eitaa logo
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
31.2هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
362 فایل
راهِ شَهادَت بَسـته نیست، هَنـوز هَم می شود شهید شد اَمـّا هَنوز شَرطِ شَهیـد شُـدَن شَهـیدانه زیستن است تبادل و تبلیغات: @Eamahdiadrkni1 عنایات و.: @aboebrahiim روضه نیابتی: @Mahdi1326 کانال فروشگاهمون: https://eitaa.com/joinchat/172425437Ca032079577
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ✍🏻 نویسنده : ❤️ 💠 حیدر چشمش به جاده و جمعیت رزمنده‌ها بود و دل او هم پیش جا مانده بود که مؤمنانه زمزمه کرد :«عاشق و !» سپس گوشه نگاهی به صورتم کرد و با لبخندی فاتحانه شهادت داد :«نرجس! به‌خدا اگه نبود، آمرلی هم مثل سنجار سقوط می‌کرد!» و در رکاب حاج قاسم طعم قدرت را چشیده بود که فرمان را زیر انگشتانش فشار داد و برای خط و نشان کشید :«مگه شیعه مرده باشه که حرف و روی زمین بمونه و دست داعش به کربلا و نجف برسه!» 💠 تازه می‌فهمیدم حاج قاسم با دل عباس و سایر شهر چه کرده بود که مرگ را به بازی گرفته و برای چشیدن سرشان روی بدن سنگینی می‌کرد و حیدر هنوز از همه غم‌هایم خبر نداشت که در ترافیک ورودی شهر ماشین را متوقف کرد، رو به صورتم چرخید و با اشتیاقی که از آغوش حاج قاسم به دلش افتاده بود، سوال کرد :«عباس برات از چیزی نگفته بود؟» و عباس روزهای آخر آیینه حاج قاسم شده بود که سرم را به نشانه تأیید پایین انداختم، اما دست خودم نبود که اسم برادر شیشه چشمم را از گریه پُر می‌کرد و همین گریه دل حیدر را خالی کرد. 💠 ردیف ماشین‌ها به راه افتادند، دوباره دنده را جا زد و با نگرانی نگاهم می‌کرد تا حرفی بزنم و دردی جز داغ عباس و عمو نبود که حرف را به هوایی جز هوای بردم :«چطوری آزاد شدی؟» حسم را باور نمی‌کرد که به چشمانم خیره شد و پرسید :«برا این گریه می‌کنی؟» و باید جراحت جالی خالی عباس و عمو را می‌پوشاندم و همان نغمه ناله‌های حیدر و پیکر کم دردی نبود که زیر لب زمزمه کردم :«حیدر این مدت فکر نبودنت منو کشت!» 💠 و همین جسارت عدنان برایش دردناک‌تر از بود که صورتش سرخ شد و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، پاسخ داد :«اون شب که اون نامرد بهت زنگ زد و می‌کرد من می‌شنیدم! به خودم گفت می‌خوام ازت فیلم بگیرم و بفرستم واسه دخترعموت! به‌خدا حاضر بودم هزار بار زجرکشم کنه، ولی با تو حرف نزنه!» و از نزدیک شدن عدنان به تیغ غیرت در گلویش مانده و صدایش خش افتاد :«امروز وقتی فهمیدم کشونده بودت تو اون خونه خرابه، مرگ رو جلو چشام دیدم!» و فقط مرا نجات داده و می‌دیدم قفسه سینه‌اش از هجوم می‌لرزد که دوباره بحث را عوض کردم :«حیدر چجوری اسیر شدی؟» 💠 دیگر به ورودی شهر رسیده و حرکت ماشین‌ها در استقبال مردم متوقف شده بود که ترمز دستی را کشید و گفت :«برای شروع ، من و یکی دیگه از بچه‌ها که اهل آمرلی بودیم داوطلب شناسایی منطقه شدیم، اما تو کمین داعش افتادیم، اون شد و من زخمی شدم، نتونستم فرار کنم، کردن و بردن سلیمان بیک.» از تصور درد و که عزیز دلم کشیده بود، قلبم فشرده شد و او از همه عذابی که عدنان به جانش داده بود، گذشت و تنها آخر ماجرا را گفت :«یکی از شیخ‌های سلیمان بیک که قبلا با بابا معامله می‌کرد، منو شناخت. به قول خودش نون و نمک ما رو خورده بود و می‌خواست جبران کنه که دو شب بعد فراریم داد.» 💠 از که عشقم را نجات داده بود دلم لرزید و ایمان داشتم از کرم (علیهم‌السلام) حیدرم سالم برگشته که لبخندی زدم و پس از روزها برایش دلبرانه ناز کردم :«حیدر نذر کردم اسم بچه‌مون رو حسن بذاریم!» و چشمانش هنوز از صورتم سیر نشده بود که عاشقانه نگاهم کرد و نازم را خرید :«نرجس! انقدر دلم برات تنگ شده که وقتی حرف می‌زنی بیشتر تشنه صدات میشم!» دستانم هنوز در گرمای دستش مانده و دیگر تشنگی و گرسنگی را احساس نمی‌کردم که از جام چشمان مستش سیرابم کرده بود. 💠 مردم همه با پرچم‌های و برای استقبال از نیروها به خیابان آمده بودند و اینهمه هلهله خلوت عاشقانه‌مان را به هم نمی‌زد. بیش از هشتاد روز در برابر داعش و دوری و دلتنگی، عاشق‌ترمان کرده بود که حیدر دستم را میان دستانش فشار داد تا باز هم دلم به حرارت حضورش گرم شود و باور کنم پیروز این جنگ ناجوانمردانه ما هستیم. پایان📚🌱
افطار بیست و دوم🖤 یا مُؤْنِسِى عِنْدَ وَحْشَتِى و من سوار بر قایقی شکسته در مرکز اقیانوس طوفانی دنیا تنها تو را صدا می‌زنم که اگر غرق در دریای و هم باشی یاد توست که آرام کننده دلهاست أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ و تنها یاد توست که آرام کننده دلهاست💚 و نام توست که دهان‌ها را پر از طعم و عطر می‌کند اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ قَلِيلاً مِنْ كَثِيرٍ و من سالهاست که با کاسه ترک‌ برداشته وجودم بی‌کران رحمت تو را 🌊 طلب می‌کنم وَ هُوَ عِنْدِى كَثِيرٌ وَ هُوَ عَلَيْكَ سَهْلٌ يَسِيرٌ و آنکه من از تو می‌خواهم در نظرم دریای بی‌کران است و در میزان لطف و قدرت تو از هیچ هم هیچ‌تر است ‌امشب شب عاشقی است❤️ اوج قله رحمت است که تمام انسانها مسافرند در این مسیر و تنها تویی که مقصد تمام دنیایی امشب باید سکوت کرد تا بتوانی صدای نجوای ملائک را بشنوی✨ و سخن گفت به جبران تمام سالهایی که دور بودی از معبود خویش و من امشب باز خواهم گشت به آغوش رحمت خدا😍 و آغوش رحمت الهی است و یا رحمه الله الواسعه💔 برگرفته از ۱.دعای جوشن کبیر ۲.سوره رعد آیه ۲۸ ۳.دعای افتتاح
💌 🌙• افطار ببست‌چهارم٤۲۝ لَو زُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظیمِ عِندکم و آدمی زمانی که در نعمت غرق می‌شود از وجود آن غافل می‌شود درست مانند ماهیان درون 🌊 که از وجود آب غافلند تا آن هنگام که به درد خشکی ساحل مبتلا می‌شود و ما همسایه آرامش هستیم🌺 ولی از آشفته بازار شهر طلب سکوت می‌کنیم و بعد از آنکه نخ تسبیح خاندان ستارگان📿 در وسط صحن بزرگ از هم گسست در درون این خاک زر خیز خورشیدی فرود آمد و ماه و ستارگانی که او زیباترین ستاره بود💫 که بر زمین فرود آمد و برای اهل سبب و برکت شد او پیغامبر عشق است که به امر امام عشق❤️ مسافر دیار عاشقی شده بود و آمده بود تا نوید باران را بدهد🌧 به قحطی زدگان کویر نشین او بود💚 بنده‌‌ی بزرگ خدا که هر کس خدا را با تمام اخلاص عبادت کند خدا او را بزرگ خواهد نمود لَکنتَ کمَن زارَ الحُسَینَ بنَ عَلی و او آنقدر بزرگ و عزیز شد که نام و یاد و حتی مرقدش نیز آکنده از عطر و بوی شد😭 و ما عاشقان صبح و شام و هر لحظه با دل و زبان و قلبی پر از درد طلب می‌کنیم💔 غافل از اینکه همین جاست همین‌قدر نزدیک و دست‌یافتنی همین قدر شیرین درست مثل شیرینی سوغات 💛 دم افطار است و من اکنون بیست و چهار روز است که به عشق شما را مانند جامی شربت عسل گوارا سر می‌کشم به یاد دریای عطش 💔 ارباب جان دست ما که از ضریح‌ات مدت‌هاست دور شده اما من رو به می‌کنم و به شما سلام می‌دهم✋ ❤️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ❤️ برگرفته از ۱.حدیث امام هادی ع میزان الحکمه/ح۷۹۸۴ ۲.زیارت عاشورا ع
افطار بیست و دوم🖤 یا مُؤْنِسِى عِنْدَ وَحْشَتِى و من سوار بر قایقی شکسته در مرکز اقیانوس طوفانی دنیا تنها تو را صدا می‌زنم که اگر غرق در دریای و هم باشی یاد توست که آرام کننده دلهاست أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ و تنها یاد توست که آرام کننده دلهاست💚 و نام توست که دهان‌ها را پر از طعم و عطر می‌کند اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ قَلِيلاً مِنْ كَثِيرٍ و من سالهاست که با کاسه ترک‌ برداشته وجودم بی‌کران رحمت تو را 🌊 طلب می‌کنم وَ هُوَ عِنْدِى كَثِيرٌ وَ هُوَ عَلَيْكَ سَهْلٌ يَسِيرٌ و آنکه من از تو می‌خواهم در نظرم دریای بی‌کران است و در میزان لطف و قدرت تو از هیچ هم هیچ‌تر است ‌امشب شب عاشقی است❤️ اوج قله رحمت است که تمام انسانها مسافرند در این مسیر و تنها تویی که مقصد تمام دنیایی امشب باید سکوت کرد تا بتوانی صدای نجوای ملائک را بشنوی✨ و سخن گفت به جبران تمام سالهایی که دور بودی از معبود خویش و من امشب باز خواهم گشت به آغوش رحمت خدا😍 و آغوش رحمت الهی است و یا رحمه الله الواسعه💔 برگرفته از ۱.دعای جوشن کبیر ۲.سوره رعد آیه ۲۸ ۳.دعای افتتاح
💌 🌙• افطار ببست‌چهارم٤۲۝ لَو زُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظیمِ عِندکم و آدمی زمانی که در نعمت غرق می‌شود از وجود آن غافل می‌شود درست مانند ماهیان درون 🌊 که از وجود آب غافلند تا آن هنگام که به درد خشکی ساحل مبتلا می‌شود و ما همسایه آرامش هستیم🌺 ولی از آشفته بازار شهر طلب سکوت می‌کنیم و بعد از آنکه نخ تسبیح خاندان ستارگان📿 در وسط صحن بزرگ از هم گسست در درون این خاک زر خیز خورشیدی فرود آمد و ماه و ستارگانی که او زیباترین ستاره بود💫 که بر زمین فرود آمد و برای اهل سبب و برکت شد او پیغامبر عشق است که به امر امام عشق❤️ مسافر دیار عاشقی شده بود و آمده بود تا نوید باران را بدهد🌧 به قحطی زدگان کویر نشین او بود💚 بنده‌‌ی بزرگ خدا که هر کس خدا را با تمام اخلاص عبادت کند خدا او را بزرگ خواهد نمود لَکنتَ کمَن زارَ الحُسَینَ بنَ عَلی و او آنقدر بزرگ و عزیز شد که نام و یاد و حتی مرقدش نیز آکنده از عطر و بوی شد😭 و ما عاشقان صبح و شام و هر لحظه با دل و زبان و قلبی پر از درد طلب می‌کنیم💔 غافل از اینکه همین جاست همین‌قدر نزدیک و دست‌یافتنی همین قدر شیرین درست مثل شیرینی سوغات 💛 دم افطار است و من اکنون بیست و چهار روز است که به عشق شما را مانند جامی شربت عسل گوارا سر می‌کشم به یاد دریای عطش 💔 ارباب جان دست ما که از ضریح‌ات مدت‌هاست دور شده اما من رو به می‌کنم و به شما سلام می‌دهم✋ ❤️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ❤️ برگرفته از ۱.حدیث امام هادی ع میزان الحکمه/ح۷۹۸۴ ۲.زیارت عاشورا ع