ احمد قوام؛ نخست‌وزیر وقت ایران نیز برای مذاکرات مهمی به مسکو رفت و با استالین دیدار کرد. حاصل این سفر تاریخی، خروج نیروهای نظامی شوروی از ایران و آزادی مناطق مختلف آذربایجان از دست نیروها و عوامل شوروی بود. محمدرضا شاه چند سال پس از این پیروزی تلاش کرد آن را به نام خود ثبت کند که قوام پاسخ قاطعی به وی داد. شاه هم خیلی زود تلافی کرد و با تله انداختن این سیاستمدار پیر ایرانی، او را در جریان وقایع ۳۰ تیر ۱۳۳۱ بدنام کرد. @rawinews
🌐 ترور رهبر طالبان راوی : برخی رسانه‌های افغانستان از قتل ملا هبت‌الله آخوندزاده در جریان یک انفجار در پاکستان خبر می‌دهند. ملا هبت‌الله ۶۰ ساله که پس از مرگ ملا عمر (اولین رهبر طالبان) و ترور ملا اختر منصور، به عنوان سومین رهبر طالبان انتخاب شده بود، در طول پنج سال رهبری بر گروه طالبان، آن را احیا کرد و موفق شد بار دیگر کنترل بخش‌های زیادی از افغانستان را به دست بگیرد. او همچنین آمریکا را وادار کرد که پای میز مذاکره بنشیند و موجودیت این گروه را به رسمیت بشناسد. هبت‌الله که استاد حدیث بود، در سال‌های حکومت طالبان بر افغانستان، منصب قاضی‌القضاتی را بر عهده داشت و چهره‌ای مذهبی شناخته می‌شد. ترور وی می‌تواند اوضاع افغانستان و منطقه را پیچیده‌تر کرده و طالبان را به داعش نزدیک کند. @rawinews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐رسانه‌ها خبر داده‌اند که آیت‌الله‌العظمی اسحاق فیاض؛ دومین مرجع مهم نجف به کرونا مبتلا شده، ولی حال عمومی او مساعد است. 📽در این کلیپ کوتاه نگاهی کرده‌ایم به اهمیت آقای فیاض. همچنین یادی کرده‌ایم از یک مجتهد مهم افغانستانی دیگر در دوره معاصر نجف @rawinews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐سوم اسفند امسال، صدمین سال ظهور رضاشاه در عرصه سیاسی ایران است. تبدیل رضاخان از درجه‌دار ارشد قزاق به پادشاه ایران، اثرات ماندگاری در تاریخ و فرهنگ ایران گذاشته است. با هم بخشی از فیلم‌های برجای‌مانده از پهلوی اول را مرور کنیم. @rawinews