#نهج_البلاغه
تعریف خیر از بیان حضرت امیر:
آن حضرت پرسيدند: خير و نيكى چيست؟
امام(عليه السلام) فرمود:
خير و خوبى در آن نيست كه مالت فراوان و فرزندانت زياد شوند،
خير در اين است كه علمت زياد وحلمت فزون گردد و با پرستش پروردگار به مردم مباهات كنى، هر گاه كار نيكى از تو صادر شد خدا را سپاس گويى و اگر گناهى سر زد استغفار نمايى.
وَ سُئِلَ عَنِ الْخَيْرِ مَا هُوَ؟ فَقَالَ لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ، وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ وَ أَنْ تُبَاهِيَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ؛ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ..
حکمت ۹۴ نهج البلاغه
#سیره_علما
...چه کسی این غلط راکرده است؟
🔶آقای حاج سید مرتضی کتابچی می گفتند:
در پشت یکی ازچاپ های رساله آیت الله العظمی بروجردی -بدون اجازه ایشان- نوشته بودند: (افضل المتقدمین و المتاخرین) وقتی ایشان آن رادیدند، آن قدر ناراحت شدند و فرمودند:
🔶چه کسی این غلط راکرده است؟
🔶هرچه بزرگان مجلس خواستند قضیه را رفع و رجوع و آن را توجیه کنند، ایشان نپذیرفته و بیشتر ناراحت شده و فرمودند:
.
🔶می فهمید معنی این جمله چیست؟ یعنی من از شیخ مفید و شیخ طوسی افضل هستم؟ این حرف ها چیست؟
🔶زعیم حکیم
(خاطراتی ازآیت الله العظمی بروجردی)
عبدالحسن بزرگمهرنیا
روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
...حاشیه بر گلستان سعدی
🔸حضرت آیةالله العظمی بروجردی از نظر نوع مطالعه، متنوع بود.
مطالعهٔ ایشان منحصر به فقه و اصول و روایت نبود، بلکه در تاریخ، رجال
و... مطالعه می کرد. حتی گلستان سعدی را از اول تا به آخر حاشیه زده بود، با این که فقیه و مرجع تقلید بود.
🔸حضرت آیة الله العظمی بروجردی، اگر در اتاقی، کتابی (روایی، حدیث، تفسیر و...) وجود داشت، امکان نداشت در آن اتاق بخوابد و میفرمود: «وقتی کتاب شیخ طوسی در اتاق من است، یعنی خود «شیخ طوسی» این جا نشسته است. و من در حقیقت در حضور شیخ طوسی خوابیده ام و پای خود را دراز کرده ام»
🔸آیةالله سید حسین موسوی کرمانی دربارهٔ شور و اشتیاق به کتاب و مطالعهٔ مرحوم حضرت آية الله العظمی بروجردی آورده اند:
روزی ساعت ۷ صبح، بنده و چند نفر از اهل علم در خدمت ایشان بودیم و بحثهای علمی را شروع کردیم یک دفعه به ساعت نگاه کردیم دیدیم ساعت ۱۰ است. .
من به ایشان عرض کردم:
«حضرتعالی خسته شدید!»
تبسشمی کردند و فرمودند:
«خودت خسته شدی، من اگر بیست و چهار ساعته، مشغول درس و مطالعه باشم، خسته نمی شوم. من وقتی از درس و بحث دور می شوم و می روم در اتاق بیرونی و با مردم صحبت می کنم، خسته میشوم. من برای رفع خستگی برمی گردم به کتابخانه و دو ساعت مطالعه میکنم»
آن گاه فرمودند: من در شبانه روز، هجده ساعت به درس و مطالعه می پردازم !»
منبع: کتاب خوب تر از آفتاب ملک
نویسنده: عبدالحسن بزرگمهرنیا
مقدس مآب نبود!
مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی درباره پرهیز از تظاهر به مقدس مآبی حضرت آیت الله العظمی بروجردی رضوان الله تعالی علیه فرمودند:
در عین حالی که ایشان، مردی زاهد بودند ولی از تظاهر به تقدس و زهد مآبی، اجتناب می کردند. حتی انگشتر، که معمول افراد مقدس است، در دست نمی کردند.
آیت الله سبحانی نقل می کنند:
از خصوصیات اخلاقی آیت الله العظمی بروجردی این بود که: تظاهر به تقدس نمی کرد. یک بار ندیدم ایشان در جلسه ای بنشیند و تسبیح در دست بگیرد و ذکر بگوید. البته مقصود این نیست که هر کس تسبیح در دست می گیرد و ذکر می گوید تظاهر به مقدسی می کند؛ زیرا ممکن است، خالصانه باشد.
روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
حضرت آیت الله سبحانی می گوید:
در رعایت ادب ، حضرت آیت الله بروجردى فوق العاده بود . من این را با یک واسطه از حضرت امام رحمه الله علیه نقل می کنم که فرموده بود : آقای بروجردی به منزل ما تشریف آورده بودند ، خدمت ایشان پرتقال آوردیم . ایشان پرتقال را خوردند و هسته های آن را در دست خود نگه داشتند و کنار بشقاب نگذاشتند که مبادا کسی ببیند و بدش بیاید.
این تعبیر معروف که می گویند در سه چیز احتیاط لازم است : اموال ، نفوس و فروج . ایشان تأدباً می گفت : اموال ، نفوس و غیرها .
روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
شهید مطهری رحمه الله علیه :
نقل میکنند در همین کسالت قلبی که منتهی به فوت آیت الله العظمی بروجردی شد- ظاهرا سه چهار روز هم بیشتر طول نکشید- یک روزی ایشان خیلی متأثر بود و گفت که من خیلی ناراحتم از اینکه کاری نکردهام و میروم. [اطرافیان ایشان میگویند[ ای آقا! شما چه میفرمایید؟! شما الحمدللَّه این همه توفیق پیدا کردید، این همه خدمتها که شما کردید کی [کرده[؟! ای کاش ما هم مثل شما بودیم، شما که الحمدللَّه کارهایی که کردید خیلی درخشان است .
ایشان به این حرفها اعتنا نکرد و در جواب آنها این جمله را- که حدیث است- گفت: خَلِّصِ الْعَمَلَ فَانَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ .
یعنی عمل را خالص بگردان که آن که نقد میکند و عمل را در محک میگذارد، خیلی آگاه و بیناست و از زیر نظر او کوچکترین عمل مغشوشی بیرون نمیرود. یعنی چه میگویید که ما کار کردیم؟! از کجا معلوم که این عملهای ما واقعا خلوص داشته باشد؟! برای خدا بودنش را از کجا تأمین میکنید؟!
روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
#اخلاق
#معاشرت
در سیره نبی اکرم می خوانیم:
با بوی خوشی که از پیامبر به مشام میرسید حضورش احساس میشد.
کان یعرف بالریح الطیب اذا اقبل..
از ابوایوب انصاری نقل است که وقتی پیامبر مکرم در منزل ما می ماندند هر غدایی میبردیم بدون اینکه ایرادی بگیرد میل می فرمود، یک شب غذا بردیم میل نفرمود علت را پرسیدیم
فرمودند این غذا سیر دارد و من صبح بایستی بین جمعیت بروم و آن غذا موجب اذیت آنان می شود...
مکارم الاخلاق ج ۱ ص ۶۱
کتاب شریف مکارم الاخلاق از طبرسی علیه الرحمه :
علاّمه مجلسى در آغاز دائرة المعارف ارزشمند خود«بحار الأنوار»در توصيف كتاب ارزشمند«مكارم الاخلاق»و نويسندۀ ارجمند آن مىنويسد:
كتاب«مكارم الاخلاق»از نظر شهرت بهسان خورشيدى در وسط آسمان مىدرخشد و نگارندۀ اين اثر ارزشمند را گروهى از دانشمندان نيكان ستودهاند.
فرزند بزرگوار مرحوم طبرسی على بن حسن طبرسى رحمه اللّه در مقدمه«مشكاة الأنوار»مىنويسد:
آنگاه كه پدر بزرگوارم كتاب«مكارم الأخلاق»را تأليف كرد و مورد توجه اهل آفاق قرار گرفت،شروع به تصنيف كتابى نمود كه در آن بقيۀ آداب،اخلاق و اعمال حسنه را جمعآورى كند.وى بسيارى از روايات را نيز از مشهورترين كتابهاى دانشمندان شيعى- رضوان اللّه عليهم-جمعآورى كرد؛ولى اجل فرارسيده و موفّق به اتمام آن نشد.
پس از مدّتى،گروهى از مؤمنان علاقمند به كارهاى نيك،از من خواستند كه آن كتاب را كامل كرده و منتشر نمايم.من هم با ترتيب و تنظيم آن به خداوند متعال تقرّب جستم و نام اين اثر ناچيز را«مشكاة الأنوار»نهادم.
اين كتاب در حقيقت تكميل«مكارم الاخلاق»بوده كه پس از تنظيم،توسّط فرزند برومندش منتشر شده است.
#اخلاق
#معاشرت
پیامبر اکرم می فرمود:
هركس به من دسترسى ندارد، حاجتش را به من برسانيد،زيرا هركس نياز نيازمندى را كه خود قادر نيست نياز خود را به حاكم برساند،در نزد حاكم مطرح نمايد،خداوند گامهاى او را در روز رستاخيز ثابت و استوار خواهد فرمود.
أَبْلِغُونِي حَاجَةَ مَنْ لاَ يَقْدِرُ عَلَى إِبْلاَغِ حَاجَتِهِ فَإِنَّهُ مَنْ أَبْلَغَ سُلْطَاناً حَاجَةَ مَنْ لاَ يَقْدِرُ عَلَى إِبْلاَغِهَا ثَبَّتَ اَللَّهُ قَدَمَيْهِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ.
مکارم الاخلاق ج ۱ ص ۵۳
منبر
پیامبر به چه افرادی احترام خاص قائل بود:
آن حضرت همه کس را احترام میکرد ولکن به برخی افراد احترام خاص قائل بود از جمله:
۱-هركس نسبت به ديگران بهتر همدردى و كمك مىكرد،نزد آن حضرت مقام و منزلتى بزرگتر داشت.
أَعْظَمُهُمْ عِنْدَهُ مَنْزِلَةً أَحْسَنُهُمْ مُوَاسَاةً وَ مُوَازَرَةً
۲-روش آن بزرگوار اين گونه بود كه اهل فضل را با اجازه دادن به آنها به اندازۀ فضلشان در دين،بر ديگران ترجيح مىدادند.
إِيثَارُ أَهْلِ اَلْفَضْلِ بِإِذْنِهِ وَ قَسَّمَهُ عَلَى قَدْرِ فَضْلِهِمْ فِي اَلدِّينِ.
۳-وقتى خواهر رضاعى ايشان نزد آن حضرت آمد و ايشان نسبت به او احترام زيادى قائل شد. و چون برادر او آمد رفتارى را كه با خواهرش كرد با او نكرد در جواب اين سؤال : رفتارى را كه با خواهرش كرديد، با او كه يك مرد است نكرديد؟ ـ فرمود : چون خواهرش بيشتر از او به پدرش نيكى مى كرد.
....لأنّها كانَت أبَرَّ بأبِيها مِنهُ
۴-قاریان قرآن .... روایتش را الان حضور ذهن ندارم پیدا کردم تقدیم میکنم
#روایت
انس بن مالك گويد:نزد مردم هيچكس محبوبتر و دوستداشتنىتر از پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و اله نبود. درعينحال،وقتى حضرتش را مىديدند،براى او برنمىخاستند،چرا كه مىدانستند كه حضرتش اين كارها را نمىپسندد.
لم يكن شخص أحبّ إليهم من رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله، و كانوا إذا رأوه لم يقوموا إليه لما يعرفون من كراهيّته لذلك.
مکارم الاخلاق ج ۱ ص ۵۲
#روایت
ویژگی اولیاي حقیقیِ اهلبيت علیهم السلام
حضرت باقر به جابر میفرمایند:
وَاعْلَمْ يا جابر انّك لَا تَكُونُ لَنَا وَلِيّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْكَ أَهْلُ مِصْرِكَ وَقَالُوا إِنَّكَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ يَحْزُنْكَ ذَلِكَ وَلَوْ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ يَسُرَّكَ ذَلِك.
يکي از لوازم رسیدن به مقام عالی ولایت اهلبيت علیهم السلام ناراحتنشدن از بدگوییها و سرمستنشدن از تمجیدهاست.
حضرت دراینزمینه به جابر میفرمایند:
رسیدن به چنین مقامی ساده نیست، بلکه شروطي دارد که بايد خودت را برای انجام آن آماده کني. وقتي به مقام ولايت ما میرسی که اگر همه اهل شهر هم جمع شوند، درباره تو بدگويي کنند و بر ضد تو شعار دهند، حتي محزون هم نشوي. در مقابل، اگر روزي در همين شهر تمام مردم جمع شوند و شعار زندهباد جابر سر دهند و شهادت دهند که تو مرد بسيار شايستهاي هستي، سرمست نشوي؛ خلاصه آنکه خواه همه مردم شهر به تو ناسزا بگويند، خواه همگی از تو تعريف کنند باید براي تو يکسان باشد؛ نه از آن محزون شوي و نه از اين مسرور.
هدایت شده از روایت ها و حکایت ها
#کلام #علما
شهید آیت الله مطهری رحمه الله علیه
فضیلت نافله صبح
✍در میان نوافلی که انسان میخواند، با آن همه فضیلتی که نوافل شب دارد، نافله صبح یعنی آن دو رکعتی که قبل از نماز صبح خوانده میشود (البته به شرط اینکه شفق پیدا نشده باشد یعنی سرخی نزده باشد، چون اگر سرخی زد دیگر وقت آن نافله از بین رفته) از فاضلترین نوافل شبانه روز است و حتی از بعضی روایات استنباط میشود که فضیلت آن از فضیلت شَفع و وَتر هم بیشتر است.
آشنایی با قرآن
روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
#شعر
بند بگسل باش آزاد اي پسر
چند باشی بند سيم و بند زر
گر بريزي بحر را در کوزه اي
چند گنجد قسمت يک روزه ای
کوزه چشم حريصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر در نشد
هر که را جامه ز عشقي چاک شد
او ز حرص و عيب کلي پاک شد
در نيابد حال پخته هيچ خام
پس سخن کوتاه بايد والسلام
هدایت شده از احمدرضا اخوان
🌹باسلام محضر شما
▪️الإمامُ الباقرُ عليه السلام :
لا ذُلَّ كَذُلِّ الطَّمَعِ .
🔸امام باقر عليه السلام : هيچ خوارى اى چون خوارى طمع نيست.
⚫️حرص وطمع
🔸من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
🔸کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم
◼️لئو تولستوی داستانی دارد که نه تنها در نوع خود بی نظیر است ، بلکه بسیار آموزنده است . داستان کشاورزی است که به آنچه داشت ، قانع نبود و همیشه بیشتر می خواست . روزی پیشنهادی بی سابقه ای به او شد . او می توانست در مقابل هزار روبل ، هراندازه زمینی را از آن خود سازد که در عرض یک روز قادر به دورزدن آن بود . تنها شرط پیشنهاد این بود که کشاورز باید تا غروب آفتاب به نقطه آغاز باز گردد . او سپیده دم روز بعد با گام های تندوتیز ، حرکتش را آغاز کرد . وسط روز ، بسیار خسته شد ؛ اما همچنان به راه خود ادامه داد و زمین های بیشتری را زیر پا گذاشت . بعدازظهر متوجه شد حرص و آز سبب شده است تا فاصله اش از نقطه آغاز بسیار زیاد شود . به همین علت بر سرعت گامهای خود افزود . او با پایین آمدن خورشید ، دویدن را شروع کرد ؛ چون خوب می دانست که در صورت بازنگشتن به نقطه آغاز ،پیشنهاد را می بازد و دیگر فرصت آن را پیدا نمی کند که صاحب زمینی بزرگ شود . چیزی به پنهان شدن خورشید در پشت کوهها نمانده بود که سروکله کشاورز در نزدیکی های خط آغازشد. او با نفس های بریده و قلبی که به شدت می تپید ، آخرین رمق خود را جمع کرد و قبل از غروب ، تلو تلو خوران خود را به نقطه آغاز رساند ؛ ولی لحظاتی بعد ، از حال رفت و نقش بر زمین شد و مرد . خدمتکارانش قبری برای او ساختند که طول آن کمتر از دو متر و عرض آن کمتر از یک متر بود عنوان داستان تولستوی این است :
🔷انسان به چه مقدار زمین نیاز دارد؟
🟣بِمَا ذَا تَغْتَرُّونَ؟ وَ إِنَّمَا حَظُّ أَحَدِكُمْ مِنَ الْأَرْضِ ذَاتِ الطُّوْلِ وَ الْعَرْضِ قِيدُ قَدِّهِ [مُنْعَفِراً] مُتَعَفِّراً عَلَى خَدِّهِ.
🔵چه چيز شما را اين چنين فريفته است. بهره شما از زمين به قدر قامت شماست. در آنجا چهره بر خاك خواهيد نهاد.
🔹 نهجالبلاغه، خطبه ۸۳.
بله:
🔸 صد حکایت بشنود مدهوشِ حرص
🔸در نیاید نکته ای در گوشِ حرص
🌹 آن کس که مست حرص و آزمندی است، اگر صد نوع حکایت پندآموز بشنود، حتّی یک نکته هم در گوشِ او فرو نمی رود، زیرا که گوش باطنی او در حجاب حرص و طمع است .
🔸حرص کور و احمق و نادان کند
🔸مرگ را بر احمقان آسان کند
▪️طمع، انسان را نابينا و ابله و جاهل مى كند، مرگ را بر ابلهان آسان جلوه مى دهد.
🔷 بله:
🔸شب پديد آيد چو گنج رحمتي
🔸تا رهند از حرص خود يک ساعتي
🔹شب مانند گنجينه لطف و رحمتي ظاهر ميشود تا مردم چند ساعتي از حرص و جوش خود،خلاص شوند
#شعر
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او
ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم
حضرت حمزه
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از شهادت حمزه و مثله شدن بدنش از سوی کفار قریش بسیار ناراحت شد و در کنار جسد حمزه ایستاد و فرمود:
«رحمک اللّه ای عم لکنت وصولا للرحم فعولا للخیرات؛
خدا رحمتت کند ای عمو تو بسیار صله رحم بجا میآوردی و بسیار کار خیر انجام میدادی». [۱]
----------
جالب اینکه پیامبر اکرم از بین تمامی صفات والای حضرت حمزه به این دو صفت صله رحم و انجام کار نیک اشاره میکند.
[۱]:الاصابة، ج ۱، ص ۳۵۴.
هدایت شده از روایت ها و حکایت ها
اطلاعیه
از آنجایی:
إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا
هرچه کنی به خود کنی....
حتما عزیزان در طول زندگی خود خوبی هایی کرده و اثر آن را دیده اند و متوجه شده اند که این اثر و این نتیجه،از برای آن نیکی است که آن روز انجام داده اند، و بالعکس اگر احیانا مرتکب بدی شده و جزای آن را دیده اید!
آن را بدون ذکر نام و آدرس بنویسید و بفرستید...بارگزاری شود.
خواندن این نوع داستان ها خیلی موثر است انشالله.
آیدی!👇
https://eitaa.com/MA1371
هدایت شده از احمدرضا اخوان
باسلام محضر شما
🔹مکافات عمل🔹
قال رَسُولُ اللّهِ - صلي الله عليه وآله - : ثَلاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُها وَ لا تُؤَخَّرُ إلي الاخِرَةِ: عُقُوقُ الْوالِدَيْنِ، وَ الْبَغْيُ عَلَي النّاسِ، وَ كُفْرُ الاْحْسانِ.
رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: عقاب و مجازات سه دسته از گناهان زودرس مي باشد و به قيامت كشانده نمي شود: ايجاد ناراحتي براي پدر و مادر، ظلم در حقّ مردم، ناسپاسي در مقابل كارهاي نيك ديگران.
مولانا میفرمایند:
هر عملی اعم از اینکه خوب باشد یا بد پاداش و مجازات و مکافات دارد و هر چه بما می رسد نتیجهء اعمال ماست.
گرچه دیوار افکند سایه دراز
باز گردد سوی او آن سایه باز
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
چونکه بد کردی بترس ایمن مباش
زانکه تخم است و برویاند خداش
ای دریده پوستین یوسفان
گر بدرد گرگت آن از خویش دان
این جهان کوه است و گفت و گوی تو
چون صدا هم باز آید سوی تو
خار بن دان هر یکی خوی بدت
بارها در پای خار آخر زدت
گریه و خنده غم و شادی دل
هر یکی را معدنی دان مستقل
بنابراین هر چه بر سر انسان می آید از نیک و بد همه نتایج و موالید اعمال خود اوست.
برای تسلیت گفتن به یکی ازخانواده هایی که فرزند جوان خودرا ازدست داده بودند رفتم..
پدر میت خدا رحمتش کند بلندشد وکنارم نشست ودستم را دردست خودش گرفت وگفت:
ای فلانی..این تقاص ظلم وستمی هست که 30سال قبل مرتکب شده بودم..
وهنوز هم دارم عواقبش و بلا ومصیبتهایش را می چشم..
30 سال قبل من در عنفوان جوانی ام بودم مغرور از جوانی و زور بازو..
ماشینی داشتم که به آن فخر میکردم و جلو مردم ویراژ و پز میدادم...
یکی از روزها سگی را دیدم که چند تا ازتوله هایش هم باهاش بود..باخودم گفتم بزار یکی ازتوله هایش را جلو چشمانش باماشین زیر بگیرم تاعکس العمل وآه وناله
مادرش راببینم..
وهمین کار راکردم..
توله سگ بیچاره را لت و پار کردم بطوریکه خون وتکه های گوشتش بر جسم مادرش پاشیده شد..
ومادربخت برگشته داشت پارس میکرد وفریاد وشیون سرمیداد ومن نگاهش میکردم ومی خندیدم...
ازآن روز همه بلاها درتعقیب من بود بدون توقف....
هر روز یک مصیبتی برمن نازل میشد..
وآخرین وسخت ترینش دیروز بود که محبوبترین وعزیزترین پسرانم وجگرگوشه ام که تازه ازدبیرستان فارغ شده وآماده ورود به دانشگاه بود و در او همه جوانی وآرزوهایم رامی دیدم..درجلو چشمانم پرپرشد
ماشینم راکنارجاده متوقف کرده واو را برای گرفتن چند تا فتوکپی ازاونطرف خیابون.. پیاده کردم وازشدت حرص و محبتم به اوکه نگرانی سلامتی اش بودم خودم شخصا پیاده شدم وازخلوت بودن خیابون مطمئن شدم..وبهش گفتم حالا ازخیابون رد شو..
ناگهان ماشینی که مثل برق رد میشد جلو چشمانم او را زیر گرفت وخون او لباسم را رنگین کرد.. ومن نگاهش میکردم وگریه وآه وناله سرمیدادم.. اونجا بود که به خدا قسم همان سگ جگرسوخته درجلوچشمام ظاهرشدواون بلایی که 30 سال قبل سرش آوردم بیادم اومد..
قصه ای سرشارازعبرت...
که خداازظالم انتقام مظلوم رامیگیرد حتی اگر یک حیوان زبان بسته وسگی باشد..دیر یازود..
عبرت بگیریم که:
ازمکافات عمل غافل مشو
گندم ازگندم بروید جوزجو
هیچ گندم کاری و جو بر دهد
دیدهای اسبی که کرهی خر دهد
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت
گفتا که کِرا کشتی تا کشته شدی زار
تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت؟
ناصرخسرو🌻
#روایت
بگرد محلش رو پیدا کن!!
وطن عزت و احترام کجاست؟!
امام صادق عليه السلام :
عزّت پيوسته بى قرارى مى كند، تا آن كه به خانه اى در آيد كه اهل آن چشم طمع به دست مردم نداشته باشند و در آن جا مستقر مى شود.
وطن بی نیازی از مردم کجاست؟!
امام صادق عليه السلام فرمود:
بىنيازى و عزت به هرطرف مىچرخند،و چون به محل توكل برسند، وطن كنند.(زيرا بىنيازى و عزت همراه با توكلند زيرا شخصى كه بخدا تكيه سازد به مخلوق رو نمىآورد و از مردم،خود را بىنياز مىداند)
لا يَزالُ العِزُّ قَلِقا حتّى يَأتِيَ دارا قَدِ استَشعَرَ أهلُها اليَأسَ مِمّا في أيدي النّاسِ فَيوطِنَها...
إِنَّ اَلْغِنَى وَ اَلْعِزَّ يَجُولاَنِ فَإِذَا ظَفِرَا بِمَوْضِعِ اَلتَّوَكُّلِ أَوْطَنَا.
بحار ج ۷۵ ص ۲۰۶
روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
💠 برتری مذاکره علمی بر دعا در لیالی قدر سند ندارد
🔹 شیخ صدوق متفرداتی دارد که نظر شخصی خود اوست و در جای دیگری نیامده است. از جمله گفته که مستحب است احیای شبهای بیست و یکم و بیست و سوم رمضان برای مذاکره علم باشد و این افضل است.
🔸 او این را نسبت به کسی نمیدهد و نه در کتاب «ثواب الاعمال» و نه در «کتاب من لایحضره الفقیه» که مهمترین کتابش است و کتاب فتوایی هم هست چیزی نقل نکرده است. در کتاب «امالی» هم از ادله خودش استفاده کرده و گفته که مذاکره علم افضل است.
🔹 پس چون حدیثی در کار نیست و شمالفقاهه خود ایشان است، برای ما حجت نیست. درست است که کلیاتی از ثواب علم آمده است، ولی نگفتهاند در این شبهای #قدر افضل از بقیه اعمال است. پس این دعاها که خوانده میشود باید محفوظ شود و نباید متروک شود. نباید طلبه از اینها جدا شود.
📚 گعده آیتالله العظمی شبیری زنجانی در شب ۲۰ رمضان ۱۴۳۷ (تیر ۱۳۹۵)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام امام رضا به شیعیان توسط حضرت عبدالعظیم
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
#روایت
امام باقر علیه السلام:
دو مرد به مسجد رفتند،يكى عابد بود و يكى فاسق،از مسجد خارج شدند،آن فاسق مقام صدّيق داشت(مؤمن واقعى بود)و آن عابد،فاسق بود؛و اين براى آن است كه عابد به مسجد رود و به عبادت خود مىنازد و همۀ انديشهاش در اين است ولى فكر فاسق و بدكار دنبال پشيمانى از كار بد خود و توبه است و از خداى عزّ و جلّ دربارۀ هرچه گناه كرده است آمرزش مىخواهد.
دَخَلَ رَجُلاَنِ اَلْمَسْجِدَ أَحَدُهُمَا عَابِدٌ وَ اَلْآخَرُ فَاسِقٌ فَخَرَجَا مِنَ اَلْمَسْجِدِ وَ اَلْفَاسِقُ صِدِّيقٌ وَ اَلْعَابِدُ فَاسِقٌ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ يَدْخُلُ اَلْعَابِدُ اَلْمَسْجِدَ مُدِلاًّ بِعِبَادَتِهِ يُدِلُّ بِهَا فَتَكُونُ فِكْرَتُهُ فِي ذَلِكَ وَ تَكُونُ فِكْرَةُ اَلْفَاسِقِ فِي اَلتَّنَدُّمِ عَلَى فِسْقِهِ وَ يَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّا صَنَعَ مِنَ اَلذُّنُوبِ .
کافی ج ۲ ص ۳۱۴.
#حکایت_داستان
هر چه میخواهد دل تنگت بگو
شهید مرتضی مطهری در کتاب «سیری در سیره ی نبوی» مینویسد: در سال دهم هجرت که برو و بیای پیامبر و زیاد و شهرت آن حضرت در همه جا پیچیده بود، روزی یک عرب بیابانی خدمت آن حضرت أمد. وقتی میخواست با پیامبر (صله الله علیه و اله وسلم) حرف بزند، بر اساس آن چیزهایی که شنیده بود، رعب [*] پیامبر او را گرفت و زبانش به لکنت افتاد. پیامبر اکرم و ناراحت شد که چرا باید کسی از دیدن ایشان زبانش به لکنت بیفتد؛ از این رو فورا او را در آغوش گرفت و فشرد که بدنش بدن او را لمس کند، سپس فرمودند: ای برادر! مطلبت را آسان بگو، از چه میترسی؟! من از آن پادشاهان زورگویی که تو خیال کرده ای نیستم. من پسر أن زنی هستم
که با دست خویش از پستان بز شیر میدوشید، من مثل برادر تو هستم؛ هر چه میخواهد دل تنگت بگو!
----------
[رعب: ترس از هیبت بزرگان و صاحبان قدرت.
[۱]: سیری در سیره ی نبوی / ۷۲ - ۷۳