eitaa logo
مجموعه ادبی روایتخانه
632 دنبال‌کننده
662 عکس
81 ویدیو
5 فایل
خانه داستان نویسان انقلاب اسلامی www.revayatkhane.ir ارتباط با ادمین👇 @Revayat_khaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📻 📜 روایت ِ کهن قسمت سوم: تاریخ بیهقی حکایت فضل سهل ذوالریاستین با حسین بن مصعب ⏳ منتظر قسمت‌های بعدی باشید... 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📖 مادام محبوبا به قلم مرضیه احمدی 🌻 نقطه عطف جایی است که قبل و بعد آن متفاوت است. مسیر زندگی هر فرد می‌تواند چند نقطه‌ی عطف داشته باشد. مثل ازدواج، شغل، یک حادثه، مهاجرت و... 🧳 مهاجرت گاهی از یک شهر است به شهر دیگر. گاهی از یک سرزمین به سرزمین دیگر و گاهی از خود به خود است. نقطه عطف محبوبا وسط ماجرای مهاجرتش است. وقتی در تکاپوی مهاجرت از ایران بود و با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می‌کرد به نقطه‌ی عطف زندگی‌اش رسید. خودش را پیدا کرد. چیزی که سال‌ها در این کشور و آن کشور دنبالش می‌گشت؛ ولی پیدا نمی‌شد، در درون خودش کشف کرد. تعریف جدیدی از مفهوم آرامش یافت و زندگی را با آوازی جدید زمزمه کرد. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🌱 به مناسبت دیروز که روز شهادتش بود.. 🪴 چ مثل او. (۱/۲) 🔸 راوی ایستاده بود، درست وسط یادمان "دهلاویه"، می‌گفت این تابلوها نقاشی‌های دکتر است. ایستادم مقابل تابلوی شمع، چطور می‌شود یک آدم هم مرد جنگ و یک چریک کهنه کار باشد هم با روح لطیفش چنین اثری ساخته باشد؟ آقا مصطفی برای من تا همین لحظه هم مثل یک پرسشِ بی پاسخ است! حس من به دکتر گمانم یک چیزی باشد شبیه حس بابک حمیدیان وقتی نقش اصغر وصالی را در فیلم "چ" بازی می‌کرد، همان جایی که برگشت توی صورت مصطفی نگاه کرد و گفت: چرا نمیفهممت دکتر؟ چرا نمی‌توانم بفهممت آقای دکتر؟ راوی می‌گفت زن و بچه‌ات را رها کردی، آمریکا و آسایشش را هم، بعد رفتی میان بیغوله‌های لبنان و شدی "شَمرانِ" بچه شیعه‌های محروم لبنانی. آقای مصطفی، بگو چطور می‌شود آدم از عزیزترین کسانش بگذرد برای یک هدف بزرگتر، یک هدف خیلی خیلی بزرگتر؟ چمران برای من یک پرسش بی جواب است! 🔹ادامه‌ دارد... 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🪴 چ مثل او. (۲/۲) 🔸 با توپ پُر رفته بود به ملاقات امام موسی صدر، اما بعد از چند دیدار کوتاه چنان مریدش شده بود که در جایی از وصیت نامه‌اش نوشت: وصیت می‌کنم به کسی که او را بیش از حد دوست دارم! به معبود من! به معشوق من! به امام موسی صدر.... هی باید با خودت بالا و پایین کرده باشی، بالا و پایین، باید با خودت خیلی جنگیده باشی وجودت را حسابی هرس کرده باشی تا از خودت یک چمران بسازی. ایران، آمریکا، مصر، لبنان، دهلاویه.... از من بپرسی می‌گویم روحِ مصطفی مثل یک پرنده‌ی اسیر که دنبال باریکه‌ی نور است همه جای دنیا را گشت و عاقبت اصابت ترکش خمپاره به سر مبارکش همان سر کچل که "غاده" را شیدا و شیفته ی خودش کرده بود مصطفی را به آرزویش، به هدف و آرمان تمام زندگی اش، به نور رساند. ✍ حدیثه محمدی [ عکس‌نوشت: بوسه‌ی مهدی چمران بر گونه‌ی برادرِ شهیدش مصطفی ] 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📣 روایتخانه برگزار می‌کند: 🌱 نو قلم کلاس نویسندگی؛ ویژه دختران نوجوان (👈🏻سنین ۱۵ تا ۱۸ سال) 💼 مدرس: شبنم غفاری نویسنده ی رمان پرخو، مسیر رستگاری، آخوند کاشی،در محضر آفتاب و.... 📆 شروع دوره: ۱۵ تیرماه 🕓 زمان: دوشنبه ها ساعت ۱۷ الی ۱۸:۳۰ 🔟 تعداد جلسات: ۱۰ جلسه 💵 هزینه: ۲۵۰ هزار تومان ⏳ مهلت ثبت ‌نام: ۱ تا ۱۰ تیرماه 📍محل برگزاری: میدان امام علی (ع) ،مقابل حسینیه هارونیه، طبقه بالای موسسه نهج‌البلاغه جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر با شماره ۰۹۱۳۸۳۲۱۰۹۱ تماس بگیرید و یا به آیدی زیر در ایتا پیام بدهید @Narges_gholami72 👈 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🔺 روایتخانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالی‌اش ✍ اهالی: 🌱 به نام او که گره‌گشای کارهاست و آرامش‌بخش قلب‌ها 🔸 توی جلسه‌ای بودم، آخرش قرار شد هر کسی برای یک نعمتی شکر بکند. به من که رسید گفتم: «خدا رو شکر به خاطر اتاق جدیدم توی خونه.» پرسیدند: «چطور؟» گفتم: «خب اتاق قبلیم اسماً اتاق من بود. ولی چون هر کسی یک کمدی چیزی داشت و گاه و بیگاه می آمد و می‌رفت معذب بودم.» این را که گفتم، استادمان گفت: «شکر هم داره. اتاق آدم باید یه "آخِیش" توش باشه.» همه تعجب کردیم. ادامه داد: «یعنی آدم باید اونقدر توش احساس آرامش کنه که وقتی واردش شد بگه "آخِیش". یه خلوتی که توش راحت باشه. بتونه راحت فکر کنه. اگه اینطوری بود، اون موقع حتی میتونه مهمون هم دعوت کنه و این آرامش رو باهاش به اشتراک بگذاره.» این را که گفت همه زدیم زیر خنده. ولی راست می‌گفت. هنوز گاهی اعضای خانواده به اتاقم می‌آیند، ولی نه مثل قبل. برای آرامشش می‌آیند. 🔹 این قصه ادامه دارد... 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🔹حالا بعد از چندین سال، روایت‌خانه صاحب‌خانه شده. خانه‌‌ی خانه هم که نه. ولی چند اتاق برای خود خود خودش. حالا آرامش بیشتری دارد. حالا می‌تواند تویش بنشیند و یک آخِیش از تهِ دلش بگوید. حالا می‌تواند حتی مهمان دعوت کند و یک‌عالمه آرامش را در قالب کلمات توی ظرف کتاب بگذارد و از مهمانهایش پذیرایی کند. حالا ما نویسنده‌هایش، کنج و خلوتی داریم که راحت تویش بنشینیم و بنویسیم. نوشته‌هایی که قرار است گره‌های خواننده‌هایش را بهتر باز کند. بهشان آرامش بیشتری بدهد. تا در این زندگی پر از کشمکش امروز، راهنمایی باشد برای آنهایی که می‌خواهند قهرمانانه خودشان را به ساحل آرامش برسانند. [ پ‌.ن: این قسمت به بهانه‌ی خانه‌ی جدید روایتخانه به عنوان قسمت ویژه منتشر شده است؛ بعد از این دوباره دنباله‌ی قسمت‌های قبل را دنبال می‌کنیم..😊] 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane