eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.7هزار دنبال‌کننده
734 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شرر به خرمن آل عبا زدی ای شمر چه آتشی به دل ماسوی زدی ای شمر مگر که زینت دوش نبی نبود حسین چرا قدم روی عرش خدا زدی ای شمر؟ حسین فکر نجات تو بود اما حیف لگد به بال و پرش بی هوا زدی ای شمر هنوز جان به تنش بود مرتضی آمد به ناله گفت: عزیز مرا زدی ای شمر نفس نفس زد و ناله کشید "یا أماه" میان پهلوی او نیزه جا زدی ای شمر نسوخت قلب تو از ناله ی " بُنیَّ حسین" به پیش دیده ی خیر النسا زدی ای شمر حسین آب طلب کرد در ته گودال تو در عوض شه لب تشنه را زدی ای شمر هزار و نهصد و پنجاه زخم کاری داشت چرا تو رحم نکردی، چرا زدی ای شمر؟ چه کردی از نفس افتاد خنجر کندت؟! رویت سیاه باد چند تا زدی ای شمر؟ سرش به نیزه شد و وقت غارت خیمه... تمام لشکر خود را صدا زدی ای شمر برای دخترکان خواهرش سپر بود و... عقیله را جلوی بچه ها زدی ای شمر @raziolhossein
مست از سبوی دلبرم، از این چه بهتر! سرخوش ز جام کوثرم، از این چه بهتر! چیزی ندارم محضر حیدر بیارم غیر از دو چشمان ترم، از این چه بهتر! از اول عمرم عبای وصله دارش سایه کشیده بر سرم، از این چه بهتر! مِهر علی شد مُهر تأییدی برای دامان پاک مادرم، از این چه بهتر! قنبر غلام حضرت پروردگار و... ...من هم غلام قنبرم، از این چه بهتر! پوزه کشیدن بر درش چیز کمی نیست کلب سرای حیدرم، از این چه بهتر! من را نگاه فاطمه عبد علی کرد با لطف زهرا نوکرم، از این چه بهتر! وقت سحر با "یا علی" در سجده هایم از رب خود دل می برم، از این چه بهتر! او فاتح قلب من است و من اسیرِ زلف امیر خیبرم، از این چه بهتر! وقتی قسیم النار و الجنة علی شد مشتاق روز کیفرم، از این چه بهتر! هجر نجف خاک غریبی بر سرم کرد در به درم...غم می خرم، از این چه بهتر! مرد است و قولش، او خودش گفته می آید... ...در لحظه های آخرم، از این چه بهتر! @raziolhossein
امشبم را سحر نمی‌آید خواب، در چشمِ تر نمی‌آید مدحش از من که بر نمی‌آید چون سکینه دگر نمی‌آید دختر شاه...گوهر نایاب بی‌قرینه... درست مثل رباب روضه می‌خواند، روضه با احساس روضه‌اش داشت عطر و بوی یاس شرم یک مرد... روضه‌ای حساس وای از مشک پاره‌ی عباس روضه‌ی دست و چشم و مشک عمو روضه‌ی قطره‌قطره اشک عمو روضه‌خوان چشم‌های خود را بست مادرش دست می‌زند بر دست رأس اصغر به روی نیزه نشست پای نیزه قد سکینه شکست خواهر اصغر است حق دارد به خدا خواهر است حق دارد به روی ناقه خواند نافله را دور ناقه شنید هلهله را چه کند خنده‌های حرمله را چشم دشمن به سوی قافله را مثل یک مرد... مثل عمه‌ی خود صبر می‌کرد... مثل عمه‌ی خود قلبش از غصه‌ها کباب شده بعد سقا فقط عذاب شده مثل او از خجالت آب شده وارد مجلس شراب شده خیزرانِ یزید پیرش کرد حرف مردی پلید پیرش کرد دختر بی‌قرینه‌ی پدرش روضه‌خوان مدینه‌ی پدرش همه‌جا شد سکینه‌ی پدرش یادش افتاده سینه‌ی پدرش... ... زیر پای سوارها افتاد روی گل، ردِ خارها افتاد یادش افتاد آه آهِ حسین غرق در خون همه‌سپاه حسین بود یک نیزه تکیه‌گاه حسین داد می‌زد که قتلگاهِ حسین... ... پر شد از خونِ زخم‌های تنش پر شد از تیر و نیزه‌ها بدنش وسط حجره‌ی محقر خود چشم گریان... میان بستر خود باز در لحظه‌های آخر خود یادش افتاد داغِ خواهر خود کنج ویرانه خواهرش جان داد سر بابا برابرش... جان داد @raziolhossein
امشبم را سحر نمی‌آید خواب، در چشمِ تر نمی‌آید مدحش از من که بر نمی‌آید چون سکینه دگر نمی‌آید دختر شاه...گوهر نایاب بی‌قرینه... درست مثل رباب روضه می‌خواند، روضه با احساس روضه‌اش داشت عطر و بوی یاس شرم یک مرد... روضه‌ای حساس وای از مشک پاره‌ی عباس روضه‌ی دست و چشم و مشک عمو روضه‌ی قطره‌قطره اشک عمو روضه‌خوان چشم‌های خود را بست مادرش دست می‌زند بر دست رأس اصغر به روی نیزه نشست پای نیزه قد سکینه شکست خواهر اصغر است حق دارد به خدا خواهر است حق دارد به روی ناقه خواند نافله را دور ناقه شنید هلهله را چه کند خنده‌های حرمله را چشم دشمن به سوی قافله را مثل یک مرد... مثل عمه‌ی خود صبر می‌کرد... مثل عمه‌ی خود قلبش از غصه‌ها کباب شده بعد سقا فقط عذاب شده مثل او از خجالت آب شده وارد مجلس شراب شده خیزرانِ یزید پیرش کرد حرف مردی پلید پیرش کرد دختر بی‌قرینه‌ی پدرش روضه‌خوان مدینه‌ی پدرش همه‌جا شد سکینه‌ی پدرش یادش افتاده سینه‌ی پدرش... ... زیر پای سوارها افتاد روی گل، ردِ خارها افتاد یادش افتاد آه آهِ حسین غرق در خون همه‌سپاه حسین بود یک نیزه تکیه‌گاه حسین داد می‌زد که قتلگاهِ حسین... ... پر شد از خونِ زخم‌های تنش پر شد از تیر و نیزه‌ها بدنش وسط حجره‌ی محقر خود چشم گریان... میان بستر خود باز در لحظه‌های آخر خود یادش افتاد داغِ خواهر خود کنج ویرانه خواهرش جان داد سر بابا برابرش... جان داد @raziolhossein