eitaa logo
"رازِپَـــــرۈاز"
1.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
67 فایل
ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
یك وصیټ دارم..🔖 • و آن عاشـق‌مـردم بودن است..؛ از این طـریق به می‌توان رسید💛 . 🌱 @Razeparvaz|🕊•
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
قرار هرشبـمون♥️ . عاشقاۍ مهدے بخۅنیم تا میلیوݧ‌ها دعا خوندھ بشہ🌿 . 🌙 🙂 @Razeparvaz|🕊•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسـم‌الله‌الرحمٰـن‌الرحیـم
IMG_20201125_095029_052.jpg
126.6K
••📿🕌•• ازلحاظ‌ࢪوحـۍ شدیداًنیازداࢪم ‌ࢪاھ‌برم‌توبین‌الحࢪمینت(:💛 💌 ✋🏻 @Razeparvaz|🕊•
•••🕊 فعالیـت امروز ڪانال متبرڪ به نام شـهید 🍃 تاریخ تولد: ۱۳۷۱/‌‌‌‌‌‌‌۰۴/‌‌۳۰ محل تولد: تهران تاریخ شهادت:۱۳۹۸/۱۰/‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌۱۳ محل شهادت: فرودگاه‌بغداد وضعیت تأهل: متاهل مزار شهید: شهر‌ری ۵صلوات♥️ @Razeparvaz|🕊•
●🖐🏻°•. علت اینکه در فقـه‌اسلـام در میـان حقـوق نامـی از حق‌آزادی‌نیست‌این‌نیسـت که در اسلـام به حـق‌آزادی معتقـد نیستند بلکـه آزادی را فوق حق می‌دانند ...👓 •○. 🌱 @Razeparvaz|🕊•
صدایٺـــــان مي کنم و مي دانم پاسخ مي دهید... از این مطمئنمـــــ❤️ زیرا من از خودمـــــ فارغ مي شوم وقتے بہ شما فڪر مي کنم♡ مي گویند شہـــــدا زندھ اند و من این را به وضوح لمس مي ڪنم...💫 🌷 ؏ @Razeparvaz‌|🕊•
•|🙆🏻‍♂°●. نیـازجامعـه‌ما امــروز‌ بـیش‌ازمهــربانے‌ڪردن نیــازمند‌ایثار اسـت..! • 🌱 @Razeparvaz|🕊•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°ای دخـتر و خـواهر ولایـت🖤 •♡• شهادت حضرت معصومه تسلیت باد'🏴' •♡‌‌• 🎤 📲 @Razeparvaz|🕊•
💡🔔 +به‌قول‌حاج‌حسین‌یکتا:🌱 دنیا‌دنیای‌تیپ‌زدنهـ ✨! فقط‌مهم‌اینه‌که تیپ‌میزنه‼️ شهدا‌یه‌جوری‌تیپ‌زدن‌که‌خدا‌نگاهشون‌کرد♥] امافقط‌یه‌چیزۍ☝️🏼 +اقا‌پسر‌الگوت‌بود‌حضرت‌علۍ(ع)🦋 هست ؟ همون‌امیرالمومنین‌که‌به‌دخترای‌جوان‌سلام نمیکرد🍃 مگه‌قرار‌نبود‌صحبت‌با‌نامحرم‌‌درحد‌ ضرورت‌باشه⁉️ پس‌این‌چت📲 کردنا‌و... چۍ‌میگه +دخترخانوم‌وارث‌ارثیه‌حضرت‌زهرا(س)💕 شما‌چیۍ❓ هست❓ خود‌حضرت‌فاطمہ‌جلوی‌یہ‌مرد‌کور‌حجابشو رعایت‌مۍکرد؛ چشمات‌قشنگه،صورتت‌زیباعه‌،‌میدونم‌ همه‌‌ی‌اینارو...🙂 ولی‌قرارنبود‌زیباییاتو‌بزاری‌برای‌هرکسۍ پس‌این‌پروفایل‌و‌ایناچۍمیگہ❓ جایی‌که‌با‌چندتا‌لمس‌صفحه‌ی‌گوشی‌کلی‌مرد میتونن‌ببیننش _قراربود باشیم . . . _قراربود باشیم . . . _قراربودراه ادامه بدیم. . _قراربودبرای مرام‌‌بزاریم🍃 . . . ولۍقرار‌نبود‌به‌مجازی بدیم . . . اومدیم‌تو‌صحنه‌ۍ‌جنگ‌دشمن‌💣تا کنیم،گفتیم‌جنگ‌نرمم ولی‌نرم‌نرم‌خودمون‌داریم‌وا‌میدیم🍂 @Razeparvaz |🕊•
●|💌°•. میگفت=)⇩ • امام‌رضـا کسیه ‌که‌ هرچی بخوای رو برات خیر میکنه حتی اگه خیر نباشه...!🙃 • 🌱 ♥️ @Razeparvaz|🕊•
•••📖 📚 تابستان بغداد از راه رسید.🌱 در یکی از همان روزهای گرم، درِ زندان باز شد و جوانی بلندقامت با مشت و لگد پرت شد داخل.😯👟 او سریع خودش را جمع و جور کرد و گوشه‌ای نشست. زیر لب چیزهایی می‌گفت؛ شاید بد و بیراه به زندانبان‌هایی که بیرون کتکش زده بودند.🤦🏻‍♂ بیست و پنج ساله به نظر می‌رسید؛ جذاب با چشمانی درشت و صورتی سبزه. لباس پلنگی ارتش عراق را به تن داشت که دکمه هایش در کتک کاری یکی در میان کنده شده بود. پیدا بود تحقیر شدن، آن هم جلوی ما، برایش گران تمام شده و غرور جوانی‌اش را جریحه‌دار کرده بود.😬 این را از آهی که کشید و لبخند تلخی که زد فهمیدم. گذاشتیم خشمش فروکش کند تا بعد برویم سراغش ببینیم کیست و چرا به زندان افتاده و آیا او هم مثل حاجی و گروهبان رضا با رژیم بعث مخالف است یا نیست!🤕 شب که شد، سید علی نورالدینی و حسین بهزادی رفتند پیشش. اول راه نمی‌داد؛ اما بالاخره نرم شد و با بچه‌ها حرف زد. صالح هم کم و بیش در ترجمه کمکشان می‌کرد؛ مثل همیشه، با رعایت احتیاط.💁🏻‍♂ آن جوان بلندقامت چند هفته‌ای در زندان ما ماند. در این مدت فهمیدیم اسمش عبدالنبی است و به دلیل کتک زدن افسر مافوقش و از آن مهم‌تر به جرم ارتباط با حزب الدعوه دستگیر شده و یکی دیگر از برادرانش در زندان مجاور به سر می‌برد.⛓ برخلاف حاجی و گروهبان رضا، که سُنّی بودند، عبدالنبی شیعه بود و می‌گفت در نوجوانی همراه خانواده‌اش برای زیارت حرم امام‌رضا(ع) به مشهد سفر کرده است.☹️🕌 آدرس و موقعیت هتلی را که در مشهد در آنجا اقامت کرده بودند هنوز به یاد داشت. محمود رعیت نژاد، که مشهدی بود، با نشانی هایی که عبدالنبی داد تأیید کرد که او واقعاً به مشهد سفر کرده است.👌 یک روز عبدالنبی فاش کرد که در خیابان‌های بغداد گاهی دیوارنویسی‌هایی علیه صدام و حزب بعث دیده می‌شود که بلافاصله بعثی‌ها پاکشان می‌کنند.😏 عبدالنبی ماجرای دیوارنویسی را با ایما و اشاره تعریف می‌کرد. او صحنه باخبر شدن بعثی‌ها و پاک کردن شعارها را به طور عملی نمایش می‌داد. 🖐🏼 صدای آژیر ماشین مأموران استخبارات را با دهان درمی‌آورد و سراسیمگی آنها را در پاک کردن دیوارنویسی‌ها با حرکات دست و بدن، بسیار زیبا، نمایش می‌داد. عبدالنبی، به رغم اتهام سنگینی که داشت، نترس و بی‌باک بود.😎به صراحت صدام را دشنام می داد و می‌گفت اگر دستش برسد، حتماً او را خواهد کشت!😌🔪 ..🖇 🖨 ❗️ @Razeparvaz|🖤•
•••📖 📚 روز دهم تیرماه سال 1361 شمسی مصادف بود با اولین روز از ماه مبارک رمضان سال 1413 قمری در عراق.📆 اقامتمان در زندان بغداد بیش از یک ماه طول کشیده بود و از لحاظ شرعی می‌توانستیم نمازمان را کامل بخوانیم و روزه بگیریم.🤠 موضوع را با صالح در میان گذاشتیم و او از عراقی‌ها خواست ناهار و شام ما را یک جا غروب تحویل بدهند تا با یکی افطار کنیم و با دیگری سحری بخوریم. عراقی ها قبول کردند.🤝 اما پیرمرد عرب وقتی متوجه شد تصمیم داریم در تیرماه بغداد و در آن زندان تنگ و دم کرده روزه بگیریم حسابی شاکی شد.😟 او بارها به صالح توصیه کرد که ما را از این تصمیم منصرف کند؛ اما صالح هیچ وقت مانع نشد. اولین روزه را گرفتیم؛ با سختی بسیار.😩 تشنگیْ کشنده و طاقت سوز بود. اما، به هرحال، با صدای شلیک توپ افطار همه چیز تمام شد و روزه‌مان را باز کردیم. در عراق، اعلام موعد افطار نه با اذان که با شلیک گلوله توپ است.😄 روزهای اول رمضان تا این توپ بخواهد شلیک بشود جان ما به لبمان می‌رسید!😫 پیرمرد عرب روزه نمی‌گرفت؛ اما بیشتر از ما برای فرارِسیدن موعد افطار لحظه شماری می‌کرد. هر روز، سه ساعت مانده به شلیک توپ افطار، شمارش معکوس را شروع می‌کرد و به منصور می گفت: «منصور، سه ساعت دیگه.»😀⏰ من بی‌اعلام پیرمرد هم می‌دانستم کی وقت اذان می‌شود. شعاع آفتاب که از پنجره زندان می‌افتاد روی دیوار، تا برسد کنار در زندان، مسیری دو ساعته را طی می‌کرد. وقتی آنجا، در آخرین ایستگاه خود، کاملاً بی‌رنگ میشد، از پشت پنجره صدای شلیک توپ افطار به گوش می‌رسید.🤩 این شعاع، که هر لحظه کم رنگ تر میشد، وقتی به نیمةه راه می‌رسید، پیرمرد دوباره به منصور می‌گفت: ««منصور، دو ساعت دیگه.»😇 هر چه به افطار نزدیک تر می‌شدیم اعلان های پیرمرد بیشتر میشد.😂 ـ منصور، یه ساعت دیگه!⏳ ـ منصور، نیم ساعت دیگه!🕰 ـ منصور، ربع ساعت دیگه.😁 و توپ افطار شلیک میشد تا پیرمرد با عشقی وصف ناشدنی بنشیند به تماشای افطار کردن منصور و دیگر بچه ها.🤓 روز سوم ماه رمضان، وقتی تقاضایمان از عراقی‌ها برای گرفتن یخ یا دست کم فلاکسی آب خنک بی‌پاسخ ماند، عباس پورخسروانی برای تهیه آب خنک افطار دست به کار شد. قوطی خالی شیر خشکی که افسر تهرانی زن کوزه به دوش را روی درش خلق کرده بود هنوز گوشه زندان بود. عباس ظهر که از دست شویی برمی‌گشت قوطی را پر از آب کرد و داخل زندان آورد.🧐 روکش یکی از بالش‌ها را پیچید دور قوطی آب و خیسش کرد و گذاشتش زیر پنکه. باد پنکه دایره های کوچکی روی سطح آب درست می‌کرد. به این ترتیب آب خنک افطارمان جور شد😍؛ گرچه به هر یک از ما یک استکان بیشتر نمی‌رسید و مجبور بودیم عطش را با آب سطلی فروبنشانیم که صالح از شیر آب پر می‌کرد.😅💧 ..🖇 🖨 ❗️ @Razeparvaz|🖤•
.•°😞|● شما را... در آغوش کشیده است ؟! یا شما قم را ... ! اولین‌فاطمه‌‌هستی‌‌که‌حرم‌دارشدی😭 •°○ 🏴 @Razeparvaz|🖤•
4_5904551619260854318.mp3
5.17M
• ●|چقـدر‌مـردم‌ایـن‌شهـر‌و‌ولـایی‌خـوبن..؛ نــه‌سرم‌را‌نشکستند‌و‌خدایی‌خوبن😭💔.. • 🎤 ! @Razeparvaz|🖤•
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
قرار هرشبـمون♥️ . عاشقاۍ مهدے بخۅنیم تا میلیوݧ‌ها دعا خوندھ بشہ🌿 . 🌙 🙂 @Razeparvaz|🖤•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسـم‌الله‌الرحمٰـن‌الرحیـم
✋🏻✨ . چهِ‌جذبه‌ایستــ درآغوش‌تُو،ڪه‌اینگونه ڪشانده‌اۍ‌بهِ‌تماشاجهانِ‌حیراݩ‌را  . 💔 . @Razeparvaz|🖤•
•••🕊 فعالیـت امروز ڪانال متبرڪ به نام شـهید 🍃 تاریخ تولد: ۱۳۴۶/‌‌‌‌‌‌‌۰۸/‌‌۰۴ محل تولد: قم تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۱۰/‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌۰۴ محل شهادت: شلمچه وضعیت تأهل: مجرد مزار شهید: گلزار‌شهدای‌علی‌بن‌جعفر ●| پس از ۱۶ سـال دوری؛ پیکر او صحیـح و سالـم به کشور بازمےگردد :).. ۵صلوات♥️ @Razeparvaz|🖤•
4_5906761886740777226.mp3
15.28M
خیلۍآرومـــه‌قلب‌پردرد بی‌بی‌معصومـــه‌(سلام‌‌اللّه‌علیها‌)...💔 🎤 🖐🏼 @Razeparvaz|🖤•
در تشییـع جنـازه من پرچـ🇺🇸ـم‌آمریکا را به آتـش بکشید تا مـردم بدانند . . . 🗣 مـن ضدآمریکایۍ👊🏻 و تابـع ولـایت فقیه هستم..!.🔥 🌱 @Razeparvaz|🖤•
🦋ヅ🦋: 🌱 مےفرمایند: اگر بی تفاوت باشیم☹️ و برای رفع گرفتاری ها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند🦠 دعا نکنیم آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود^^🖐🏻 . +حواسمون‌هست؟! 🌿| ؏ @Razeparvaz‌|🖤•