eitaa logo
طلوع سرخ
125 دنبال‌کننده
21 عکس
3 ویدیو
0 فایل
طلوع سرخ واژه واژه هایی از صمیم قلبم برای هویت، دیانت و رشادت مردم شهرم دزفول محمدصادق مطیع رسول (م.م) 🍎☀ @motie296
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله
4_5978583407901281727.mp3
4.09M
عصاره ی تمام تاریخ رو بنوشید... سید شهیدان اهل قلم 🍎☀️ @RedDawn
.
..
...
🧕🏻 بفرما دخترم! ▪️این صدایی بود که هنوز به آن فکر می کنم. صدای یک سرهنگ انتظامی خطاب به یک مادرجوان و کم حجاب! ▪️رفته بودم سبزقبا. مادرجوانی به همراه دختر دو – سه ساله اش آمده بود و توی حیاط سبزقبا انگار منتظر کسی بود. سرهنگ انتظامی با لیوانی در دست از راه رسید و خطاب به مادرجوان گفت : بفرما دخترم. دختر گفت مرسی و بلند بلند گویی که مرا هم مخاطب قرار می دهد پرسید؟ " پس چرا امشب هیئتی نمیاد؟ حالا که بچه ام هوشیار شده، دوست داشتم هیئت ها رو ببینه." ⚫️ نگاهی به دختر چون ماهش کردم. سنش به سه سال نمی رسید، آرام بود و چند رشته مویی بور از کنار روسری سفیدی که قرص صورتش را تنگ گرفته بود بیرون زده بود. سرهنگ گفت: از شب پنجم به بعد هیئت ها میان. مادر گفت: پس چرا شب اول اومده بودن؟ راست میگفت. شب اول پرچم را آورده بودند و واقعا هم سنگ تمام گذاشته بودند. ✨✨✨ ▪️معلوم است دل دزفول بی طاقت شده. آنقدر کوچه پس کوچه های دزفول دل تنگ صدای تبل و نقاره هست که از همان شب اول آمده پای کار. چرخی که بین شهر زدم کسی نبود بگوید هنوز زود است. از همان شب اول تکیه های قدیمی، چلاب ها، چوب بازی ها و یک به یک آیین های عزاداری دزفول بسم الله گفته بوده اند. اینجا همان دزفول معزی ها و سیدجمشید هاست. همان دزفول ام لیلا ها. اینجا در شرف یک شور دیگر است. تصویر: آیین برافراشتن پرچم عزای حسینی در امام زاده سبزقبا دزفول ✍ محمدصادق مطیع رسول 🍎☀️ @RedDawn
ستون هایی به استواری مردم دزفول به بهانه روز جهانی مسجد 🤔 داشتم تصور میکردم وسط گرمای تابستان وقتی در حال عبور از خیابان امام هستم، اگر صدای اذان ظهر را بشنوم چه کار می کنم؟ 🔹 قطعا هرچیزی به ذهنم میرسد جز اینکه بروم به مسجد جامع ! مسجدی که قدمتی چندصد ساله دارد. شاید حدود 8 تا 11 قرن. وقتی صحبت از مسجد جامع می شود، اول از همه ذهن ها متوجه معماری و قدمت ساختمانی آن می شود، اما جذاب تر از دیوار ها، آدم ها هستند. 🔹 آدم هایی که هزار سال است در این شهر، نسل در نسل و قرنی پس از قرنی در این تکه از زمین، کمی بالا تر از رودخانه ی همیشه خروشان دز، خدایشان را عبادت کرده اند. 🔹 هر پادشاهی با هر عقیده ای از سامانیان گرفته تا صفویان ، از قاجار گرفته تا پهلوی، برای مردم این شهر فرقی نداشته و دلشان قرص و محکم برای خدا تپیده. درست مثل ستون های استوار مسجد که اگر خوب گوش دهی، صدای ضربان زندگی را از دل سنگی شان خواهی شنید. 🔹 چه مناجات های کمیلی که شب های سخت دفاع مقدس را به صبح پیروزی و مقاوت تبدیل کرد. و چه نماز جمعه هایی که دلگرمی مردم در بمب باران های دزفول بود. 💎 این ستون ها، صدها سال از مردم این شهر خاطره دارند. گاهی برای نوشیدن جرعه آبی هم که شده، سری به مسجد جامع بزنیم و درد و دل ستون هایش را بشنویم. البته اگر درب مسجد باز باشد! تصویر: شبستان جنوبی مسجد جامع دزفول ✍️ محمدصادق مطیع رسول 🍎☀️ @RedDawn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشه ای از پیاده روی اربعین در دزفول احتمالا مربوط به سال 1396 در این روز دسته جات مختلف دزفول به صورت متحد و یکپارچه از حرم امام زاده سبزقبا تا حرم محمد بن جعفر علیهما السلام عزاداری می کنند. 🍎☀️ @RedDawn
░░░ این شهر سالک است... ░░░ 🔹 گاهی که با دوستان صحبت از مسیرهای سنتی تاسوعا و عاشورای دزفول میشد، ریش سفیدی که زمستان و تابستان محرم را چشیده بود از راه میرسید و طی نطقی حکم می کرد که "باید همه یک دسته باشند و در یک مسیر فراخ عزاداری کنند!" 🔹 همیشه نیز بحث بالا می گرفت که " همین تنوع ها و تعصب ها باعث شده تا دزفولی ها هر جا که باشند روز عاشورا خود را به شهرشان برسانند" و حرف هایی از این قبیل؛ تا اینکه رندی با سخن نافذ امام خمینی(ره) خط بطلانی روی همه ی ایده ها می کشید که: "عزاداری باید سنتی باشد." آری عزاداری باید سنتی باشد و خدا رحمت کند کسانی را که سنت های خوب در جامعه گذاشته اند. 🔸 اما ماجرای اربعین دزفول چیزی فرای یک سنت است. سلوکی است که مردم دزفول را از هر هیئت و تکیه و محله ای همچون جویبارها از عاشورا جمع کرده، چهل روز روضه به روضه، به هم پیوند داده و اکنون رودی خروشان شده تا به احترام و عظمت اربعین موج موج زند. 🔹 به چشم دل که بنگری تصدیق می کنی که خیل بی شمار پیاده روی از حرم حضرت سبزقبا تا حرم محمد بن جعفر نتیجه ی چهل روز اخلاص در عزاداری های مردم این شهر است. این مردم چهل روز با اشکی حیات بخش مانوس بوده اند و چهره شهر را از آلام و فرسودگی ها زدوده اند و با جاری شدن در مسیر پیاده روی اربعین، شهر را به کمال عاشقی می رسانند. که این شهر سالک است. سالک عشق حسین(ع) ... 🔹 مسیر عزاداری دزفول در روز اربعین، سیر الی الله هست. سیری که از کثرت شروع شده و به وحدت رسیده است. همه این هیئت ها و تکایا و محلات؛ این تنوع و تکثر، وجهی از شور و غوغایی است که از شعوری واحد نشأت گرفته و به اتحادی بی مثال منتهی خواهند شد. 🔹 اربعین دزفول می ماند و نسل به نسل همچون عاشورایش سینه به سینه نقل خواهد شد. جلوه های پیاده روی اربعین حرم تا حرم دزفول شروع شده است، مبادا که از این قافله عقب بمانیم. تصویر: پیاده روی اربعین در دزفول احتمالا مربوط به سال 1396 امیدوارم امسال تیم های رسانه ای این رزمایش رو به خوبی ثبت و ضبط کنند. ✍️ محمدصادق مطیع رسول 🍎☀️ @RedDawn
🇵🇸🇵🇸🇵🇸 من از تمام واژه ها متنفرم... ⚫️ کسانی که مرا می‌شناسند می دانند که چقدر واژه‌ها را دوست دارم. چقدر نوشتن مرا سر مست می کند. رفقا میگویند چرا برای غزه متنی نمی نویسی؟ ⚫️ با خود می گویم متن؟ آخر با کدام واژه ها میتوان از این جنایت گفت؟ کدام کلمات تحمل این فجاعت را دارند؟ دیگر واژه ها برایم بی رنگ اند و بی ارزش. واژه ها محکومند به این که چگونه توانسته اند ناواژه ای به نام "اسرائیل" را در بین خود جای دهند؟ ⚫️ من از تمام واژه ها متنفرم . امروز فقط یک واژه می تواند نه تنها حیثیت کلمه ها که حیثت آدمیت را حفظ کند. فقط یک واژه می تواند «شر مطلق» را از این جهان حذف کند. 🔴 واژه ای که باید از دهان فرماندهان آزاده جهان خطاب به تمام سنگ و چوب و فلز؛ خطاب به همه ی باروت و باور سربازانشان بگویند: با تمام قوا «آتش». از شهر مقاومت برای جبهه مقاومت ✍️ محمدصادق مطیع رسول 🍎☀️ @RedDawn
🌋 قصه‌ی پر آوازه‌ی باور و باروت 🔺 هیچ کس که نداند، مردم دزفول مقاوم خوب می‌دانند که صدام، شکست‌هایش در عملیات‌های زمینی را از طریق موشک باران شهرها جبران می‌کرد. 🔺 این عادتی بود که با خبر پیروزی رزمندگان اسلام در فلان عملیات، مردم دزفول را آماده‌ی آماج موشک ها می‌کرد. 🔺 وقتی خاطرات روزهای موشکی دزفول را مرور می‌کنم، همیشه تصویر جمع شدن مردم، دور تا دور گودال عمیق موشک اسکاد در خاطرم نقش می‌بندد. 🔺 مردمی که برای کمک‌رسانی جمع شده بودند با اینکه می‌دانستند دیر یا زود موشک دیگری در همین نزدیکی ها خواهد نشست. 🔺 این تصویر نه تنها در ذهنم محو نشده که این بار با عطر و بوی عجین شده است. 🌋 آری! ملت امام حسین(ع) که باشی، فرقی نمی‌کند از کدام زمین، آسمانی شوی. فرقی نمی‌کند با کدام باروت، باورت را نشانه روند. انفجار، دیگر نه دل آشوبت می‌کند، نه پراکنده؛ که متحدت می‌کند و پاینده. 🔹 ترکش هر انفجار، جاری ترت می‌کند؛ خودت را حیاتت را و باورت را ... پی‌نوشت: در تاریخ ۳۰ مهر ۶۲ سه موشک به فاصله ۱۰ دقیقه و در یک محدوده به دزفول اصابت می کند.(اولی در مسجد جامع و دو مورد در بازار کهنه) استدلال ارتش بعث این بود که مردم برای کمک‌رسانی در محل اصابت موشک جمع می‌شوند؛ در حالیکه در آن زمان موشک ها از قابلیت نقطه زنی برخوردار نبودند. (نقل از استاد غلامحسین سخاوت) 📷 تصویر بالا: کمک رسانی مردم دزفول در محل اصابت موشک اول صدام. 📷 تصویر پایین: کمک رسانی مردم کرمان پس از انفجار اول. ✍ محمدصادق مطیع رسول از پایتخت مقاومت ایران، برای کرمان قهرمان 🍎☀️ @RedDawn
‌ ‌ تبصر ۲۲ جنگ چهره زنانه ندارد مادربزرگت رو از اینجا ببر! ‌ 🖤 هایکوکتابی به یاد مسن‌ترین شهیده زائر حاج قاسم، فاطمه رجب زاده ۶۸ ساله 📎 توضیح: "هایکوکتاب" قالب شعری است که با استفاده از عناوین کتاب‌ها سروده میشود. 🍎☀️ @RedDawn | طلوع سرخ
تصویر دختری در آخرین لحظه دختری با گوشواره مروارید ریحانه 🖤 هایکوکتابی به یاد ریحانه سلطانی نژاد، شهیده ۲ ساله‌ی زائر حاج قاسم. (کاپشن صورتی با گوشواره قلبی) 📎 توضیح: هایکوکتاب قالب شعری است که با استفاده از عناوین کتاب ها سروده میشود. 🍎☀️ @RedDawn | طلوع سرخ
امروز شنبه است. اولین شنبه‌ی سال! فکر می‌کنم این همان شنبه‌ی معروفی است که برای شروع کردن خوب است. پس بسم الله... 🍎☀️ @RedDawn | طلوع سرخ
‌ 💎 یک بینهایت ِ جاودانه انسان میل به بینهایت دارد. میل به زندگی طولانی و تجربه‌ی همه‌ی آنچه در تخیل او می‌گنجد. میل دارد شیرینی ها را بچشد و تلخی ها را ببلعد. با تندی ها بسوزد و با تیزی ها بتازد. میل دارد بپرد. با فلز و پارچه، با پر و گوشت. فرقی ندارد، با همه شان. میل دارد غرق شود در اعماق فضا و ژرفای اقیانوس. بی نور ببیند و با نور بارور شود. او حتی میل دارد رنج ببیند، درد بکشد و بمیرد. می‌خواهد در یک بینهایت ِ جاودانه، طعم مرگ را بچشد. و آن بینهایت جاودانه است. آنجا که تو بارها می‌میری و زنده می‌شوی و بارها زندگی می‌کنی. ✍️ م.م این آخرین یادداشت صفر دو برای اولین شنبه‌ی صفر سه 🎨 تصویر : به هوش مصنوعی گفتم اگر "داستان" به شکل یک انسان بود؛ اینو تحویل داد. خوبه به نظرم. جالب اینجاست که عبور زهره از مقابل خورشید رو هم نشون داده 😇 🍎☀️ @RedDawn | طلوع سرخ
اتاق I C U جهان در کماست. زنده است. نبض دارد. بی هیچ حرکت و واکنشیــــ سال‌ها در آی سی یوست. شاید فقط رویاهایی ببیند: اینکه "رونالدو" با "النصر" توپ طلا گرفته. یا ببیند که "یون فوسه" در فیلم جدید "نولان"، اسکار بهترین بازیگر مرد را. اما واقعیت، پشت در های این اتاق به بی‌شرمانه‌ترین حالتش در حال وقوع است. این سرطان به اوج هاری‌اش رسیده. پـ.ن: یون فوسه برنده نوبل ادبیات سال ۲۰۲۳ هست. ✍️ محمدصادق مطیع رسول 🍎☀️ @RedDawn
هدایت شده از طلوع سرخ
4_5978583407901281727.mp3
4.09M
عصاره ی تمام تاریخ رو بنوشید... سید شهیدان اهل قلم 🍎☀️ @RedDawn
‌ چه زود یه سال شد. دقیقا همین سال پیش بود که مثل امروزی تصمیم گرفتم به نوشتن و زیاد نوشتن. به خوندن و زیاد خوندن. اما به رسم "عرفت الله بفسخ العزائم و نقض الهمم" ماجراهایی از سرم گذشت و بحمدلله همه شان به خیر گذشت که دیگه فرصتی نموند برای خوندن و نوشتن. حالا درست در همون روز، همون عهد دیرین رو با سیدمرتضا می بندم. هرچی باشد از دو حال خارج نیست: یا به هدفم میرسم و پای عهدم می‌مونم. یا باب خداشناسی و فسخ عزائم باز میشه. تا یار چه خواهد... انشاالله ‌ 🍎☀️
خوره کتاب!! حاشا و کلا ! سال ۱۴۰۲ به روایت طاقچه، ۷۷۴۲ دقیقه کتاب خواندم. 😁 و به مقام شامخ خوره کتاب در آمدم 😅 به قراری با حساب کتب غیر طاقچه‌ای، روزی حدود ۳۰ دقیقه. نسبت به هدفم که روزانه حداقل یک ساعت و نیم بود خیلی کم است. و اگر من با این حجم کم از مطالعه جزو خوره های کتاب هستم وا اسفا. حاصل این دقایق شیرین، خواندن حدود ۳۰ عنوان کتاب بود که متاسفانه مجالی برای نوشتن درموردشان نداشتم. و اما ۱۴۰۳ : ✅ همان هدف روزانه ۹۰ دقیقه 💚 اگر شما نیز هم عهد می‌شوید بسم الله... اینجا 👈 @motie296 خبرم کنید. شاید همدیگر را ببینیم از باب چشمو هم چشمی که شده، بیشتر بخوانیم ☺️ ریا در کتاب خوانی ثواب دارد 😉 🍎☀️
اینجا دو دلی پدر است و استواری مادر یادداشتی بر کتاب "تنها گریه کن" 🔹 در ادبیات پایداری کمتر کتابی دیده ام که هم روایت خاطرات یک زن باشد و هم او شخصیت اصلی داستانش. 🔹 معمولا همسران، یا مادران شهدا از همسر و فرزند شهیدشان گفته‌اند و در این میان سختی هایی که دیده‌اند را روایت کرده‌اند؛ اما ماجرای کتاب " تنها گریه کن" از همان ابتدا با چابکی دختری شروع می شود که سرتاسر زندگی‌اش تلاش است و ایمان. 🔹 چه آنجا که برای نخواستن پسری پایش می‌سوزد و چه آنجا که برای زنده ماندن پسرش با سوز دل حمد می‌خواند. 🔹 اینبار برخلاف دیگر روایت‌ها، این زن قصه‌ی ماست که پای شوهرش را به انقلاب می‌گشاید و این مادر است که پا می‌گذارد برای پیگیری رفتن پسرش به جبهه. 🔹همیشه دلشوره‌ی مادرانه بوده و استواری پدر. اینجا دو دلی پدر است و استواری مادر. 🔹 اگر دنبال یک انگیزشی می گردید این یکی از واقعی ترینشان هست. روایتی روان و دلچسب از مادر شهید محمد معماریان که پیش از آنکه فکرش را بکنید تمام می‌شود. 💎 از ۱۰ به این کتاب نمره ۸.۵ می دهم. ✍ در چهاردهین روز رمضان و ششمین روز نوروز 1403 ، حال دلم را خوب کرد. این از اولین کتاب ۱۴۰۳✌️ 🍎☀️ @RedDawn | طلوع سرخ
مسئله این است! ‌ 🤨 از دیشب و درست تا همین لحظه ذهنم بسیار مشغول است. خیلی بهش فکر کردم ولی هیچ پاسخ روشنی براش نیافتم. بی تعارف می گویم هیچ پاسخ روشن یا لااقل قانع کننده ای! 🧐 می خواهم با شما درمیان بگذارم شاید از ذهنم برود و رهایم کند. شاید من هم بتوانم مثل همه اینهایی که می خواهم ازشان نام ببرم، بخندم و شاد باشم. نه اینکه الان نباشم. خدا خودش شاهد است که شادم. از صمیم قلب حتی عمیق تر، از جایی نزدیک سرچشمه فطرت. قشنگ حسش میکنم. اما این فکرهای مزاحم نمی گذارند کمی راحت شادی کنم. کمی بی تکلف، کمی شَل و کمی رها... 🤔 ماجرا از این قرار است که حالا که برای اولین بار ایران مستقیما از خاک خودش چیزی که می‌گویندش اسرائیل را هدف قرار داده، دقیقا چه کسی خوشحال تر است؟ 🤫 می پرسی این چه سوالی است!؟ هر چه باشد بلای جانم شده و سد شادی ام. کمک کنید و خرده نگیرید. 🤭 بله. دقیقا از دیشب و از لحظه پرواز پهپاد ها و تا الان دارم فکر می کنم چه کسی خوشحال تر است؟ 🔹پدرانی که با غیرت عربی به عجم ایرانی افتخار می کنند؟ 🔸یا مادرانی که با اشک شوق، یک شب را آسوده خوابیدند؟ 🔹یا کودکانی که شبیه منجمان شهاب ها را به همدیگر نشان می دادند؟ 🔸یا پهپادی که پیش قراول کاروان زیارتی کربلا تا قدس بود؟ 🔹یا موشکی که بالاخره از سیلو خارج شده بود و عطر شب بوها مستش کرده بود؟ 🔸یا شاید هم صحرای نقب که حسابی قلقلکش شده بود و قهقه‌ی خنده اش توی صدای انفجارها شنیده نمی شد؟ 🔹یا آمریکایی که خیالش راحت است پایش به جنگ باز نشده؟ 🔸یا اسرائیلی که پیش خودش می گوید: "می توانست تل آویو و حیفا را با خاک یکسان کند اما نکرد" ؟ 🔹یا یهودی هایی که می گفتند چه خوب که موشک های ایران نقطه زن هست و هیچ خانه و بیمارستانی آتش نگرفت؟ 🔸یا رسانه هایی که تا مدت ها یک سوژه خوب برای برنامه هایشان دارند؟ 🔹یا آن پسر اروپایی که دست انداخته بود دور گردن دختری و تلو خوران میگفت عجب جنگ ستارگانی شده؟ 🔸یا مردمی که خوشحالیشان از ترس شروع جنگ، یک جور خاصی با نمک شده بود؟ 🔹یا آنهایی که سر صف نانوایی به هم میگفتند باز قیمت ها گران تر شد ولی درست می شود؟ 🔸یا پیرزنی که نذر کرده بود اگر امشب اسرائیل نابود شود، یک میلیون صلوات بفرستد و حالا خیالش راحت بود زیر دین ادای نذرش نمی ماند؟ 🔹یا سرداری که زل زده بود به لبخند حاج حسن؟ 🔸یا آقایی که سجاده اش غرق شکوفه های شکر بود؟ 🔹یا خدایی که در این نزدیکی است ؟ ✍ محمدصادق مطیع رسول آخرین دقایق ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ 🍎☀️ @RedDawn | طلوع سرخ
‌ از امروز میخوام با افتخار هشتگ رو به کانال اضافه کنم. 😉 لذت ببرید و اگر نشد اندیشه کنید 😁 ‌ 🍎☀️ @RedDawn | طلوع سرخ