#امام_جواد_شهادت
به وسعت همه عالم، به من جفا کردند
خبر نداشت کسی با دِلم، چه ها کردند
به میهمانی هِرمان و هجرَم، آوردند
به دردِغربتِ این شهرم آشنا کردن
د
چِقدر پُشتِ سَرم ناروا سُخَن گفتند
چقدر طعنه، چه بَد با امام ،تا کردند
برای کُشتنِ من طَرحشان قدیمی بود
هر آنچه باپدرم،با امام رضا کردند
ز سوز زَهر دِلم گُر گرفت، افتادم
وَحُجره را به من خَسته کربلا کردند
فقط بُریدنِ با تیغ و مو گرفتن نیست
که بند بند مرا با عَطَش جُدا کردند
هر آنچه آه کشیدم، به طشت کوبیدند
به آب آبِ منِ تشنه ، خنده ها کردند
ز دست وپا زدنم، نه دلی به رحم آمد
نه بر سِرِشکِ غریبی اَم، اِعتنا کردند
به خانه ای که پُر از عِطر ذکرو قرآن بود
تمام کف زده وهلهله به پا کردند
در انتظارِ جوانمرگ گشتَنَم ،ماندند
عجیب، حُرمت نان ونمک ،اَدا کردند
مرا کِشانده روی پُشت بام آوردند
در آفتاب، غریبانه ام رَها کردند
به روی پیکر من گرچه پیرهن هَم بود
کبوتران پَرِخودرا به سایه وا کردند
رسیده است به ما،ارث بَر زمین خُوردن
پس از سه روز، مرانَقشِ کوچه ها کردند
#علیرضا_شریف
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#دیر_راهب
امشب كه پا گُشا شدهای در كُنِشْت (۱) من
انگار اُلـفتی است تـو را با سـرشتِ من
آورده قـابِ چَشـمِ تو عكسِ بهشتِ من
تـغییر میدهـی همهی سرنـوشتِ من
از رویِ نیـزه سر زده مهـمانِ من شدی
تـو كیـستی؟ كه ماه به ایـوانِ من شدی
تو كیستی؟ كه یوسفِ بازارِ من شدی
من نه، تو آمدی و خریدارِ من شدی
عیسیترین مسیحی و دلدارِ من شدی
با جلوهای تمامِ كَس و كارِ من شدی
من تا به حال فخر بدین سان ندیدهام
طوبی لَكْ از تمامیِ عالم شنیدهام
برقِ نگاهِ تو جگرم را كباب كرد
تاریكی كُنشتِ مرا آفتاب كرد
یك عمر هر چه ساخته بودم خراب كرد
آقایی تو رویِ كمِ من حساب كرد
آن قطرهام كه در دلِ دریا نشاندیام
پایِ ضریحِ قبلهی دلها نشاندیام
زُنّار (۲) پاره میكنم از جان به راهِ تو
ای روح و اِبن و اَب به فدایِ نگاهِ تو
ای عرش و فرش سایهنشینِ پناهِ تو
از چیست؟ نوكِ نیزه شده تكیهگاهِ تو
یحییِ سر بریده به خون میكشی مرا
با شور و جلوهات به جنون می كشی مرا
من آبرو گرفتهام از آبرویِ تو
باشد گواهِ غربتِ سُرخت، گلویِ تو
با اشك و با گلاب دهم شستشویِ تو
خاكسترِ تنور بگیرم ز رویِ تو
با بَد وسیلهای به گلویت كشیدهاند
پیداست كه به زجر سرت را بریدهاند
با پا چراغِ انجمنت را شكستهاند
چون روز روشن است تنت را شكستهاند
حتماً قِداستِ سخنت را شكستهاند
با چكمهها لب و دهنت را شكستهاند
یك هاله نور دور و برت چرخ میزند
یك قافله به پایِ سرت چرخ میزند
دور و برِ تو روحُ الاَمین پر گرفته است
زانویِ غم به سینه پیمبر گرفته است
پهلو شكسته روضهات از سر گرفته است
از حال رفته بوسه ز حنجر گرفته است
با نالههای فاطمه از كِثرتِ غمت
عرش خدا به لرزه در آمد ز ماتمت
پیر و مرادِ من شدی ای نور مشرقین
باب النجاة امت حیران در عالمین
ساغر بریز ساقی ذكرِ شهادتین
دیوانه میشوم به هوایِ تو یا حسین
خونِ خدا به پایِ تو ایمان میآورم
قابل بدانیام به خدا جان میآورم
من عاقبت به خیرِ توام، خوش به حالِ من
با عرشیان به سیرِ توام، خوش به حالِ من
نا آشنا ز غیرِ تو ام، خوش به حالِ من
اینجا اسیرِ دِیرِ تو ام، خوش به حالِ من
حالا كه خاكِ راه شدم در سپاهِ تو
میخواهم التماسِ دعا از نگاهِ تو
#علیرضا_شریف
۱. آتشکده و معبد یهودان
۲. زنار کمربندی بود که ذمیان نصرانی در مشرقزمین به امر مسلمانان مجبور بودهاند داشتهباشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند.
@raziolhossein
#امام_رضا_ولادت
به دامان آسمان دُر و گُوهر،داشت
ستاره دسته دسته گل به بَر،داشت
ز لبخند ملاٸک،نور می ریخت
سحر از وقتِ موعودی ،خبر داشت
قسم بر فجر،در صبحِ مدینه
خدا از چهره ٔخود پرده،برداشت
عیان شد از قضا،الله اکبر
گل روی رضا الله اکبر
خدا را نجمه امشب مظهر آورد
دوباره،آمنه،پیغمبر آورد
علیِ دیگری از کعبه،آری
حسن یا که حسینِ دیگر آورد
همان مادر که صد مریم کنیزش
مسیحایی مسیحا پرور آورد
عروس فاطمه(س)،قُرص قَمر زاد
به مدحش هرچه گویم،خوبتر زاد
الا ای حضرت سلطان هشتم
که عشقت بُرده خواب از چشمِ مردم
زند بر شانه هایت بوسه خورشید
به تعظیم تو داٸم ماه و انجُم
بهشت ارزانی آنکه بگیرد
ز دستِ لطفِ تو یک دانه گندم
تو مولای سریرِ اِرتضایی
اَبا الجودی،علی موسی الرضایی
امیدِ اولین و آخرینی
تو وجه الله بر روی زمینی
نه تنها عالم آل محمد(ص)
رٸوفِ اهل بیتِ طاهرینی
به نامت،سِکّهٔ لطف و کرامت
تو حَبل الهی و حِصنِ حَصیِنی
تمامِ ماسِوا ، مَحوِ جَمالت
همه سر گشتهٔ جاه و جَلالت
زمین و آسمان،پروانهٔ تو
کریمان،مستمندِ خانهٔ تو
حیات جاودانی دارد آنکه
لبی تَر کرده از پیمانهٔ تو
نگاهِ آرزویِ هشت،جَنَّت
به سوی صَحنِ سقا خانهٔ تو
نگهبان حَریمت،اَشجَعُ الناس
عموی مهربانی مثلِ عباس(ع)
جدایی از شما،عینِ عذاب است
دُعا پای ضریحت مُستجاب است
حریمِ امنِ تو،اهل گُنَه را
بهشتِ بی حساب و بی کتاب است
به استقبال زَوّارِ حریمت
به دست انبیا، عطر و گلاب است
تو را حُور و مَلک گَرمِ طوافند
در ایوان طلا در اعتکافند
کسی در کوی تو دیگر گدا نیست
نگفته میدهی گفتن رَوا نیست
اگر که هر دو عالم را ببخشی
که با ز اندازهٔ جودِ شما نیست
اگر اِذنِ زیارت از تو باشد
زمشهد فاصله تا کربلا نیست
گرفتارم،اسیری مُستمندم
بُود نامِ تو ذکر بَند بَندَم
#علیرضا_شریف
@raziolhossein
#امام_رضا_مناجات
به جز هوای حرم در سرم هوایی نیست
اسیر دام تورا حاجت رهایی نیست
به غیر گوشهٔ بام تو-ای امام رئوف
کبوتر دل من جلد هیچ جایی نیست
بدون پَرتُوِنور تو ای جناب ضُحی
فقط سیاهی محض است روشنایی نیست
سرت همیشه شلوغ است وهیچ سلطانی
به خواب صاحب همچین برو بیایی نیست
اگر که نوکر این درگهم حساب کنی
مرا به شاهی عالم هم اِعتنایی نیست
خدا گواست که دردستهای محتاجم
به جز به محضرتان کاسهٔ گدایی نیست
همه قبیلهٔ من رفته اند قربانت
به غیر تیر نگاهت که آشنایی نیست
بدون آبرویی که شما به من دادید
به قدر پول سیاهم مرا بهایی نیست
دلم گره به ضریح تو خورده میدانم
به غیر این گره،هیچم گره گشایی نیست
هزار سال نمیخواهم آن بهشتی را
که دل سپردهٔ این گنبد طلایی نیست
#علیرضا_شریف
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
به وسعت همه عالم، به من جفا کردند
خبر نداشت کسی با دِلم، چه ها کردند
به میهمانی هِرمان و هجرَم، آوردند
به دردِغربتِ این شهرم آشنا کردن
د
چِقدر پُشتِ سَرم ناروا سُخَن گفتند
چقدر طعنه، چه بَد با امام ،تا کردند
برای کُشتنِ من طَرحشان قدیمی بود
هر آنچه باپدرم،با امام رضا کردند
ز سوز زَهر دِلم گُر گرفت، افتادم
وَحُجره را به من خَسته کربلا کردند
فقط بُریدنِ با تیغ و مو گرفتن نیست
که بند بند مرا با عَطَش جُدا کردند
هر آنچه آه کشیدم، به طشت کوبیدند
به آب آبِ منِ تشنه ، خنده ها کردند
ز دست وپا زدنم، نه دلی به رحم آمد
نه بر سِرِشکِ غریبی اَم، اِعتنا کردند
به خانه ای که پُر از عِطر ذکرو قرآن بود
تمام کف زده وهلهله به پا کردند
در انتظارِ جوانمرگ گشتَنَم ،ماندند
عجیب، حُرمت نان ونمک ،اَدا کردند
مرا کِشانده روی پُشت بام آوردند
در آفتاب، غریبانه ام رَها کردند
به روی پیکر من گرچه پیرهن هَم بود
کبوتران پَرِخودرا به سایه وا کردند
رسیده است به ما،ارث بَر زمین خُوردن
پس از سه روز، مرانَقشِ کوچه ها کردند
#علیرضا_شریف
@raziolhossein
#امام_حسین
#کوفه #نیزه
#اسارت
هلالِ يك شبه بر نيزه دلبري داري
به شهرِ كوفه ظهوري پيمبري داري
چقدر زخمي و خاكستري شدي پيداست
عجيب دردِ سر از نورِ سروري داري
طلوعِ مغربِ خون بي خبر كجا رفتي؟
در اين سه روزه نگفتي كه خواهري داري؟
چه ديده اند كه دست از تو بر نمي دارند؟
جز اين سرِ سرِ ني، چيزِ ديگري داري؟
خروش أًمْ حَسِبَت كوچه كوچه را پُر كرد
چه بغضِ خسته اي و گريه آوري داري!
دلم هواي دمي روضه خوانيت كرده
اگر هنوز سرِ نيزه حنجري داري؟
دراين تجمع شادي و هلهله با من
براي سينه زدن خسته مادري داري
ز طاقِ گيسويت آياتِ نور مي ريزد
به دامنم تبعاتِ تنور مي ريزد
دلي كه در قفسِ آهِ آتشين مانده
فقط به عشقِ تو در غربتِ زمين مانده
بزرگِ قافله، اين بار تو شمارش كن
براي ماندنِ من، چند نازنين مانده؟
چه تكّه تكّه پَرِ نازِ شاپرك هايي
كه بينِ حلقه ي زنجيرِ آهنين مانده
به قدرِ زخمِ تو نذرِ شكستگي كردم
اداي نذرِ شريكت فقط جبين مانده
بيا و جاي خودت را به نيزه محكم كن
هنوز سنگِ لبِ بام در كمين مانده
در اين شلوغيِ بازار جاي شُكرش هست
به حفظِ آبرو يك گوشه آستين مانده
دلِ رقيه ات از قصه ذوب مي گردد
سخن بگوي، مرا دلخوشي همين مانده
#علیرضا_شریف
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#دیر_راهب
امشب كه پا گُشا شدهای در كُنِشْت (۱) من
انگار اُلـفتی است تـو را با سـرشتِ من
آورده قـابِ چَشـمِ تو عكسِ بهشتِ من
تـغییر میدهـی همهی سرنـوشتِ من
از رویِ نیـزه سر زده مهـمانِ من شدی
تـو كیـستی؟ كه ماه به ایـوانِ من شدی
تو كیستی؟ كه یوسفِ بازارِ من شدی
من نه، تو آمدی و خریدارِ من شدی
عیسیترین مسیحی و دلدارِ من شدی
با جلوهای تمامِ كَس و كارِ من شدی
من تا به حال فخر بدین سان ندیدهام
طوبی لَكْ از تمامیِ عالم شنیدهام
برقِ نگاهِ تو جگرم را كباب كرد
تاریكی كُنشتِ مرا آفتاب كرد
یك عمر هر چه ساخته بودم خراب كرد
آقایی تو رویِ كمِ من حساب كرد
آن قطرهام كه در دلِ دریا نشاندیام
پایِ ضریحِ قبلهی دلها نشاندیام
زُنّار (۲) پاره میكنم از جان به راهِ تو
ای روح و اِبن و اَب به فدایِ نگاهِ تو
ای عرش و فرش سایهنشینِ پناهِ تو
از چیست؟ نوكِ نیزه شده تكیهگاهِ تو
یحییِ سر بریده به خون میكشی مرا
با شور و جلوهات به جنون می كشی مرا
من آبرو گرفتهام از آبرویِ تو
باشد گواهِ غربتِ سُرخت، گلویِ تو
با اشك و با گلاب دهم شستشویِ تو
خاكسترِ تنور بگیرم ز رویِ تو
با بَد وسیلهای به گلویت كشیدهاند
پیداست كه به زجر سرت را بریدهاند
با پا چراغِ انجمنت را شكستهاند
چون روز روشن است تنت را شكستهاند
حتماً قِداستِ سخنت را شكستهاند
با چكمهها لب و دهنت را شكستهاند
یك هاله نور دور و برت چرخ میزند
یك قافله به پایِ سرت چرخ میزند
دور و برِ تو روحُ الاَمین پر گرفته است
زانویِ غم به سینه پیمبر گرفته است
پهلو شكسته روضهات از سر گرفته است
از حال رفته بوسه ز حنجر گرفته است
با نالههای فاطمه از كِثرتِ غمت
عرش خدا به لرزه در آمد ز ماتمت
پیر و مرادِ من شدی ای نور مشرقین
باب النجاة امت حیران در عالمین
ساغر بریز ساقی ذكرِ شهادتین
دیوانه میشوم به هوایِ تو یا حسین
خونِ خدا به پایِ تو ایمان میآورم
قابل بدانیام به خدا جان میآورم
من عاقبت به خیرِ توام، خوش به حالِ من
با عرشیان به سیرِ توام، خوش به حالِ من
نا آشنا ز غیرِ تو ام، خوش به حالِ من
اینجا اسیرِ دِیرِ تو ام، خوش به حالِ من
حالا كه خاكِ راه شدم در سپاهِ تو
میخواهم التماسِ دعا از نگاهِ تو
#علیرضا_شریف
۱. آتشکده و معبد یهودان
۲. زنار کمربندی بود که ذمیان نصرانی در مشرقزمین به امر مسلمانان مجبور بودهاند داشتهباشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند.
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_رقیه #فاطمیه
رفتی و داغ فراقت به جگرسنگین است
نفس سینه پر آه وشرر سنگین است
من زمینگیرترین حوری زخمی شده ام
پر پرواز من سوخته پر سنگین است
سایه ای بیشترازفاطمه ات نیست به جا
بار هجران تو از بس که پدر سنگین است
رونگیرم چکنم؟دیدن این صحنه مرا
که علی زانوی غم کرده به بر سنگین است
صبر در غصه ناموس زمین افتاده
زیر مُشت و لگد چندنفر سنگین است
زنده ماندم که فقط دست علی بازشود
به روی آینه ای لنگه ء در سنگین است
سخت بابا به شکوه پسرم بر خورده
که زمین خوردن مادر به پسر سنگین است
لرزش شانهء در دست مرا زینب گفت
بشکند دست مغیره چقدر سنگین است
.
.
اشک هم بعد تو دردیده تر سنگین است
گیسوی سوخته ام را گل سر سنگین است
جز همین پیرهن پاره ندارم چیزی
به گمانت نرسد بار سفر سنگین است
مُردن خویش تمنا نکنم پس چکنم
که تماشا شدن بین گذر سنگین است
بی تو هر روز دوسه وعده کُتک حتمی بود
چشم وگوش وسرم آنقدر پدر سنگین است
پَرت میکرد مرا چندقدم سیلی زجر
عمه دیده است که دستش چقدر سنگین است
#علیرضا_شریف
@raziolhossein
#امام_رضا_ولادت
به دامان آسمان دُر و گُوهر،داشت
ستاره دسته دسته گل به بَر،داشت
ز لبخند ملاٸک،نور می ریخت
سحر از وقتِ موعودی ،خبر داشت
قسم بر فجر،در صبحِ مدینه
خدا از چهره ٔخود پرده،برداشت
عیان شد از قضا،الله اکبر
گل روی رضا الله اکبر
خدا را نجمه امشب مظهر آورد
دوباره،آمنه،پیغمبر آورد
علیِ دیگری از کعبه،آری
حسن یا که حسینِ دیگر آورد
همان مادر که صد مریم کنیزش
مسیحایی مسیحا پرور آورد
عروس فاطمه(س)،قُرص قَمر زاد
به مدحش هرچه گویم،خوبتر زاد
الا ای حضرت سلطان هشتم
که عشقت بُرده خواب از چشمِ مردم
زند بر شانه هایت بوسه خورشید
به تعظیم تو داٸم ماه و انجُم
بهشت ارزانی آنکه بگیرد
ز دستِ لطفِ تو یک دانه گندم
تو مولای سریرِ اِرتضایی
اَبا الجودی،علی موسی الرضایی
امیدِ اولین و آخرینی
تو وجه الله بر روی زمینی
نه تنها عالم آل محمد(ص)
رٸوفِ اهل بیتِ طاهرینی
به نامت،سِکّهٔ لطف و کرامت
تو حَبل الهی و حِصنِ حَصیِنی
تمامِ ماسِوا ، مَحوِ جَمالت
همه سر گشتهٔ جاه و جَلالت
زمین و آسمان،پروانهٔ تو
کریمان،مستمندِ خانهٔ تو
حیات جاودانی دارد آنکه
لبی تَر کرده از پیمانهٔ تو
نگاهِ آرزویِ هشت،جَنَّت
به سوی صَحنِ سقا خانهٔ تو
نگهبان حَریمت،اَشجَعُ الناس
عموی مهربانی مثلِ عباس(ع)
جدایی از شما،عینِ عذاب است
دُعا پای ضریحت مُستجاب است
حریمِ امنِ تو،اهل گُنَه را
بهشتِ بی حساب و بی کتاب است
به استقبال زَوّارِ حریمت
به دست انبیا، عطر و گلاب است
تو را حُور و مَلک گَرمِ طوافند
در ایوان طلا در اعتکافند
کسی در کوی تو دیگر گدا نیست
نگفته میدهی گفتن رَوا نیست
اگر که هر دو عالم را ببخشی
که با ز اندازهٔ جودِ شما نیست
اگر اِذنِ زیارت از تو باشد
زمشهد فاصله تا کربلا نیست
گرفتارم،اسیری مُستمندم
بُود نامِ تو ذکر بَند بَندَم
#علیرضا_شریف
@raziolhossein
#امام_رضا_مناجات
به جز هوای حرم در سرم هوایی نیست
اسیر دام تورا حاجت رهایی نیست
به غیر گوشهٔ بام تو-ای امام رئوف
کبوتر دل من جلد هیچ جایی نیست
بدون پَرتُوِنور تو ای جناب ضُحی
فقط سیاهی محض است روشنایی نیست
سرت همیشه شلوغ است وهیچ سلطانی
به خواب صاحب همچین برو بیایی نیست
اگر که نوکر این درگهم حساب کنی
مرا به شاهی عالم هم اِعتنایی نیست
خدا گواست که دردستهای محتاجم
به جز به محضرتان کاسهٔ گدایی نیست
همه قبیلهٔ من رفته اند قربانت
به غیر تیر نگاهت که آشنایی نیست
بدون آبرویی که شما به من دادید
به قدر پول سیاهم مرا بهایی نیست
دلم گره به ضریح تو خورده میدانم
به غیر این گره،هیچم گره گشایی نیست
هزار سال نمیخواهم آن بهشتی را
که دل سپردهٔ این گنبد طلایی نیست
#علیرضا_شریف
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
به وسعت همه عالم، به من جفا کردند
خبر نداشت کسی با دِلم، چه ها کردند
به میهمانی هِرمان و هجرَم، آوردند
به دردِغربتِ این شهرم آشنا کردن
د
چِقدر پُشتِ سَرم ناروا سُخَن گفتند
چقدر طعنه، چه بَد با امام ،تا کردند
برای کُشتنِ من طَرحشان قدیمی بود
هر آنچه باپدرم،با امام رضا کردند
ز سوز زَهر دِلم گُر گرفت، افتادم
وَحُجره را به من خَسته کربلا کردند
فقط بُریدنِ با تیغ و مو گرفتن نیست
که بند بند مرا با عَطَش جُدا کردند
هر آنچه آه کشیدم، به طشت کوبیدند
به آب آبِ منِ تشنه ، خنده ها کردند
ز دست وپا زدنم، نه دلی به رحم آمد
نه بر سِرِشکِ غریبی اَم، اِعتنا کردند
به خانه ای که پُر از عِطر ذکرو قرآن بود
تمام کف زده وهلهله به پا کردند
در انتظارِ جوانمرگ گشتَنَم ،ماندند
عجیب، حُرمت نان ونمک ،اَدا کردند
مرا کِشانده روی پُشت بام آوردند
در آفتاب، غریبانه ام رَها کردند
به روی پیکر من گرچه پیرهن هَم بود
کبوتران پَرِخودرا به سایه وا کردند
رسیده است به ما،ارث بَر زمین خُوردن
پس از سه روز، مرانَقشِ کوچه ها کردند
#علیرضا_شریف
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#دیر_راهب
امشب كه پا گُشا شدهای در كُنِشْت (۱) من
انگار اُلـفتی است تـو را با سـرشتِ من
آورده قـابِ چَشـمِ تو عكسِ بهشتِ من
تـغییر میدهـی همهی سرنـوشتِ من
از رویِ نیـزه سر زده مهـمانِ من شدی
تـو كیـستی؟ كه ماه به ایـوانِ من شدی
تو كیستی؟ كه یوسفِ بازارِ من شدی
من نه، تو آمدی و خریدارِ من شدی
عیسیترین مسیحی و دلدارِ من شدی
با جلوهای تمامِ كَس و كارِ من شدی
من تا به حال فخر بدین سان ندیدهام
طوبی لَكْ از تمامیِ عالم شنیدهام
برقِ نگاهِ تو جگرم را كباب كرد
تاریكی كُنشتِ مرا آفتاب كرد
یك عمر هر چه ساخته بودم خراب كرد
آقایی تو رویِ كمِ من حساب كرد
آن قطرهام كه در دلِ دریا نشاندیام
پایِ ضریحِ قبلهی دلها نشاندیام
زُنّار (۲) پاره میكنم از جان به راهِ تو
ای روح و اِبن و اَب به فدایِ نگاهِ تو
ای عرش و فرش سایهنشینِ پناهِ تو
از چیست؟ نوكِ نیزه شده تكیهگاهِ تو
یحییِ سر بریده به خون میكشی مرا
با شور و جلوهات به جنون می كشی مرا
من آبرو گرفتهام از آبرویِ تو
باشد گواهِ غربتِ سُرخت، گلویِ تو
با اشك و با گلاب دهم شستشویِ تو
خاكسترِ تنور بگیرم ز رویِ تو
با بَد وسیلهای به گلویت كشیدهاند
پیداست كه به زجر سرت را بریدهاند
با پا چراغِ انجمنت را شكستهاند
چون روز روشن است تنت را شكستهاند
حتماً قِداستِ سخنت را شكستهاند
با چكمهها لب و دهنت را شكستهاند
یك هاله نور دور و برت چرخ میزند
یك قافله به پایِ سرت چرخ میزند
دور و برِ تو روحُ الاَمین پر گرفته است
زانویِ غم به سینه پیمبر گرفته است
پهلو شكسته روضهات از سر گرفته است
از حال رفته بوسه ز حنجر گرفته است
با نالههای فاطمه از كِثرتِ غمت
عرش خدا به لرزه در آمد ز ماتمت
پیر و مرادِ من شدی ای نور مشرقین
باب النجاة امت حیران در عالمین
ساغر بریز ساقی ذكرِ شهادتین
دیوانه میشوم به هوایِ تو یا حسین
خونِ خدا به پایِ تو ایمان میآورم
قابل بدانیام به خدا جان میآورم
من عاقبت به خیرِ توام، خوش به حالِ من
با عرشیان به سیرِ توام، خوش به حالِ من
نا آشنا ز غیرِ تو ام، خوش به حالِ من
اینجا اسیرِ دِیرِ تو ام، خوش به حالِ من
حالا كه خاكِ راه شدم در سپاهِ تو
میخواهم التماسِ دعا از نگاهِ تو
#علیرضا_شریف
۱. آتشکده و معبد یهودان
۲. زنار کمربندی بود که ذمیان نصرانی در مشرقزمین به امر مسلمانان مجبور بودهاند داشتهباشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند.
@raziolhossein