✍مدتی بود که وجود یک مشکل فرهنگی در شهر، فکر و ذهن سید را مشغول کرده بود.
💥و با اینکه راهکارهای مناسبی برای حل مشکل داشت، از اینکه دستش به جایی بند نبود، عذاب
می کشید.
چندین بار موضوع و راه حل هایش را با من در میان گذاشت و گفت:🔻
💢 اگه دستم به یه جایی بند بود!
🌀اگه یه مسئولیتی داشتم!
▫️می دونستم چیکار کنم برا این موضوع.
▪️حیف که چیزی دست من نیست و فقط مجبورم حرص بخورم!
💬خیلی دغدغه داشت و از کنار مشکلات موجود، بی تفاوت رد
نمیشد.
💥نسبت به مشکلات و کم کاری های برخی مسئولین، خصوصا در مسائل فرهنگی خیلی عذاب
می کشید.
🔸 و تا جایی که در توانش بود برای رفع این نواقص تلاش
می کرد.
🔹فوق العاده نسبت به مسائل فرهنگی_اجتماعی و سیاسی روز آگاهی و بصیرت داشت.
💥و همیشه اطلاعاتش نسبت به این مسائل به روز بود.
راوی: محمد اسماعیلی، دوست
عنوان کتاب: #سید_زنده_است
#شهید_سید_مجتبی_ابوالقاسمی
#اگر_مسئولیت_داشتم...
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea