eitaa logo
محتوای روایتگری راویان
3.2هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
479 فایل
🌟 محتوای روایتگری راویان 🌟 📚 بازخوانی خاطرات شهدا 🎖 تشریح عملیات‌های دفاع مقدس 📖 معرفی کتاب و خاطرات ارزشمند 🗓 پرداختن به مناسبت‌های مهم ✍️ محتوای روایتگری 📩 ارتباط با ادمین : @Revayatgar_admin وابسته به موسسه روایت سیره شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
با هم قرار گذاشته بودیم، هر کس شد، از آن طرف خبر بیاورد. خوابش را دیدم با التماس و قسم (س) نگهش داشتم. گفتم: جعفر! مگر قرار مان یادت رفته؟ گفت: مهدی اینجا قیامتی است. خبرهایی است که شما ظرفیتش را ندارید. گفتم: به اندازه ظرفیت پائینم بگو. گفت: امام حسین (ع) وسط می نشیند و ما دورش حلقه زده و خاطره تعریف می کنیم. گفتم: چه کار کنیم که حضرت ما را هم در جمع شهدا راه دهد؟ گفت: همه چیز دست امام حسین (ع) است. بروید دامن او را بچسبید. وقتی پرونده ای می آید، اگر امام حسین (ع) آن را بپسندد، امضائی سبز پای آن زده، آنگاه او شهید می شود. ع ع راوی: مهدی سلحشور ، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم 1395، ص 117. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
آخرین محرم زندگی عباس بود. یکی دو روز قبل از شهادتش بود که هوای پادگان کوهه را کردیم. با هم از اندیمشک پیاده آمدیم دو کوهه. بین راه نوحه می خواندیم و گریه می کردیم. روی پل دوکوهه که رسیدیم، عباس گفت: خواب از اکبر محمدی بخش دیدم که می خواهم برایت تعریف کنم. اکبر محمدی از دوستان صمیمی عباس بود که سال 72 بر اثر تصادف مرحوم شد. گفت: چند شب پیش خواب اکبر را دیدم. کلی با هم صحبت کردیم. من از شهدا می گفتم و او از اخبار آن طرف. ازش پرسیدم: اکبر! شما دوکوهه هم می آئید؟ گفت: خداوند بالای سر دوکوهه توی آسمان، یک دوکوهه ساخته که همه شهدا می ایند آن جا. راوی: عباس قنبری ، نوشته حمید داود آبادی، ناشر: صیام، نوبت چاپ: اول-بهار 1389؛ صفحه 99. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
آخرین محرم زندگی عباس بود. یکی دو روز قبل از شهادتش بود که هوای پادگان کوهه را کردیم. با هم از اندیمشک پیاده آمدیم دو کوهه. بین راه نوحه می خواندیم و گریه می کردیم. روی پل دوکوهه که رسیدیم، عباس گفت: خواب از اکبر محمدی بخش دیدم که می خواهم برایت تعریف کنم. اکبر محمدی از دوستان صمیمی عباس بود که سال 72 بر اثر تصادف مرحوم شد. گفت: چند شب پیش خواب اکبر را دیدم. کلی با هم صحبت کردیم. من از شهدا می گفتم و او از اخبار آن طرف. ازش پرسیدم: اکبر! شما دوکوهه هم می آئید؟ گفت: خداوند بالای سر دوکوهه توی آسمان، یک دوکوهه ساخته که همه شهدا می ایند آن جا. راوی: عباس قنبری ، نوشته حمید داود آبادی، ناشر: صیام، نوبت چاپ: اول-بهار 1389؛ صفحه 99. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
محتوای روایتگری راویان
🔰شهیدی که عراقی ها برایش ختم گرفتند!!! #شهید_عباس_صابری 🔷جنگ تمام شده بود و پیکرهای پاک بسیاری از
آخرین محرم زندگی عباس بود. یکی دو روز قبل از شهادتش بود که هوای پادگان کوهه را کردیم. با هم از اندیمشک پیاده آمدیم دو کوهه. بین راه نوحه می خواندیم و گریه می کردیم. روی پل دوکوهه که رسیدیم، عباس گفت: خواب از اکبر محمدی بخش دیدم که می خواهم برایت تعریف کنم. اکبر محمدی از دوستان صمیمی عباس بود که سال 72 بر اثر تصادف مرحوم شد. گفت: چند شب پیش خواب اکبر را دیدم. کلی با هم صحبت کردیم. من از شهدا می گفتم و او از اخبار آن طرف. ازش پرسیدم: اکبر! شما دوکوهه هم می آئید؟ گفت: خداوند بالای سر دوکوهه توی آسمان، یک دوکوهه ساخته که همه شهدا می ایند آن جا. راوی: عباس قنبری ، نوشته حمید داود آبادی، ناشر: صیام، نوبت چاپ: اول-بهار 1389؛ صفحه 99. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani