هیئتـــ رَیآحیـنالهُـ❤️ـدے
سلااااام دختر خانم ها 👋🏻 خوبین ؟خوشین؟ سلامتین؟؟؟😍🙌🏻 اومدم یه خبر فوق العاده هیجان انگیز بهتون بدم
سلام✨
بسیاری از شما پرسیده بودین که از چی عکس بگیرین و موضوع عکاسی چی باشه؟🤔
دخترای عزیزم شما میتونید با خلاقیت خودتون عکس های قشنگی😍 رو بگیرین و برای ما ارسال کنید 📮
⬅️برای مثال عکس📸 از تزیینات🎀🎏 و دیگر کارهایی که برای بزرگداشت عید غدیر انجام شده بگیرید و برای ما بفرستید.📨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍀﷽🍀
رمـان #بـــنده_نــفس_تا_بـــنــده_شــهــدا 🍃🌷
#پارت26
وسطای مسابقه امتیازها طوری بود
که من برنده مسابقه بودم
اومدم با پا بکوبم به کتف حریف
که اون با نامردی با مشت کوبید به چشمم
فقط فهمیدم چشمم جایی را نمیبینه
وقتی به هوش اومدم دیدم یه سرم به دستمه
و چشمم بسته شده
زینب پیشم بود
دکتر وارد اتاق شد
دکتر: چه کردی با خودت خانم معروفی
مگه نگفتم ضربه مساوی نابینایی
-دکتر بهش گفتم ب چشمم ضربه نزن
اما نامردی کرد
-من باید برم جنوب
دکتر:دختر خوب گرد وخاک برات سمه
-اما من باید برم جنوب
دکتر: تو چقدر لجبازی دختر
برو بیا کور شدی دست من نیستا
اسممو نوشتم 15روز دیگه میریم راهیان نور
کور بشم به درک
من باید برم جنوب ......
من منتظر رفتن به شلمچه بودم
اونجا محجبه شدم
اونجا حاج ابراهیم بهم نماز یاد
بالاحره رفتم شلمچه
با هق هق گفتم :کجایی داداش کجایی؟
خواهرت بهت احتیاج داره
یهو صدای حاج ابراهیم شنیدم
گفت : غصه چی رو میخوری ؟
نترس خواهرمن
سرمو به عقب برگردوندم واقعا خود حاجی بود
اومدم بلند بشم برم سمتش
بی هوش شدم
وقتی به هوش اومدم فقط مسئول کاروان کنارم بود
مسئول خواهران :حنانه جان خوبی؟
-نه
#ادامه_دارد ....
💕| @dokhtarane_booyesib
🍃| @booyesib_ir
*🍀﷽🍀
رمـان #بـــنده_نــفس_تا_بـــنــده_شــهــدا 🍃🌷
#پارت27
من منتظر رفتن به شلمچه بودم
اونجا محجبه شدم
اونجا حاج ابراهیم بهم نماز یاد
با هق هق گفتم :کجایی داداش کجایی؟
خواهرت بهت احتیاج داره
یهو صدای حاج ابراهیم شنیدم
گفت : غصه چی رو میخوری ؟
نترس خواهرمن
سرمو به عقب برگردوندم واقعا خود حاجی بود
اومدم بلند بشم برم سمتش
بی هوش شدم
وقتی به هوش اومدم فقط مسئول کاروان کنارم بود
مسئول خواهران :حنانه جان خوبی؟
-نه
مسئول خواهران : دکتر اینجا گفت بخاطر
چشمت باید بریم اهواز بیمارستان
یه ذره که بهتر شدی بگو اطلاع بدم با ماشین
بیان دنبالمون
من فقط گریه میکردم
بعد از نیم ساعت با همون خانم و دوتا آقا منو
بردن یه بیمارستان تو اهواز که مخصوص چشم بود
دکترا چندین بار چشمم معاینه کردند
بعد از 5-6ساعت گفتن
چشمش صحیح و سالمه
توراه گریه میکردم منو ببرید شلمچه
بالاخره دلشون سوخت رفتیم شلمچه
با گریه و زاری صدا میزدم : کجایی فرمانده
کجایی حاج ابراهیم همت
دوباره بی هوش شدم
خبر شفا گرفتنم از حاج ابراهیم همت مثل بمب ترکید
حنانه حاج ابراهیم همت را دیده بود
بازگشت من از راه پرگناه
بزرگترین معجزه شهداست.
شهید زنده است که منو از خواب غفلت بلندم میکنه
سفرمون تموم شد
اما با خودم عهد کردم برگشتم تهران حتما
درمورد حاجی تحقیق کنم
#ادامه_دارد .....
💕| @dokhtarane_booyesib
🍃| @booyesib_ir
#طنز_حلال
دوست دارم بشینم سر سفره 🍽
با غذام بازی کنم
بعد ازم بپرسن چی شده؟ 🧐
منم بگم هیچی و برم تو اتاقم 🚶🏻♀🚪
.
لامصب خیلی باکلاسه 😎
.
.
.
ولی نمیشه 😕
همیشه مث بز گشنمه 🐐😂😂🖐🏿
#عید_قربان #قربانی
☘| @dokhtarane_booyesib
🌻| @booyesib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری 📲
🗓 ۷ روز مانده تا #عید_غدیر ✨
امام علی علیه السلام فرمودند :
کسی که مؤمنان را در روز غدیر تکفل کند، نزد خدای متعال من ضامنش هستم که از کافر شدن و پریشان شدن در امان باشد.💫
🌈| @dokhtarane_booyesib
⚡️| @booyesib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#به_سبک_شهدا
🎞😭من نمیتونم شب بخوابم، چون دلم برای بابا تنگ میشه!
انسان از شنیدن این حرف دختر شهید صدرزاده دق کنه و بمیره رواست...
🕊| @dokhtarane_booyesib
🦋| @booyesib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍀﷽🍀
رمـان #بـــنده_نــفس_تا_بـــنــده_شــهــدا 🍃🌷
#پارت28 قسمت الف
دلم میخاست درمورد مردی که کلا زندگیمو عوض کرده بدونم ....
تو گوگل درموردش سرچ کردم ....
#زندگی_نامه_شهید_همت💐🌹
به روز 12 فروردین 1334 ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف و متدین بدنیا آمد. او در رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم كربلای معلّی و زیارت قبرسالارشهیدان و دیگر شهدای آن دیار شدند و مادر با تنفس شمیم روح بخش كربلا، عطر عاشورایی را به این امانت الهی دمید. درحالی که به تشخیص پزشکان در رحم مادرش فوت کرده بود به عنایت آقا امام حسین علیه السلام زنده شد .
محمد ابراهیم درسایه محبتهای پدر ومادر پاكدامن، وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصیلش از هوش واستعداد فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران دبستان و دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیلات تابستانی با كار وتلاش فراوان مخارج شخصی خود را برای تحصیل بدست میآورد و از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای میكرد. او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید: « هنگامی كه خسته از كار روزانه به خانه برمیگشتم، دیدن فرزندم تمامی خستگیها و مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم برایم بسیار تلخ و ناگوار بود. »
ادامه دارد...
💕| @dokhtarane_booyesib
🍃| @booyesib_ir