🔻هادی به سوی سیدالشهداء علیه السلام
📖 #ابراهیم شهید شد، اما #هیئت که یادگارش بود در محل برقرار ماند. در همان ایام #دفاع_مقدس، یکبار ابراهیم را در عالم رویا مشاهده کردم.
📖 او در یک #باغ زیبا حضور داشت و برخی از دوستانش درکنار اوبودند.
جلو رفتم و سلام کردم. میخواستم حرفی بزنم و بپرسم که #ثمره آن همه هیئت رفتن چه شد!؟
📖قبل از اینکه چیزی بگویم خودش جلو آمد و گفت: سیدعلی، زمانی که شهید شدم و افتادم، آقا #اباعبدالله علیه السلام آمدند و مرا در آغوش گرفتند و....
📚سلام بر ابراهیم ۲
https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6
۲۹ خرداد ۱۳۹۹
#خاطره♥️💌
یه روز به #علی آقا گفتم:
برای کاری نذر کرده بودم، دعام مستجاب شده؛ قصد کردم یه هیئت برپا کنم و روضه #اباعبدالله (علیه السلام) رو بخونیم😌 و آخرش هم به بچهها پیتزا🍕 بدم😋
گفت: واقعا قصد انجامش رو داری؟
گفتم: آره.🙃
همون موقع تلفن همراهش رو برداشت و شروع کرد زنگ زدن به چندتا از بچهها...📲 جمعشون کرد دور هم.
بعد به یکی گفت بشین روضه بخون...🏴 اون هم مونده بود... شروع کرد به خوندن... چند دقیقهای دلهامون کربلایی شد و تمام.🌅
با لبخند و خیلی جدی گفت: خب حالا وقت مرحله دوم نذر شماست. اونم پیتزا دادن به اهل هیئت...🍕✨
به همین راحتی...😌
اصلا معتقد نبود که باید با تعداد خاصی با شرایط خاصی در مکان خاصی روضه و هیئت برپا کرد...
هرجا دلش میرفت❣، بچهها رو دورهم جمع میکرد و به یکی هم میگفت بخون.
همیشه اولین نفری هم که اشکش جاری میشد خودش بود ...💦
✨به روایت از:
حسین رزمی✨
#شهید_علی_خلیلی❤️
#داداش_علے 💞
https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6
۴ تیر ۱۳۹۹
#سلامبرابراهیم۱🍃
پارت۱۵
•پهلوان
حاج حسن هم بعد از چند لحظه سکوت گفت:
تو قدیم های این تهرون ، دوتا پهلون بودند به
نام های حاج سیدحسن رزازّ و حاج صادق بلور
فروش ، اون ها خیلی باهم دوست و رفیق بودند .
توی کشتی هم هیچکس حریفشان نبود . اما مهمتر از همه این بود که بنده های خالصی برای خدا بودند .
همیشه قبل از شروع ورزش کارشان رو با چند آیه قرآن و یا روضه مختصر و با چشمان اشک آلود
برا آقا#اباعبدالله(ع) شروع کردند .
نَفَس گرم حاج محمدصادق و حاج سید حسن ، مریض شفا می داد .
بعد ادامه داد ، #ابراهیم ، من تو رو یه پهلوون میدونم مثل اون ها!
#ابراهیم هم لبخندی زد و گفت : نه حاجی ، ما کجا و اونا کجا .
بعضی از بچها از اینکه حاج حسن اینطور از #ابراهیم تعریف میکرد ، ناراحت شدند .
فردا آن روز پنج پهلوان از یکی از زور خانه های تهران به انجا آمدند .
قرار شد بعد از ورزش با بچهای ما کشتی بگیرند .
همه قبول کردند که حاج حسن داور شود. بعد از ورزش کشتی ها شروع شد .
چهار مسابقه برگزار شد ، دو کشتی را بچهای ما بردند ، دوتا هم آن ها .
اما در آخر کشتی کمی شلوغ کاری شد!
آن ها سر حاج حسن داد می زدند .
حاج حسن هم خیلی ناراحت شده بود.من دقت کردم و دیدم کشتی های بعدی بینِ #ابراهیم و یکی از بچهای مهمان است...
ادامه دارد....
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
در روایات به عزاداری و گریه بر #اباعبدالله بسیار سفارش شده... 🌱
با اینکه امروزه بعضی ها اشکال می کنند که گریه بر میّت و شهید و کسی که از دنیا رفته • چه اثری دارد؟
گاهی در آثار وهّابی ها و نوشته های بعضی از افراد این اشکال دیده می شود که •گریه یعنی چه؟
این •گریه به چه معناست؟
چرا باید برای کسی که 14 قرن قبل به شهادت رسیده است اشک بریزیم؟
• دلیل این اشک و بکاء چیست؟
۱ مرداد ۱۴۰۲