eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.8هزار دنبال‌کننده
620 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
محشر نزول کرده قیامت به پا کند فکری بحالِ مردمِ بی دست و پا کند اصلا ًخدا نخواست که زینب بیاورد انگار خواست صبر خودش را بنا کند هفت آسمان به زیرِ پَرش خاک میخورد یک لحظه با اراده اگر بال وا کند بیرون زِ حجره اش برود بی نقاب اگر... خورشید آسمان و زمین را رها کند در خواب هم به فکرِ گدای مدینه است تا سهمِ قرصِ نانِ خودش را عطا کند مشکلگشایِ حضرتِ معصوم زینب است کافیست در نماز شبش ، ربنّا کند یعنی همان که قبله ی حاجاتِ عالم است میخواست تا که خواهرش او را دعا کند اینکه سه روز بی وجناتِ حسین شد نزدیک بود تا نفسش را فدا کند زینب عقیله ، عالمه ی بی معلمه ... خونش حلال هر که جز او ادّعا کند مبهوتِ درکِ پایه ی ایمانی اش همه انگشت میگزند ز حیرانی اش همه از هر چه مرد ، یک سر و گردن اگر سر است این ماده شیرِ شیرِ خداوند ، حیدر است تنها امام زاده ی این خانواده که... سرچشمه ی معارفش از جای دیگر است بهتر به نقلِ قولِ حسن ، اکتفا کنیم تفسیر کردنش چِقَدَر حیرت آور است مبعوث شد که گریه مسلمانمان کند..‌. در کسوت ِ زن است ولیکن پیمبر است ناباورانه بود شبِ خواستگاری اش بالا نشینِ مسندِ دربارِ باور است با شرطِ ضمنِ عقدِ خودش ازدواج کرد هر جا حسین رفت کنارِ برادر است باید که از قداستِ پوشیه اش نوشت وقتی خدا محافظِ این سطحِ معجر است اثبات میکند خبر شام و کوفه اش با مِلّتی ز کُفر حضورش برابر است جانها فدای خطبه ی "یا اشبحُ الرِّجال..." بالله قسم که درخورِ الله ُاکبر است از نای دل نوای علی میرسد بگوش یا للعجب صدای علی میرسد بگوش @raziolhossen
محشر نزول کرده قیامت به پا کند فکری بحالِ مردمِ بی دست و پا کند اصلا ًخدا نخواست که زینب بیاورد انگار خواست صبر خودش را بنا کند هفت آسمان به زیرِ پَرش خاک میخورد یک لحظه با اراده اگر بال وا کند بیرون زِ حجره اش برود بی نقاب اگر... خورشید آسمان و زمین را رها کند در خواب هم به فکرِ گدای مدینه است تا سهمِ قرصِ نانِ خودش را عطا کند مشکلگشایِ حضرتِ معصوم زینب است کافیست در نماز شبش ، ربنّا کند یعنی همان که قبله ی حاجاتِ عالم است میخواست تا که خواهرش او را دعا کند اینکه سه روز بی وجناتِ حسین شد نزدیک بود تا نفسش را فدا کند زینب عقیله ، عالمه ی بی معلمه ... خونش حلال هر که جز او ادّعا کند مبهوتِ درکِ پایه ی ایمانی اش همه انگشت میگزند ز حیرانی اش همه از هر چه مرد ، یک سر و گردن اگر سر است این ماده شیرِ شیرِ خداوند ، حیدر است تنها امام زاده ی این خانواده که... سرچشمه ی معارفش از جای دیگر است بهتر به نقلِ قولِ حسن ، اکتفا کنیم تفسیر کردنش چِقَدَر حیرت آور است مبعوث شد که گریه مسلمانمان کند..‌. در کسوت ِ زن است ولیکن پیمبر است ناباورانه بود شبِ خواستگاری اش بالا نشینِ مسندِ دربارِ باور است با شرطِ ضمنِ عقدِ خودش ازدواج کرد هر جا حسین رفت کنارِ برادر است باید که از قداستِ پوشیه اش نوشت وقتی خدا محافظِ این سطحِ معجر است اثبات میکند خبر شام و کوفه اش با مِلّتی ز کُفر حضورش برابر است جانها فدای خطبه ی "یا اشبحُ الرِّجال..." بالله قسم که درخورِ الله ُاکبر است از نای دل نوای علی میرسد بگوش یا للعجب صدای علی میرسد بگوش @raziolhossen
محشر نزول  کرده   قیامت به پا کند فکری بحالِ مردمِ  بی دست و پا کند اصلا ًخدا نخواست که زینب بیاورد انگار خواست صبر خودش را بنا کند هفت آسمان به زیرِ پَرش خاک میخورد یک لحظه  با  اراده  اگر  بال  وا کند بیرون زِ حجره اش برود بی نقاب اگر... خورشید   آسمان و زمین را  رها کند در خواب هم به فکرِ گدای مدینه است تا سهمِ قرصِ نانِ خودش را عطا کند مشکلگشایِ  حضرتِ معصوم زینب است کافیست در نماز شبش ، ربنّا  کند یعنی همان که قبله ی حاجاتِ عالم است میخواست تا که خواهرش او را دعا کند اینکه سه روز  بی وجناتِ حسین شد نزدیک  بود  تا  نفسش  را  فدا  کند زینب عقیله ، عالمه ی بی معلمه ... خونش حلال  هر که  جز او  ادّعا کند مبهوتِ درکِ پایه ی ایمانی اش همه انگشت  میگزند  ز حیرانی اش همه از هر چه مرد ، یک سر و گردن اگر سر است این ماده شیرِ   شیرِ خداوند  ،  حیدر است تنها  امام زاده ی  این  خانواده  که... سرچشمه ی معارفش از جای دیگر است بهتر به نقلِ قولِ  حسن ، اکتفا کنیم تفسیر کردنش  چِقَدَر  حیرت آور  است مبعوث  شد  که  گریه  مسلمانمان  کند..‌. در کسوت ِ زن  است  ولیکن پیمبر است ناباورانه  بود  شبِ  خواستگاری اش بالا نشینِ   مسندِ  دربارِ   باور  است با شرطِ  ضمنِ عقدِ  خودش  ازدواج کرد هر جا  حسین  رفت  کنارِ  برادر است باید که از قداستِ  پوشیه اش نوشت وقتی خدا  محافظِ  این سطحِ معجر است اثبات میکند خبر  شام و کوفه اش با مِلّتی ز کُفر  حضورش برابر  است جانها فدای خطبه ی "یا اشبحُ الرِّجال..." بالله قسم  که درخورِ  الله ُاکبر  است از  نای  دل نوای علی میرسد بگوش یا للعجب صدای علی میرسد بگوش @raziolhossein
سرمایه سری هست، فدای سر ارباب سر به سر ارباب، سرِ نوکر ارباب بهتر که سرم را به روی دست بگیرم چیزی که ندارم ببرم محضر ارباب از کودکی ام یاد گرفتم که بگویم مادر پدرم نذر پدر مادر ارباب تا بوده همین بوده و تا هست همین است جَمعند گداها همه دور و بر ارباب کار آن قدری هست که بی کار نباشد یک کارگر از این همه کارگر ارباب این بال و پر سوختۀ فطرسی ام را امشب برسانید به خاک در ارباب با گفتن یک بار «حسین جان» گنهم ریخت قبل از رمضان، سوم شعبان گنهم ریخت تا سفره ی افطار شما هست، گدا هست آقا که حسین است، برای همه جا هست ما درد نگفتیم و مداوا شده رفتیم پس بیشتر از هر چه که درد است، دوا هست عیسی نَفَسی هست اگر از نَفَس توست در سینه ات انگار نفس نیست، شفا هست تا خانه ببر سائل خود را، که بگویی هر وقت گرفتار شدی، خانه ی ما هست در سینۀ سینایی ات، ارباب دو عالم! گنجینه ای از جلوۀ اسماء خدا هست ما عرش خدا را که ندیدیم، ولیکن جایش شب جمعه، حرم کرب و بلا هست ما تا ابد دهر بدهکار حسینیم دیوانه زنجیری بازار حسینیم سرچشمهٔ توحید دو تا چشم ترت شد تا عرش پریدن هنرِ بال و پرت شد با زلفِ کشیده، صف خیرات کشیدی یک شهر نمک گیر تو و موی سرت شد بالا بنشین ای به قیامت، قد و قامت یک بار زمین خوردی و دل خون جگرت شد باید که ز خاک قدمش بوسه بگیرند هر وقت که هم بازی تو در به درت شد این پیرهن سرخ نشان داد شهادت از روز ازل آمد و مدّ نظرت شد لیلا تویی و ما همه مجنون تو هستیم جانانه مسلمان تو و خون تو هستیم آواره ترین سائل درگاه رسیده درمانده ترین ماندۀ در راه رسیده ای جلوهٔ رحمانیت! ای رحمت مطلق! نور تو به دادِ دل گمراه رسیده قطع به یقین، دستِ بگیر است، قیامت دستی که به دامان تو ای شاه رسیده یک وقت تن محترمت درد نگیرد از عرشِ خدا حولۀ دلخواه رسیده شش ماه به روی جگرِ سوخته دل ها داغ انا العطشان تو با آه رسیده می خواست که از مادر تو اشک بگیرد این بوسه که حالا به گلوگاه رسیده جبریل که پر ریخت، پیمبر نفسش رفت حرف از گلوی توست که مادر نفسش رفت @raziolhossein
با  گریه اش  زمین  و  زمان گریه میکند این نیمه جان به قیمتِ جان گریه میکند باید به جای آبِ وضو ، ظرفِ اشک برد او  بی گمان ،  بدونِ  امان  گریه میکند یادِ  " فَقَطَّعوه..." نفسش قطع میشود وقتی که  با  صدای  اذان گریه میکند این قدکمان ، اگر که سرش تیر میکشد دارد  به یادِ   تیر و کمان  گریه میکند با دست اگر دهانِ خودش را گرفته است باور کنید   یادِ  سنان  گریه  میکند! قصاب های شهر ، همه میشناسنش... با ذِبحِ گوسفند ، چنان گریه میکند باید بپرسد : آب به قربانی داده اند؟! بعدش همان  کنار ِ دُکان  گریه میکند!! کنجی نشست ُ  آهِ  لبش شد "ابالغریب" یعنی  به یادِ  آبِ  روان گریه میکند جایی حصیر  دید و بِهَم ریخت صورتش یادِ  تنی که ریخت در آن گریه میکند بابا کفن نداشت ، تنش پیرُهن نداشت با  داغِ   پیکری  عریان گریه میکند از خاطراتِ  شامِ غریبانِ  سوخته آقا  هنوز  هم  نگران  گریه میکند ... آقا هنوز دم به دم از حال میرود از خیمه گاه تا دلِ  گودال میرود یک   گوشواره دیده  و  آشفته خو شده یک شیرخواره دیده،دلش زیر و رو شده حال و هوای   قافله یادش نرفته است اشکِ رباب و حرمله یادش نرفته است سرها   بریده   بود ،  نفس ها  بریده بود هر گوشه خونِ تازه ی گوشی چکیده بود اما   دوباره  ،  میرود  از  کربلا  به شام دارد دوباره میبرد این روضه را به شام با  هر   نفس ،  تمامِ   تنش  تیر  میکشد این " آه " را  به  سختیِ  زنجیر  میکشد نامش علیست ، پس کفِ افسوس میزند لطمه   به پای   روضه ی  ناموس میزند رقصیدن و تکانِ سر  و  نیزه دارها پرتابِ  سنگِ کینه  زِ  گوشه کنارها آنقدر  دستِ   سنگ زدن ها   دراز شد حتی سری که بسته به نی بود باز شد!! با دستِ بسته ، روحِ عبادات را زدند با  پایکوبی   عمه ی سادات را زدند @raziolhossein
محشر نزول  کرده   قیامت به پا کند فکری بحالِ مردمِ  بی دست و پا کند اصلا ًخدا نخواست که زینب بیاورد انگار خواست صبر خودش را بنا کند هفت آسمان به زیرِ پَرش خاک میخورد یک لحظه  با  اراده  اگر  بال  وا کند بیرون زِ حجره اش برود بی نقاب اگر... خورشید   آسمان و زمین را  رها کند در خواب هم به فکرِ گدای مدینه است تا سهمِ قرصِ نانِ خودش را عطا کند مشکلگشایِ  حضرتِ معصوم زینب است کافیست در نماز شبش ، ربنّا  کند یعنی همان که قبله ی حاجاتِ عالم است میخواست تا که خواهرش او را دعا کند اینکه سه روز  بی وجناتِ حسین شد نزدیک  بود  تا  نفسش  را  فدا  کند زینب عقیله ، عالمه ی بی معلمه ... خونش حلال  هر که  جز او  ادّعا کند مبهوتِ درکِ پایه ی ایمانی اش همه انگشت  میگزند  ز حیرانی اش همه از هر چه مرد ، یک سر و گردن اگر سر است این ماده شیرِ   شیرِ خداوند  ،  حیدر است تنها  امام زاده ی  این  خانواده  که... سرچشمه ی معارفش از جای دیگر است بهتر به نقلِ قولِ  حسن ، اکتفا کنیم تفسیر کردنش  چِقَدَر  حیرت آور  است مبعوث  شد  که  گریه  مسلمانمان  کند..‌. در کسوت ِ زن  است  ولیکن پیمبر است ناباورانه  بود  شبِ  خواستگاری اش بالا نشینِ   مسندِ  دربارِ   باور  است با شرطِ  ضمنِ عقدِ  خودش  ازدواج کرد هر جا  حسین  رفت  کنارِ  برادر است باید که از قداستِ  پوشیه اش نوشت وقتی خدا  محافظِ  این سطحِ معجر است اثبات میکند خبر  شام و کوفه اش با مِلّتی ز کُفر  حضورش برابر  است جانها فدای خطبه ی "یا اشبحُ الرِّجال..." بالله قسم  که درخورِ  الله ُاکبر  است از  نای  دل نوای علی میرسد بگوش یا للعجب صدای علی میرسد بگوش @raziolhossen
با  گریه اش  زمین  و  زمان گریه میکند این نیمه جان به قیمتِ جان گریه میکند باید به جای آبِ وضو ، ظرفِ اشک برد او  بی گمان ،  بدونِ  امان  گریه میکند یادِ  " فَقَطَّعوه..." نفسش قطع میشود وقتی که  با  صدای  اذان گریه میکند این قدکمان ، اگر که سرش تیر میکشد دارد  به یادِ   تیر و کمان  گریه میکند با دست اگر دهانِ خودش را گرفته است باور کنید   یادِ  سنان  گریه  میکند! قصاب های شهر ، همه میشناسنش... با ذِبحِ گوسفند ، چنان گریه میکند باید بپرسد : آب به قربانی داده اند؟! بعدش همان  کنار ِ دُکان  گریه میکند!! کنجی نشست ُ  آهِ  لبش شد "ابالغریب" یعنی  به یادِ  آبِ  روان گریه میکند جایی حصیر  دید و بِهَم ریخت صورتش یادِ  تنی که ریخت در آن گریه میکند بابا کفن نداشت ، تنش پیرُهن نداشت با  داغِ   پیکری  عریان گریه میکند از خاطراتِ  شامِ غریبانِ  سوخته آقا  هنوز  هم  نگران  گریه میکند ... آقا هنوز دم به دم از حال میرود از خیمه گاه تا دلِ  گودال میرود یک   گوشواره دیده  و  آشفته خو شده یک شیرخواره دیده،دلش زیر و رو شده حال و هوای   قافله یادش نرفته است اشکِ رباب و حرمله یادش نرفته است سرها   بریده   بود ،  نفس ها  بریده بود هر گوشه خونِ تازه ی گوشی چکیده بود اما   دوباره  ،  میرود  از  کربلا  به شام دارد دوباره میبرد این روضه را به شام با  هر   نفس ،  تمامِ   تنش  تیر  میکشد این " آه " را  به  سختیِ  زنجیر  میکشد نامش علیست ، پس کفِ افسوس میزند لطمه   به پای   روضه ی  ناموس میزند رقصیدن و تکانِ سر  و  نیزه دارها پرتابِ  سنگِ کینه  زِ  گوشه کنارها آنقدر  دستِ   سنگ زدن ها   دراز شد حتی سری که بسته به نی بود باز شد!! با دستِ بسته ، روحِ عبادات را زدند با  پایکوبی   عمه ی سادات را زدند @raziolhossein