.
روایت هایی از شهید حمید گیمدیلی
نذر آقا سبزقبا
حتی روزهای آخر هم دست از شیطنت و #شوخی بر نمی داشت. بعد از والفجر۸ و قبل از اینکه ماجرای اتوبوس و شهادت حمید رقم بخورد، یکی از رفقا به او گفته بود: «تو که گفتی من حتماً توی این عملیات شهید می شم! پس چی شد؟! هنوز که هستی؟! »
حمید هم در نهایت تواضع و باآرامش و لبخندگفته بود: «مقصر مادربزرگمه!»
چرا تقصیر مادربزرگت ؟
« آخه رفته «آقا سبزقبا» ۲۰ تومن نذر کرده من زنده برگردم! اما من درستش کردم. رفتم سبزقبا! ۴۰ تومن نذرکردم! گفتم آقا با ۲۰ تومنش نذر مادربزرگم رو صفر کن، ۲۰ تومنش هم نذر شهادتم!» دیگه همه چی حله!
و شد آنچه حمید گفت
حمید ، بعد از پایان #والفجر۸، وقتی برای بازگرداندن تجهیزات #گردان_بلال با نیروهای گردان به منطقه روستای خضر در حوالی #بهمنشیر می روند، اتوبوسشان مورد اصابت #راکت هواپیمای رژیم بعث قرار می گیرد و به همراه ۳۳ نفر دیگر از یاورانش آسمانی می شود.
و همان می شود که خودش شب والفجر۸ وعده داده بود.
🎤 راویان: حاج احمد آل کجباف و غلامرضا کرامت زاده
📕منبع: الف دزفول https://B2n.ir/u72304
#بهمناسبت_13_آذر_روز_جهانی_معلولان
#شهید_حمید_گیمدیلی
🕊محتوای روایتگری راویان🕊
@revayatgare_shohada
═══✼🍃🌷🍃✼═══