36.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهید گمنام نشونیهای قبرش رو
در خواب به مداح میگه...
#روابط_عمومی
🕊 موسسه_روایت_سیره_شهدا
🆔 @ravianerohani_ir
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
شهید ابراهیم هادی
همیشه از خدا میخواست
گمنام بماند؛
چرا که گمنامی
صفت یاران خداست...
و پیکر او هنوز گمنام است🌱
#شهید_ابراهیم_هادی
#روابط_عمومی
🇮🇷 کانال محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
روایتگری استاد جوشقانیان سحر ۲۷.mp3
10.46M
🌙ویژه برنامه «تسبیح سحر»
پخش زنده از شبکه نور
💠با روایتگری حجتالاسلام والمسلمین استاد جوشقانیان
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
📆 سحر ۲۷ ماه مبارک رمضان
🆔 @haj_hosein_josheghanian
#روابط_عمومی
🕊 موسسه_روایت_سیره_شهدا
🆔 @ravianerohani_ir
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
1_4279615222.mp3
4.47M
🔊 وداع با ماه مبارک رمضان و روضه وداع حضرت سیدالشهدا علیه السلام
🎼کمی آهستهتر ز پیش من برو...
🔰#حجتالاسلام_میرزامحمدی
#روابط_عمومی
🕊 موسسه_روایت_سیره_شهدا
🆔 @ravianerohani_ir
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
داستان پرواز .mp3
3.04M
صدای حجت الاسلام شهید
حاج عبدالله #ضابط را میشنوید...
🔻هندزفری در گوش حس و حال عجیب..
#پیشنهاد_دانلود
#روابط_عمومی
🕊 موسسه_روایت_سیره_شهدا
🆔 @ravianerohani_ir
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
#داستانک_شهدا | شهید مهدی زینالدین
گفته بود میآید قم مأموریت. گفتیم «حتما یه سر هم به ما میزنه.» فسنجان دوست داشت. برایش درست کردیم.
مادر اول کاسه آبگوشت روز قبل را گذاشت سر سفره. تا رفت توی آشپزخانه فسنجان را بیاورد، مهدی شروع کرد. آن روز هر چه کردیم، لب به فسنجان نزد. میگفت «من یه نوع غذا بیشتر نمیخورم.»
📚 نشریه قافله نور، شماره106، ص
#شهید_مهدی_زین_الدین
#سبک_زندگی
#روابط_عمومی
🕊 موسسه_روایت_سیره_شهدا
🆔 @ravianerohani_ir
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
31.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽روایتگری حجتالاسلام والمسلمین #دیانی
💠در حضور خانواده شهدای مدافع حرم لشکر زینبیون.
📍هویزه
#یادمان_هویزه
#روایتگری
#روابط_عمومی
🕊 موسسه_روایت_سیره_شهدا
🆔 @ravianerohani_ir
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
اسامی برندگان کلاس درس حاج قاسم.pdf
1.76M
🎉🎁اسامی برندگان قرعهکشی مسابقه کلاس درس حاج قاسم
#حاج_قاسم_سلیمانی
#پیک_قهرمانان
#روابط_عمومی
🕊 موسسه_روایت_سیره_شهدا
🆔 @ravianerohani_ir
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
17.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | ماجرای اذانی که به درخواست حاج قاسم پخش شد
🔹دستم کنار پنجرهی ماشین بود. کسی روی شانهی من زد. برگشتم و نگاه کردم و دیدم که حاج قاسم سلیمانی است. خواستم پایین بیایم، درب ماشین را نگه داشت و گفت: بیزحمت یک اذان دیگر بگذار. گفتم: حاجآقا! چه بگذارم؟ منو (Meno) باز است. گفت: اذان غلوش داری؟ گفتم: غلوش هم دارم ...
◻️برشی از گفتوگوی حوزه نیوز با حجتالاسلاموالمسلمین محمدمهدی دیانی از روحانیون مدافع حرم و راوی مؤسسه روایت سیره شهدا که گوشه ای از اتفاقات عراق، سوریه، خاطراتی از شهید حاج قاسم سلیمانی و دلائل حضور روحانیون در این جنگ را روایت کرده است.
📎 مشروح گفتگو
#روابط_عمومی
🕊 موسسه_روایت_سیره_شهدا
🆔 @ravianerohani_ir
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄