eitaa logo
مجموعه ادبی روایتخانه
645 دنبال‌کننده
665 عکس
84 ویدیو
5 فایل
خانه داستان نویسان انقلاب اسلامی www.revayatkhane.ir ارتباط با ادمین👇 @Revayat_khaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
📰 🌱 نویسندگیِ غیررسمی (بخش دوم) 🔸 زهرا امینی. دختر پرحرفی که توی همه چیز نظر می‌دهد و این باعث می‌شود همه فکر کنند چیز خاصی بلد است؛ درحالی‌که اگر عناصر داستان را ازش بپرسید اندازه‌ی همان ده سالِ پیش گیج و منگ به مخاطب نگاه می‌کند. کسی که نویسندگی را بدون هیچ قائده و قانونی یاد گرفته است. کسی که توی قفسه سررسید و دفترهای رنگی‌ پنگی‌ اش هیچ جزوه‌ی نویسندگی‌ای وجود ندارد. کسی که تا قبل از روایتخانه حتی به پیرنگ نوشتن و حتی به پیرنگ فکر کردن هم اعتقادی نداشت... 🔹روایتخانه ولی قالب خودش را داشت. سخت بود. پیراهن قاعده‌های روایتخانه تنگ بود برای من. اذیتم می‌کرد. من آدم داستان‌های قاعده‌مند نبودم. ولی شخصیت من را ساخت. قلمم را قوی کرد، و از همه مهم تر، هدفمند. ✍ زهرا امینی 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🔔 روایتخانه و مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری اصفهان برگزار می‌کنند: 🔸 کارگاه آموزشی جلسه‌ی دوم 👤 با حضور ابراهیم اکبری دیزگاه نویسنده‌ی رمانِ دینی سیاگالش و.. 🔹ویژه اهالی روایتخانه 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📖 قابیل فراموش نمی‌شود به قلم زهرا امینی 🐚 چرا این کتاب را بخوانیم؟ 🔸️ همه‌ی ما در طول زندگی با نوجوان‌ها و جوان‌های بسیاری روبرو هستیم که به واسطه‌ی ناآشنایی و ناآگاهی، بستر تربیتی و.. از خدا، اهل بیت و زندگی آرمانی اسلامی فرسنگ‌ها فاصله دارند. قابیل فراموش نمی‌شود داستان این آدم‌ها و تغییر و تحول‌هایشان است. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📖 🥀 به مناسبت بیست و ششم خرداد، سالروز تشییع شهدای غواص در تهران ... 🌱 به قرارگاه که می‌رسیم خانواده زمانی با گل‌های داوودی توی دستشان منتظر ایستاده‌اند. سمانه که یخش آب شده و حسابی با خانواده زمانی گرم گرفته، می‌گوید: «میشه ما هم از این گلا برداریم؟» - بله بفرمایید. شما هم بردارید خانم. یک گل صورتی برمی‌دارم که به تیپ و لباس‌هام بیاید. سمانه هم صورتی برداشته. عده‌ای جلوتر رفته‌اند تا وضو بگیرند. پوران خانم توی صورتم نگاه می‌کند: - بمیرم، بعد بیست و نه سال چشم انتظاری داداشم رو آوردن. این را که می‌گوید بغض توی صدایش می‌دود و اشک از چشم‌هایش سرازیر می‌شود. گریه‌ام می‌گیرد. از بچگی تحمل دیدن اشک کسی را نداشتم. انگار که بیماری مسری باشد سیستم دفاعی بدنم مقابلش فلج می‌شود. می‌چرخم سمت سمانه و اشک‌هام را پاک می‌کنم. ... ✂️ برشی از کتاب روز دیدار روایتی کوتاه از تشییع شهدای غواص، به روایت و قلم اهالی روایتخانه 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🖌 🔸️ پیرنگ به مثابه‌ی نقشه‌ی گنج ☕️ این بار، درباره‌ی باورهایی که در مورد پیرنگ وجود دارد حرف زدیم؛ هر اسمی می‌خواهید روی این‌ها بگذارید ولی بدانید هیچ‌کدام‌شان پیرنگ نیستند. 🔹️ منتظر باشید تا ببینیم پیرنگ خوب، چه پیرنگی است... 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📨 کارگاه داستان دینی (جلسه دوم) 👤 با حضور ابراهیم اکبری دیزگاه 🔸 در این کارگاه سعی داشتیم داستان‌ دینی را به مثابه‌ی یک راهبرد هدایت معرفی کنیم، راهبردی که علاوه بر مخاطب، نویسنده‌ی داستان را اول به خودش و دوم به خدای خودش نزدیک می‌کند. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📖 🦋 دو نفر از مخاطبین عزیزمون، از مواجهه‌‌شون با کتاب قابیل فراموش نمی‌شود گفتند. ⁉️ شما اگر خواننده‌ی این کتاب هستید، با نظرات این عزیزان موافقید؟ 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📣 🔸 بعد از ده روز همراهی‌ با کتاب قابیل فراموش نمی‌شود یک خبر خوب براتون داریم: از استقبال خوب شما مخاطبین عزیز، قابیل فراموش نمی‌شود به چاپ دوم رسید. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
پرسیدند: فرقِ ڪریم با جواد در چیست؟ فرمودند: از شخصِ ڪریم همین‌كه درخواست ڪنے به شما عنایت مےڪند ولے جواد، خود به دنبالِ سائل مےگردد تا به او عطا ڪند ... 🥀 شهادت حضرت جوادالائمه، امام محمدتقی (علیه السلام) بر شیعیان جهان تسلیت باد. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🍂 السلام علیک یا محمد بن علی الجواد (ع) امام از درد به خودش می‌پیچید، انگورِ مسموم اثر خودش را گذاشت. ام‌فضل ترسیده بود. ایستاده بود گوشه‌ی اتاق و او را نگاه می‌کرد‌. امام گفت: «سزای کارت را می‌بینی. به خدا قسم، به بلایی مبتلا می‌شوی که درمانی ندارد.» از نفرین امام عصبانی شد. در را به رویش بست تا کسی نتواند به او کمک کند. امام با لب تشنه شهید شد. 🔹️🔹️🔹️ 🕊 تا سه روز بوی عطر کوچه‌های بغداد را پر کرده بود. مردم هر روز یک دسته پرنده‌ی سفید را می‌دیدند که بالای خانه‌ی امام پرواز می‌کنند و بال‌های خود را باز می‌کنند و روی بام سایه می‌اندازند. خانه‌ی امام که رفتند روی بام جسدش را پیدا کردند. ✂️ برشی از پایانِ کتاب «وسعت آفتاب» زندگی و زمانه‌ی امام محمد تقی (علیه السلام) از مجموعه‌ی چهارده خورشید، یک آفتاب ✍️به قلم اکرم کریم زاده 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
آماده‌اید با هم سراغ معرفی کتاب بعدی بریم؟؟ ❓می‌تونید حدس بزنید قراره با کدوم یکی از کتاب‌های اهالی روایتخانه آشنا بشیم؟ 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📖 🌸 به مناسبت سالروز ازدواج امام علی (علیه‌السلام) و حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، با هم کتاب «مادر آفتاب» را ورق بزنیم.. 🔹 برش‌هایی کوتاه از زندگی و زمانه‌ی حضرت زهرا (س) ✍🏻 به قلم مهرالسادات معرک نژاد 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📻 📜 روایت ِ کهن قسمت سوم: تاریخ بیهقی حکایت فضل سهل ذوالریاستین با حسین بن مصعب ⏳ منتظر قسمت‌های بعدی باشید... 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📖 مادام محبوبا به قلم مرضیه احمدی 🌻 نقطه عطف جایی است که قبل و بعد آن متفاوت است. مسیر زندگی هر فرد می‌تواند چند نقطه‌ی عطف داشته باشد. مثل ازدواج، شغل، یک حادثه، مهاجرت و... 🧳 مهاجرت گاهی از یک شهر است به شهر دیگر. گاهی از یک سرزمین به سرزمین دیگر و گاهی از خود به خود است. نقطه عطف محبوبا وسط ماجرای مهاجرتش است. وقتی در تکاپوی مهاجرت از ایران بود و با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می‌کرد به نقطه‌ی عطف زندگی‌اش رسید. خودش را پیدا کرد. چیزی که سال‌ها در این کشور و آن کشور دنبالش می‌گشت؛ ولی پیدا نمی‌شد، در درون خودش کشف کرد. تعریف جدیدی از مفهوم آرامش یافت و زندگی را با آوازی جدید زمزمه کرد. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane