eitaa logo
نهضت روایت گلستان
206 دنبال‌کننده
130 عکس
14 ویدیو
0 فایل
روایت سرای تاریخ شفاهی گلستان ارسال روایت ها به آیدی زیر : @revaitgolestan
مشاهده در ایتا
دانلود
کیک شهادت داشتم سربند ها رو به جایگاه می زدم که صدای صحبت دو نفر رو شنیدم : «به سردار گفتم امشب شب وداع با پسرم نیست امشب تولدشه قراره کیک بخرم و توی روستا با حضور هم محلی هاش براش جشن بگیرم ،پسرم فردا ۳۱ سالش پر میشه ، سردار هم مخالفتی نکرده و گفته انجام بدید.» کنجکاویم گل کرد پرسیدم ببخشید شما پدر شهید هستین ؟ گفت: نه من عموی شهیدم اما از پدر بهش نزدیک تر بودم ، شهید به من می‌گفت بابا جان و به پدر خودش میگفت بابا ، منم شهید و پسر خودم می دونستم و پسرم صداش میکردم .حالا هم امشب میخوام براش تولد بگیرم . میدونی دخترم ، پسرم قرار بود برای تولدش بیاد پیشم ، بهمون قول داده بود که میاد و تولدش و کنار هم جشن میگیرم ، اون به قولش عمل کرد ، منم امشب براش جشن میگیرم تا به قولم عمل کرده باشم . خدا امانتی که به ما ۳۱ سال پیش داده بود رو فردا تحویل میگیره ،امیدوارم امانت دار های خوبی بوده باشیم . ۱۴۰۳/۰۸/۰۷ زهرا سالاری / کلاله ارسال روایت از طریق پیامرسان @revaitgolestan 💠https://eitaa.com/revait_golestan
«راوی» جبهه مقاومت شو! *♨️ فراخوان «خاطره‌نگاری پشتیبانی از جبهه مقاومت»* 🇵🇸 این روزها همه با امکاناتی که دارند همراه و حامی جبهه مقاومت شده‌اند. از تولید محصول گرفته تا تبیین، اهدای پول و طلا، برپایی مراسم و کارهایی دیگر. 😍 شما هم در شرکت کنید و از فعالیت‌هایی که برای «جبهه مقاومت» انجام داده‌اید برای ما بگویید🔻 قالب ارسال خاطره : 📜 متن 🎙️ صوت ارسال خاطره از طریق پیامرسان @revaitgolestan 💠https://eitaa.com/revait_golestan
انگار که به ابتلا دچار شدیم هر روز خبر از دست دادن یکی از عزیزمان را می شنویم. هر روز زخم روی زخم می گذاریم و غم به روی غم. گویا قرار نیست این غم ها التیام پیدا کند. همه چیز از ۱۳ دی ماه ۹۸ شروع شد، روزی که عزیزمان را از دست دادیم. آنقدر غرق غم و بهت بودیم که نمی‌دانستیم چه بلای بر سرمان آمده، از همان روز بود که آرام آرام پر کشیدن ستاره ها را دیدیم. شهدای کرمان و سیستان و شاهچراغ، شهدای غزه و لبنان، سید رضی و نیلفروشان و حالا شهید نصرالله. نصرالله ای که ۴۰ روزیست دیگر بین ما نیست، ۴۰ روزی که غم از دست دادنش هر روز بیشتر از روز قبل شده. ما دیگر از ابتلا خسته شده ایم، کاش شادی ای برایمان بفرستی. شادی مانند الا یا اهل العالم انا امام القائم... ۱۴۰۳/۰۸/۱۶ ✍🏻زهرا سالاری/کلاله ارسال روایت از طریق پیامرسان @revaitgolestan 💠https://eitaa.com/revait_golestan
نهضت روایت گلستان
از همان سال ۱۳۶۶ که حسنعلی شهید شد، بیقرارش بودی. پسرخاله ای که دو سال ازت کوچکتر بود و رفتنش باعث شد برای شهادت بی تاب بشی. تا آخرین روزهای دفاع مقدس شجاعانه جنگیدی و آماده شهادت بودی. اما تقدیر این بود که بمانی و در چند سنگر دیگر خدمت کنی... معتقد بودی دفاع مقدس تمام نشده و تا روز تحویل پرچم انقلاب به صاحب اصلی ادامه خواهد داشت. برای این اعتقادت جوانها را جمع کردی و شدی مربی ورزش رزمی کونگ فو. چه روزهای شیرینی بود آموختن فنون رزمی از حاج حمید. ما به ذوق کودکی می آمدیم و تو به شوق آمادگی برای دفاع های مقدست. بعد از آن روزهای دهه ۷۰ در وقایع مهم دهه ۸۰ و ۹۰ حضور موثر برای دفاع مقدس از ایران عزیز داشتی و به قول خودت تلاش میکردی برای لبخند ولی... درجه سرداری را که گرفتی، متواضع تر هم شدی! و شروع کردی به خدمت در نقاط مرزی سیستان و بلوچستان. در عین تلاش برای امنیت، از مردم محروم و مظلوم منطقه غافل نشدی و بی هیاهو مشکلاتشان را مرتفع میکردی... کم حرف و پر صبر بودی. مهربانی هایت در ذهن همه کسانیکه تو را می‌شناختند نقش بسته. در تمام این چهار دهه خدمتت خدا میداند چقدر بیقرار شهادت بودی و چه شبها که در همین مکان آرام گرفتنت کنار حسنعلی، نشستی و التماسش کردی تا همینجا طبق وصیتت در خیل شهیدان قرار بگیری... خیلی ها به حسنعلی التماس کردند و حاجت روا شدند. حالا هر کسی پا به مزارتان بگذارد، از دو پسرخاله با هم حاجت میخواهد... دلتنگی ها ادامه دارد از مردم سیستان تا مازندران و گلستان... ✍🏻سید حسام بنی فاطمه/گرگان ۱۴۰۳/۸/۱۸ ارسال روایت از طریق پیامرسان @revaitgolestan 💠https://eitaa.com/revait_golestan
دیشب ۴۰۰ نفر در پردیس سینمایی مهروحدت گنبد جمع شده بودند تا روایتی از آینه های زلال گروه سرود مکتب المهدی و مدل تربیتی این گروه در دهه ۶۰ را بشنوند و همچنین رونمایی نماهنگی را شاهد باشند که با شعر زیبای عبدالجبار کاکایی و موسیقی جاندار عبدالحسین میرزایی، جریان داشتن زندگی در محله ای شاید محروم اما پهلوان خیز و شهید پرور را روایت میکند. بشخصه جدا از جمعیتی که شگفت زده مان کرده بود و بیانگر علاقه مردم به زبان دلنشین هنر و نمونه های موفق انقلاب در دهه ۶۰ بود، پیوند بین نسلی ایجاد شده بین بالغ بر ۲۰۰ جوان و نوجوان با هنرمندان پیشکسوت مکتب المهدی که هنوز هم دغدغه تربیت داشتند، ذوق زده م کرد. مدل روایت آینه با تاکید بر الگوهای موفق فردی و گروهی دهه های اول انقلاب، میتواند قابل تکثیر در کل کشور باشد. ✍🏻سیدحسام بنی فاطمه/گرگان ۱۴۰۳/۸/۲۴ ارسال روایت از طریق پیامرسان @revaitgolestan 💠https://eitaa.com/revait_golestan
🌀 تمدید شد؛ 🔹مهلت ارسال آثار خاطرات و سیره شهدای خدمت با عنوان «خاطرات خدمت از خادمان ملت» 🔸 به منظور جمع آوری خاطرات مردمی شهدای خدمت: آیت الله سیدابراهیم رئیسی، حسین امیر عبداللهیان، آیت الله سیدمحمدعلی آل هاشم، مالک رحمتی و سید مهدی موسوی 🔹جوائز : ▫️نفر اول هفت میلیون تومان ▫️نفرات دوم و سوم پنج و سه میلیون تومان ▫️نفرات چهارم تا بیستم هر کدام دو میلیون تومان 🔸داوری آثار در بهمن ماه انجام خواهد شد و برگزیدگان در دهه فجر معرفی می شوند. همچنین کتاب این رویداد در اردیبهشت سال آینده رونمایی خواهد شد. 🔅مهلت ارسال آثار: ۳۰ دی ماه ۱۴۰۳ 🔅آدرس ارسال آثار: https://basijhonarmandan.ir/node/67294 @basijnewsir
امیرعلی، پسر بزرگ شهید ایمان درویشی، امروز در چهلمین روز شهادت پدرش با گام‌هایی استوار و نگاهی سرشار از عزم، در میان مزار شهدا قدم گذاشت. لباس رزم به تن کرده بود، لباسی که به او جلوه‌ای فراتر از سنش می‌داد؛ گویی جانشینی است که برای ادامه راه پدرش آماده شده. عکس پدر را در دستان کوچک اما پرصلابتش نگه داشته بود و هر قدمش، سرودی بی‌صدا از غیرت و شجاعت را روایت می‌کرد. او عکس‌های پدرش را به دیگران می‌سپرد، گویی نه فقط یادگاری، بلکه پیامی از ایثار و حماسه را به آن‌ها منتقل می‌کرد. نگاهش پر از داستان بود؛ داستان کودکی که از میان غم و دلتنگی، ققنوسی از اراده و مقاومت برآمده بود. هر کس او را می‌دید، گویی صدای ایمان را از گذشته‌ای نزدیک می‌شنید که هنوز در میان ما زنده است. امروز امیرعلی، نه تنها یادگار پدرش، بلکه نماد ادامه حماسه‌ای بزرگ بود. او با سکوتی سنگین اما پرمعنا، به همه نشان داد که راه شهدا پایان ندارد؛ پرچمی که بر زمین افتاد، به دست نسل بعدی بلند خواهد شد. او عهد بسته بود که این پرچم، هیچ‌گاه به زمین نخواهد افتاد. زهرا سالاری/کلاله ۱۴۰۳/۹/۱۷ ارسال روایت از طریق پیامرسان @revaitgolestan 💠https://eitaa.com/revait_golestan