eitaa logo
مجموعه ادبی روایتخانه
751 دنبال‌کننده
789 عکس
95 ویدیو
6 فایل
خانه داستان نویسان انقلاب اسلامی www.revayatkhane.ir ارتباط با ادمین👇 @Revayat_khaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ◾️ ... «نقش من چه بود؟» 🔸 کار خاصی نداشتم هیچ وقت. حتی خجالت می‌کشیدم دستم را دراز کنم تا نذری بگیرم. من بیشتر نگاه می کردم، به بچه‌هایی که ظرف استیل پولکی و قند را دنبال سینی چای می‌بردند، چوب پر به دست‌ها، بچه‌ها که آخر زیارت عاشورا مُهر می‌دادند. هرکه هرچه بیشتر کار داشت عزیزتر بود. آنها که کار داشتند توی هیئت انگار بالاتر بودند، آنها که پلاستیک برای کفش می‌دادند، یا خوش آمد می‌گفتند. 🔹 بی نقشی آدم را آب می‌کند، آدم که آب بشود دیگر آدم نمی‌شود، سر می خورد و فرو می‌رود توی زمین. بعد می بیند زمین هم نقش دارد. توی خیلی از کتیبه ها اسم زمین هم آمده «کل یوم عاشورا و کل أرض کربلا» یعنی زمین هم نقش دارد. آن هم همه ی زمین، همه جایش. بی نقشی آدم را سرگردان می‌کند میان نقش و نگارهای کتیبه‌ها، میان رنگ قرمز و سبز. آدم دو دل می‌شود که سبز یا قرمز؟ حتی اگر خودش هم از دلش خبر داشته باشد که نه سبز است نه قرمز. باز دلش می‌خواهد تمنایش کند. 🌱 بی نقشی، نقش می‌اندازد روی دل آدم،۶ دل آدم نشان‌دار می‌شود، مهر می‌خورد رویش که: «نذر حسین، یک روزی یک جایی بالاخره» ... ✍ زینب سنجارون 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🔔 کتاب صوتی «آفتاب بر نی» منتشر شد! 🔸 کتاب «آفتاب بر نی»، از مجموعه‌ی چهارده خورشید و یک آفتاب، شامل صد داستان کوتاهِ کوتاه از زندگانی و شهادت امام حسین (علیه السلام) است که به تازگی به صورت صوتی منتشر شده است. ✍ به قلم 🎙 با صدای علیرضا توحیدی مهر 🔻 این کتاب صوتی را از اینجا می‌تونید بشنوید: 📎 https://yamcag.ir/abn/ 🔹گروه فرهنگی هنری آوایم @Avayam_ir 🔻برای مشاهده و تهیه کتاب هم می‌تونید به اینجا سر بزنید: https://b2n.ir/k13075 🔹نشر شهید کاظمی @nashreshahidkazemi 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
مداخله‌ی شمر در کار ابن زیاد.mp3
9.58M
📻 🔸مداخله‌ی شمر در امر کارزار 📜 روایت ِ کهن، 🔸 قسمت سوم از فصل روضه کتاب آه بازخوانی ترجمه‌ی نفس المهموم ✍ ویرایش 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▪️ .... «آب‌‌سردکن و سوزِ جگر» زن به ساعت توی راهروی بیمارستان نگاه کرد. زیر لب غر زد که «چرا جلو نمی‌روی!» بچه را روی شانه‌اش جابه‌جا کرد و دست هایش را محکم توی هم فقل کرد. بچه، کمی آرام شده بود. فقط ناله می‌کرد. نفس نفس می‌زد و خستگی گریه‌هایی که قبلش کرده بود، را در می کرد. زن راه می‌رفت توی راهروی بیمارستان و مسیری را انتخاب می‌کرد که آب سردکن نداشته باشد. یک ساعت پیش قطره توی چشم بچه ریخته بودند می‌خواستند نیم ساعت دیگر داخل چشمش را ببینند. گفته بودند «آب نه!» بچه، هم ترسیده بود هم تشنه شده بود. نزدیک هر آب‌سردکن جیغ می‌کشید و آب می‌خواست. گریه‌های اولش، با اشک‌های مادرش قاطی شده بود. اما زن از یک جایی به بعد به خودش گفته بود «محکم باش زن!» و باز نتوانسته بود که زن باشد، که مادر باشد و محکم. طاقت تشنگی بچه را نداشت. فقط یک ذکر دلش را آرام کرده بود و قدم هایش را محکم؛ «یا ابالفضل» فقط کافی بود مسیری را برود که خبری از آب نباشد تا داغیِ آب‌سردکن جگرش را نسوزاند. بچه بی رمغ شده بود و مادر به او می‌گفت «صبرکن!» نگفته بود «عمو رفته آب بیاورد» فقط گفته بود «صبور باش» .... ✍ زینب سنجارون 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
▪️ تکلیف نشد روزه به «طفل» و به «مسافر» ای «طفل مسافر» تو چرا آب نخوردی؟.. برای روز هفتم، که متعلق به طفل رباب است... 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🌱 تک تک کلماتم نذر روضه‌های تو السلام علیک یا باب الحوائج، یا علی اصغر (علیه‌السلام) 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📖 🕊 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) 🔸️ جبرئیل به صورت انسان نازل شده بود بر محمد(ص). حسن(ع) و حسین(ع) از او هدیه خواستند. میوه برایشان آورد. سیب و به و انار. از آن میوه‌ها می‌خوردند و تمام نمی‌شد. فاطمه(س) که شهید شد، انار تمام شد. علی(ع) که به شهادت رسید، به تمام شد. بعد از شهید شدن حسن(ع) سیب ماند پیش حسین(ع). روز عاشورا تشنه که می‌شد سیب را می‌بویید. بعد از عاشورا سیب را کسی ندید، بویش را ولی بعضی‌ها می‌شنوند از قبر حسین(ع). هنوز هم. ✂️ برشی از پایانِ کتاب «آفتاب بر نی» زندگی و زمانه‌ی امام حسین(علیه السلام) از مجموعه‌ی چهارده خورشید، یک آفتاب ✍️به قلم 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▪️ [ ❣با حال معنوی مناسب بخوانید...] .... «به قدر ریگ‌های بیابان» 🔸 خیلی از مادرها تجربه‌ی نُه ماهه از «چه»ها دارند. چه بخوریم؟چه بکنیم؟ چه بگوییم که بچه‌مان خوش‌سیما، خوش‌اخلاق، با ایمان بشود. کسی هم پیدا نمی‌شود و بهشان بگوید راحت باشید بچه یا به پدرش می‌رود یا به مادرش. و البته تاریخ شهادت می‌دهد که می‌شود به جدش هم برود و شبیه او بشود. اَشبه یعنی خیلی شبیه، خیلی خیلی. و پیامبر یعنی، خیلی خوش اخلاق، خیلی با ایمان، خیلی خوش سیما. روز علی اکبر، روز این خیلی‌هاست. همه‌ی خیلی‌ها در یک نفر، در یک گُله جا جمع شده است و آن یک نفر خیلی عزیز است برای حسین(علیه السلام). و رفتنش خیلی خیلی سنگین بوده برایش. یک دنیا خیلی برابر چشم هایش خیلی خیلی زخم خورده، تنش خیلی خیلی... 🔹 «إرباً إربا» یعنی چه؟ یعنی ریگ‌های دشت کربلا علی‌‌اکبر را بین خودشان تقسیم کردند. یعنی خیلی زیاد شده بوده. .... ✍ زینب سنجارون 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🌱 تک تک کلماتم نذر روضه‌های تو السلام علیک یا علی بن الحسین، یا علی اکبر (علیه‌السلام) 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
49.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📓 عزاداری با کتاب السلام علیک یا کفیل الزینب، یا اباالفضل العباس (علیه‌السلام) 📃 ورقی از کتاب 🎙 با نوای 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
▪️ به دنبال تو می‌گردد برادر الا یا ایها الساقی کجائی؟ برای روز نهم، که متعلق به عباس بن علی (علیه‌السلام)، برادرِ حسین است.. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane