#محسنیه
#حضرت_محسن_شهادت
#احراق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
در کوچه چه محشر شده سادات ببخشند
اینگونه مقدّر شده سادات ببخشند
این روضۀ ناموسی و این قصۀ کوچه
تکرار مکرر شده سادات ببخشند
دیوار که تقصیر ندارد به گمانم
هر چه شده از در شده سادات ببخشند
مادر که زمین خورده و بابا که شکسته
ششماهه که پرپر شده سادات ببخشند
مظلومۀ دنیاست ولی قاتل زهرا
مظلومیِ حیدر شده سادات ببخشند
دل سوخت ازین غصه که بین همه تقسیم
ارثیّۀ مادر شده سادات ببخشند
ارثیّۀ پهلوی لگد خوردهء مادر
سهم علی اکبر شده سادات ببخشند
گهوارهء ششماهۀ زهرا به گمانم
وقف علی اصغر شده سادات ببخشند
سهمیّۀ رخسار کبودش به خرابه
تقدیم به دختر شده سادات ببخشند
البتّه رسیده است به او ارث ، اضافه
چشمی که مکدر شده شده سادات ببخشند
ظلمی که به زهرا شده ، تکرار به نوعی
با زینب مضطر شده سادات ببخشند
در شام خدا داند و زینب که به نیزه
با سنگ چه با سر شده سادات ببخشند
#مهدی_مقیمی
@raziolhossein
#امحسنیه
#احرق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
جمعیت آنطرف و این طرف در مادر
میشود در همه جا جوشن حیدر مادر
هیزم جمع شده،حمله لشکر،مادر
پاگرفته همه جا ناله ی مادر مادر
شعله بالا نرود! نا که ندارد اصلا
حوریه طاقت گرما که ندارد اصلا
درِ این خانه در عرش معلی ست نزن
خشت خشتش همه دلخوشی ماست نزن
اینکه لرزیده تنش آیت عظماست نزن
بی حیا پیش رویت حضرت زهراست نزن
زدی و زلزله در عالم بالا افتاد
بشکند پای تو که فاطمه از پا افتاد
کینه و بغص تو بی حد و عدد شد نامرد
حال مولا سراین فاجعه بدشد نامرد
سهم قدیسه این شهر لگد شد نامرد
هرکس آمد زروی فاطمه رد شد نامرد
سوره نور به شلاق ندارد عادت
یاس به میخ کج و داغ ندارد عادت
خانه وحی خراب است کجایی فضه
سوخته مادر آب است کجایی فضه
گل دگر نیست گلاب است کجایی فضه
دست حیدر به طناب است کجایی فضه
نکند روی زمین ماه بیفتد فورا
کمک فاطمه کن راه بیفتد فورا
سرّ مستور خدا بین گذر گفت علی
هی کتک خورد وبا درد کمر گفت علی
چقدر ناله کشید و چقدر گفت علی
بین این مردم بی عار اگر گفت علی
قصدش این است که از عشق حمایت بکند
هرچه دارد همه را خرج ولایت بکند
@raziolhossein
#محسنیه
#احراق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
خانه ای که شُده خاکِ سه امامش جبریل
خانه ای که نرسد بر سرِ بامش جبریل
خانه ای که به سویش بود قیامش جبریل
خانه ای که به درش بود سلامش جبریل
از درِ کهنه در بسته که خواهش می کرد
اهل آن را به در خانه سفارش میکرد
گفت با در نَفَسِ خانه مریض احوال است
چند روزی ست که از گریه کمی بی حال است
پدرش رفته و سهمش غم و آه و ناله است
گفت با در ولی افسوس که بداقبال است
ناگهان دید در،آن روز که غربت پر بود
سمت جبریل سر کوچه جماعت پر بود
تازه فهمید همان روز سفارشها را
تازه دانست دلیل همه خواهش ها را
دید در یک طرفش هیزم و آتش ها را
بعد از آن دید در آن بین کِشاکشِ ها را
خواست تا نشکند آتش چقدر غوغا کرد
خواست تا وا نشود ضربه ای آن را واکرد
چند ضربه که به در خورد زِ جایش اُفتاد
مادری خم شد و از درد صدایش اُفتاد
پدری آب شد از شانه عبایش اُفتاد
در آتش زده روی سر و پایش اُفتاد
رحم بر آن تنِ بی تاب نیاورد کسی
چادرش شعله ور و آب نیاورد کسی
رفت در کوچه کمر بندِ علی در دستش
تا جدایش بکند بزن بر دستش
دخترش داد زد ای وای برادر دستش
خُرد شد قامت او از همه بدتر دستش
تا که آیینه ترک خورد علی را بردند
پیش دختر که کتک خورد علی را بردند
در آتش زده شد… خیمه و طفلان ماندند
وقتِ غارت شد و این جمع پریشان ماندند
دختران در وسطِ حلقه یِ دزدان ماندند
بی عمو بی سپر و بی سَر و سامان ماندند
خیمه های حرم از آتش شامی پُر شد
دورِ طفلان چقدر جمعِ حرامی پُر شد
#حسن_لطفی
.
@raziolhossein
#حضرت_محسن
#محسنیه
#احراق_البیت
#بای_ذنب_قتلت
اگرچه نام تو تسبیح ذکر عام نباشد
نمی شود که تو باشی و از تو نام نباشد
تو جرم واضحشانی، چه قدْر ازتو نگفتند
که روی قاتلت انگشت اتهام نباشد
دلیل اینکه چرا کوچه نیست بعد تو این است
محل قتل تو در دیده ی عوام نباشد
هزار سال گذشته ست و ترسشان فقط این است
که از من و تو درآن کوچه ازدحام نباشد
تو محسنی،حسنی که حسین هستی، ازاین رو؛
نمی شود که نبودِ تورا پیام نباشد
مگر ملاک تشیُّع به سنّ وسال ولی است
که گفته ماه نشد ماه تا تمام نباشد؟!
چنان حسین و حسن، محسن آه نیز نمی شد؛
که طفل فاطمه باشد ولی امام نباشد
گذشت عمر حلالش، کسی که آمد و فهمید
که حُرمت تو کم ازمسجد الحرام نباشد
خدا اراده اش این بود در نیامدنِ تو
که جز خودش احدی باتو همکلام نباشد
#مهدی_رحیمی_زمستان
@raziolhossein
#محسنیه
#حضرت_محسن_شهادت
#احراق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
در کوچه چه محشر شده سادات ببخشند
اینگونه مقدّر شده سادات ببخشند
این روضۀ ناموسی و این قصۀ کوچه
تکرار مکرر شده سادات ببخشند
دیوار که تقصیر ندارد به گمانم
هر چه شده از در شده سادات ببخشند
مادر که زمین خورده و بابا که شکسته
ششماهه که پرپر شده سادات ببخشند
مظلومۀ دنیاست ولی قاتل زهرا
مظلومیِ حیدر شده سادات ببخشند
دل سوخت ازین غصه که بین همه تقسیم
ارثیّۀ مادر شده سادات ببخشند
ارثیّۀ پهلوی لگد خوردهء مادر
سهم علی اکبر شده سادات ببخشند
گهوارهء ششماهۀ زهرا به گمانم
وقف علی اصغر شده سادات ببخشند
سهمیّۀ رخسار کبودش به خرابه
تقدیم به دختر شده سادات ببخشند
البتّه رسیده است به او ارث ، اضافه
چشمی که مکدر شده شده سادات ببخشند
ظلمی که به زهرا شده ، تکرار به نوعی
با زینب مضطر شده سادات ببخشند
در شام خدا داند و زینب که به نیزه
با سنگ چه با سر شده سادات ببخشند
#مهدی_مقیمی
@raziolhossein
#امحسنیه
#احرق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
جمعیت آنطرف و این طرف در مادر
میشود در همه جا جوشن حیدر مادر
هیزم جمع شده،حمله لشکر،مادر
پاگرفته همه جا ناله ی مادر مادر
شعله بالا نرود! نا که ندارد اصلا
حوریه طاقت گرما که ندارد اصلا
درِ این خانه در عرش معلی ست نزن
خشت خشتش همه دلخوشی ماست نزن
اینکه لرزیده تنش آیت عظماست نزن
بی حیا پیش رویت حضرت زهراست نزن
زدی و زلزله در عالم بالا افتاد
بشکند پای تو که فاطمه از پا افتاد
کینه و بغص تو بی حد و عدد شد نامرد
حال مولا سراین فاجعه بدشد نامرد
سهم قدیسه این شهر لگد شد نامرد
هرکس آمد زروی فاطمه رد شد نامرد
سوره نور به شلاق ندارد عادت
یاس به میخ کج و داغ ندارد عادت
خانه وحی خراب است کجایی فضه
سوخته مادر آب است کجایی فضه
گل دگر نیست گلاب است کجایی فضه
دست حیدر به طناب است کجایی فضه
نکند روی زمین ماه بیفتد فورا
کمک فاطمه کن راه بیفتد فورا
سرّ مستور خدا بین گذر گفت علی
هی کتک خورد وبا درد کمر گفت علی
چقدر ناله کشید و چقدر گفت علی
بین این مردم بی عار اگر گفت علی
قصدش این است که از عشق حمایت بکند
هرچه دارد همه را خرج ولایت بکند
@raziolhossein
#محسنیه
#احراق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
خانه ای که شُده خاکِ سه امامش جبریل
خانه ای که نرسد بر سرِ بامش جبریل
خانه ای که به سویش بود قیامش جبریل
خانه ای که به درش بود سلامش جبریل
از درِ کهنه در بسته که خواهش می کرد
اهل آن را به در خانه سفارش میکرد
گفت با در نَفَسِ خانه مریض احوال است
چند روزی ست که از گریه کمی بی حال است
پدرش رفته و سهمش غم و آه و ناله است
گفت با در ولی افسوس که بداقبال است
ناگهان دید در،آن روز که غربت پر بود
سمت جبریل سر کوچه جماعت پر بود
تازه فهمید همان روز سفارشها را
تازه دانست دلیل همه خواهش ها را
دید در یک طرفش هیزم و آتش ها را
بعد از آن دید در آن بین کِشاکشِ ها را
خواست تا نشکند آتش چقدر غوغا کرد
خواست تا وا نشود ضربه ای آن را واکرد
چند ضربه که به در خورد زِ جایش اُفتاد
مادری خم شد و از درد صدایش اُفتاد
پدری آب شد از شانه عبایش اُفتاد
در آتش زده روی سر و پایش اُفتاد
رحم بر آن تنِ بی تاب نیاورد کسی
چادرش شعله ور و آب نیاورد کسی
رفت در کوچه کمر بندِ علی در دستش
تا جدایش بکند بزن بر دستش
دخترش داد زد ای وای برادر دستش
خُرد شد قامت او از همه بدتر دستش
تا که آیینه ترک خورد علی را بردند
پیش دختر که کتک خورد علی را بردند
در آتش زده شد… خیمه و طفلان ماندند
وقتِ غارت شد و این جمع پریشان ماندند
دختران در وسطِ حلقه یِ دزدان ماندند
بی عمو بی سپر و بی سَر و سامان ماندند
خیمه های حرم از آتش شامی پُر شد
دورِ طفلان چقدر جمعِ حرامی پُر شد
#حسن_لطفی
.
@raziolhossein
#حضرت_محسن
#محسنیه
#احراق_البیت
#بای_ذنب_قتلت
اگرچه نام تو تسبیح ذکر عام نباشد
نمی شود که تو باشی و از تو نام نباشد
تو جرم واضحشانی، چه قدْر ازتو نگفتند
که روی قاتلت انگشت اتهام نباشد
دلیل اینکه چرا کوچه نیست بعد تو این است
محل قتل تو در دیده ی عوام نباشد
هزار سال گذشته ست و ترسشان فقط این است
که از من و تو درآن کوچه ازدحام نباشد
تو محسنی،حسنی که حسین هستی، ازاین رو؛
نمی شود که نبودِ تورا پیام نباشد
مگر ملاک تشیُّع به سنّ وسال ولی است
که گفته ماه نشد ماه تا تمام نباشد؟!
چنان حسین و حسن، محسن آه نیز نمی شد؛
که طفل فاطمه باشد ولی امام نباشد
گذشت عمر حلالش، کسی که آمد و فهمید
که حُرمت تو کم ازمسجد الحرام نباشد
خدا اراده اش این بود در نیامدنِ تو
که جز خودش احدی باتو همکلام نباشد
#مهدی_رحیمی_زمستان
@raziolhossein