eitaa logo
محتوای روایتگری راویان
3.2هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
479 فایل
🌟 محتوای روایتگری راویان 🌟 📚 بازخوانی خاطرات شهدا 🎖 تشریح عملیات‌های دفاع مقدس 📖 معرفی کتاب و خاطرات ارزشمند 🗓 پرداختن به مناسبت‌های مهم ✍️ محتوای روایتگری 📩 ارتباط با ادمین : @Revayatgar_admin وابسته به موسسه روایت سیره شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
وعده حضرت زهرا (س) محقق شد... جواد عتباتی : وقتی شهید شد دیدمش. آرام افتاده بود روی خاک. انگار که سال‌هاست خوابیده، بی‌دغدغه. گفتند هر کس پیکرش را دید، بیاید به سنگر فرماندهی و اطلاع بدهد. رفتم؛ اما هر چه خواستم حرف بزنم، نشد. بغضم ترکید و گریه کردم. نمی‌شد وصف کرد. سخت بود. بریده بریده هر چه دیده بودم را گفتم. شهید «محمد فرومندی» بغلم کرد. دلداری­‌ام داد و برایم از شهید «شجیعی» گفت و ادامه داد: « » قبل از عملیات «والفجر ۸» در خواب از (س) خواسته بود تا پیروزی عملیات را ببیند و بعد شهید بشود». حضرت فاطمه (س) نیز فرموده بودند: «تو پیروزی را می­ بینی و به شهادت می‌­رسی». 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
(س) سیرآب‌مان کرد ... غلام‌­علی ابراهیمی : پانزده نفری افتادیم توی محاصره دشمن. از فشار تشنگی، بی­‌حال و خستگی خواب­‌مان برد. وقتی بیدار شدیم، (شهید) «محمد حسن فایده» گفت: «حضرت زهرا (س) در خواب به من آب دادند و قمقمه یکی از شهدا را پر از آب کردند». فوری رفتیم سراغ قمقمه­ شهدایی که اطراف‌­مان بودند. یکی از قمقمه‌ها پر بود از آب خنگ. انگار همین الان داخلش یخ انداخته بودند. همه از آب شیرین و گوارا؛ که مهریه حضرت زهرا (س) است سیرآب شدیم. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
(س) دعوت کردند... محمد چنارانی : رفت پیش مسئول پایگاه بسیج، اسمش را که برای اعزام به جبهه نوشته بود خط زد. همان شب (س) را خواب دید که فرموده بودند: «اسماعیل بلند شو که از عقب می‌مانی». فردای آن روز رفت پایگاه و دوباره اسمش را نوشت. وقتی خواستند مانع رفتنش شوند، خوابش را تعریف کرد و گفت: «حضرت زهرا (س) من را خواسته­‌اند، شما می­ گوئید نرو؟» رفت و خبر شهادتش رسید و پیکر این دعوت شده حضرت زهرا بر دوش مردم شهید پرور تشیع و به خاک سپره شد... 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
از (س) دست برندارید ... ­یار_جابری علی‌­رضا حق­گو : گلوله­‌های دشمن پشت سر هم می‌ریخت روی سرمان. مانده بودیم چه‌کار کنیم. شهید اللهیار جابری گفت: «متوسل بشین به (س) تا بارون بیاد». دست برداشتیم به دعا و حضرت زهرا (س) را واسطه کردیم. یک ربع نگذشته بود که باران گرفت و آتش دشمن آرام شد. الله­یار که داشت از خوشحالی گریه می‌کرد ، گفت: «یادتون باشه از حضرت فاطمه (س) دست برندارین. هر وقت گرفتار شدین (عج) را قسم بدین به جان مادرش، حتماً جواب می‌گیرید». 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
وعده صادق س آقای تونی : شهید برونسی روز قبل از عملیات بدر روحیه عجیبی داشت. مدام اشك می ریخت، علت را كه پرسیدم آقای برونسی گفت: دارم از بچه ها خداحافظی می كنم چرا كه خوابی دیده ام. سپس افزود: به صورت امانت برای شما نقل می كنم و آن اینكه: در خواب (سلام الله علیه) را دیدم كه فرمود: فلانی! فردا مهمان ما هستی، محل شهادت را هم نشان داد. همین چهار راهی كه در منطقه عملیاتی بدر (پد)فرود هلی كوپتر است و به طرف نفت خانه و جاده آسفالت بصره _ الاماره می رود و من در همین چهار راه باید نماز بخوانم، و بالاخره نیز این خواب در همان جا و همان وقتیكه گفته بود، به زیبایی تعبیر شد. و خود سردار شهید، شهادتین را خواند و بدینگونه عاشقی، فرهیخته ، به سوی خدا پر كشید. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
عنایت به بچه های تفحص مرتضی شادکام: در سال ۱۳۷۲ در ارتفاعات ۱۱۲ فکه مشغول تفحص بودیم. اما چند وقت بود که هیچ شهیدی پیدا نمی کردیم. به حدی ناراحت بودیم که وقتی شب به مقر می آمدیم حتی حال صحبت کردن با همدیگر را هم نداشتیم. تنها کاری که از دستمان برمی آمد نوار روضه حضرت زهرا (س) را می گذاشتیم و اشک می ریختیم. با خودم می گفتم: «یا زهرا؛ من به عشق مفقودین اینجا آمده ام. اگر ما را لایق می دانید مددی کنید تا شهدا به ما نظر کنند و اگر لایق نمی دانید که برگردیم تهران». روز بعد هم بچه ها با توسل به حضرت زهرا (س) مشغول تفحص شدند. در حین کار روبروی پاسگاه بند انگشتی نظرم را جلب کرد. با احتیاط لازم اطراف آن را خالی کردیم و به بدن شهید رسیدیم. در کنار آن شهید، شهیدی دیگر را نیز پیدا کردیم که جمجمه هایشان روبروی هم بود. قمقمه آبی هم داشتند که برای تبرک همه از آن نوشیدیم. وقتی که از داشتن پلاک مطمئن شدیم، با ذکر صلوات پیکرها را از روی زمین برداشتیم. متوجه شدیم که هر دو شهید پشت پیراهن شان نوشته بودند: «می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم». 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
منبر کوتاه.zip
حجم: 6.58M
فایل فشرده مجموعه فیش‌های به مناسبت میلاد سلام الله علیها با موضوعات: 📃عاشقانه ترین نامه 📃مادر معمار تربیت 📃شرح سه روایت در باب جایگاه مادری 📃مقام والای مادر در قرآن 🎙کرامات حضرت زهرا (س)؛ دکتر رفیعی؛ 5دقیقه 🎙علاقه رسول خدا صلّی الله علیه و آله به حضرت زهرا سلام الله علیها؛ حجت الاسلام فرحزاد؛ 4 دقیقه 🎙ارزش مادر 🎙ثواب نگاه به چهره پدر و مادر؛ دکتر رفیعی 🎙حرمت مادر؛ آیت الله جاودان 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
مجموعه راوی وقتی پیکر مطهر را بعد از 90 روز آوردند ، بعد از تشییع و خاک سپاری، روز بعد به زیارت خانواده اش رفتیم ... مادر شهید شعبانی گفت؛ شب دفن شهیدمصطفی، همون شب اول قبر ، مصطفی را درخواب دیدم، ولی دیدم مصطفی خیلی ناراحت و گریان است! هی می گوید مادر چرا این کار را کردی؟ چرا مرا بی فیض کردی؟! گفتم مادر چی شده چکارکردم اینجور گریه می کنی؟! گفت مادرجان شهدای گمنام را خود عج تشییع می کند و نماز می خواند و با دست امام زمان شهدا دفن می شوند ، مادرنوبت من که شد حضرت ولیعصرعج گفتند مصطفی شعبانی را به مادرش برگردانید ! دامن حضرت را گرفتم که مرا از این فیض محروم نکنند ، امام عصرعج فرمودند: مصطفی مادرت 90 شب تا صبح مرا به پهلوی شکسته مادرم س قسم داد ... مصطفی جان من به مادرت وعده کردم برگرد... مادر مرا از فیض بزرگ محروم کردی ... ... 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۵ اردیبهشت ماه ، گرامی باد . 🥀 تاریخ تولد: ۱۳۴۳/۰۴/۲۳ محل تولد: اصفهان تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۰۲/۰۵ محل شهادت: بانه_عملیات‌کربلای‌۱۰ وضعیت تأهل: مجرد محل مزارشهید: گلستان‌شهدای‌اصفهان 🔰شهید به علیه علاقه ی وافری داشتند و در غالب مداحی هایشان از مصائب ایشان می خواندند. همچنین شهید وصیت نمودند که بروی سنگ قبرشان بنویسند: ...  🔰 به نماز اول وقت اهمیت فراوانی می دادند و قران کریم را بسیار تلاوت می نمودند. همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می پرداختند. در جبهه بار ها مجروح شدند به گونه ای که در میان دوستان به شهید زنده معروف شدند. 🔰 و هر بار پیش از بهبودی کامل باز به جبهه عزیمت کردند. سر انجام این مجاهد خستگی ناپذیر در 66/2/5 در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در ساعت صبح حین فرماندهی گردان یا زهرا در سنگر فرماندهی به شهادت رسیدند. 💔 🔰جراهتی که موجب شهادت ایشان شد همچون بود: جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکش هایی مانند تازیانه بر کمر ایشان اصابت کرد . 🌹 جهت شادی روح هدیه کنید . 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری @ravianerohani
13.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠شهید پشت بیسیم📞 چه خواند که حاج از هوش رفت⁉️ 🌷خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر🕊 شده بودند خیلی شده بودند. حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بیسیم چی📞 را صدا زد، حاجی گفت هرجور شده با بیسیم را پیدا کن 🌷( شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا) مداح🎤 بااخلاص و از بچه های لشکر بود. خلاصه رو پیدا کردند، حاجی بیسیم را گرفت با حالت بغض و گریه😢 از پشت بیسیم گفت محمدرضا چند خط روضه (س) برام بخون. 🌷محمدرضا فقط زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت😨 خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند✊ خط را عراقی ها را تارومار کردند... ⭕️محمدرضاتورجی زاده خونده بود: 🔸در بین آن دیوار و 🔸زهرا صدا می زد پدر😭 🔹دنبال می دوید 🔹از پهلویش خون💔 می چکید😭 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
6.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 معجزه توسل شهید برونسی به حضرت زهرا سلام الله علیها 📽 حجت‌الاسلام والمسلمین 🌹شهید سلام الله علیها 🆔@revayatgare_shohada ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄