eitaa logo
راوی
138 دنبال‌کننده
41 عکس
26 ویدیو
0 فایل
🌐مجموعه خبری راوی؛ ✍گزارشگر فرهنگ، سیاست و‌ اجتماع ارتباط با ما : @seyed_amir_861
مشاهده در ایتا
دانلود
🌐آیت‌الله سیستانی؛ ثبات در طوفان سیاست راوی : بسیاری از صاحب‌نظران علوم سیاسی معتقدند که هیچ وضعیت خوب و ایده‌آلی در سیاست وجود ندارد و سیاست، همیشه عرصه‌ انتخاب بین بد و بدتر است. ندانستن قواعد پیچیده‌ و چندلایه‌ این بازی باعث می‌شود در تحلیل مسائل دچار کج‌فهمی شویم. 🔻در روزهای اخیر که آیت‌الله‌ سیستانی آماج حملات و نقدهای برخی شخصیت‌ها و گروه‌های سیاسی قرار گرفته، بیانیه مهم دفتر وی نشان داد که او همان سلوک سیاسی همیشگی خود را پیش می‌برد و در عین آنکه نسبت به هرگونه سوءاستفاده از موقعیت مرجعیت هوشیار است، اما به دلایل متعدد می‌کوشد به نظارت بر امور عراق و بهبود وضعیت مردم این کشور اکتفا کند. سال گذشته نیز آقای سیستانی از سوی طیف دیگری از سیاسیون ایرانی متهم می‌شد که چرا همزمان از حضور نظامی ایران و آمریکا در عراق انتقاد می‌کند. در آن روزها نیز واضح بود که زعیم نجف، سیاست همیشگی خود را پیش می‌برد و آرامش و ثبات عراق در اولویت تصمیمات سیاسی اوست. این انتظار که «مراجع اگر در هر زمینه‌ای دخالت کنند راهگشا و ثمربخش خواهد بود»، مثال‌های نقض متعددی دارد. به راحتی با یک جستجوی اینترنتی می‌توان به انبوه انتقادها و هشدارهای مراجع علیه جریمه دیرکرد وام‌های بانکی اشاره کرد که هیچ‌گاه مورد توجه مسؤولان اقتصادی قرار نگرفته است. آنها سیاست‌های خود را به واسطه نظر مثبت شورای نگهبان و دیگر نهادهای مهم حاکمیتی، مشروع می‌دانند و از همین رو شاهدیم که هر از چندی، یکی از مراجع نسبت به این مسأله معترض می‌شود و مورد بی‌اعتنایی قرار می‌گیرد. همچنین به خوبی می‌دانیم که برخی فقهای عظام با هرگونه موسیقی مخالفند و آن را اساسا نامشروع می‌دانند، ولی این فتوای صریح نیز هیچ‌گاه مورد عمل نهادهای رسمی قرار نگرفته است. سال گذشته نیز شاهد بودیم که یکی از مراجع بزرگ قم با افزایش قیمت بنزین مخالفت کرد و اعتنایی به بیانیه‌ اعتراض‌آمیزش نشد. بنابر این انتظار بیهوده‌ای است که از یک مرجع مقیم عراق که تمام تلاش خود را مصروف وضعیت عراق کرده و توانی بیش از این در خود نمی‌بیند، بخواهیم که در یک پرونده حساس امنیتی و جنجال‌برانگیز داخل ایران دخالت کرده و بدون اشراف به جوانب پیدا و پنهان آن، سرمایه اجتماعی خود را بیهوده خرج کند. خوب می‌دانیم که فرد اعدام‌شده هیچ‌گاه مقبولیتی در اصحاب حرفه‌ای رسانه نداشت و نوع فعالیت او همواره مورد انتقاد اغلب روزنامه‌نگاران بود. با این حال در بیانیه دفتر آقای سیستانی بر این نکته تأکید شده که بارها از مقامات جمهوری اسلامی توضیح خواسته‌اند تا نحوه دستگیری روح‌الله زم مشخص شود و حتی نماینده تام‌الاختیار آقای سیستانی در ایران به همین منظور در هفته‌های پیش از اعدام زم با رییس قوه قضائیه دیدار کرده است. 🔺آقای سیستانی چند سال پیش در دیداری که سال 90 با شیخ مسیح مهاجری؛ مدیر مسؤول روزنامه جمهوری اسلامی داشت، صریحا تکلیف خود را با مسائل داخلی ایران روشن کرده و گفته است: «من بنای دخالت در ایران را ندارم. ایران مهندسی شده است و سرمهندس هم دارد و من نباید دخالت کنم. شما که گفتید سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست، چطور می‌توانید اینها را از همدیگر جدا کنید؟ همان‌ آقای بهشتی که شما با ایشان رفیق بودید،‌ قانون اساسی را تدوین کرده و آن را طوری ترتیب داده که برای مرجع فقط مسائل غسل و طهارت باقی مانده و بقیه چیزها مربوط به حکومت است. بنابراین، ما چه بگوییم؟! ما نمی‌توانیم در ایران دخالت کنیم، وقتش را هم نداریم. کار مرجعیت و عراق و بحرین و خواندن آن‌همه مطالب، زیاد است و دیگر وقتی باقی نمی‌گذارد که به این چیزها برسیم». پیگیری‌های یک ساله دفتر و نماینده آقای سیستانی برای روشن شدن نحوه دستگیری زم نشان می‌دهد که آقای سیستانی نه تنها قصد دخالت در امور سیاسی ایران را ندارد، بلکه هرگونه بهره‌برداری از نام و موقعیت خود برای دستگیری زم را نیز منافی سیاست همیشگی خود می‌داند و نفیا و اثباتا در چنین اموری مداخله نمی‌کند. به نظر می‌رسد این نه یک استراتژی و راهبرد، بلکه یک تاکتیک و راهکار است که ایشان بر اساس امکانات و توانایی‌های محدود خود و ملاحظه ساختار سیاسی حاکم بر ایران برگزیده است. می‌توان با چنین راهکاری مخالف بود، اما جوسازی و تحمیل راهکارهای دیگر بر ایشان نیز سود سیاسی خاصی ندارد و تلاش‌های مثبت آقای سیستانی در ایجاد ثبات در عراق بحران‌زده را دچار چالش و حاشیه می‌کند. شاید این راهکار، ایده‌آل نباشد، ولی امر سیاسی غالبا به معنای انتخاب بین خوب و بد نیست و ما طبق امکانات خود مجبوریم بین بد و بدتر را برگزینیم و همراهی اغلب عقلا و مردم عراق با روش آقای سیستانی نشان می‌دهد که او راه درست‌تری را برگزیده است. @rawinews
🌐آخوندزاده راوی : آخوند ملا محمدکاظم خراسانی؛ پیشوای دینی انقلاب مشروطیت (۱۲۹۰-۱۲۱۸ شمسی) چند پسر داشت که از علما و رجال مهم تاریخ معاصر محسوب می‌شوند؛ میرزا مهدی خراسانی، میرزا محمد آقازاده، میرزا احمد کفایی و سناتور حسن کفایی. خاندان آخوند که اکنون به اعتبار کتاب کفایة‌الاصول (اثر مهم آخوند در اصول فقه) به نام خانوادگی «کفایی» شهره‌اند، اغلب بر این باورند که آخوند و فرزندش میرزا محمد آقازاده در اثر مسمومیت به شهادت رسیده‌اند. میرزا احمد کفایی (۱۳۵۰-۱۲۶۱شمسی) از علمای شاخص حوزه مشهد در دهه‌های سی و چهل بود. گفته می‌شود که میرزا محمد تقی شیرازی (معروف به میرزای شیرازی دوم) رهبر جنبش ضد اشغالگری ۱۹۲۰ عراق به حدی او را امین می‌دانسته که مُهرش را به وی داده تا هر چه را صلاح می‌داند بنویسد و از طرف میرزا مُهر کند. از مهم‌ترین ویژگی‌های رفتار سیاسی میرزا احمد کفایی، مخالفت شدید وی با فعالیت حزب توده و گسترش مارکسیسم بود. او ده‌ها هیات مذهبی در خراسان تشکیل داد تا بتواند از جذب جوانان به مارکسیسم جلوگیری کند. حتی در زمان رضاشاه که برپایی مجالس روضه علنی دشوار بود، او به صورت علنی مراسم روضه برگزار می‌کرد. روابط حسنه او با محمدرضا شاه نیز از خوف تقویت کمونیست‌ها بود. انقلابیون از این روابط حسنه خشمگین بودند و او را متهم به سازشکاری می‌کردند. مرحوم کفایی در پاسخ می‌گفت: «من چه حُسن ظنی به شاه دارم که این خانواده برادر مرا کشته‌اند؟! لیکن تجربه سیاسی بعد از حوادث شهریور ۱۳۲۰ به من ثابت کرد که در ایران هر وقت حکومت مرکزی تضعیف می‌شود، توده‌ای‌ها پر و بال می‌گیرند و با کمک‌های مالی و تبلیغی شوروی، ایمانی برای مردم ایران که مرکز تشیع و خانه اهل بیت(ع) است باقی نمی‌گذارند. من هم برای حفظ اعتقادات دینی مردم با اینها مماشات می‌کنم (عبدالرضا کفایی فرزند میرزا احمد؛ نقل از شفقنا، ۱۹ مرداد۹۵). مارکسیسم در آن دوران، دشمن مشترک پهلوی و قشر مذهبی جامعه بود. در اسناد ساواک نیز گزارشی از دیدار مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی با میرزا احمد کفایی آمده که آقای مرعشی از مرحوم کفایی می‌خواهد با اعتراضات مخالفان شاه همکاری و همراهی کند (آیت‌الله مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، ج۱، ص۲۱۵). حتی گزارش شده که جمعی از شاگردان امام خمینی در گعده‌ای با حضور ایشان، سخن از علمایی به میان می‌آورند که در وقایع ۱۵خرداد ۴۲ یا امام همراهی نکردند. یکی یکی آنها را نام می‌برند و از آنها انتقاد می‌کنند. امام هم سخنی نمی‌گفته است. تا اینکه صحبت از میرزا احمد کفایی می‌شود. در اینجا امام خمینی سکوت را شکسته و گفته است: «حساب آقای حاج میرزا احمد کفایی را از بقیه افرادی که با دربار ارتباط داشتند جدا کنید. ایشان بر اساس اجتهاد و تشخیص‌شان برای تقویت حوزه‌ها و رفع نیاز مردم با دربار مماشات می‌کنند و نه به جهت مصالح شخصی» (زندگی و زمانه آیت‌الله خامنه‌ای، ص۱۰۳). @rawinews
🌐چرا برکناری ترامپ در روزهای پایانی دولتش مهم است؟ راوی : اگرچه کمتر از ده روز به پایان دوره ریاست‌جمهوری ترامپ باقی مانده، ولی نمایندگان دموکرات و برخی جمهوری‌خواهان کنگره‌ آمریکا از طرح استیضاح دوباره‌ وی خبر داده‌اند؛‌ اتفاقی که در تاریخ ایالات متحده بی‌سابقه است؛ هرچند بعید است به سرانجام برسد. در لایحه‌ استیضاح مجدد ترامپ، وی به «تحریک به شورش» متهم شده است. ❓اما برکناری قانونی ترامپ در روزهای پایانی ریاست‌جمهوری‌اش چه اهمیتی دارد؟ پاسخ را باید در قانون اساسی آمریکا و نیز عزم ترامپ برای شرکت در انتخابات دوره آتی ریاست‌جمهوری جست. طبق ماده سوم اصل اول قانون اساسی آمریکا، اگر رییس‌جمهور در پی استیضاح و محاکمه در کنگره و سنا از کار برکنار شود، دیگر نخواهد توانست به هیچ منصب دولتی دست یابد. سال گذشته در جریان استیضاح ترامپ نوشتیم که تاکنون سه رییس‌جمهور آمریکا در کنگره و سنا استیضاح شده‌اند ولی سنا در هر سه بار مانع برکناری رییس‌جمهور شده است. بنابر این با توجه به اعلام صریح ترامپ برای شرکت در انتخابات چهار سال بعد، دموکرات‌ها و جمهوریخواهانی که از عملکرد عجیب او در جریان حمله خونین و مرگبار حامیانش به کنگره شوکه‌اند، می‌خواهند برای همیشه مانع از حضور مجدد ترامپ در قدرت شوند. آنها اکنون در حال فشار بر مایک پنس؛ معاون اول ترامپ هستند که با استفاده از اختیارات خود، ترامپ را برکنار کند. پنس تا پایان روز سه‌شنبه فرصت دارد. وی در وقایع شب حمله به کنگره، ضمن تایید پیروزی بایدن، در مقابل ترامپ قد علم کرد و گفته می‌شود که از آن شب، رابطه او با ترامپ قطع شده است. اما بعید است وی تن به خواسته دموکرات‌ها بدهد. البته انگیزه‌های دیگری نیز برای برکناری ترامپ وجود دارد: 🔺بعضی دموکرات‌ها معتقدند اگر هرچه سریع‌تر علیه ترامپ اقدامی صورت نگیرد، ممکن است جسارت ترامپ و هوادارانش علیه بایدن بیشتر شود. آنها همچنین نگرانند که ترامپ در این چند روز، جنگی در مناطق مختلف جهان آغاز کند و هزینه پایان آن را به گردن دولت بعدی بیاندازد. 🔻اعاده حیثیت از ساختار دموکراتیک آمریکا نیز می‌تواند از انگیزه‌های دیگر حامیان برکناری ترامپ باشد. حمله مرگبار به کنگره؛ شوکی بزرگ به یکی از دموکراتیک‌ترین و منسجم‌ترین نظام‌های سیاسی دنیا و اسباب مضحکه‌ای برای بسیاری از مخالفین ایالات متحده شده است. مخالفان ترامپ به دنبال آن هستند که او را تا ابد از مزایای این منصب یعنی دریافت حقوق ماهانه، کمک‌هزینه سفر و مسکن و از همه مهم‌تر شرکت دوباره در انتخابات و تصدی مناصب دولتی محروم کنند. 🔹با این حال آنها نمی‌توانند منکر پایگاه مردمی قابل توجه ترامپ شوند. ترامپ اکنون می‌تواند با استعفای زودهنگام، همچون نیکسون از استیضاح و تبعات آن خلاص شود. همچنین او می‌تواند با رأی نسبتا قابل توجهی که کسب کرده، از جمهوری‌خواهان انشعاب کرده و حزب جدیدی تأسیس کند که این اقدام نیز رخداد مهمی در تاریخ آمریکا خواهد شد. باید دید ترامپ چه نقشه‌ای برای روزهای آینده دارد. @rawinews
🌐شوکی به حال نزار روشنفکری دینی راوی : بار دیگر عبدالکریم سروش جنجال فکری گسترده‌ای برانگیخته است. بیش از دو دهه است که او را رأس جریان «روشنفکری دینی» می‌شناسند. حتی برخی از نواندیشان منتقد او معتقدند که او پایه‌گذار جریان «روشنفکری دینی» در ایران است و پیش از او ما با جریان «روشنفکری مذهبی» یا احیاگران و اصلاح‌گران دینی روبه‌رو بوده‌ایم. این سخن که به جدالی لفظی می‌ماند، نشانه‌ای از مرزبندی برخی از نوگرایان دینی با محصولات فکری سروش و شاگردان اوست. آنها از دو جهت با سروش مرزبندی می‌کنند؛ نخست آنکه او را در وضع نابسامان فرهنگی کنونی مؤثر و مقصر می‌دانند و توجیه‌های او بابت کارنامه‌اش در زمان عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی را نمی‌پذیرند. دیگر آنکه او را مسبب سرگشتگی معرفتی بخشی از نسل جوان و دانشجوی مذهبی دهه هفتاد و هشتاد می‌دانند و می‌گویند که سروش، همه تلاش‌های شریعتی برای گرایش جوانان به دین را با تشکیک‌ها و تردیدهای معرفتی‌اش در مخاطره افکند. سروش با فاصله‌گیری تدریجی از نظام سیاسی کشور کوشید جهت اول این مرزبندی را کمرنگ کند، ولی تشکیک‌های معرفتی‌اش را گسترش داد و باورهای مهم‌تر شیعی و حتی اسلامی را به نقد و چالش کشید. نسبت دادن محتوای قرآن به پیامبر اکرم(ص) و خواب‌نمایی قرآن، بی‌اعتبار دانستن تفسیر قرآن و جایگزینی روش مبهم «تعبیر قرآن» در سال‌های اخیر از پررنگ‌ترین تلاش‌های معرفتی شک‌آفرین او بوده است. اما تازه‌ترین سخنرانی او که به بررسی نسبت میان اسلام و قدرت اختصاص داشت، از سوی برخی تحلیل‌گران به «وداع روشنفکری دینی با دین» تفسیر شد و انتقادهای گسترده برخی دوستداران و یاران سروش را نیز برانگیخت. او در این سخنرانی با صراحت بی‌سابقه‌ای از تمایل اسلام به قدرت و خشونت سخن گفت و کوشید نشان دهد که جریان تصوف به تعدیل این تمایل همت گماشته است. محسن کدیور که همچون سروش از چهره‌های برجسته جریان روشنفکری دینی محسوب می‌شود، این بار نیز به نقد سروش پرداخت و نوشت که سروش متأثر از روایات اهل سنت به معرفی اسلام پرداخته و روایاتی که او برای خشونت‌زا بودن اسلام مورد استناد قرار می‌دهد فاقد اعتبار هستند. همچنین آیت‌الله سید محمد هاشمی؛ از علمای نزدیک به طیف اصلاح‌طلب نیز ضمن گلایه از سروش نوشت که وی «با همه امتیازات نسبی که دارد، موجب تعجب متعمقین در این‌گونه مسائل، و حیرت و سرگردانی افراد کم‌اطلاع» می‌شود. از نظر آقای هاشمی: «منهای محبت و عشق صوفیانه، قرآن کوچک‌ترین کوتاهی در این بُعد نداشته. چطور روا می‌دارید قرآنی که همه سُوَر آن، جز یکی، با رحمانیت و رحیمیت خداوند متعال آغاز می‌گردد اتهام خشونت به آن و رسولش بزنید؟!». مهراب صادق‌نیا؛ جامعه‌شناس حوزوی نیز ضمن نقل قولی از مصطفی ملکیان، سخنان سال‌های اخیر سروش را «پیامد دلباختگی سروش به صورت تاریخی دین» دانست. حسن انصاری؛ استاد مطالعات اسلامی در پرینستون نیز نوشت که سخنان اخیر سروش «بی‌تردید نه با تصویری که آیات قرآن از پیامبر ترسیم می‌کند سازگار است، نه با آنچه از سیره پیامبر و روایات صحیح و اصیل ادبیات سیره می‌شناسیم و نه با آنچه از وضعیت اجتماعی و رفتاری شبه جزیره در آستانه ظهور اسلام و اوضاع عرب». او نیز همچون دیگر منتقدان، سروش را متأثر از کتب تاریخی اهل سنت دانست. سروش در پاسخ به سیل انتقادات و اعتراضات دوستان خود کوشید با توضیح مختصری فضا را تعدیل کند: «من هرگز از خشونت سخن نگفتم. از قدرت سخن گفتم و از اینکه محمد(ص) سیاستمداری هدفدار و هوشمند و چالاک و کاردان و مقتدر بود و در مقابل کارشکنان کوتاه نمی‌آمد و از ابتدا هم گفت از سر بریدن و از جنگ پرهیز ندارد. او در چشم من یک عارف مسلح بود و یک جنبش دینی مسلحانه به راه انداخت و مؤسس قانون و اخلاق تازه‌ای بود و برای رسیدن به هدف که بسط توحید بود موانع را با قدرت از پیش پا برمی‌داشت. البته یک فرد مقتدر، صبور و آشتی‌جو و مشفق و رحیم و اهل مذاکره و مشاوره و معاهده هم می‌تواند باشد؛ چنان‌که بود. به قول ماکیاولی؛ پیامبران مسلح پیروز شدند و محمد[ص] چنین بود. به گمان من، سیره قطعی پیامبر بر این داوری صحه می‌نهد. من مطلقا به روایات مجعول و مجهول و موضوع و متروک و مدسوس تکیه نمی‌کنم. والله اعلم». این‌که سروش تاکنون هیچ اثر علمی در زمینه تاریخ اسلام تولید نکرده، ولی درباره «سیره قطعی پیامبر» داوری می‌کند، شاید برای جامعه‌ای که عادت به اظهارنظرهای غیر تخصصی کرده، چندان عجیب نباشد، ولی به نظر می‌رسد حرکت زیگزاگی او برای فرار از تبعات سخنان اولیه‌اش به یک عادت اخلاقی برای او بدل شده که مخاطبان و منتقدان را نیز بلاتکلیف و حیران می‌کند. @rawinews
🌐فاطمیه چرا عاشورایی شد؟/بازنشر راوی : سال ۱۳۷۹ بود که زمزمه سخنرانی مرحوم آیت‌الله سید محمدحسین فضل‌الله در قم غوغایی به‌پا کرد. روحانی برجسته ضداسرائیلی لبنان در خطبه نماز جمعه‌اش در بیروت با لحن طعنه‌آمیزی امکان عقلی «ضرب و جرح» و «شهادت» را درباره حضرت فاطمه زهرا(س) این‌گونه زیر سؤال برده بود: «مردم از شخصیت حضرت زهرا(س) غافل شده و به مسأله شکستن پهلو مشغول شده‌اند. این چیزی است که در عقل ما نمی‌گنجد. برخی از مردم می‌گویند سید به شکسته شدن پهلو ی زهرا اعتقاد ندارد و این از اصول دین است. بیاید کمی فکر کنیم. اگر به حضرت زهرا حمله کردند، نقش امام علی چه بود؟ امام علی ترسو بوده؟! شما همگی ازدواج کردید، اگر بر فرض کسی به همسرتان حمله کرد تا او را بکشد یا آسیب برساند سر جایت می‌نشینی و می‌گویی «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»؟! یا از همسرت دفاع می‌کنی؟ اگر دفاع نکنی مردم در مورد تو چه می‌گویند؟ ... آن‌طور که می‌گویند میخ زنگ زده بود. آیا این معقول است؟! برای من قانع‌کننده نیست. برای بسیاری از مردم فقط گریاندن مهم است و هر حدیث غیرعقلی را می‌پذیرند». این سخنان که در یک جمع عمومی و بدون بیان استدلال‌های علمی در تضعیف مستندات باوری که به اذعان خود فضل‌الله باور اغلب شیعیان است بیان شده بود، واکنش‌های تند مراجع قم را در پی داشت؛ گروهی به صدور بیانیه اکتفا کردند، گروهی به تألیف کتاب در نقد سخنان فضل‌الله پرداختند و مرحوم آیت‌الله‌العظمی تبریزی نیز دسته عزاداری خود را در قم به راه انداخت و آیات عظام صافی گلپایگانی، وحید خراسانی و مرحوم فاضل لنکرانی از وی تبعیت کردند. میرزای تبریزی همچنین خواهان عاشورایی شدن فاطمیه در سراسر کشور شد تا مانع از فراموش شدن ظلم‌‌های متعدد علیه دختر پیامبر شود. مرحوم فضل‌الله در واکنش به انتقادات گسترده علمای شیعه کتابی به نام «الزهراءالقُدوَة» نوشت و در صفحه 109 آن گفت که منکر شکستن پهلو، سقط جنین و شهادت حضرت زهرا(ع) نشده و صرفا پرسش‌هایی درباره سند و متن روایت‌های موجود مطرح کرده است. آقای فضل‌الله همچنین با اشاره به اینکه تشکیک وی کمتر از تشکیک شیخ مفید و شیخ محمد حسین کاشف‌الغطاء بوده، در صفحه 183 کتاب، معنای مرسوم درباره عبارت «الصدیقة الشهیدة» در حدیث امام کاظم(ع) را نپذیرفته و گفته بود که مراد از «شهید» در این روایت، نه «مقتول»، بلکه «گواه» است که مقامی برتر از شهید به معنای مقتول دارد. وی در سخنرانی‌های دیگرش نیز گفت که فقط خواهان تحقیق درباره صحت این روایات شده و آنها را انکار قطعی نکرده است. وی البته در همان ایام در زیارت زینبیه دمشق به آیت‌الله سید فاضل میلانی؛ اسلام‌شناس برجسته مقیم لندن گفته بود: «هر چه در روایات شهادت نگاه کردم آنها را ضعیف یافتم و سند محکمی برای این موضوع پیدا نکردم». و پاسخ شنیده بود: «اگر ملاک شما ضعف سند است، دستگاه مرجعیتی هم که شما در لبنان به هم زده‌اید، بند حدیث ضعیف عمر بن حنظله است». یکی از منابع مورد استناد آیت‌الله فضل‌الله کتاب «جنة المأوی» نوشته آیت‌الله محمدحسین کاشف‌الغطاء بود که در صفحه 63 هرگونه ضرب و جرح حضرت فاطمه را از نظر وجدانی و عقلی غیر قابل قبول دانسته است. نحوه استدلال فضل‌الله نیز همانند کاشف‌الغطاء بود و هر دو می‌گفتند امکان نداشته که چند روز پس از وفات پیامبر(ص) چنین رفتاری با دختر ایشان صورت گیرد. کاشف‌الغطاء به روحیه عربی استناد کرده که ضرب و جرح زنان را خلاف شأن مردانگی می‌دانسته‌اند و حتی یکی از منصوبان ابن‌زیاد در سال 61 هجری به این روحیه ملتزم بوده است. با این حال آیت‌الله شهید قاضی طباطبایی که بر کتاب استادش پاورقی زده است، در پاسخ به این استدلال استادش یادآوری کرده که علاوه بر وجود روایات فراوان و صحیح در منابع شیعه و برخی منابع اهل سنت که دلالت بر ضرب و جرح دارد، نمی‌توان به صرف اینکه در سخنان امام علی و حضرت فاطمه(ع) اشاره‌ای به ضرب و جرح نشده، انبوه روایات شیعه و سنی را انکار کرد، چرا که بسیاری از افراد بزرگ‌منش در رفتارهای اعتراضی خود گلایه‌های شخصی را مطرح نمی‌کنند. لذا امام علی و همسرشان نیز صرفا به غصب خلافت و مصادره فدک که جنبه مهم اجتماعی و عقیدتی داشت اشاره می‌کردند. به نظر می‌رسد که ایراد سید فاضل میلانی به سید فضل‌الله خدشه‌ای جدی است، چراکه اگر قرار باشد روایات تاریخی را با عقلانیت فردی و امروزی بسنجیم، نباید یک بام و دو هوا رفتار کنیم و در نتیجه مجبوریم بخش مهمی از میراث فرهنگی خود را کنار بگذاریم. تا زمانی که منتقدان ضرب و جرح و شهادت دختر پیامبر(س) استدلال‌های مشخص خود در تضعیف روایات را عرضه نکنند این جدال، بی‌ثمر و تفرقه‌افکن خواهد ماند، چرا که با روش استدلال آنها می‌شود حتی در فاجعه عاشورا و بسیاری از فجایع قطعی تاریخی نیز خدشه نمود. اینجاست که می‌توان منطق عاشورایی کردن فاطمیه را درک کرد. @rawinews
🌐بایدن و دموکراسی «شکننده» آمریکایی راوی : سرانجام پس از دو ماه و نیم کش و قوس بی‌سابقه، ترامپ از کاخ سفید رفت و حتی حاضر به شرکت در مراسم سوگند ریاست‌جمهوری جوزف بایدن نشد. او وعده داده که به قدرت برمی‌گردد و برخی رسانه‌ها از احتمال جدایی ترامپ از حزب جمهوری‌خواه و تأسیس یک حزب جدید خبر داده‌اند. چهره‌های شاخص جمهوری‌خواه آمریکا از جمله جرج بوش دوم، مایک پنس و کالین پاول از اعلام پیروزی بایدن دموکرات حمایت کرده و هم‌حزبی خود را تنها گذاشتند. شرکت بوش و پنس در مراسم تحلیف نشان داد که ترامپ راه دشواری برای جلب اعتماد جمهوری‌خواهان در پیش دارد. 🔺بایدن در اولین سخنرانی خود پس از ادای سوگند، کلمه مهمی گفت که کمتر مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت. او با اشاره به رفتارهای ترامپ و هوادارانش، از «شکننده» بودن دموکراسی سخن گفت. دو قرن پیش از آنکه دموکراسی آمریکایی با تجربه ترامپ مواجه شود و بایدن از شکنندگی دموکراسی در کشورش سخن بگوید، الکسی دو توکویل (Alexis de Tocqueville)؛ متفکر برجسته و اثرگذار فرانسوی در کتاب «دموکراسی در آمریکا» از «صخره‌های پراکنده و ویرانگر دموکراسی» سخن گفته بود (صفحه ۲۷۲ ترجمه مقدم مراغه‌ای). او که این اثر درخشان را در سی سالگی و پس از مأموریت پژوهشی به آمریکا نوشته بود، نسبت به هیجان‌های پست و حقیری که می‌تواند منجر به اغتشاش در یک جامعه دموکراتیک شود سخن گفته و هشدار داده بود که ساختار دموکراتیک قادر نیست برابری کامل را برای مردم تأمین کند و همین کاستی می‌تواند منجر به تحریک و هیجان و آشفتگی در مردم شود(همان، ص ۲۶۶). توکویل جوان همچنین نوشته بود که دموکراسی در مغلوب ساختن احساسات و خاموش کردن آتش نیازهای آنی همیشه دچار اشکال است و این مسأله در دموکراسی آمریکایی کاملا به چشم می‌خورد (همان، ص ۳۰۷). با این حال، توکویل بر این باور بود که آمریکایی‌ها به واسطه همین ساختار دموکراتیک، می‌توانند به خودشان فرصت بدهند و اشتباهات را جبران کنند (صص۳۰۸ و ۳۱۹). او معتقد بود که دموکراسی دارای معایبی ذاتی است که در اولین برخورد و فوری به چشم می‌آید، ولی امتیازات آن به مرور زمان آشکار می‌شود و دموکراسی آمریکایی‌ به خود زمان می‌دهد که این محاسن را آشکار کند. از نظر توکویل، منافع خصوصی مردم سبب می‌شود قدرت قانون افزایش یابد و دموکراسی از گردنه‌ها عبور کند(ص۳۳۱). اما نکته مهمی که توکویل به آن توجه کرده، «استبداد اکثریت» است که منجر به تشدید معایب دموکراسی می‌شود: هرچه قدرت و اختیارات اکثریت بیشتر شود، معایب ذاتی دموکراسی تشدید خواهد شد(ص۳۴۵). آنچه که تجربه ترامپ در تاریخ دموکراسی آمریکایی ثبت کرد، زیان‌های غیر قابل جبران قدرت و اختیارات منتخب اکثریت بود که دست‌کم در پاندمی کرونا به مرگ صدها هزار شهروند و بیکاری میلیون‌ها نفر انجامید. «شکنندگی دموکراسی آمریکایی» که امروز بایدن از آن سخن گفت، دو قرن پیش تحت عنوان «معایب ذاتی دموکراسی» «صخره‌های ویرانگر و پراکنده دموکراسی آمریکایی» مورد توجه توکویل قرار گرفته بود. او به نکته مهم دیگری نیز التفات داده بود که امروز آمریکایی‌ها بیش از هر زمانی به آن نیاز دارند: قانونمند کردن قدرت هر موجودی غیر خدا. او نوشته بود: «در نظر من، قدرت بدون قانون در هر حال ذاتا یک عامل مضر و نامطلوب است ... و به غیر از پروردگار، هیچ‌کس نمی‌تواند بی‌آنکه بیم خطری برود قدرت بی‌قانون به دست گیرد»(ص ۳۴۹). ساختار سیاسی آمریکا توانست با موفقیت نسبی، این مرحله را پشت سر گذاشته و «استبداد اکثریت» را مهار کند. این توفیق بی‌مدد محاسن ذاتی دموکراسی ممکن نبود و به گفته پوپر در کتاب «زندگی سراسر حل مسأله است» دموکراسی یعنی اینکه بتوان حاکمان را بدون خونریزی و از طریق صندوق رأی، از اریکه قدرت به زیر کشید و بدین‌گونه مانع از تکرار خطاهای آنان شد (صفحه ۱۵۸ ترجمه خواجویان). با این حال برای آنکه ساختار آمریکا مانع از تکرار تجربه تلخ ترامپ شود، باید اهرم‌ها و ابزارهای قانونی مهار و تحدید قدرت رهبر خود را بازنگری کرده و به سود مردم آمریکا و جهان ارتقا بخشد؛ همان نکته‌ مهمی که توکویل دو قرن پیش به آن التفات نشان داده بود. @rawinews
🌐هشدار علیه «نئو سکولاریسم حوزوی» راوی : حجت‌الاسلام محمدی عراقی؛ داماد مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی و مسؤول دفتر مقام معظم رهبری در قم در نخستین مجمع عمومی اساتید حوزه علمیه مشکات که در محل دفتر رهبری در قم برگزار شد گفته است: «در آیت الله مصباح نسبت به ظهور سکولاریسم نو در حوزه هشدار می دادند، تصریح کرد: این خطر همچنان جدی است و در سخنان رهبر انقلاب اسلامی هم این هشدار دیده می شود. یکی از مهمترین نگرانی های راهبردی های رهبر انقلاب اسلامی، وضعیت شهر قم است و آن را علنی کردند». مرحوم مصباح که سکولاریسم را بزرگ‌ترین دشمن اندیشه خود می‌دانست، اسفند ۹۷ در دیدار با فرزند مرحوم آیت‌الله هاشمی شاهرودی گفته بود: «متأسفانه برخی در حوزه علمیه همان حرفی را می‌زنند که تفکر سکولاریسم غرب می‌گوید و اسلام را در همین فقه و امور فردی خلاصه می‌کنند، در حالی که اسلام همه ابعاد زندگی بشر را فرا می‌گیرد». واژه «سکولاریسم» را که یک روزنامه‌نگار انگلیسی به نام جرج هولیوک از میانه قرن ۱۹ وارد ادبیات فلسفی و سیاسی کرده است، واژه‌ای مشکک و دارای مراتب مختلف می‌دانند و در طول قرن بیستم درباره معنا و دامنه آن و نیز نسبت آن با لائیتیسیته بین متفکران سیاسی، اختلافاتی وجود داشته است. برخی نیز آن را به دو گونه فلسفی و سیاسی تقسیم کرده و گفته‌اند سکولاریسم سیاسی تنها به معنای جدایی نهاد دین از نهاد حکومت است و با سکولاریسم فلسفی که متضمن الحاد و نادیده گرفتن دین است تفاوت بنیادین دارد. از آنچه که از سخنان مرحوم مصباح بر جای مانده می‌توان برداشت کرد که وی قول به کارکرد حداقلی دین را سکولاریسم می‌دانسته و خواهان کارکرد حداکثری دین در همه امور بوده است. از نتایج این تفکر آقای مصباح، تشکیل دفتر همکاری حوزه و دانشگاه برای مدیریت نحوه حضور روحانیون به عنوان استاد در دانشگاه‌های کشور بود. همچنین وی سکولاریسم را به معنای عدم دخالت مستقیم نهاد دین و روحانیون در امر سیاسی و ساختار قدرت می‌دانست و با رفتار سیاسی خود نیز همواره بر دخالت حداکثری روحانیت در مسائل سیاسی تأکید می‌کرد. هشداری که داماد مرحوم مصباح از قول وی نقل کرده و در سخنان اواخر عمر آن مرحوم نیز به چشم می‌خورد، ابراز نگرانی از گرایش برخی حوزویان به نقش‌آفرینی کمتر در امر سیاسی است. از نگاه مرحوم مصباح، این پدیده می‌تواند به کاهش کارکرد دین در اجتماع و انزوای آن منجر شود. مرحوم آیت‌الله محمد یزدی؛ رییس پیشین جامعه مدرسین نیز در اواخر عمر خود چندین بار نسبت به سکوت سیاسی برخی مراجع هشدار داده و از آنها خواسته بود از نظام حمایت کنند. @rawinews
🌐در سوگ رکن دین‌داری و اخلاق پایتخت راوی : اخبار مرگ‌های کرونایی آن‌قدر پیاپی و زیاد است که فرصتی برای سوگواری و شناخت رفتگان نمی‌گذارد. ساعاتی قبل اعلام شد که آیت‌الله سیدمحمد ضیاءآبادی؛ عالم مشهور و محبوب تهران نیز در پی ابتلا به بیماری کرونا در سن ۹۲ سالگی به ملکوت اعلی پیوسته است. مرحوم ضیاءآبادی که متولد ضیاءآباد قزوین بود، در حوزه‌های قزوین و قم نزد استادان بزرگی چون علامه سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، آیت‌الله‌العظمی بروجردی، امام خمینی و آیت‌الله سلطانی طباطبایی شاگردی کرد و با شرکت در جلسات تفسیر علامه طباطبایی به تفسیر قرآن علاقه‌مند شد. وی پس از رحلت سید بروجردی از قم به تهران نقل مکان کرد و نیم قرن در پایتخت به برپایی جلسات وعظ و تفسیر همت گماشت. وی همچنین از استادان دوره‌های مقدمات و سطح عالی در حوزه علمیه تهران بود. سال‌ها فعالیت دینی در مسجد ولی‌عصر محله حشمت‌الدوله و سپس مسجد علی بن موسی الرضا(ع) در خیابان قادری و حدود ۱۵ سال سخنرانی و تدریس در مسجد علی بن الحسین(ع) دربند مورد اقبال عموم؛ خصوصا نوجوانان و جوانان بود. دستاورد این جلسات، تدوین و انتشار مجلدات مختلف تفسیر و جزوات صفیر هدایت، صفیر ولایت و صفیر سعادت و کتاب‌هایی چون «در جستجوی علم دین»، «شبیه عرفان و شریک شیطان»، «جامعه قرآنی؛ رسالت‌ها و مسؤولیت‌ها» است. پاسخگویی به نیازهای جامعه از متن کتاب و سنت و آمیختگی با بیان و قلمی روان؛ شیوه و سلوک گفتاری و نوشتاری آن عالم متخلق بود. دوری از تنش‌های روزمره سیاسی، زندگی ساده و دسترسی آسان اقشار مختلف مردم به ایشان که در محیط مسجد و منزل در قالب دیدارهای عمومی در روز عید غدیر، مجالس مداوم روضه خانگی و حضور در مراسم روضه و ترحیم اشخاص هم‌محله تجلی می‌یافت، نمونه بارزی از صمیمیت و فروتنی و در یک کلام وقف خود برای مردم بود. پیکر این عالم وارسته و مردمی قرار است در روز ۲۲ بهمن در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شود. @rawinews
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌐خاطرات مسکو؛ از قوام تا قالیباف راوی : سفر پر حاشیه قالیباف به مسکو سرانجام پایان یافت. درست ۷۵ سال پیش؛ در اواخر بهمن ۱۳۲۴ احمد قوام؛ نخست‌وزیر وقت ایران نیز برای مذاکرات مهمی به مسکو رفت و با استالین دیدار کرد. حاصل این سفر تاریخی، خروج نیروهای نظامی شوروی از ایران و آزادی مناطق مختلف آذربایجان از دست نیروها و عوامل شوروی بود. محمدرضا شاه چند سال پس از این پیروزی تلاش کرد آن را به نام خود ثبت کند که قوام پاسخ قاطعی به وی داد. شاه هم خیلی زود تلافی کرد و با تله انداختن این سیاستمدار پیر ایرانی، او را در جریان وقایع ۳۰ تیر ۱۳۳۱ بدنام کرد. @rawinews
🌐 ترور رهبر طالبان راوی : برخی رسانه‌های افغانستان از قتل ملا هبت‌الله آخوندزاده در جریان یک انفجار در پاکستان خبر می‌دهند. ملا هبت‌الله ۶۰ ساله که پس از مرگ ملا عمر (اولین رهبر طالبان) و ترور ملا اختر منصور، به عنوان سومین رهبر طالبان انتخاب شده بود، در طول پنج سال رهبری بر گروه طالبان، آن را احیا کرد و موفق شد بار دیگر کنترل بخش‌های زیادی از افغانستان را به دست بگیرد. او همچنین آمریکا را وادار کرد که پای میز مذاکره بنشیند و موجودیت این گروه را به رسمیت بشناسد. هبت‌الله که استاد حدیث بود، در سال‌های حکومت طالبان بر افغانستان، منصب قاضی‌القضاتی را بر عهده داشت و چهره‌ای مذهبی شناخته می‌شد. ترور وی می‌تواند اوضاع افغانستان و منطقه را پیچیده‌تر کرده و طالبان را به داعش نزدیک کند. @rawinews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐رسانه‌ها خبر داده‌اند که آیت‌الله‌العظمی اسحاق فیاض؛ دومین مرجع مهم نجف به کرونا مبتلا شده، ولی حال عمومی او مساعد است. 📽در این کلیپ کوتاه نگاهی کرده‌ایم به اهمیت آقای فیاض. همچنین یادی کرده‌ایم از یک مجتهد مهم افغانستانی دیگر در دوره معاصر نجف @rawinews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐سوم اسفند امسال، صدمین سال ظهور رضاشاه در عرصه سیاسی ایران است. تبدیل رضاخان از درجه‌دار ارشد قزاق به پادشاه ایران، اثرات ماندگاری در تاریخ و فرهنگ ایران گذاشته است. با هم بخشی از فیلم‌های برجای‌مانده از پهلوی اول را مرور کنیم. @rawinews
🌐درد اسلام یا درد مسلمانان؟ راوی : فؤاد زکریا؛ فلسفه‌پژوه مصری که سال ۲۰۱۰ در سن ۸۲ سالگی درگذشت، در مباحث خود بیش از آنکه از اسلام سخن بگوید، از مسلمانان سخن می‌گفت. معتقد بود که مسلمانان و مردمانِ گوشت و پوست و خون‌دار، در پسِ نزاع‌های تئوریک قربانی می‌شوند. از این حیث هم به روشنفکران جهان اسلام نقد داشت و هم به روحانیون مسلمان اهل سنت. می‌گفت که نواندیشان وقتی کتابی می‌نویسند، ابتدا باید آن را زیست کرده باشند و جزئی از شخصیت خودشان شده باشد و سپس آن کتاب را به دیگران توصیه کنند. از همین منظر به روشنفکران عرب نقد می‌کرد که آنها به امور فردی خود توجه و اهتمام بیشتری دارند تا مشکلات مردم. می‌گفت گویا روشنفکران در دنیایی غیر از دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم به سر می‌برند و از درد مردم کمتر سراغ می‌گیرند (مصاحبه با مجله الثقافة الجامعة الاردنیة، ۱۹۸۳). وی به روحانیون اهل سنت هم می‌گفت که بسیاری از رفتارهای تروریستی به اسلام نسبت داده می‌شود، اما کمتر تلاشی در راه تکذیب آن صورت می‌پذیرد. روحانیون مسلمان سکوت می‌کنند و برای کشف دروغ‌ها و ادعاهای این دسته که به اسم اسلام دست به اقدامات تروریستی می‌زنند، اقدام خاصی نمی‌کنند. مردمی قربانی می‌شوند و به نامِ اسلام از پای در می‌آیند، اما روحانیون از انتساب آن به اسلام اعلان برائت نمی‌کنند. زکریا می‌گفت که اگر روحانیون به صراحت از این جماعت تبری می‌جستند و دامان اسلام را از این‌گونه اعمال مبرّا می‌دانستند، نگاه‌ها به جهان اسلام هم تغییر می‌کرد. فؤاد زکریا از همین منظر به نقد روشنفکران و روحانیون می‌پردازد و می‌گوید به جای اینکه از اعمال تروریستی که با جان انسان‌ها دست به گریبان است تبری بجویند، بر سر مسائل تفسیری و برداشت‌ها از دین با یکدیگر به جدال می‌پردازند. روشنفکران در نقد روحانیان برمی‌آیند و علما و روحانیان هم به جان روشنفکران افتاده‌اند. زکریا اشاره می‌کرد که در اوج ماجراهای تروریستی که انگشت اتهام را به جهان اسلام نشانه رفته بود، ماجرای تکفیر نصرحامد ابوزید ایجاد شد و تا مدت‌ها اعلامیه و بیانیه‌ها بر سر برداشت‌های او از دین بالا گرفته بود. در حالی که جان بسیاری از انسان‌ها با اعمال تروریستی در خطر بود (مصاحبه با الشرق الاوسط). دغدغه‌ها و تذکرهای فؤاد زکریا قابل تأمل است. وی اگرچه هجوم فرهنگی غرب را خرافه و غیر واقعی می‌پنداشت، اما به شدت با سلفی‌گری مرسوم در جهان عرب در ستیز بود. از نظر او؛ نزاع‌های فکری و اندیشه‌ای اگر اسباب غفلت از جان انسان‌ها گردد، کمتر ثمربخش خواهد بود؛ توصیه‌ای که هنوز هم روحانیون اهل سنت جهان اسلام باید جدی‌تر بگیرند. @rawinews
🌐نقطه عطف تاریخی؛ دفاع نجف از عدالت، کرامت و آزادی‌های اساسی انسان راوی : پاپ فرانسیس یکم؛ رهبر معنوی ۸۴ ساله بیش از یک میلیارد مسیحی کاتولیک امروز در نجف با آیت‌الله‌العظمی سیستانی؛ رهبر دینی ۹۱ ساله ده‌ها میلیون‌ شیعه دیدار و گفتگو کرد. اگرچه اصل این دیدار نیز بی‌سابقه و تاریخی است، اما سخنان آیت‌الله در این دیدار یک ساعته را باید نقطه عطفی در تاریخ مرجعیت شیعه محسوب کرد. آن‌گونه که در بیانیه دفتر آقای سیستانی آمده، این مرجع بزرگ شیعیان از «بی‌عدالتی، ستم، فقر، آزار دینی و فکری، سرکوب آزادی‌های اساسی و فقدان عدالت اجتماعی که کشورهای مختلف از آن رنج می‌برند» یاد کرده و «جنگ‌ها و اقدامات خشونت بار، محاصره اقتصادی و آوارگی» را از مشکلات مهم مردم جهان دانسته است. آقای سیستانی که در دو دهه اخیر، نقش مهمی در مهار خشونت و جنگ در عراق داشته است، از «رهبران بزرگ مذهبی و معنوی» خواسته که «برای جلوگیری از این فجایع» اقدام کنند و حکومت‌ها و قدرت‌های بزرگ را به «عقلانیت، کنار گذاشتن زبان جنگ و پرهیز از گسترش منافع شخصی به ضرر حقوق ملت‌ها» تشویق کنند و «زندگی کریمانه و آزادانه» را برای انسان‌ها به ارمغان بیاورند. سخنان و پیشینه خشونت‌ستیز آقای سیستانی در بیانیه رسمی واتیکان نیز مورد تأکید قرار گرفت. در این بیانیه که پس از دیدار امروز منتشر شد، آمده که پاپ فرانسیس به عراق رفته تا «از آیت‌الله سیستانی و جامعه شیعیان عراق بابت دفاع از آسیب‌پذیرترین و تحت آزارترین مردمان در دوره جنگ و خشونت و سختی‌های بی‌حساب سال‌های اخیر تشکر کند و همچنین سپاس فراوان خود را به آیت‌الله سیستانی ابراز کند که زندگی انسان را مقدس می‌داند و بر اهمیت اتحاد همه مردم عراق همواره تاکید داشته است». 🔺دفاع صریح مرجع اعلای شیعه از آزادی، عدالت و کرامت انسانی و محکوم کردن خشونت، جنگ و بی‌عدالتی جهانی، مؤلفه‌های مهمی هستند که اکنون باید به عنوان مرامنامه شیعیان جهان قلمداد و تثبیت شود؛ همان‌گونه که واتیکان نشان داد که از این مواضع پیشروانه استقبال می‌کند. این دیدار و این مواضع، تأثیر مهمی در تاریخ شیعه برجای خواهد گذاشت و می‌تواند آغازی بر جهانی شدن نگاه شیعی از اسلام و نفی ستیزه‌جویی‌های کور و بی‌حاصل برخی مسلمانان افراطی باشد. @rawinews
🌐آموزه‌های قرآنی از آیت‌الله مرتضی حائری یزدی راوی : آیت‌الله شیخ مرتضی حائری یزدی؛ فرزند مرحوم آیت‌الله‌العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی؛ مؤسس حوزه معاصر قم است که اسفند ۱۳۶۴ در سن ۶۹ سالگی درگذشت. وی فارغ از برخی فعالیت‌های سیاسی محدود، از مدرسین برجسته حوزوی بود و برخی تأملات قرآنی داشت که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. او می‌کوشید تا از برخی مفاهیم قرآنی سخن بگوید. 🔺رنج‌های عالم وی در خصوص ایمان و مسأله‌ رنج در این عالم با استناد به آیات قرآنی معتقد بود که این رنج‌ها صرفاً از جانب بشر بر خود او تحمیل می‌شود: «پدیدآورنده این عذاب‌ها و گرفتاری‌هایی که در دنیا بر ما وارد می‌شود مانند ناداری و نادانی خودمان می‌باشیم و هیچ‌کدام از سوی خداوند نیست، زیرا دنبال تحصیل زندگی و یا علم نرفته‌ایم و از بی‌چیزی و بی‌علمی رنج بسیار می‌بریم و لازمه خلقت بشر این است که او موجودی است دارای هوش، عقل و اختیار. باید خودش به اختیار خود امور مادی، معنوی، شخصی و اجتماعی خود را تأمین کند و اگر نکرد، رنج بردن از این فقدان‌ها و نارسایی‌ها نیز لازمه بشریت است. بنابراین آن شخصی که چنان خیالی را می‌کند، باید با ملاحظه این همه رنج‌های دنیایی که به دست خود فراهم آورده، احتمال بدهد که در آن عالم هم چنین باشد» (مقاله اصول اعتقادات، برهان‌های عقلی و قرآنی؛ مجله آفاق نور، ش ۱، ۱۳۸۴). 🔻استدلال‌ورزی؛ معجزه‌ پیامبر حائری یکی از معجزات پیامبر(ص) را در استدلال‌ورزی‌های قرآن می‌دانست. معتقد بود که «از معجزات، استدلال در قرآن کریم است که اگر اصل آن هم اعجاز نباشد از یک اُمیّ بزرگ‌شده در مرکزی دور از مباحث فلسفی، قطعاً معجزه است». وی سپس برخی از این استدلال‌های قرآنی را بیان می‌کرد. به عنوان نمونه در خصوص آیه «قل لو کان معه آلهة کما یقولون اذا لابتغوا الی ذی العرش سبیلا» (اسراء ۴۲) می‌گوید: «ظاهر این آیه در صدد ابطال عقیده به وجود خداوندان کوچکی است که درجه قدرت آنان محدود به حدودی است. ولی این وجه بطلان در خداوندِ متساوی از لحاظ شأن و رتبه و قدرت نیز می‌آید. زیرا کسی که در مرحله خدایی باشد، محال است که نداند یا احتمال ندهد خدای بزرگ یا متساوی دیگری باشد. برای اولین درجه عقل کافی است درک کند خدایی هست که قدرت محدود یا نامحدود دارد. معلوم است نه خدای بزرگ خبری از آنان دارد نه آنها از خدای بزرگ، وگرنه خدا می‌فرمود: از راه پیامبران خود. در صورتی که شمار بسیاری از پیامبران را که با حق متعال ارتباط داشته‌اند فرموده است ولی نامی از خداوندان فرضی دیگری نبرده است بلکه صریحاً نفی فرموده است و آن خدایان فرضی نیز خود را معرفی نکرده‌اند و اسمی از ارتباط با خدای دیگر نبرده‌اند. آیا این کوری و کری در این خدایانِ فرضی دلیل واضحی بر دروغ بودن اصل شرک و چند خدایی نیست؟» حائری سپس اشاره می‌کند که: «جدّاً این خود دلیل استواری است، بی‌احتیاج به مقدمات علمی و فلسفی. من ندیده‌ام که آثار فلسفی به این دلیل اشاره کرده باشند» (استدلال در قرآن، نشریه بینات، ش۹). 🔺انسان؛ خلیفه الهی یکی از مباحثی که حائری به آن توجه داشت بحث از خلیفه بودن انسان است. او در تمثیلی عنوان می‌کند: همان‌طوری که حق متعال قبل از خلقت و تولد هر فردی از افراد انسان، غذای مناسب آن را در بهترین ظرف‌ها که سینه مادر است آماده می‌کند و به وسیله محبت غیر قابل وصفی که در نهاد مادر قرار می‌دهد، مادر بچه خود را در آغوش خود می‌خواباند و با کمال مهربانی در بهترین جایگاه و نرم‌ترین بسترها که آغوش خود است، سینه در دهان طفل می‌گذارد. همین‌طور عنایت حق متعال ایجاب نموده که قبل از خلقت تمام افراد بشر، غذای معنوی آن به توسط خلیفةالله آماده گردد. اساس این نوع از تغذیه که علم به حقایق اشیاء است، به حسب ظاهر آیات مذکوره، متحقق و ثابت گردد. عجیب این است که پرچمدار این دانش خیره‌کننده و دریادار این دریای بیکران، یک فرد از همین نوع انسان است»(خلافت در قرآن، مجله گلستان قرآن، ش۷، اردیبهشت ۱۳۷۹). @rawinews
🌐نشست بی‌سابقه حدیث‌پژوهی راوی : امشب کاربران علاقمند به حیطه‌های مرتبط با مطالعات اسلامی، گفتگوی مجازی آیت‌الله سید احمد مددی؛ استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم با دو تن از اساتید برجسته غربی؛ پروفسور رابرت گلیو (استاد دانشگاه اگزتر) و پروفسور اندرو نیومن (استاد دانشگاه ادینبرا) را شاهد بودند. در این وبینار که به همت کالج اسلامی لندن برگزار شد، مباحثه‌ای درباره نظریه «تحلیل فهرستی» رقم خورد که استاد حوزه قم به ارائه نظرات خود پرداخت و پس از آن، آکادمسین‌ها مستقیماً پاسخ سؤالات خود را از ایشان جویا شدند. در ابتدای گفتگو، آیت‌الله مددی با توضیح درباره برخی مصطلحات علم‌الحدیث و تاریخ تدوین حدیث در اسلام و به ویژه در تشیع، گریزی به دو رهیافت مهم در حدیث‌پژوهی یعنی تحلیل رجالی و تحلیل فهرستی زد. به نظر ایشان، تحلیل رجالی به بررسی وضعیت دقیق وثاقت و ضعف راویان واقع در سلسله اسانید روایات می‌پردازد. به عنوان مکمل رهیافت نخست، تحلیل فهرستی می‌تواند اطلاعات بیشتری از شیوه‌های اعتبارسنجی نزد محدثان امامیه را در اختیار ما قرار دهد. در تحلیل فهرستی با شواهدی از مصادر متقدم در رجال و فهرست همچون رجال نجاشی و فهرست شیخ طوسی، بیان می‌شود که قدمای اصحاب بیش از آنکه به یک روایت و وضعیت رجالی راویان آن توجه کنند، اعتبار کتاب برایشان حائز اهمیت بوده است؛ بنابراین اگر به روایتی هرچند با سندی غیرمعتبر التفات به خرج می‌دادند، از اعتبار کتاب نشأت می‌گیرد. آیت‌الله مددی بر این باور است که نادیده گرفتن موازین اعتبار میراث حدیثی شیعه بر اساس مطالعه فهرستی و کتابشناختی سبب شد تا با پای‌گیری مکتب حله، بررسی رجالی جانشین روش مکمل خود شود و نظریه حجیت تعبدی خبر نیز تدریجاً استقرار یافت. آقای مددی به بحث اجازات کتب نیز پرداخت و اظهار داشت تمرکز بر مسأله کتاب‌های دارای نسخه‌های متعدد، ما را با برخی راویان آن کتاب‌ها همچون ابوسمینه محمد بن علی صیرفی آشنا می‌کند که ای‌بسا به لحاظ رجالی کنار نهاده می‌شوند، اما این کتاب را نقل کرده‌اند. بررسی‌ها نشان می‌دهد این راویان، صرفاً یک نقل‌کننده‌اند و دخل و تصرفی در کتاب نداشته‌اند. نتیجه آنکه مطالعه در سطح داده‌های رجالی بر پایه اکتفا به ثقه یا ضعیف بودن راویان، نمی‌تواند نمونه پیشین را توجیه کند. افزون بر آنکه توانایی تاریخ‌گذاری احادیث، کتاب‌ها و اجازات را می‌توان در سنت فهرستی جستجو کرد. این استاد حوزه البته تأکید کرد که ایده تحلیل فهرستی مورد توجه عالمان و محققان گذشته نیز قرار داشته است، اما در اینجا نظریه با شواهد و مباحث فراوان پخته‌تر شده و انسجام نسبی یافته است که با تعابیر مختص آقای مددی به نوعی این بحث را از ابداعات ایشان می‌توان تلقی کرد. پس از سخنان آیت‌الله مددی، پروفسور گلیو با قدردانی از حضور ایشان نخستین پرسش را درباره ظرفیت‌های واقعی کاربست تحلیل فهرستی در مطالعه احادیث امامیه مطرح کرد. برای او مبهم بود که چگونه می‌توان با این رویکرد، تشخیص داد که شیخ کلینی در تدوین کتاب الکافی دقیقاً از چه مصادر و منابعی استفاده کرده است. آقای مددی در پاسخ مؤکدا اذعان داشت که امروز دانش ما از تاریخ حدیث و مشخصات کتابشناختی مکتوبات حدیثی با همه محدودیت‌های جبران‌ناپذیر توسعه یافته است. در ضمن این رویکرد خود را از تحلیل رجالی و حتی سایر مطالعات بی‌نیاز نمی‌داند و نمی‌توان تصور کرد با همنشینی رجال و فهرست، تمام مشکلات و ابهامات حدیث مرتفع خواهد شد. همچنین آیت‌‌الله مددی تفکیک میان نگاه مورخ و نگاه فقیه در نظر گلیو را با تمایز میان رویکرد واقع‌گرایانه و حجیت‌گرایانه بازتعریف کرد و تذکر داد که تحلیل فهرستی این استعداد را دارد که فقه به کشف واقعیات تاریخی درباره روندها و رویه‌های اعتبارسنجی حدیث دست یابد. به عبارت دیگر ایشان ادعا کرد با استفاده از این قبیل ابزارها ما می‌توانیم تشخیص دهیم که در ذهن عالمان متقدم امامی همچون شیخ طوسی چه استنباطات و شیوه‌هایی وجود داشته است. به هر حال وبینار امشب که دو ساعت و نیم طول کشید، هرچند از مسائل کلی فراتر نرفت، ولی تجربه تبادل اطلاعات و دانش به ویژه با ایجاد تعامل سازنده میان پژوهشگران حوزوی و دانشگاهی می‌تواند فرصت بحث‌های بعدی در دانش‌های فقه، حدیث و کلام را فراهم سازد. @rawinews
🌐الهیات گشوده؛ رهیافت‌ها و ابهام‌ها راوی : فروردین ماه امسال ونسان برومر؛ دین‌پژوه نامدار اروپایی در ۹۰ سالگی درگذشت. او استاد گروه فلسفه دین در دانشگاه اتریخت هلند و از متفکرانی بود که به بازاندیشی در امر الهی می‌پرداخت. برومر می‌کوشید تا ربط امر الهی با متون مقدس را مورد پژوهش قرار دهد. او به ایران هم سفر کرده بود و برخی آثارش از جمله «هنگام نیایش چه می‌کنیم؟» و «سخن گفتن درباره خدایی متشخص» به فارسی ترجمه شده است. برومر به نحله‌ای از الهیات مسیحیت تعلق داشت که آن را «الهیات گشوده» می‌نامند. در این رویکردِ الهیاتی، متفکران می‌کوشند تا متن دینی را از صرفِ تفسیرهای یونانی‌زده خارج کنند. آنها می‌کوشند تا امر الهی را به گونه‌ای تفسیر کنند که بیشترین انطباق را با ظواهر کتاب مقدس داشته باشد. برومر نیز همین منظومه فکری را دنبال می‌کرد. او می کوشید تا با بهره‌گیری از نظریات زبان‌شناسانه به فهم گزاره‌های دینی بپردازد. باور برومر این بود که زبانِ دین، زبانی استعاری است و در پسِ این استعاره، حقیقتی نهفته است، اما با رجوع به زبانِ دینی می‌توان یک الگوی مشخص را در مواجهه با متن دینی دریافت. به تعبیر وی، یک «کلان‌الگوهایی» در متن دینی قابل ردیابی است و می‌باید به آن توجه داشت. این کلان‌الگو، یک نظام منسجم از معرفت دینی را نشان می‌دهد که آن را «الهیاتِ سیستماتیک» نام می‌گذاشت. از نظر برومر در مواجهه با امر متعالی، به هر سیستم الهیاتی که روی بیاوریم، نمی‌توانیم تمامی جوانب امر را مکشوف کنیم. با این وجود می‌توان از ایده‌هایی سخن گفت که قابل تبعیت باشد. او معتقد بود که نظام الهیاتی می‌باید چند ویژگی عمده داشته باشد؛ از جمله اینکه با سنت سازگاری داشته باشد، یک‌سره پشت پا به آموزه‌های سنتی دینی نزند و در عین حال باید نظامی باشد که اقتضائاتِ عصر را هم پاسخ بگوید. همچنین یک نظام دینی، باید از انسجام فراگیری برخوردار باشد. وی همچنین بر این موضوع تاکید داشت که یک نظام الهیاتی می‌باید برای شخص، موجه و معتبر باشد و نیازهای او را پاسخ بگوید. با این مبانی، وی به این نتیجه رسید که خدای شخص‌وار، بیشتر می‌تواند این الگوها را مراعات کند. می گفت اگر چه می‌توان نواقصی در آن ایده یافت اما خدای شخص‌وار جامعیت بیشتری دارد. معتقد بود که این ایده با متن مقدس مسیحیت هم سازگاری بیشتری دارد. برومر معتقد بود که خدای شخص‌وار، راه گفتگوی بیشتری را میان انسان و امر الهی ایجاد می‌کند. برومر اگر چه دین را به عنوان یک موضوع برای تحقیق برگزیده بود، اما خود هم از ملتزمین به آئین پروتستان بود. او در حالی دیده از جهان فروبست که ایده‌هایش بعضا در ابهام بود و بسیاری از نقدها در این خصوص بی‌پاسخ ماند. @rawinews
🌐مناظره‌ای سرد اما جذاب راوی : چند روز پیش پوستر مناظره‌ای، توجه اهالی اندیشه را به خود جلب کرد؛ مناظره‌ای میان دو تن از برجسته‌ترین استادان علوم انسانی؛ عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان. بیش از شش هزار نفر در شبکه‌های مختلف اجتماعی حدود دو ساعت و نیم شنونده یا بیننده مناظره نه‌چندان چالشی دیشب بودند که در کلاب‌هاوس برگزار شد؛ اتفاق فرخنده‌ای که می‌تواند کمی از محتوای مبتذل یا سیاست‌زده شبکه‌های اجتماعی بکاهد. بحث از مناظره گویا با نام عبدالکریم سروش عجین شده است. وی در بهار سال شصت در کنار مرحوم استاد مصباح یزدی نشست و به مناظره تلویزیونی با مارکسیست‌ها پرداخت. اما او به مرور آرایی را طرح کرد که دیگر نشستن در مقابل آقای مصباح را می‌طلبید. او یک بار در ابتدای دهه هفتاد در قم با آقای مصباح مناظره کرده که متن آن را می‌توانید در اینجا بخوانید. با این حال فاصله‌گیری سروش از عقاید مرسوم بیشتر شد و همفکرانِ مرحوم مصباح یزدی بعدها در انتقادات خود به سروش بارها عنوان کردند که وی از مناظره پا پس می‌کشد. سروش اگر چه بعدها به مناظره‌ای کتبی با حضرات آیات جوادی آملی و جعفر سبحانی پرداخت. جریان روشنفکری دینی و پدرخوانده آن با انتقادهایی از طیف‌های غیر حوزوی نیز مواجه بود. سید حسین نصر، سید جواد طباطبایی و مصطفی ملکیان هم از منتقدان جریان فکری سروش محسوب می‌شوند. ملکیان اگر چه خود را زمانی به جریان نواندیشی دینی نزدیک می‌دید، اما از این نحله گذر کرده و آراء دیگری برگزیده است. مناظره ملکیان با سروش بر محور «روشنفکری و حقیقت» تنظیم شده بود. ملکیان سال هشتاد مقاله «تقریر حقیقت و تقلیل مرارت» را نوشته بود. موضع او در آن مقاله اینک به بحث گذاشته شده بود. وی در ابتدای این گفتگو به طرح موضع خود در آن مقاله پرداخت و مؤلفه‌هایی را برای روشنفکری و حقیقت برشمرد. وی همچون گذشته تصریح کرد که روشنفکر نباید به نقد قدرت حاکم اکتفا کند، بلکه نقد رفتارها و باورهای مردم نیز باید مطمح نظر روشنفکران باشد و نباید با گفتن اوصافی همچون «ملت شجاع و فداکار» از نقد مردم طفره برود. پس از این سروش به انتقادات و نکاتی پیرامون این موضوع پرداخت. او عنوان کرد که دو واژه «روشنفکر» و «حقیقت» دو مفهوم گسترده‌اند و ایضاح مفهومی آنها کار ساده‌ای نیست. وی همچنین از تنگ گرفتن دایره روشنفکری پرهیز داد و گفت که نمی‌توان این کلمه را به یک طیف محدود اطلاق کرد، بلکه می‌توان طبیبان، عالِمان، فیلسوفان و پرستاران را هم در این جرگه وارد کرد. او همچنین عنوان کرد که نمی‌توان روشنفکر را کاملاً فارغ از مکتب و نحله فکری تصویر کرد. هر روشنفکری لاجرم باورهایی دارد که ذیل یک مکتب قرار می‌گیرد. سروش همچنین گفت که در مواجهه با حقیقت باید دانست که اولاً ما حقیقتِ واحدی نداریم و ثانیاً این حقیقت با چه هزینه‌ای باید پرداخت شود. بیان برخی حقائق نیاز به هزینه‌های مالی، جانی و حیثیتیِ بسیاری دارد. او تصریح کرد که نمی‌توان هر کسی را که قادر به پرداخت این هزینه‌ها نیست از دایره روشنفکری خارج دانست. پدرخوانده جریان موسوم به «روشنفکری دینی» همچنین گفت که ما در دورانِ پست مدرن به سر می‌بریم. در این دوران بسیاری از حقایق پوشیده شده و مانند سابق در اختیار نیست. چرا که حقیقت ناپیدا شده است. پس از اتمام سخنان سروش، نوبت به ملکیان رسید تا در مقام پاسخ برآید. او گفت که تمامی اشکالات سروش را سابقاً در مقاله «عیب و هنر روشنفکری» پاسخ گفته است. وی در مواجهه با اشکالاتِ سروش به چند موضع وی پاسخ داد. او گفت که روشنفکر کسی است که در حیطه فرهنگ به فعالیت می‌پردازد. لذا طبیبان که به ابدان می‌پردازند از دایره روشنفکری خارجند. وی همچنین عنوان کرد که وقتی سخن از هزینه‌های روشنفکری به میان می‌آید، باید دانست که رسالتِ روشنفکری یک وظیفه حقوقی نیست، بلکه یک وظیفه اخلاقی است. نمی‌توان کسی را به اجبار به این سمت کشاند، اما هر که این مسؤولیت را پذیرفت، این هزینه‌ها را هم باید در نظر داشته باشد. وی همچنین در پاسخ به سروش که گفته بود هر متفکری ذیل یک مکتب فکری به ابراز نظر می‌پردازد، تأکید کرد که این سخنی صحیح است اما یک روشنفکر نباید هیچ نظر و ایده‌ای را مختومه بداند. روشنفکر هیچ موضعی را نباید موضعِ آخر تلقی کند. ملکیان در اواخر مناظره تصریح کرد که سروش را مؤثرترین روشنفکر پس از انقلاب می‌داند و قصد هیچ‌گونه بی‌ادبی به وی نداشته است. در ادامه گفتکو برخی حضار از جمله دکتر محمدمهدی مجاهدی و دکتر سروش دباغ پرسش‌هایی از طرفین گفتگو پرسیدند. مجاهدی تأکید کرد که روشنفکری باید ذیل اخلاق مدنی تجلی یابد که با تایید سروش و ملکیان مواجه شد. سروش دباغ (فرزند فلسفه‌خوانده سروش) نیز از ملکیان درباره شهودگرا بودن او پرسید که ملکیان تأیید کرد شهودگراست، ولی به خطاپذیری شهود فلسفی(Intuition) نیز باور دارد. @rawinews
🌐صبغه و سابقه یک تغییر فتوا درباره زنان راوی : خبر تغییر فتوای آیت‌الله‌العظمی شیخ اسحاق فیاض؛ از فقها و مراجع شاخص حوزه نجف درباره سن بلوغ دختران در فضای انتخاباتی ایران چندان به چشم نیامد. آیت‌الله فیاض که تقریرنویس برجسته جلسات درس مرحوم آیت‌الله‌العظمی خویی و یکی از چهار مرجع اصلی حوزه نجف در دو دهه اخیر به شمار می‌آید، اداره امور حوزوی این شهر را بر عهده دارد و تغییر فتوای او حائز اهمیت است؛ به‌ویژه آنکه حافظه تاریخی متدینان ایرانی به خاطر می‌آورد که بیش از دو دهه پیش نیز مرحوم آیت‌الله یوسف صانعی چنین فتوایی داد و همین فتوا در سال ۱۳۸۸ به عنوان یکی از دلایل بیانیه جامعه مدرسین مبنی بر خلع وی از مرجعیت مطرح شد. ❇️شیعه و سنی اختلاف نظرهایی درباره سن بلوغ دارند، ولی اغلب فقهای شیعه بر این باور بوده‌اند که دختران از سن ۹ سالگی قمری به سن بلوغ می‌رسند و باید وظایف شرعی خود را انجام دهند. استناد این فقها به روایات متعددی است که به عدد ۹ اشاره کرده‌اند. اما مرحوم آقای صانعی در اواخر دهه هفتاد به استناد روایتی که به «موثَّقه عمار ساباطی» شهرت دارد، فتوا داد که دختران در پایان ۱۳ سالگی قمری به بلوغ شرعی می‌رسند. این فتوا مورد استقبال نواندیشان قرار گرفت و نام شیخ یوسف صانعی را بیش از پیش بر زبان‌ها انداخت. هرچند مرحوم آیت‌الله‌العظمی تبریزی در درس خارج خود به نقد این فتوا پرداخت و آن را خلاف مذاق شریعت دانست. مرحوم آیت‌الله‌العظمی فاضل لنکرانی نیز در کتابش فتاوای شاذ آقای صانعی را با اتهام «تغییر پیاپی احکام خدا» مورد انتقاد شدید قرار داد. ✅اکنون آیت‌الله فیاض نیز چنین فتوایی داده و پایان ۱۳ سال قمری را سن تکلیف دختران اعلام کرده است. البته هم مرحوم صانعی و هم آقای فیاض تصریح کرده‌اند که اگر دختری قبل از ۱۳ سالگی علائم دیگر بلوغ را مشاهده کند بالغ شده است. مرحوم آقای صانعی یکی از مجلدات مجموعه «فقه و زندگی» را به ارائه ادله فتوای خود اختصاص داد، ولی هنوز گزارشی از ادله تغییر فتوای آیت‌الله فیاض منتشر نشده و مشخص نیست که ایشان فقط به روایت عمار ساباطی یا ابوحمزه ثمالی استناد کرده و یا ادله دیگری هم داشته است. این نخستین فتوای آیت‌الله فیاض درباره زنان نیست. وی حضور زنان در همه مناصب عالی‌رتبه سیاسی و دینی ، حتی تصدی رهبری حکومت را نیز جایز می‌شمارد و سال ۱۳۹۵ نیز در دیدار با آیت‌الله صادق لاریجانی؛ رییس وقت قوه قضائیه با اجبار حکومتی در امر حجاب زنان مخالفت کرده بود. به نظر می‌رسد با توجه به جایگاه فقهی ممتاز آقای فیاض، گرایش به فتوای بلوغ دختران در ۱۳ سالگی افزایش یابد. 📽فیلم کوتاه آشنایی با آیت‌الله‌العظمی فیاض @rawinews
🌐مرگ؛ تجربه‌ای که مثل هیچ تجربه‌ای نیست برنامه‌ای تلویزیونی محل چالش قرار گرفته است؛ «زندگی پس از زندگی» عنوان برنامه‌ای بود که درباره تجربیات نزدیک به مرگ سخن می‌گفت. این برنامه می‌کوشید افرادی را دعوت کند که تجربیات نزدیک به مرگ داشته‌اند. این تجربیات که NDE نامیده می‌شود، حالتی است که فرد، در حالتِ سکون و آرامش، اموری می‌بیند که نسبتی با دنیای مادی ندارد. 🔺اما اینکه این تجربیات تا چه میزان می‌تواند منطبق با آموزه‌های دینی باشد، محل سؤال و تردید واقع شده است. برخی همچون مهدی نساجی؛ عضو هیأت علمی دانشگاه بهشتی در نقد این‌گونه برنامه‌های تلویزیونی، آن را نحوه‌ای لیبرالیسم مذهبی می‌دانند؛ به این معنا که هر فرد، تجربیات شخصی خود را ملاک و معیار قرار می‌دهد و بدون استمداد از سخن عالِمان دینی، خود به میدان آمده و تجربیات خود از احوالِ نزدیک به مرگ را باز می‌گوید. در این حالت، فرد تجربیات عرفانی را نه از بزرگانی چون آیت‌الله بهجت، سید علی قاضی یا استاد حسن‌زاده آملی، بلکه از زبان مردم کوچه و بازار هم می‌شنود. در اینجا مردم هم با همان فهم و درک خود، در فهم دینی مشارکت می‌کنند. برخی منتقدان نیز معتقدند که این برنامه‌ها در تقابل با آیات و روایات بسیاری است که در خصوص مرگ و سکرات موت بیان شده است. همچنین بر این نکته تأکید می‌کنند که مرگ، تجربه‌ای کاملاً متفاوت است و قابل قیاس با هیچ تجربه‌ دیگری نیست. لذا تعمیم دادن آن با دیگر تجارب بشر، امری نامقبول است. 🔻در مقابل این نقدها، مدافعان برنامه نیز معتقدند که بیان تجربیات نزدیک به مرگ، به معنای هم‌ردیف بودن با تجربیات عارفان نیست. تجربیات عینی افراد، لزوماً به لیبرالیسم مذهبی نمی‌انجامد، بلکه صرفاً بازگوییِ تجربه‌ای است که فرد از سر گذرانده و میزان و مرتبه‌ آن می‌تواند با معیارهای دینی مورد سنجش قرار گیرد. آنها همچنین می‌گویند این‌گونه برنامه‌های تلویزیونی سبب آشنایی بیشتر مردم با مرگ می‌شود. محسن الویری؛ عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم معتقد است: «در شرایطی که نظام تبلیغ دینی ما ناتوان از توجه دادن مردم به مرگ و آخرت بوده است، یک برنامه پژوهشی توانسته با موفقیت فاصله بین این دو را بکاهد». در این نگاه گفته می‌شود که بعضاً سخن روحانیت با مخالفت یا بی‌تفاوتی از سوی جامعه مواجه می‌شود و این‌گونه برنامه‌ها که ظاهر علمی و تجربی دارد، می‌تواند مقوله‌ مرگ را بار دیگر مورد توجه قرار دهد. فارغ از نگرش‌های مذهبی و دینی، برخی به این تجربیات از دریچه‌ علمی نگریسته‌اند. آنها معتقدند که اندروفینی که در هنگام اضطراب در بدن ترشح می‌شود، می‌تواند موجب بروز NDE شود. این هرمون درد را کاهش داده و احساسات خوشایندی را افزایش می‌دهد. این حسِ خوشایند، تجربیات آرامش بخشی را برای فرد رقم می‌زند. تجربه بهره‌گیری از یافته‌های علمی مدرن برای اثبات گزاره‌های دینی که در نیمه دوم قرن بیستم رواج فراوانی داشت، نشان می‌دهد که باید در استفاده از این یافته‌ها محتاط بود و خطاپذیری و کاستی‌های جدی دانش تجربی را جدی گرفت تا دستاویزی برای تضعیف دینداری ملهم از این علم بشری نشود؛ به‌ویژه آنکه برخی از دارندگان تجربه NDE از نظر اخلاقی مورد تایید دین نیستند و پررنگ کردن تجربه آنان می‌تواند به معرفی الگوهای نامطلوب اخلاقی نیز منجر شود. @rawinews
🌐درگذشت مجتهد اول پایتخت آیت‌الله حاج شیخ محمدتقی شریعتمداری پس از مدتی بیماری، در سن ۸۷ سالگی دار فانی را وداع گفت. آقای شریعتمداری که مجتهد اول تهران در سال‌های اخیر محسوب می‌شد، شاگرد مجتهدان بزرگ تهران همچون آیات عظام سید احمد خوانساری، شیخ محمدتقی آملی و میرزا ابوالحسن شعرانی بود و آثاری همچون تقریرات شرح منظومه استاد مطهری، نسیم بهشت در شرح صحیفه سجادیه و تعلیقات بر شرح خطبه فدکیه علامه مجلسی تألیف کرده بود. وی را همچنین مهم‌ترین شاگرد جلسات درس فلسفه اسلامی استاد مطهری دانسته‌اند. این فقیه فقید سال‌ها در مدرسه مروی تهران به تدریس سطح عالی و درس خارج فقه و اصول اشتغال داشت و در مسجد دباغ‌خانه نیز به امامت جماعت و سخنرانی مشغول بود. @rawinews
🌐آیا نواندیشی دینی در حال پوست‌اندازی است؟ راوی : تحولات و تطورات فکری از اقتضائات انسانی است و نواندیشان دینی هم این تحولات را از سر گذرانده‌اند. چندی پیش عبدالکریم سروش، سخنانی تحت عنوان «دین و قدرت» را بیان کرد. او در این سخنانِ خود، ایده‌ای را طرح کرد که مخالفت‌های بسیاری در پی داشت. وی کوشیده بود تا پیامبر(ص) را فردی نشان دهد که با اِعمال قدرت اقدام به برخی اعمال کرده است. وی حتی بعضی خشونت‌ها را در رفتار پیامبر سراغ گرفته و آن را ناشی از انگاره‌ قدرت دانسته بود. این ایده سبب شد تا برخی، سروش را به چرخش از افکار گذشته منتسب کنند. اخیرا محمد مجتهد شبستری نیز اعلام کرده که ایده‌ «قرائت نبوی از جهان» را کنار گذاشته و رویکرد جدیدی برگزیده است. او گفته که: «در ایده‌ قرائت نبوی از جهان، دو مدعای تاریخی مسلّم گرفته شده بود: اول این‌ که تمامی متن فعلی قرآن از نگاه تاریخی، اثر یا آثارِ یک شخص بوده و او جهان را وحیانی قرائت کرده است. دوم این‌که آن شخص همانا حضرت محمد(ص) پیامبر اسلام است». شبستری ابتدا گفت که با مطالعات بیش‌تر دریافته‌ام که آن دو مدعای تاریخی هر دو با پژوهش‌های متأخر مورد تردید قرار گرفته‌است. وی سپس اذعان کرد که صداقت علمی ایجاب می‌کند آن عنوان را گرچه بسیار جذاب می‌نمود رها سازم. این سخنِ شبستری با واکنش‌هایی مواجه شد. حسن انصاری در کانال تلگرامی خود نوشت که پژوهش‌های جدید مخالفتی با این ندارد که پیامبر(ص) مخاطب وحی بوده است. وی سپس شبستری را به مناظره طلبید. انصاری سپس متنی تحت عنوان «پایان روشنفکری دینی» نوشت و در آنجا پرسید: «آیا شایسته است آقای محمد مجتهد شبستری که بعد از گذشت ده‌ها سال تأمل در قرآن و منابع دینی و قرائت‌های نبوی و هرمنوتیک دینی، اینک خود تازه در جریان این تردیدها قرار گرفته‌اند و التزام به آنها را صداقت علمی قلم برده‌اند همچنان خود را بخشی از جریان روشنفکری دینی قلمداد کنند؟ و اگر نمی‌کنند درست بفرمایند ما باید ایشان را و تأملاتِ سیال ایشان را در کدام دسته از انواع معرفت قرار دهیم؟». محسن کدیور؛ دیگر چهره برجسته جریان نواندیشی دینی هم گفت: «اگرچه پژوهش‌های تاریخی درباره قرآن را دنبال می‌کنم، اما تاکنون چنین پژوهشی نیافته‌ام که نبی را مخاطب وحی نداند و اساسِ آن را منکر شود». او سپس از شبستری خواست که اگر پژوهشی در این زمینه صورت گرفته، آن را معرفی کند. این درخواستِ کدیور سبب شد تا شبستری به تصحیح سخن خود برآید و در پیامی به کدیور بگوید که: «ایضاح‌خواهیِ شما موجب خیر شد. ظاهرا طرز بیان این‌جانب در متن پیشین نارسا بوده و موجب پاره‌ای از برداشت‌ها شده که منظور من نبوده است. صواب دیدم آن متن تصحیح شود تا ابهام‌ها برطرف گردد». وی سپس متن را این‌گونه تصحیح کرد: «من متوجه شدم که مطالعات تاریخی که تاکنون دربارۀ متن قرآن انجام شده، برای مطمئن شدن از آن دو مدعای تاریخی کافی نیستند». وی سپس عنوان کرد که آن‌چه از آن بحث‌ها برای من باقی می‌ماند همین است که بگویم ما می‌توانیم از متن فعلی قرآن «خوانش پدیدارشناسانه» و «خوانش روایی» داشته باشیم. مجتهد شبستری در خوانش پدیدارشناسانه از قرآن مدعی است که در قرآن، خبر داده می‌شود که جهان چگونه دیده می‌شود، نه اینکه جهان چگونه است. وی با نشان دادن برخی آیات قرآنی عنوان می‌کند که خوانش قرآن باید با این دیدگاه باشد که احکام شرعی قرآن، بر فهمی–تفسیری از واقعیات و روابط موجود اجتماعی جامعه حجاز مبتنی است؛ به این معنا که هدف آن، تفسیر واقعیات اجتماعی به صورتی است که با اراده خدا سازگار باشد. بر این اساس، صدور احکام به معنای وضع احکام برای همه جامعه‌ها و عصرها نیست. شبستری سپس عنوان می‌کند که در بینش قرآن از جهان، نبی اسلام یک مشارکت‌کننده بزرگ در قرائت توحیدی از جهان است و معنای مسلمانی در عصر حاضر، مشارکت در این قرائت توحیدی است. به تعبیرِ او: کارِ ما یک تفسیرگری دائمی است (مجتهد شبستری، خوانش پدیدار شناسانه از قرآن، وب‌سایت وی). در خوانش روایی از متن هم شبستری ادعا می‌کند که در آیاتِ قرآنی، توصیف به عمل نمی‌آید؛ بلکه از خدا روایت می‌شود. این افعال گوناگون خداست که هزارها بار در این آیات از آن سخن می‌رود و این کار، روایت است. سخن از این است که خداوند چنین و چنان کرد. این کنش‌های خداوند یک نقطه مقابل دارد و آن واکنش‌های انسان است. شبستری عنوان می‌کند که قرآن یک متن است و این متن، فهم‌نامه‌ای روایت‌گونه از فعالیت علی‌الاطلاق و دائما پیروز خداوند و مؤمنان و شکست دائمی انسان‌های متمرّد و معاند در تاریخ است (مجتهد شبستری، خوانش روایی از متن قرآن). @rawinews
🌐چگونه «ایران بزرگ» به آسانی سقوط کرد؟ راوی ، محمدحسین مصلایی: «هرگز تسخیر کشوری بزرگ به بهایی ارزان‌تر از این انجام نشده بود و کسانی که آن را عملی کردند، به هیچ وجه تصور نمی‌کردند بتوانند از عهده چنین کاری برآیند؛ و این‌که سرانجام، نظر به سهولت این کار، دست به آن زدند و هر چه در این راه پیش می‌رفتند، به سهولت آن بیشتر پی می‌بردند». یورش افغانان علیه صفویان و سقوط اصفهان؛ پایتخت آخرین امپراتوری ایران‌زمین، سرآغاز شکاف میان ما و کشورهای اروپایی است و درک تاریخ ایران بدون شناخت علل و پیامدهای این حادثه امری ناممکن می‌نماید؛ همان‌گونه که شناخت تاریخ مدرن اروپا بدون درک سقوط رم ناممکن است. به رغم این اهمیت، گزارش‌های تاریخی زیادی از این حادثه در دست نیست. تاریخ‌نویسان ایرانیِ آن دوره به منشی‌گری‌ روایات درباری مشغول بودند و در آثارشان چیزی فراتر از کلیشه‌های مشهور که خلاصه‌اش همان جمله‌ معروف «باد بی‌نیازی خداوند است که می‌وزد» پیدا نمی‌شود. در تبیین علل سقوط اصفهان هم وضع بهتر از این نیست و جز تکیه بر عوامل ناشناخته و غیرقابل توضیح از قبیل تقدیر، هیچ توضیح تاریخی و قابل‌فهم دیگری برای ارائه ندارند. اما هم‌زمان، یک راهب یسوعی به‌ نام یوداش تادوش کروسینسکی؛ از مبلغان مسیحی مقیم اصفهان، به رسم همه‌ مبلغان مذهبی به طور منظم گزارش‌های دقیق و جامعی از وقایع اصفهان و سقوط آن به سرپرست یسوعیان در فرانسه فرستاده است که مورد توجه‌‌ او قرار گرفته و برای انتشار در اختیار راهب دیگری به نام دُو سِرسو می‌گذارد و او نیز بر پایه‌ همین گزارش‌ها کتابی در دو مجلد با عنوان «تاریخ واپسین انقلاب ایران» به زبان فرانسه و در سال ۱۷۲۸؛ شش سال پس از سقوط اصفهان به چاپ می‌رساند که نزد اروپاییان بسیار مورد توجه قرار می‌گیرد. اهمیت‌ سقوط اصفهان برای اروپاییان از یک رو به عنوان سقوط یکی از نیروهای ائتلافی‌شان مقابل سلطان‌ عثمانی بود و از آن مهم‌تر به منزله‌ نمونه‌ انحطاط یکی از سه قدرت جهانی آن دوران در کنار اروپا و عثمانی، و برای اروپاییان که با آغاز دوره‌ «نوزایش» تأمل درباره‌ انحطاط امپراتوری رم از مباحث عمده‌ اندیشه‌ سیاسی‌شان بود بررسی این مورد را ضروری می‌کرد. سست‌عنصری و بی‌لیاقتی سلطان حسین و اختلاف و تفرقه در میان مردم و درباریان از عمده دلایلی است که کروسینسکی برای سقوط اصفهان قائل است. او معتقد است که خود دربار چنان آسیبی به خود زده بود که بزرگ‌ترین دشمنان هم نمی‌توانستند بزنند. همچنین به بیان فرایندی که اعلام مذهب رسمی در آغاز و در دوره‌ شکوفایی فرمان‌روایی صفویان به مثابه نقطه قوت برای نظام حکومتی ایران داشت و تبدیل آن به نقطه ضعفی جدّی می‌پردازد و این انگیزه‌ دینی شورش را تنها عاملی می‌داند که می‌توانست اتحاد میان تمام اقوام افغان به وجود آورد و آنان را به اطاعت کورکورانه از رهبر شورش وادار کند. در جایی از کتاب آمده است که پس از سه ماه محاصره اصفهان به دست مهاجمان افغان، قحطی و گرانی شدت گرفت و اهالی را پریشان‌حال کرد. «یک روز شاه از دولت‌خانه خود بیرون آمده گفت: ای غلامان من! چه می‌خواهید؟ جملگی به صدای بلند گفتند: شاه از رعیت خود بی‌خبر است و ما از قحطی و گرسنگی و گرانی مشرف به هلاکت رسیده‌ایم و دردمان درمان‌پذیر نیست». «تاریخ واپسین انقلاب ایران» در نخستین دهه‌های سده‌ هجدهم (عصر روشنگری) انتشار یافت؛ دوره‌ای که تدوین فلسفه‌ تاریخ به تازگی آغاز شده بود. خود گزارش کروسینسکی نیز با تکیه بر اندیشه تاریخی جدید نوشته شده و سرشار از تحلیل‌های اجتماعی، سیاسی و تاریخی است که بر پایه‌ گزارش‌های شاهدی عینی و بیگانه نسبت به هر دو طرف نوشته شده است که از نقاط قوت این رساله نسبت به انگشت‌شمار اشاره‌ تاریخ‌نویسان ایرانی به این واقعه به شمار می‌آید؛ اما به‌رغم اهمیتش تا کنون به فارسی ترجمه نشده است و چیزی که در زبان فارسی در دسترس است بازنویسی کوتاه‌شده‌ای از آن است که از صد صفحه تجاوز نمی‌کند. سید جواد طباطبایی که در «سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی» به بازنویسی این اثر تاریخی پرداخته، معتقد است که این رساله فراتر از یک گزارش کوتاه درباره یورش افغان‌ها و توضیح برخی علت‌های فروپاشی ایران در پایان عصر صفوی است ومی‌توان آن را رساله‌ای در اندیشه‌ سیاسی و سندی در تکوین تاریخ‌نویسی جدید دانست. @rawinews
🌐گامی به سوی اجتماعی‌شدن فلسفه اسلامی راوی : آیت‌الله دکتر مهدی حائری یزدی (1378-1302)؛ فرزند آیت‌الله‌العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه معاصر قم)، از شاگردان برجسته آیات عظام حجت، بروجردی، خمینی، سید احمد خوانساری و آشتیانی در فقه و اصول و فلسفه، منصوب دکتر مصدق به عنوان مجتهد جامع‌الشرایط در شورای عالی فرهنگ با معرفی آیت‌الله‌العظمی بروجردی، اولین سفیر ایران در واشنگتن پس از انقلاب، حائز درجه دکتری فلسفه تحلیلی از دانشگاه تورنتو، استاد فقه و فلسفه اسلامی در دانشگاه‌های آکسفورد، جورج‌تاون، میشیگان و مک‌گیل، مدرّس فلسفه اسلامی در حوزه علمیه قم و مدرسه سپهسالار و دانشگاه تهران و نویسنده کتاب‌های کاوش‌های عقل نظری، کاوش‌های عقل عملی و تقریرات درس خارج اصول آیت‌الله‌ بروجردی با عنوان «الحجة فی الفقه» است. خواهرزاده‌اش آیت‌الله دکتر سید مصطفی محقق داماد می‌گوید: «ایشان رمانی دارد به نام کودک اندلسی که سال 1317 شمسی و در 15 سالگی نوشته است. وقتی انسان می‌خواند، می‌بیند روحیه وطن‌دوستی در این رمان موج می‌زند. دومین قلم فارسی ایشان مقالاتی بود که علیه رضاخان نوشته بود. یک‌جا رضاخان گویا علیه قرآن کنایه زد و ایشان ناراحت شد و در روزنامه استوار سلسله مقالات بسیار زیبا و خوش‌قلمی را در دفاع از قرآن و حجاب نوشت. شهربانی قم این‌ها را مرتب کرد و برای فروغی فرستاد و برای او نوشتند که مهدی حائری فرزند عبدالکریم این‌ها را نوشته است. دست‌خط فروغی موجود است که: هیچ اقدامی نکنید و عکس‌العملی نشان ندهید». دکتر محقق درباره اندیشه سیاسی دکتر حائری گفته است: «ایشان با برهان، تئوری مالکیت مشاع را داشت و از آن به تئوری دولت نقب زد که به لحاظ حقوقی بسیار مهم است. یک بار شفاهاً گفتم مالکیت مشاع در حقوق خصوصی است. چگونه از حقوق خصوصی می‌خواهید به حقوق عمومی ببرید؟ ایشان جواب داد که بسیاری از مفاهیم و زمینه‌های مباحث حقوق خصوصی و عمومی مشترک‌اند». دکتر حسین نصر نیز در مقدمه کتاب «علم حضوری» مرحوم حائری، او را‌ نخستين‌ كسی دانسته که اشراف مستقیم و بی‌واسطه بر فلسفه اسلامی و غربی داشت و در هر دو وادی قلم زده است. دکتر حائری یزدی در جایی با اشاره به اهمیت قوه اجتهاد حوزوی در فلسفه‌ورزی خود نوشته: «موفق شدیم بعض از مسائلی را که فلاسفه ما به حلّ نهایی نرسانده‌اند در پرتو قوه قدسیه اجتهاد حل و فصل کنیم» (کاوش‌های عقل نظری، ص30-31). همچنین در جای دیگری گفته که «با اتکا به قوه قدسیه اجتهاد و عقل بسیط اجمالی که خلاّق تفاصیل است» توانسته «نظریه وحدت وجود منطقی» خود را در مقابل «وحدت وجود عرفانی»و در قالب «هرم هستی» عرضه کند. او تئوری «هرم هستی» را زیربنای تمام تئوری‌های دیگر خود در مباحث جهان‌شناسی، جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی، حقوق بشر، سیاست مُدُن و مباحث نفس می‌داند (هرم هستی، ص7-8). یکی از کاستی‌های مهم فلسفه صدرایی که در سخنرانی رهبری در جمع گروهی از طلاب و استادان مدرسه عالی وابسته به ایشان نیز مورد اشاره قرار گرفت، فقدان کاربست سیاسی و اجتماعی است. از مواضعی که می‌توان نشان داد آیت‌الله دکتر مهدی حائری حکمت متعالیه را با بازخوانی انتقادی به عرصه واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی وارد ساخته است، آنجاست که در تبیین معنای مستقلات عقلیه، به بحث عدالت اشاره کرده و می‌گوید: «عدالت خداوند در چند مرحله ظهور و تجلی پیدا می‌کند؛ یکی در مرحله تکالیف است، یعنی تکالیفی که باری‌تعالی برای مخلوقات خود وضع کرده نباید شاق و طاقت‌فرسا و ظالمانه باشد ... بلکه باید بر طبق موازین عدل و انصاف و موازنه میان قدرت و جامعه باشند و فواید آن‌ها به صورت فردی و جمعی نصیب مکلفان گردد. جای دیگری که عدالت خداوند ظهور و تجلی پیدا می‌کند، سیستم حکومت است. حکومتی که پیامبران بر اساس عدل به جوامع انسانی پیشنهاد کرده‌اند به خصوص پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) که خودشان رئیس حکومت بوده‌اند، عادلانه است و خود، چون شاهین این موازنه محسوب می‌شود، عادل است. به عبارت دیگر، در زمان ظهور حضرت رسول(ص) و ظهور اسلام که حکومت مطلقه عادله الهی ظهور و نمونه تاریخی پیدا کرده، هیچ ظلمی در آن نظام از آن جهت که نوعی نظام حکومتی است، لااقل تشریع و تأسیس نشده است و این خود تجلی و نشانه دیگری از عدل الهی است. رابطه این حکومت با شهروندان، یعنی مسلمانان و کفاری که در زیر پرچم و ذمه اسلام به سر می‌برند، بر اساس عدالت فردی و اجتماعی و آزادی‌های فردی و اجتماعی و فکری و مذهبی استوار بوده است. در این نظام، پلورالیسم سیاسی مورد تأیید و تأکید بوده، چون عدالت بنا بر مذهب عدلیه حقیقت و واقعیتی عقلانی است و به دستور شرع نیست» (کاوش‌های عقل عملی، ص137-138). 📸حضرات آیات سید ابوالفضل زنجانی، شیخ مرتضی و برادرش شیخ مهدی حائری یزدی 👈🏻یادداشت سال گذشته راوی درباره دکتر حائری یزدی را نیز در اینجا بخوانید. @rawinews .
🌐سن بلوغ دختران؛ پرسش مجتهد عربستانی و پاسخ مرجع افغانستانی راوی : تغییر فتوای آیت‌الله‌العظمی اسحاق فیاض؛ از مراجع تقلید نجف درباره سن بلوغ دختران بازتاب گسترده‌ای در محافل حوزوی و حتی رسانه‌های عمومی داشت. پیش‌تر در اینجا درباره این تغییر فتوا نوشته و گفته بودیم که هنوز ادله این تغییر فتوا اعلام نشده است. اکنون با گفتگوی مکتوب آیت‌الله‌العظمی فیاض با آیت‌الله سید منیر الخباز؛ فقیه عربستانی مقیم حوزه علمیه قم و از شاگردان آیت‌الله‌العظمی سیستانی درباره این تغییر فتوا، بخشی از ابهامات ماجرا روشن شده است. آقای خباز که مجتهد ۵۸ ساله متولد منطقه شیعه‌نشین قطیف در عربستان سعودی است و در حوزه‌های نجف و قم درس خوانده، در نامه‌ای به آیت‌الله فیاض یادآوری کرد که بیش از بیست روایت معتبر بر اشتراط ۹ سالگی در سن بلوغ دختران دلالت می‌کند و اجماع فقهای شیعه و حتی گزارش‌های دال بر برداشت اصحاب امامان معصوم(ع) بر همین سن تأکید دارد. وی سپس با اشاره به روایاتی که می‌تواند مستند فتوای آقای فیاض قرار گیرد، یادآور شده که فتوا به بلوغ در سن ۹ سالگی نه تنها موافق فتوای مشهور فقها و حتی موافق تفاسیر شیعه درباره آیه ۶ سوره نساء است، بلکه روایات دال بر بلوغ در ۱۲ یا ۱۳ سالگی مورد اقبال نخستین فقهای شیعه نیز قرار نگرفته و ما را فتوای فقهای اهل سنت نزدیک می‌کند که چنین روشی با مفاد مقبوله عمر بن حنظله منافات دارد. از نظر آقای خباز حتی اگر بگوییم میزان اعتبار و قوت روایات دال بر عدد ۹ با ۱۳ در مقایسه با همدیگر یکسان است، باز هم عدد ۹ را ترجیح باید داد چون قدر متیقن است و باید در چنین مواردی به کمترین عددی که بدان یقین داریم تمسک کرد و عدد بزرگ‌تر و افزون‌تر را که حاوی مقدار مشکوک است کنار گذاشت. بر خلاف آیت‌الله خباز که روایات محمد بن ابی‌عُمیر ازدی را حتی با مبنای آیت‌الله‌العظمی خویی دارای تمامیت سندی دانسته است، آیت‌الله‌العظمی فیاض در پاسخ مکتوبی که به آقای خباز داده، این دسته از روایات ابن ابی عمیر را از نظر سندی نپذیرفته و گفته که آقای خویی هم معتقد بود ابن ابی عمیر بارها از افراد غیر ثقه نقل حدیث کرده است. آقای فیاض همچنین در دلالت روایات ابن ابی عمیر بر بلوغ دختران در ۹ سالگی نیز خدشه کرده و گفته که مراد روایت، سن رشد دختران بوده و نه سن بلوغ شرعی آنان. این مرجع برجسته شیعه در ادامه گفته که اجماع فقها به هیچ وجه حجت نیست و حتی به اجماع نخستین فقهای شیعه نیز نمی‌توان بها داد؛ چون اجماع باید به صورت متواتر یا هر طریق معتبری به زمان معصوم متصل شود که چنین امکانی وجود ندارد و هیچ تواتر لفظی و اجمالی نداریم. در پاسخ مکتوب آیت‌الله‌العظمی فیاض به آیت‌الله خباز تنها به نقد ادله اعتبار سن ۹ سالگی اکتفا شده و به ادله اعتبار ۱۳ سالگی پرداخته نشده است و انتظار می‌رود تجربه گفتگو بین این دو مجتهد افغانستانی و عربستانی درباره این موضوع مهم و جنجالی ادامه یابد. @rawinews