eitaa logo
محتوای روایتگری راویان
3.2هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
479 فایل
🌟 محتوای روایتگری راویان 🌟 📚 بازخوانی خاطرات شهدا 🎖 تشریح عملیات‌های دفاع مقدس 📖 معرفی کتاب و خاطرات ارزشمند 🗓 پرداختن به مناسبت‌های مهم ✍️ محتوای روایتگری 📩 ارتباط با ادمین : @Revayatgar_admin وابسته به موسسه روایت سیره شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
۵شهریورماه گرامی باد . ⚘ نام : هاشم ساجدی فرزند : محمد مهدی متولد : 1326/04/25 در دامغان - روستای کلاته رودبار تحصیلات : دیپلم تاهل : متاهل یگان: جهاد مشهد- قرارگاه نجف مسئولیت : مسئول ستاد پشتیبانی جنگ جهاد قرارگاه نجف نوع عضویت : جهادگر نوع شغل : کارمند جهاد تاریخ شهادت :1363/08/05 محل شهادت : کرمانشاه منطقه ثلاث باباجانی عملیات : پدافندی محل دفن : مشهد-بهشت رضا (ع) 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
○ابتدا که به جبهه رفته بودم.یک روز درصف غذاایستاده بودیم تابه غذاخوری برویم وغذابخوریم. ○یک نفرازنیروهایی که توی صف بودبه من گفت: «آن فردی که جلوی شما است و دارد غذامیگیرد فرمانده پایگاه،هاشم ساجدی است.» من خنده ام گرفت! ○گفتم :مگر برای آنهاتوی اتاقشان غذانمی برند؟ گفت:اگر کسی بخواهد از آشپزخانه برای ایشان حتی نان خشک وپنیر ببردتاتوی اتاقش غذابخورد،ناراحت میشود. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۵ ابان‌ماه ، گرامی باد . 🥀 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
محتوای روایتگری راویان
۵ ابان‌ماه ، #سالروز_شهادت #شهید_هاشم_ساجدی گرامی باد . 🥀 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravian
هاشم ساجدى در 25 تيرماه سال 1326 در روستاى كلاته از توابع شهرستان دامغان به دنيا آمد. در يك سالگى پدرش (محمدمهدى ساجدى) را از دست داد. خود او از دوران كودكى‏اش می گويد: «زمستانها به همراه بزرگ ‏ترها به جنگل مى ‏رفتيم و با قاطر چوب می آورديم و پس از اينكه آنها را به زغال تبديل می کرديم، براى فروش به شهر می برديم كه در شهر مبلغ ناچيز و كمى عايدمان مى ‏گشت. حتى گاهى اتفاق می افتاد كه پول زغالها را نمى ‏دادند.» از هفت سالگى نماز خواندن را شروع كرد و به همراه ديگران در نماز جماعت و ادعيه شركت می کرد. دوران ابتدايى را در همان روستاى كلاته گذراند و بعد از آن به همراه برادر خود به كرج رفت و دو سال در آنجا به ادامه تحصيل پرداخت. بعد به خاطر مشكلات همه جانبه اقتصادى و مادى از ادامه تحصيل باز ماند و در كارخانه‏اى به صورت روزمزد به كار پرداخت تا از اين رهگذر بتواند تا حدودى مشكلات خانه را رفع كند. پس از چندسال كار و تلاش در زمينه‏ هاى مختلف، به استخدام سازمان پنبه گرگان در آمد و دركنار آن، شبها به صورت متفرقه به ادامه تحصيل مى‏ پرداخت. تحصيلات خود را تا اخذ مدرك ديپلم در رشته طبيعى ادامه داد. از سال 1355 به بعد فعاليت هاى ايشان شكل گسترده ‏تر و فعال‏ ترى به خود گرفت و تشكيلاتى را كه مركب از چند نفر مى ‏شد، سازماندهى می کرد. اين گروه در سطح استان گرگان فعاليتها و تحركات چشمگيرى در زمينه پخش اعلاميه‏ ها و نوارهاى سخنرانى امام(ره) و روشنگرى مردم داشتند. خانه او كانون فعاليت انقلابيون و تكثير نوارها و اعلاميه‏ها شده بود كه چندين بار ساواك خانه ايشان را تحت نظر گرفت و قصد دستگيرى ‏اش را داشت. حدود سالهاى 1339 به اتفاق برادرش به زيارت امام(ره) رفت. خودش می گويد: «على رغم اينكه سن و سال كمى داشتم، ولى به سرعت تحت تأثير سيرت و صورت امام واقع شدم.» در شهرستان گنبد و در اداره كشاورزى به عنوان تكنيسين پنبه، مسئوليت انبارها را پذيرفت. او به‏طور فعال در ساماندهى و شكل دادن به راهپيمايي ها شركت داشت. حتى گاهى اتفاق می افتاد كه در راهپيمايي هاى شهرهاى مازندران و مشهد هم شركت می کرد. براى اولين بار در اداره پنبه شهرستان گنبد دست به اعتصاب زد كه به شدت مورد توجه ادارات و مردم واقع شد و پيامدهاى خوب و مثبتى براى انقلاب داشت. هاشم يوسفى - دوست و همرزم شهيد – خاطره ‏اى از فعاليتهاى دوران انقلاب وى را اين گونه نقل می کند: «در سالهاى قبل از انقلاب بود كه من قرار ملاقاتى با شهيد اندرزگو داشتم. اتفاقاً وقتى می خواستم به محل قرار بروم، شهيد ساجدى را ديدم و گفتم: با من همسفر می شوى؟ ايشان با شوخى گفت: سود است يا زحمت؟ من گفتم: هر دوى اينهاست. و بالأخره با هم به محل قرار رفتيم و شهيد اندرزگو پس از مدتى به محل آمد و نامه ‏اى سربسته به من داد و گفت: بدون آن كه آن را باز كنم به آيت‏الله شيرازى برسانم. شهيد اندرزگو در آن زمان به عنوان (شيخ‏ على ‏تهرانى) معروف بود. ايشان هميشه در پشت گوشش مداد كوچكى می گذاشت تا اگر چيزى لازم بود بنويسد. شهيد ساجدى گفت: اين شخص چريك است. پس از چندى من به شاهرود رفتم و ايشان همراه شهيد اندرزگو به خانه ما آمد و من‏ تا آن زمان نمی دانستم كه شهيد ساجدى اهل كجاست و تصورم بر اين بود كه اهل شمال باشد، ولى ايشان گفت: من اهل اطراف دامغان هستم. فرداى آن روز ما به محلى رفتيم كه اقوام و دوستان ايشان زندگى می کردند و من در آنجا شاهد بودم كه چگونه و با چه احترامى با شهيد ساجدى برخورد می کردند و نسبت به شهيد ارادت خاصى نشان می دادند.» ساجدى در سال 1352 و در بيست و شش سالگى با خانم شمسى خسروى ازدواج كرد كه مدت زندگى مشترك آنها ده سال بود. ثمره اين ازدواج پنج فرزند به نامهاى على(متولد 4 خرداد 1357)، آسيه(26 ارديبهشت 1359)، آمنه (18 آبان 1360)، حسين(1362) و صديقه(1364) است. پس از اينكه امام(ره) فرمان تشكيل كميته را صادر كردند، ايشان به همراه ساير افراد حزب‏ الله جزء مؤسسين كميته انقلاب اسلامى در گنبد بود و پس از تشكيل و تثبيت كميته، براى لبيك گفتن به فرامين امام(ره) به نگهبانى و حفظ و حراست از دستاوردهاى انقلاب پرداخت. شهيد ساجدى در كنار همه اين فعاليتها، با توجه به شناختى كه از روحانيت معتقد اصيل داشت، به محض تشكيل حزب جمهورى اسلامى عضو اين حزب شد و فعاليتهاى زيادى می کرد كه بعضى مواقع منجربه كشمكش و بحث و جدل با گروهكها می شد. تضاد بين حزب‏الله و ضد انقلاب در گنبد به اوج خود رسيده بود و گويى كه تاب تحمل فعاليتهاى سازنده ايشان و سايرين را نداشتند؛ چرا كه فقط ظرف چهل و پنج روز پس از پيروزى انقلاب - مقارن با همه ‏پرسى قانون اساسى - در گنبد بلوا و آشوب به راه انداختند. در اين درگيرى - كه به جنگ اول گنبد موسوم شد - جا پا و نفوذ گروهكهاى چپ و ضدانقلاب 👇 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohan