eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.7هزار دنبال‌کننده
736 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در‌ای* کاروانی سخت با سوز و گداز آید چو آه آتشینی کز دل پُر‌ غصّه باز آید   گمانم کاروانی از وطن آواره گردیده که آواز جرس، با ناله‌های جان‌گداز آید   اگر این کاروان است از حسین، فرزند پیغمبر چرا او را اجل، منزل به منزل پیشواز آید؟   الا! یا خیمگی! خرگاه عزّت بر سر پا کن که ناموس خدا زینب، ز راهی بس دراز آید   به وقت بازگشت شام، یا‌رب! چون بُوَد حالش؟ بهین دخت علی کامروز اندر مهد ناز آید   فلک گسترده ‌خوانی، آب و نانش خون و لخت دل عراقی میهمان‌دار‌ است و مهمان از حجاز آید   به روی میهمانان حجازی، آب و نان بستند که دیده میزبان هرگز، چنین مهمان‌نواز آید؟   شهنشاهی که دین از وی سرافراز است، واویلا! شگفتی بین که رُمح کفرش از سر، سرفراز آید   بنازم مقتدایی را! که در محرابِ شمشیرش ز خون سر وضو باشد، چو هنگام نماز آید   یزید از زادۀ «خیر البشر»، بیعت طمع دارد چگونه طاعت جبریل با ابلیس، ساز آید؟   سلیمان هیچ‌کس دیده‌، مطیع اهرمن گردد؟ حقیقت کس شنیده، زیر فرمان مجاز آید؟   «معاذ ‌اللُّه»! مطیع کفر، هرگز دین نخواهد شد وگر باید شدن مقتول، گو شو، این نخواهد شد *درای:جرس، زنگی ک بر گردن شتر می‌بندند @raziolhossein
فلک!با عترت خیر البشر،لختی مدارا کن مدارا کن به‌ آل ‌الله و شرم از روی زهراکن ره‌ شام است‌در پیش‌وهزاران محنت‌اندر پی به‌‌اهل‌البیت‌رحمی،ای‌فلک‌در کوه‌وصحراکن شب تاریک و مرکب ناقۀ عریان، به آرامی بران اشتر؛ نگویم مهد زرّینْشان، مهیّا کن شب اَرطفلی ز پشت‌ناقه بر روی‌زمین افتد به‌‌آرامی‌بگیرش‌دست‌وبیرون‌خارش از پا کن فلک! آن شب که خر‌‌گاه ولایت را زدی آتش دوکودک‌ازمیان‌گم‌شد،بگرد،ای چرخ! پیدا کن شود مهرومهت‌گم،ای‌فلک‌ازمشرق و مغرب بجوی این ماه‌رویان و دل زینب، تسلّا کن به‌صحرا‌ ام‌ّ‌کلثوم است‌وزینب‌هردو در گَردش توهم‌بااین‌دوخاتون،جست‌و‌جودرخاروخاراکن گمانم زیر خاری هر دو جان دادند با خواری به زیر خار، گل‌های نبوّت را تماشا کن @raziolhossein
فلک با عترت «خیرالبشر»،  لختی مدارا کن                  مدارا کن به «آل الله» و شرم از روی زهرا کن   ره شام است در پیش و هزاران محنت اندر پی      به «اهل البیت» رحمی، ای فلک! در کوه و صحرا کن   شب تاریک و مرکب ناقه‏ی عریان، به آرامی           بران اشتر؛ نگویم مهد زرینشان، مهیا کن   شب ار طفلی ز پشت ناقه بر روی زمین افتد        به آرامی بگیرش دست و بیرون خارش از پا کن   فلک! آن شب که خرگاه ولایت را زدی آتش           دو کودک از میان گم شد، بگرد، ای! چرخ پیدا کن   شب تاری، کجا گشتند متواری، بکن روشن          چراغ ماه و تفتیشی از آن دو ماه سیما کن   شود مهر و مهت گم ای فلک! از مشرق و مغرب     بجوی این ماه رویان و دل زینب، تسلّا کن   به صحرا «ام‏کلثوم» است و «زینب» هر دو در گردش     تو هم با این دو خاتون، جست و جو در خار و خارا کن   اگر پیدا نگردند این دو طفل غم زده امشب              مهیّای عقوبت، خویشتن را بهر فردا کن   گمانم زیر خاری هر دو جان دادند با خواری           به زیر خار، گلهای نبوّت را تماشا کن   اگر چه هر نفس، دور تو، ظلم تازه‏ای دارد            بس است ای آسمان، ظلم و ستم اندازه‏ای دارد @raziolhossein
فلک!با عترت خیر البشر،لختی مدارا کن مدارا کن به‌ آل ‌الله و شرم از روی زهراکن ره‌ شام است‌در پیش‌وهزاران محنت‌اندر پی به‌‌اهل‌البیت‌رحمی،ای‌فلک‌در کوه‌وصحراکن شب تاریک و مرکب ناقۀ عریان، به آرامی بران اشتر؛ نگویم مهد زرّینْشان، مهیّا کن شب اَرطفلی ز پشت‌ناقه بر روی‌زمین افتد به‌‌آرامی‌بگیرش‌دست‌وبیرون‌خارش از پا کن فلک! آن شب که خر‌‌گاه ولایت را زدی آتش دوکودک‌ازمیان‌گم‌شد،بگرد،ای چرخ! پیدا کن شود مهرومهت‌گم،ای‌فلک‌ازمشرق و مغرب بجوی این ماه‌رویان و دل زینب، تسلّا کن به‌صحرا‌ ام‌ّ‌کلثوم است‌وزینب‌هردو در گَردش توهم‌بااین‌دوخاتون،جست‌و‌جودرخاروخاراکن گمانم زیر خاری هر دو جان دادند با خواری به زیر خار، گل‌های نبوّت را تماشا کن @raziolhossein
در‌ای* کاروانی سخت با سوز و گداز آید چو آه آتشینی کز دل پُر‌ غصّه باز آید   گمانم کاروانی از وطن آواره گردیده که آواز جرس، با ناله‌های جان‌گداز آید   اگر این کاروان است از حسین، فرزند پیغمبر چرا او را اجل، منزل به منزل پیشواز آید؟   الا! یا خیمگی! خرگاه عزّت بر سر پا کن که ناموس خدا زینب، ز راهی بس دراز آید   به وقت بازگشت شام، یا‌رب! چون بُوَد حالش؟ بهین دخت علی کامروز اندر مهد ناز آید   فلک گسترده ‌خوانی، آب و نانش خون و لخت دل عراقی میهمان‌دار‌ است و مهمان از حجاز آید   به روی میهمانان حجازی، آب و نان بستند که دیده میزبان هرگز، چنین مهمان‌نواز آید؟   شهنشاهی که دین از وی سرافراز است، واویلا! شگفتی بین که رُمح کفرش از سر، سرفراز آید   بنازم مقتدایی را! که در محرابِ شمشیرش ز خون سر وضو باشد، چو هنگام نماز آید   یزید از زادۀ «خیر البشر»، بیعت طمع دارد چگونه طاعت جبریل با ابلیس، ساز آید؟   سلیمان هیچ‌کس دیده‌، مطیع اهرمن گردد؟ حقیقت کس شنیده، زیر فرمان مجاز آید؟   «معاذ ‌اللُّه»! مطیع کفر، هرگز دین نخواهد شد وگر باید شدن مقتول، گو شو، این نخواهد شد *درای:جرس، زنگی ک بر گردن شتر می‌بندند @raziolhossein
فلک!با عترت خیر البشر،لختی مدارا کن مدارا کن به‌ آل ‌الله و شرم از روی زهراکن ره‌ شام است‌در پیش‌وهزاران محنت‌اندر پی به‌‌اهل‌البیت‌رحمی،ای‌فلک‌در کوه‌وصحراکن شب تاریک و مرکب ناقۀ عریان، به آرامی بران اشتر؛ نگویم مهد زرّینْشان، مهیّا کن شب اَرطفلی ز پشت‌ناقه بر روی‌زمین افتد به‌‌آرامی‌بگیرش‌دست‌وبیرون‌خارش از پا کن فلک! آن شب که خر‌‌گاه ولایت را زدی آتش دوکودک‌ازمیان‌گم‌شد،بگرد،ای چرخ! پیدا کن شود مهرومهت‌گم،ای‌فلک‌ازمشرق و مغرب بجوی این ماه‌رویان و دل زینب، تسلّا کن به‌صحرا‌ ام‌ّ‌کلثوم است‌وزینب‌هردو در گَردش توهم‌بااین‌دوخاتون،جست‌و‌جودرخاروخاراکن گمانم زیر خاری هر دو جان دادند با خواری به زیر خار، گل‌های نبوّت را تماشا کن @raziolhossein