eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
441 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۸ آبان‌ماه ، حجت‌الاسلام والمسلمین گرامی باد . 🥀 مدیر کل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در استان هرمزگان به ‌مدت دو سال (از سال ۱۳۷۱- ۱۳۷۳) مدیر کل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در استان گیلان به ‌مدت ده سال (از سال ۱۳۷۳-۱۳۸۳) رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در سودان به‌ مدت پنج سال ونیم (از سال ۱۳۸۳- ۱۳۸۹) مدیر کل آفریقا- عربی در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به‌ مدت سه سال (از سال ۱۳۸۹- ۱۳۹۲) 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
«حجت الاسلام والمسلمین شهید ابراهیم انصاری» در سال 1338 هـ. ش. (1959م) در شهرستان لامرد از توابع استان فارس به دنیا آمد. وی علاوه بر تحصیلات حوزوی، به تحصیلات دانشگاهی نیز پرداخت و موفق به اخذ دانشنامه کارشناسی ارشد در رشته مدیریت گردید. این شهید عزیز در دوران جنگ تحمیلی بسیار فعال بود. وی یکی از عناصر اولیه و مؤثر در شکل‌گیری "تیپ رزمی تبلیغی امام صادق(ع)" در دهه شصت بود که بیش از صدها شهید روحانی از این تیپ به جبهه‌ها اعزام شدند و هم اکنون نیز منشأ آثار خیر است. شهید انصاری پس از دفاع مقدس، از سال 1371 تا 1373 به ‌مدت دو سال در دولت حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی، مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هرمزگان بود. وی سپس از سال 1373 تا 1383 به ‌مدت ده سال در دولت‏‌های سازندگی و اصلاحات به عنوان مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گیلان خدمت کرد و منشأ آثار فراوانی در زمینه های دینی و فرهنگی در این استان گردید. انصاری که کادر رسمی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بود از سال 1383 تا 1389 به‌ مدت پنج سال و نیم به عنوان رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در سودان خدمت کرد. در زمان فعالیتش در این کشور، علاقه مردم به ایشان بسیار زیاد بود زیرا با آنان ارتباط نزدیک داشت، در خانه‌های آنان حضور می‌یافت و با آنان مجالست می‌کرد. این شهید عزیز پس از بازگشت از مأموریت سودان، به‌ مدت سه سال از سال 1389 تا 1392 به عنوان مدیر کل آفریقا ـ عربی در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، تجربیات خود را به کار گرفت. وی در این مدت خدمات شایانی در حوزه کشورهای آفریقایی و عربی انجام داد که فعالیت‏‌های فرهنگی سازمان‏‌های مرتبط با وی در غزه فلسطین بسیار قابل توجه است. ایشان چه در دوران دفاع مقدس، چه در سال‌های همکاری با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و چه در سال‌هایی که به عنوان رایزن فرهنگی در سودان مشغول خدمت بود، همواره به خدمت می‌اندیشید و با اعتقاد قلبی به تبلیغ آموزه‌های ارزشمند اسلامی در عرصه‌های مختلف تبلیغی حضور فعال داشت. اغلب ایام عمر ایشان در تبلیغ دین گذشت و هیچ گاه خسته نمی‌شد. وی حتی وقتی به سفر حج مشرف می شد در مسجدالحرام و مسجد النبی(ص) با اشتیاق به دنبال زائران عرب بود تا باب دوستی را باز کند، به گفت‌وگو بپردازد و ضمن معرفی اسلام صحیح، از مذهب حقه دفاع نماید. انصاری همچنین به عنوان نماینده سازمان فرهنگ، عضو "كارگروه رسيدگي به بحران ها و حوادث تروريستي عليه شيعيان جهان" بود که در مجمع جهاني اهل‌بيت(ع) تشکیل شده است. پس از بازگشت «حجت الاسلام سید محمدحسین رئیس زاده» رایزن فرهنگی سابق کشورمان در لبنان از این کشور، این رایزنی برای مدتی نسبتاً طولانی بدون رییس بود تا اینکه حجت الاسلام والمسلمین ابراهیم انصاری در اواسط مهرماه سال جاری ـ 1392 ـ به عنوان رایزن جمهوری اسلامی ایران به بیروت اعزام شد. اما متأسفانه این مأموریت دوامی نیافت و ابراهیم انصاری طی انفجارهای تروریستی صبح امروز در مقابل سفارت ایران ـ که به شهادت دست کم 23 نفر و مجروحیت بیش از 140 نفر دیگر انجامید ـ به لقاء الله پیوست. تدین، تواضع، اخلاق محوری، اشتیاق خدمت به اسلام و مکتب اهل‌بیت(ع)، بشاشت، گوش شنوا بودن، زبان شناسی، مخاطب شناسی و مردم داری از ویژگی‌های این شهید عزیز بود که عاقبت، شربت شهادت را برای وی به ارمغان آورد. شهید انصاری هیچگاه مانند برخی که برای پنهان کردن نقصان خود به برجسته ساختن ضعف دیگران می‌پردازند، ضعف هیچ کس را بازگو نمی‌کرد؛ بلکه می‌کوشید قوت‌ها را بیان کند و اساساً اهل ایجاد تنش نبود و خطوط قرمز عرصه فرهنگ را که درک کردنی است و نمی‌توان از بخشنامه‌ها آن را استخراج کرد، به خوبی درک کرده بود و هیچ گاه از مرزهای نانوشته اما مسلم فرهنگی عبور نمی‌کرد. روحش شاد و یادش گرامی باد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیام تصویری امام جمعه لامرد به مناسبت سالروز شهادت شهید اقتدار فرهنگی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ ابراهیم انصاری از مفاخر علمی، فرهنگی و‌ جهادی شهرستان لامرد 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۸ آبان ماه سالروز گرامی باد. 🥀 چهارم تیر ماه 1342 در روستای اکبریه از توابع شهرستان قائنات به دنیا آمد. پدرش علی اکبر و مادرش کبری نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا (سطح1) پرداخت. سال 1362 ازدواج کرد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم آبان 1362 در پنجوین عراق بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر ایشان را در زادگاهش به خاک سپردند. تو اى برادر عزيزم، مى‌دانى كه خون من از خون جوان هيجده ساله حسين (عليه السلام) على اكبر (عليه السلام) قرمزتر نيست و در آخر كه بايد به لقاء الله پيوست پس چه بهتر كه با كفنى خونين به ملاقات خدا و انبيائش شتافت و وظيفه تو با شهادتم چندين برابر مى‌شود كه بايد مواظب حقوق شهيد باشى و از دستورات امام بزرگوار تخطى نكنى. و تو اى خواهرم، از تو مى‌خواهم تا همچون زينب(سلام الله عليها) در غم از دست دادن برادر صبور و تداوم‌گر راه شهيدان باشى كه انجام فريضه الهى و اطاعت از امام پيام شهيدان است و تو بايد اين گونه باشى. اما راجع به جنازه‌ام سفارش مى‌كنم جنازه‌ام را در روستاى خودمان ( اكبريه ) به خاك بسپارند. كتابهاى درسى مرا ( عربى ) به طلاب متدين و مسئول بدهيد تا مورد استفاده قرار دهند و يادى از اين برادر كوچك خود نمايند و كتب فارسى را به برادرانم بدهند تا مورد مطالعه قرار دهند و شناخت درباره اسلام پيدا كنند و رهرو انبيا باشند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهيد «اکبريمطلق»، غيرت و مردانگي را در وجود خود پرورانده بود. از جنس «ايثار» بود؛ او براي آرامش و امنيت مردم مسلمان میهن خود خطر کرد و در اين راه، رضاي خدا را مدّ نظر داشت. در واپسین باري که ميخواست به ميدان دفاع اعزام شود، مادرش به او گفت: «عليجان! تو که چند نوبت اعزام شدهاي، اين بار نرو» و علي در کمال ادب، اما مصمّم به مادر پاسخ داد: «مادرجان! اگر ما بنشينيم، دشمن نخواهد نشست و پاي در خانه ما خواهد نهاد!» به نقل از: استاد شهید (رحمانی). 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۸آبان‌ماه ، گرامی باد . 🥀 ولادت : ۱۳۷۱/۱/۲۵ مشهد شهادت : ۱۳۹۴/۸/۲۸ حلب 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🔰در بیمارستان حضرت زینب(س) به دنیا آمد. لحظه تولد محمد به خاطر سن کم من، مسئله مرگ و زندگی ام مطرح شد. اسم محمد را چیز دیگری انتخاب کرده بودیم اما من خواب دیدم که خانمی پوشیه زده، کنار ضریح بزرگی قرار داشت؛ بچه ای را به من داد و گفت: 🔰«این بچه پسر است. اسمش را محمد بگذار. ما این بچه را برای مدتی به تو می دهیم و دوباره از تو می گیریم. این بچه مال ماست». در آن زمان فکر کردم که بالاخره هر انسانی روزی دنیا می آید و روزی می میرد. بعد از شهادتش متوجه شدم که قبل از تولد، سرنوشتش رقم خورده. 🔰محمدم همیشه در ایام فاطمیه لباس مشکی میپوشید و صبح از خانه بیرون می رفت؛ نمی دانم کجا میرفت... خودش هم چیزی تعریف نمی کرد؛ شب می آمد، نماز و قرآن و دعایش را می خواند و میخوابید. دوستانش تعریف می کردند که وقتی روضه حضرت رقیه (س) و حضرت زهرا(س) خوانده می شد، محمد خیلی گریه می کرد. 🔰حتی وقتی در حرم حضرت زینب (س) این روضه خوانده شده، از هوش رفته است. در منطقه به بچه ها گفته بود: می شود شبیه حضرت زهرا (س) و مثل خوابی که دیده ام، به سبب جراحت در ناحیه پهلو به شهادت برسم؟» 🔰و سرانجام محمدم در حالی که بر لب ذکر یازهرا را تکرار میکرد و از ناحیه پهلو و کتف تیر خورده بود با لب تشنه به شهادت رسید. 🔸منبع درآمد محمد کار داربست بود. در تابستان و زمستان با مشقت فراوان این کار را انجام می‌داد. هر وقت برای کار می‌رفت، من نگران بودم که از بالای داربست سقوط کند و او را از دست بدهم. او را به خدا می‌سپردم و آیت الکرسی می‌خواندم. 🔹من جرأت نمی‌کردم از برخی مشکل‌ها جلوی محمد صحبت کنم چون منقلب می‌شد و تمام پولش را برای رفع آن مشکل می‌داد. مثلا اگر برای او تعریف می‌کردم که فلان فامیل که زن بیوه‌ای است را در فلان جا دیده‌ام، تمام درآمدش را می‌داد که این پول را به او برسانید. بعد از شهادتش معلوم شد با سن کمی که داشته و با درآمدی که به سختی به دست می‌آورد و اجاره‌نشین بود، از خانواده‌های بی‌بضاعت دستگیری می‌کرده است. حاضر بود از لذت‌های دنیایی بگذرد اما پولش را به یک نیازمند دهد؛ از این کار بیشتر لذت می‌برد. 🔸محمد رشته «هاپکیدو» و دفاع شخصی را آموزش دیده و در حد مربیگری مدرک گرفته بود. انسان توداری بود. خیلی در مورد کارها و فعالیت‌هایش توضیح نمی‌داد. بعد از شهادتش ما به مسئولیت‌ها و کارهایش پی بردیم. مثلا فهمیدیم مسئول تجهیز سلاح بوده است. 🔹وقتی برای استخدام سپاه اقدام کرد، مدارکش را برای یکی از آشنایان آورد. آنجا من برخی مدارک محمد را دیدم که در چه رزمایش‌هایی شرکت کرده و چه فعالیت‌هایی را انجام داده است. بچه‌ی سرسخت، شجاع و نترسی بود. همرزمانش می‌گفتند در سوریه هنگام پاکسازی خانه‌ها، وقتی برخی نیروها می‌ترسیدند که جلو بیایند، محمد جلو می‌رفته. 🔸می‌گفت: «اگر سرنوشت من اینگونه رقم خورده باشد، که اینجا بمیرم این اتفاق می‌افتد و اگر تقدیر من این نباشد، نمی‌میرم. چرا بیهوده بترسم.» ✍به روایت مادربزرگوارشهید 🌷 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
📋 💠سالروز شهادت 🌷 شهید مدافع حرم 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۸آبان‌ماه ، فرمانده گروه گرامی باد . 🥀 ولادت : ۱۳۲۹ تهران شهادت : ۱۳۵۹/۸/۲۸ تنگه حاجیان 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
💠با پيروزي انقلاب، انتظامات زندان قصر را تشکيل داد و در سال 59 وارد سپاه شد. از بنيان گذاران اصلي بخش اطلاعات سپاه بود و مدتي هم فرماندهي بخش اطلاعات خارجي سپاه را به عهده گرفت. ولي از آن جايي که روحيه اش با امور اداري و ستادي سازگار نبود، مسئوليتش را در ستاد کل سپاه رها کرد و وارد مبارزه مستقيم با ضد انقلاب ها شد که توي شهرها آشوب به پا کرده بودند. 💠به فرماندهی گردان دوم از گردان‌های 9 ‌گانه سپاه در بدو تشکیل منصوب می‌شود و با این گردان به کردستان می‌رود و شجاعانه می‌جنگد. پس از این نبردها دکتر مصطفی چمران می‌گوید «من در لبنان و بعلبک و سایر مناطق مجاهد زیاد دیده‌ام ولی تا به حال آدمی به شجاعت و فرماندهی اصغر وصالی ندیده‌ام.» 💠‌فرمانده مورد تأیید دکتر چمران به‌دلیل جنایاتی که گروهک‌های بی‌رحم بر مردم مظلوم کرد تحمیل کرده بودند بشدت عرصه را بر ضد انقلاب وابسته به امپریالیسم شرق و غرب تنگ می‌کند. این دلاوری او به مذاق برخی واسطه‌های خام و بی‌تجربه و بیرون از گود عمل خوش نمی‌آید. کار به جایی می‌رسد که بعد از شهادت اصغر وصالی، چند نفری که حکم بازداشت او را در دست داشتند برای بازداشتش به سراغ او می‌آیند که یکی از همرزمان اصغر به آنان می‌گوید اگر به دنبال اصغر وصالی می‌گردید بروید «بهشت زهرا» دنبالش بگردید، او شهید شده، بروید آنجا دستگیرش کنید. 💠اصغر در واقعه گنبد، دمار از روزگار منافقين درآورد، بعد هم در وقايع کردستان و غائله پاوه. سران ضد انقلاب او را خوب مي شناختند؛ از همان زندان شاه. کم حرف مي زد و بيش تر مرد عمل بود. آدم تيز هوش، زرنگ و ورزيده اي بود. او و محمد بروجردي، در کردستان اسم در کرده بودند و نفس ضد انقلاب ها را گرفته بودند. ضد انقلاب ها که پاوه را محاصره کرده بودند، گفته بودند: آي مردم، آي پاسدارهاي بومي، ما با شما هيچ کاري نداريم. طرف حساب ما چمران و اصغر وصالي و پاسدارها هستند. ما سر اين ها را مي خواهيم. 💠اصغر با نيروهايش توي آن درگيري حسابي گل کاشتند. چند تا از نيروهايش هم شهيد و مجروح شدند. او يک تنه، جاي پانزده نفر مي دويد و از نقاط مختلف تيراندازي مي کرد تا تعداد نيروها را در چشم دشمن زياد نشان دهد. 💠دکتر چمران به او خيلي علاقه داشت و حتي در مصاحبه هايش دو سه بار از او اسم برد. امام هم به واسطه تعريف هاي دکتر او را شناخته بود. البته دکتر و اصغر وصالي يک جاهايي با هم اختلاف نظر داشتند. هدف هر دو، کندن ريشه ضد انقلاب بود؛ اما دکتر چمران بيش تر به صلح و آرامش و انجام کار فرهنگي درباره ضد انقلاب تمايل داشت؛ اما اصغر وصالي موافق مصالحه نبود و مي خواست روي ضد انقلاب ها را با جنگيدن کم کند. 🌷 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
📎 ‼️اصغر فرمانده اين گردان پنجاه نفري بود. همه اعضاي اين گروه، دستمال سرخي به گردن شان مي بستند. تيپ هاي داش مسلک و لوطي داشتند؛ بي ترمز و فدايي امام خميني. حرف شان اين بود که دستمال گردن شان بايد با خون شان رنگين شود و شهادت بايد آخر کارشان باشد. ‼️وقتي توي مصاحبه اي درباره گروه دستمال سرخ ها از او پرسيدند، جواب داد: «علت اين دستمال هاي سرخي که ما به گردن مي بنديم، بيش تر آن رسالت خونيني است که در طول تاريخ، نسل هابيل به گردن داشت. ‼️احساس يک رسالت و امتداد راه اين ها را داشتيم؛ لذا به خاطر اين که هميشه به ما يادآوري شود که چنين رسالت خونيني را به دوش داريم، دستمال هاي سرخ مان هميشه به گردن مان بود و اکثر بچه هايي که اين دستمال هاي سرخ را به گردن شان مي بستند، يا شهيد شده اند يا اين که زخمي و معلول. و اين واقعاً مايه افتخار است که برادران مان به اين حد از رشد و بلوغ ديني و مکتبي رسيده باشند که امتداد راه هابيل هاي تاريخ را به گُرده گرفته باشند و سرخي خون شان را به عنوان سمبل (دستمال سرخ) به گردن ببندند.» 🌷 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹از نیازهای اساسی کشور زنده نگه داشتن نام شهداست ♦️امام خامنه ای (مدظله):من عقیده ی راسخ دارم بر اینکه یکی از نیازهای اساسی کشور، زنده نگه داشتن نام شهدا است؛ این یک نیازی است که ما - چه آدمهای مقدّس مآب و متدینی باشیم؛ چه آدمهایی باشیم که خیلی هم مقدّس مآب نیستیم، امّا به سرنوشت این کشور و به سرنوشت این مردم علاقه مندیم - هرجور که فکر بکنید، بزرگداشت شهدا برای آینده ی این کشور، حیاتی و ضروری است. ♦️فرهنگ شهادت یعنی فرهنگ تلاش کردن با سرمایه گذاری از خود برای اهداف بلندمدّت مشترک بین همه ی مردم؛ که البتّه در مورد ما آن اهداف، مخصوص ملّت ایران هم نیست، برای دنیای اسلام بلکه برای جهان بشریت است. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۹ آبان ماه ، گرامی باد. 🥀 خلاصه گزارش عملیات نام عملیات : نصر8 رمز عـــــــمليات: يا محمدبن عبدالله(ص) جبهه : شمال غرب منطقه عملياتي : ماووت از استان سليمانيه تاریخ : 29/8 تا 5/9/1366 نوع تک : نیمه گسترده فرماندهی : سپاه سازمان : سپاه استعداد نیروهای درگیر : ایران : 11 گردان پیاده عراق : 23 گردان پیاده ، زرهی و کماندویی و 2 گردان توپخانه هدف عملیات : تصرف ارتفاع گرده رش با هدف تکمیل خط جبهه در غرب ماووت تلفات انسانی عراق : 500 نفر توضیحات : سپاه همچنان به گسترش جبهه در استان سلیمانیه عراق ادامه داد و در این عملیات با تصرف ارتفاع گرده رش ضمن تکمیل خطوط جبهه در غرب ماووت ابتکار عمل لازم برای گسترش به سمت شهر سلیمانیه را هم به دست آورد . 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
در تداوم سلسله عملیاتی که در جبهه شمال غرب انجام شد، ضرورت اجرای عملیات به منظور فراهم سازی عملیات بزرگ و گسترده در این جبهه بیش از پیش احساس می‌شد.به همین دلیل به رغم دشواری‌های موجود، عملیات نصر 8 از سوی سپاه پاسداران طراحی شد. اهداف عملیات: تصرف ارتفاع گرده رش و در نتیجه تسلط بر بخشی از رودخانه قلعه چولان و تسهیل عبور نیروها. منطقه عملیات: منطقه عملیاتی در شمال سلیمانیه واقع و توسط ارتفاعات بلند گرده رش، گوجار، قمیش، دولبشک، الاغلو، ویولان، گرده شیلان و نیز دشت هرمدان و تپه های جنگاوی احاطه شده است. نیروهای عملیات بر اساس استعدادی برابر با 11 گردان پیاده به شکلیک قرارگاه ثابت و یک قرارگاه احتیاط سازماندهی شدند. قرارگاه نجف اشرف هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: لشکر 11 امیرالمومنین (ع) لشکر 21 امام رضا (ع) لشکر 57 اباالفضل (ع) لشکر 155 ویژه شهدا تیپ مستقل 12 قائم (عج) هم چنین، لشکرهای 7 ولی عصر (عج)، 52 قدس و تیپ های مستقل 35 امام حسن(ع) و مسلم به عقیل به عنوان احتیاط قرارگاه در نظر گرفته شدند. طرح عملیات: مانور عملیات برای تصرف ارتفاع گرده رش به شرح زیر طراحی گردید: تصرف نیمه جنوبی ارتفاع 1418 (قله دوم) توسط لشکر 21. تصرف نیمه غربی ارتفاع 1426 (قله اول) توسط لشکر 11. تصرف نیمه شمالی ارتفاع 1418 (قله سوم) توسط لشکر 57. تصرف نیمه شرقی ارتفاع 1426 (قله اول) توسط تیپ 12. تصرف ارتفاعات 1317 و 1348 (قله چهارم) توسط لشکر 155 ویژه. همچنین، در صورت فراهم شدن شرایط مشاعه، یگان‌های احتیاط برای تصرف ارتفاع ویولان و دشت هرمدان وارد عمل می‌شدند. ضمناً، نیروهای اتحاد میهنی کردستان عراق می بایست روی ارتفاع ویولان و شمال آن وارد عمل شود تا ضمن تجزیه توان دشمن، راه ورودی قرارگاه رمضان به داخل خاک عراق بیشتر تامین گردد. شرح عملیات: نیروها با حرکت از محورهای مختلف پس از 5 الی 8 ساعت راهپیمایی، در نزدیکی مواضع دشمن استقرار یافته و به انتظار فرمان آغاز عملیات نشستند. سرانجام عملیات در ساعت 01:16 بامداد 29/8/1366 با رمز مبارک یا محمد بن عبدالله، ادرکنی آغاز شد و یگان های عملیاتی به طور هماهنگ و هم زمان به مواضع دشمن یورش بردند و پس از یک ساعت موفق شدند قلل 1424، 1426 (قله اول)، 1418 (قله دوم) و 1391 (قله سوم) و قرارگاه تاکتیکی تیپ 39 را تصرف کنند. از ساعت 5 صبح، دشمن با بکارگیری عناصر باقیمانده از تیپ 39 پاتک کرده و توانست یکی از یگان های خودی را حدود 300 متر عقب براند. با روشن شدن آسمان، پاتک دوم عراق نیز شروع شد که با مقاومت قوای خودی سرکوب گردید. پس از آن، هیچ تحرک موثر و مهمی از دشمن در طول روز اول مشاهده نشد. در شب دوم، نیروهای خودی مجددا وارد عمل شده و سه قله دیگر گرده رش را تصرف کرده و در نهایت موفق شدند به طور کامل این ارتفاع را در اختیار بگیرند. دشمن که ارتفاع گرده رش را از دست داده بود، از روز سوم عملیات شروع به پاتک برای بازپس گیری این ارتفاع کرد که هر یک از آن‌ها با مقاومت طرف مقابل خنثی شد. از تاریخ 2/9/1366 نیروهای اتحاد میهنی کردستان عراق روی ارتفاع ویولان وارد عمل شد. این اقدام موجب شد دشمن توجه خود را به آن محور معطوف نماید و پس از دو روز درگیری آن ها را به عقب براند. نتایج عملیات رزمندگان اسلام در عملیات نصر 8، به طور صددرصد به هدفهای خود دست یافتند. در واقع، با تصرف ارتفاع گرده‌رش، یك سرپل مناسب و جاپای مطمئن در آن سوی رودخانه قلعه چولان، برای اقدامات بعدی به دست آمد. در این عملیات، دشمن متحمل تلفات نیروی انسانی و تجهیزات زیادی شد و200تن از آنها نیز به اسارت نیروهای خودی درآمدند. همچنین، تیپ‌های 39، 74، 77 و 83 و برخی یگان‌های دیگر دشمن آسیب دیدند. علاوه بر این، مقداری از سلاح، مهمات و تجهیزات دشمن نیز منهدم و یا به غنیمت گرفته شد. مناطق آزاد شده شهر ماووت ارتفاعات 1426 ، 1428 ،1391 چندين پاسگاه مرزي عراق بر روي ارتفاعات گرده رش روستاهاي گمالان زور ،گمالان خوارد،بر گر بالا ،بر گر پايين تجهيزات منهدم شده دشمن چندين دستگاه تانک ونفر بر انواع ماشين آلات مهندسي و راهسازي چندين قبضه آتشبار توپخانه چندين انبار مهمات دهها دستگاه خودرو نظامي يگانهاي منهدم شده دشمن انهدام تيپ 29 از لشگر 44انهدام تيپهاي 603 ، 83 ، 77 پياده انهدام يک گردان کماندويي از سپاه يکم انهدام سه گردان توپخانه انهدام يک گروهان تانک انهدام گردان کماندويي لشگر 44تعداد کشته وزخمي بيش از 2000 نفرتعداد اسراء 200 نفرغنايمتعدادي تانک دهها دستگاه خودرو مقدار زيادي انواي خمپاره انداز يک دستگاه رادار رازيت مقدار زيادي انواع سلاح سبک . -تصرف ارتفاع گرده رش -كشته و زخمی شدن حدود 300 تن از نیروهای دشمن - به اسارت در آمدن 200 تن از نیروهای دشمن 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۹آبان‌ماه ، گرامی باد . 🥀 ▪️نام و نام خانوادگی : حمیدرضا ضیایی ▪️نام پدر:علی اعظم 📅ولادت:۱۳۴۹/۰۳/۱۷__تهران 📅شهادت: ۱۳۹۶/۰۸/۲۹__ سوریه، بوکمال 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🔹حمیدرضا ضیایی ۱۷ خرداد سال ۱۳۴۹ در تهران چشم به جهان گشود؛ درحالیکه فقط ۱۵ سالش بود به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شتافت و در لشکر ۱۰ سید الشهدا علیه‌السلام بعنوان دیده‌بان مشغول جهاد در راه خدا شد؛ او در سال ۱۳۶۶ در عملیات کربلای۵ از ناحیه پا مجروح شد و پایش از زانو قطع شد و پای مصنوعی داشت. 🔹حمیدرضا بعد از پایان جنگ مشغول کار آزاد شد؛ او در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی حضوری چشمگیر و تاثیرگذار داشت و خدماتی ارزشمند از خود بر جای گذاشت اما وقتی موضوع دفاع از حرم پیش آمد به رغم اینکه جانباز بود، به خاطر انگیزه بالایی که داشت پس از ۶ماه پیگیری در سال ۱۳۹۵ راهی جبهه مقاومت شد. 🔹حمیدرضا ضیایی چشمش به اشاره حضرت آقا بود و می‌دانست که اصلی‌ترین وظیفه‌اش حفظ قرآن، اسلام و انقلاب است؛ با توجه به اینکه یکی از پاهایش قطع شده‌بود، خیلی مصیبت کشید تا به جمع مدافعان حرم بپیوندد؛ حتی تاول‌های روی پا و زانویش نیز باعث نشد که حمیدرضا اندکی گله یا احساس خستگی کند و عاشورا را در نبرد سوریه می‌دید. 🔹در سوریه به خاطر تجاربی که در دفاع مقدس داشت، خیلی سریع به کار گرفته شد؛ او مدتی فرمانده تیپ پیاده و پس از آن مسئول اطلاعات تیپ و اواخر هم مسئول ادوات تیپ زینبیون بود. 🔹حمیدرضا فرمانده‌ای مدبر،حرفه‌ای،مجرب و بسیجی مخلص بود؛ او ۶بار به سوریه اعزام شده‌بود؛کارش طوری بود که در یک عملیات کمرش آسیب دید، پای مصنوعی‌اش هم دو بار شکست که خانواده‌اش برای او پای یدکی فرستادند؛ هر دفعه که به ایران برمی‌گشت پایش را معالجه می‌کرد و وقتی که فقط مقداری بهبودی حاصل می‌شد، دوباره عازم سوریه می‌شد. 🔹سرانجام ۲۹ آبان ۱۳۹۶ در عملیات انهدام آخرین پایگاه داعش در البوکمال سوریه، شهید حمیدرضا ضیایی هدف گلوله تک‌تیرانداز داعشی قرار گرفت و به شهادت رسید؛ پیکر پاک این شهید بزرگوار پس از تشییعی باشکوه در قطعه ۲۴ بهشت‌زهرا سلام‌الله‌علیها آرام گرفت. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
▪️نحوه شهادت: چندین بار به صورت داوطلبانه عازم سوریه شده بود و در قسمت ها و یگان های مختلف از حریم اهل بیت(ع) دفاع می‌کرد. او در حالی که فرماندهی ادوات تیپ زینبیون را بر عهده داشت، در آخرین مرحله پاکسازی داعش در سوریه، در ۳۰ آبان امسال در "شهر بوکمال" بر اثر اصبات تیر تک تیرانداز های داعشی به آرزوی دیرینه اش رسید و به فیض شهادت نائل شد ▪️همرزم شهید ضیایی ؛ با اشاره به اینکه حمید 6 بار به سوریه اعزام شد, می گوید: حمید چشمش به اشاره حضرت آقا بود و می دانست اصلی ترین وظیفه اش حفظ قرآن, اسلام و انقلاب است. با توجه به اینکه یکی پاهایش قطع بود, خیلی مصیبت کشید تا به جمع مدافعان حرم بپیوندد و من به عینه شاهد تاولها در روی پا و زانویش بودم اما حمیدرضا اندکی گله یا احساس خستگی نمی‌کرد و عاشورا را در نبرد سوریه می دید. شهید از وضعیت مالی خوبی برخوردار بود.برخی از مردم از وضعیت سوریه و عمق خطر داعش بی خبر هستند و از سوی دیگر تبلیغات دشمن باعث ایجاد شایعاتی شد.این در حالی است که حمیدرضا به رزمندگان پاکستانی کمک های مالی میکرد.رزمندگان پاکستانی را همچون برادران خودش میدانست و به قومیت ملیت رزمندگان توجه نمی کرد. مدافعان حرم تیپ زینبیون بسیار مظلوم هستند.حمیدرضا فرمانده قرارگاه نبود بلکه در کنار همین رزمندگان در گرما و سرما می خوابید و در میدان نبرد در صف اول بود.با وجود اینکه رابطه صمیمی بین رزمندگان پاکستانی و حمیدرضا برقرار بود اما در خصوص آموزش بسیار رابطه جدی داشتند.زمانی هم که حمیدرضا به تهران آمد،از حال نیروهایش بی اطلاع نبود و به آنها سر میزد و در صورتی که نیاز به کمک داشتند،کمک شان میکرد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
پایی که سال ۶۶ در شهر حلبچه جاماند❗️ جانی که سال ۹۶ در شهر بوکمال سوریه و در دفاع از حریم اهل بیت فدا شد🌹 حمید چشمش به اشاره حضرت آقا بود و می دانست اصلی ترین وظیفه اش حفظ قرآن, اسلام و انقلاب است.☝️ با توجه به اینکه یکی پاهایش قطع بود, خیلی مصیبت کشید تا به جمع مدافعان حرم بپیوندد و من به عینه شاهد تاولها در روی پا و زانویش بودم😔 اما حمیدرضا اندکی گله یا احساس خستگی نمی‌کرد و عاشورا را در نبرد سوریه می دید. حمیدرضا در انهدام آخرین پایگاه داعش در شهر بوکمال سوریه, هدف تک تیر انداز داعشی قرار می گیردو به شهادت می رسد و حمیدرضا جزو آخرین شهدای آزادسازی سوریه از سیطره داعش است.💔 همرزم شهید شهید مدافع حرم حمید رضا ضیایی🌹 🕊 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زمزمه‌های جانسوز دختر با قاب عکس پدر 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
30 سال فاصله از جانبازی تا شهادت حاج حمید رضا ضیائی🌹 شهید مدافع حرم حاج حمیدرضا ضیایی از شهدایی است که هم دفاع مقدس و هم جهاد فی سبیل الله در برابر تروریست های تکفیری را تجربه کرد .💔 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۹ آبان ماه گرامی باد. 🥀 🕊 سوم بهمن 1321، در شهر نجف از کشور عراق به دنیا آمد. پدرش محمد و مادرش فاطمه نام داشت. در حد ابتدایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا (سطح4) پرداخت. سال 1364 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. از سوی سازمان تبلیغات اسلامی در جبهه حضور یافت. بیست و نهم آبان 1366، در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکر او را در گلزار علی‌بن‌جعفر شهرستان قم به خاک سپردند. «خوابي که به حقيقت پيوست» شب قبل از اسارت، پدر ايشان در خواب ديده بودند که ساواک به خانه ريختند. پدرم آن شب بعد از ديدن اين خواب با کمک مادرم تمام کتب و رسالة امام خميني -رحمه الله علیه- را در کيسه‌اي قرار دادند و شبانه در محلي به سينة زمين سپردند. فردا، زماني که پدر براي تهيه مقداري ميوه به ميدان شهر رفته بود، در زمان بازگشت با ساواک مواجه شد که درب خانه کشيک مي‌دهند. ساواک به داخل منزل آمده و همه جا را زير و رو کرده بودند؛ اما اثري از چيزي که دنبالش بودند نيافتند و بدين ترتيب خواب پدر به حقيقت پيوست. «به نقل از فرزند شهيد» 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani