سلام وقتتون بخیر،
الان چندوقت با کانالتون اشنا شدم
داداش ابراهیم میشناختم از قبل
اما این تازگیها درزندگی روزمره خود زیاد از،داداش یاد میکنم دوست دارم بیشتر از،زندگیشون بدونم
ان شاءالله همه شهدا بخصوص داداش ابراهیم دست همه مارو بگیره
مارو تا دولت امام زمان ثابت قدم نگهداره
توسلی به داداش دارم چندتا حاجت دا رم
اول همه ظهور وسلامتی وارامش قلب مولامهدی موعود عج رو میخوام الان چند سال مریضهستم زیاد نمیتونم ب زندگی برسم
بیشتر کارها ی زندکی رو اطرافیان میکنند😭😭😭😭😭😭
از شمامیخوام تو کانالتون برام دعا کنید واز این سردردگمی وناراحتی بیماری وغم رهایی پیدا کنم 😭😭😭😭
#ارسالیاعضا
°•🌱|@refigh_shahidam
#قرارِعاشقۍ❤️
قࢪائت دعاے فرج ...
بهنیّٺ برادࢪشهیدمانمےخوانیم 🌱
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج 💐💚
. 🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
۩ بــِہ نـیّـت
برادرشھیدابراهیمهادے 🌿'
#صفـ ۷۵ ــفحه 📚
•﴿رفیقشھیدمابراهیمهادے﴾•
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
زنی دیدم که در گودال می رفت
پریشان خاطر و احوال می رفت
گلی گم کرده بود اما بمیرم
به هر گل می رسید از حال میرفت...
#وفات_حضرت_زینب(س)🥀
#تسلیت
°•🌱|@refigh_shahidam
755.6K
صداےملڪوتۍاذانِ •شھیدابراهیمهادے
#اشْھَدٌانَّمٌحَمَّدرَسوٌلالله 💚✨
.
#اذان_ظهروعصر 🌙
°•🌱|@refigh_shahidam
• ۩﴿ #حَدیٓثڪَسٰاء ﴾۩ •
قرائت روز<22>
چله حدیث کسا🌱
به نیت اهل بیت و شهدای اسلام و اثر دار شدن خون همهی کسانی که برای اسلام خدمت میکنن
و واجب تر دعا برای فرج مولانا صاحب الزمان
ان شا..از همگی قبول باشه و حاجت روا 💚 التماس دعا
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج 🌱
#سلامبرابراهیم۱🍃
پارت۱۵
•پهلوان
حاج حسن هم بعد از چند لحظه سکوت گفت:
تو قدیم های این تهرون ، دوتا پهلون بودند به
نام های حاج سیدحسن رزازّ و حاج صادق بلور
فروش ، اون ها خیلی باهم دوست و رفیق بودند .
توی کشتی هم هیچکس حریفشان نبود . اما مهمتر از همه این بود که بنده های خالصی برای خدا بودند .
همیشه قبل از شروع ورزش کارشان رو با چند آیه قرآن و یا روضه مختصر و با چشمان اشک آلود
برا آقا#اباعبدالله(ع) شروع کردند .
نَفَس گرم حاج محمدصادق و حاج سید حسن ، مریض شفا می داد .
بعد ادامه داد ، #ابراهیم ، من تو رو یه پهلوون میدونم مثل اون ها!
#ابراهیم هم لبخندی زد و گفت : نه حاجی ، ما کجا و اونا کجا .
بعضی از بچها از اینکه حاج حسن اینطور از #ابراهیم تعریف میکرد ، ناراحت شدند .
فردا آن روز پنج پهلوان از یکی از زور خانه های تهران به انجا آمدند .
قرار شد بعد از ورزش با بچهای ما کشتی بگیرند .
همه قبول کردند که حاج حسن داور شود. بعد از ورزش کشتی ها شروع شد .
چهار مسابقه برگزار شد ، دو کشتی را بچهای ما بردند ، دوتا هم آن ها .
اما در آخر کشتی کمی شلوغ کاری شد!
آن ها سر حاج حسن داد می زدند .
حاج حسن هم خیلی ناراحت شده بود.من دقت کردم و دیدم کشتی های بعدی بینِ #ابراهیم و یکی از بچهای مهمان است...
ادامه دارد....