#حضرت_رقیه_زمینه
از سفر اومدی ای سایهی بالاسر من
تا که مرهم بذاری رو زخمبال و پرمن اینکهدیدمسرتو دوروز پیش میونطشت
بیشتر از کلّسفر بهدخترتسختگذشت
چیبهسرتواومده؟ کیبهلبتوچوبزده؟
اینکهموهاتپریشونه برایدخترتبده
گریه برا رگاتکنم یابشینمنگاتکنم؟
دلممیخوادببوسمت تا جونموفداتکنم
بابایخوبمنحسین
منیکهبازویتو بالشزیر سرمه
چندشبهکهخاکویرونهدیگهبسترمه
بهخداخستهشدمدیگهازایندربهدری
بگوبرگشتیبابا تا منو همرات ببری
خستهترازهمهمنم شبیهفاطمهمنم
اونیکهتوسهسالگی باباقدشخَمهمنم
زجرحرامیاومدو تامیتونستمنو زدو
خیلیچشیدماینروزا تلخیطعملگدو
بابایخوبمنحسین
توروجوندخترت،چشماتوواکنایپدر
ببینیباصورتمچهکردهشمرِ خیرهسر
دخترتو خیلی از حرملهبیزارهبابا
یهجوریمنوزدههنوزچشامتارهبابا
دیراومدیکنارمن دیگهتمومهکارمن
یهکمدیگهکهدفنشدم بشینسرمَزارمن
بابایسرجدایمن تومجلسعزایمن
بمونوباهمینگلو قرآنبخونبرایمن
بابایخوبمن حسین
#محمد_قاسمی
@raziolhossein1
#حضرت_رقیه_واحد
گوشواره:
بابا کجایی / بابا کجایی
خیلی دلم تنگه برات/ بابا کجایی
بند اول:
قلبم کبابه / تو این خرابه
اصلا میدونی دخترت کجا میخوابه
بیا ببینم / ناقه نشینم
رو دست و پا و گردنم جای طنابه
عمه میگه گریه نکن عیبی نداره
بابات میاد رو زخم تو مرهم میذاره
تا صبح بیدارم / آروم ندارم
از توی پام خار مغیلان در میارم
بند دوم:
قدم خمیده/ موهام سفیده
مهمون دخترت شدی ای نور دیده
منو که دیدی/ با سر رسیدی
ولی چرا رگای حنجرت بریده
من آرزو داشتم بابام رو پام بخوابه
ولی محاسنت چرا از خون خضابه
چشم تو خونه / داری نشونه
روی لب تو جای چوب خیزرونه
بند سوم:
بازار شامو / اون ازدحامو
یادم نمیره تا ابد بزم حرامو
نداشتم آروم/ که ام کلثوم
با چادرش گرفته بود جلو چشامو
با چشم تار و با دل غمگین و خسته
دارم میبینم چندتا دندونات شکسته
گنات چی بوده / لبات کبوده
این زخم پیشونی ازون سنگ یهوده
#مرتضی_کربلایی
@raziolhossein1
#امام_حسن_زمینه
#حضرت_زهرا
#حضرت_محسن
امام حسن کریم آل الله
فدای غربتت بشم آقا
تو رو از این زمونه سیرت کرد
مصیبتای مادرت زهرا
نمی ره یادت اون، که راهتونو بست
میون کوچه ها ، غرور تو شکست
یکم حیا نکرد ، اون مرد پست
برات بمیرم
که مادرت پیش نگاه تو زمین خورد
ضربه ی محکم لگد چی سرش آورد
چی سرش آورد
آه ای مظلوم
مدینه پشت در یه مادر سوخت
خونه و زندگیه حیدر سوخت
پیش نگاه زینب و کلثوم
توو شعله ها چادر و معجر سوخت
یه عده بی حیا ، آتیش به در زدن
برای درده سر ، توو کوچه اومدن
لگد زدن به در ، دق کرد حسن
در شکسته
توو اون شلوغی ها به روی مادر افتاد
مادر پا به ماه ما یه گوشه جون داد
یه گوشه جون داد
آه وای مادر
ضربه ی محکم لگد شر شد
لحظه ی احتضار مادر شد
توو رفت و آمدا به زیر پا
یه طفل شیش ماهه چه پرپر شد
توو اون برو بیا ، حیا نکردن و
با ضربه های پا ، چه ها نکردن و
یکی لگد زد و ، کُشت محسنو
با ناله میگفت
فضه بیا کمک که از نفس فتادم
بچمو کشتن و بیا برس به دادم
برس به دادم
آه وای محسن
#عباس_قلعه
@raziolhossein1
#امام_حسن_زمزمه
غم من عجین با غم مادرِ
منم قتلگاهم کنار درِ
هزار بار بمیرم بازم زنده شم
محال که اون کوچه یادم برِ
خدا شاهده که عذابه برام
میاد تا مغیره جلوی چشام
بمیرم که اون روز خودم میدیدم
میزد مادرم رو به پیش بابام
یادم نمیره دست بسته
غلاف و بازوی شکسته
جوری زد مادر رو که در خون نشسته
........
من از داغ اون روز شدم نیمه جون
که هیزم آوردن در خونمون
چی اومد سر ما خدا میدونه
بپرسید ز مسمار غرق به خون
با گریه میدیم توی شعله ها
فقط مادرم گفت که فضه بیا
یه جوری زمین خورد به پیش همه
که بابا رو جسمش کشیده عبا
چیجوری از این غم نمیرم
زانو هامو بغل میگیرم
تو جوونی موهام سپید شد
که پیرم
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein1