#حکایت_داستان
فرزند آیت الله میرزا علی اکبر مرندی رحمه الله تعالی نقل مى كند: «هركسى خدمت آقا مى رسيد و سئوالى داشت بخصوص مسائل شرعى را مى پرسيد، آقا قبل از پاسخ، اسم و آدرس شخص را مى پرسيد و اين هم براى شدت احتياط ايشان بود كه اگر جواب كامل ندادند يا بعداً متوجه شدند كه فتواى مجتهد ديگرى را براى او بيان كرده اند يا به هر صورتى اشتباه رخ داده در اولين فرصت به آن شخص جواب كامل و صحيح يا فتواى مطابق فتواى مجتهد آن شخص را برايش بفرستد.
يك نمونه آن را به خاطر دارم كه روزى يكى از اهالى روستاى اردك لو سئوالى از آقا پرسيده و پاسخى گرفته رفته بودند كه ديدم آقا بسيار مضطرب هستند و مرا صدا كردند گفتند: خودت را هر چه سريعتر به روستاى اردك لو برسان و اين پاسخ را كه كامل هست به آقاى فلانى بده و برگرد و من رفتم حدود يك ساعت طول كشيد تا ايشان را پيدا كرده و فرمايش آقا را به ايشان ابلاغ كردم و برگشتم به آقا عرض كردم كه مأموريت را انجام دادم، ديدم آقا نفسِ راحتى كشيد و به آرامش خود برگشتند و لبخند زدند.»
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله جوادی آملی
این سرمایه عظیم را دست
چهار تا مداح سپردن حیف است!
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
#حکایت_داستان
حجتالاسلام والمسلمین عباس محققی کاشانی، داماد مرحوم آیت الله گلپایگانی
مرحوم آیتالله العظمی آقای خویی قدسالله نفسه الزکیه، یک عبای خاچیه ناب برای آیت الله گلپایگانی از نجف فرستاد که مورد علاقه آقا بود و مجالس رسمی آن را به دوش میافکند.
یکی از بازاریهای قم از عتبات عالیات برگشته بود که از آقا و بعضی از اصحاب برای شام دعوت کرد و من هم در خدمتشان بودم. موقع غذا خوردن، صاحب خانه خواست از آقا پذیرایی بیشتری کرده باشد که علاوه بر غذای سر سفره، احتراما یک ظرف خورش از بالای سر آقا آورد که سر سفره بگذارد. دستش تکان خورد و ظرف خورش روی لباس آقا ریخت. خیلی دست پاچه شد و خودش عبا را از دوش آقا برداشت و به اندرون برد که خانمها تمیز کنند. آنها هم وارد نبودند که این اگر آب ببیند از بین میرود.
روی کثرت علاقه و محبتی که به آقا داشتند، فوری آن را شستند و خشک کردند و آوردند، اما وقتی آقا عبا را پوشید تا بالای زانوهای آقا بود! خلاصه آن عبای نجفی عالی از بین رفت و دو سه روزی بیشتر مهمان آقا نبود.ایشان بدون اینکه ذره ای ناراحت شدند گاها به مزاح میفرمودند: الحمدلله که ما دیگر در خدمت عبا نیستیم!
مرحوم، آیت الله میلانی(ره) از مراجع بزرگ در مشهد بودند مرحوم علامه طباطبایی معتقد بودند؛ که در آن زمان ایشان اعلم است. یکی از ویژه گی های آیت الله میلانی این بود؛ که نسبت به امام زمان(عج) علاقه و ارادت خاص داشت. دراتاق ایشان نام زیبای امام زمان(عج) را بالا سر ایشان تابلو کرده؛ و نصب کرده بودند. زیر نام امام زمان می نشستند و زیر نام امام زمان هم فرموده بودند: این بیت را بنویسید.
بالای سرم نام تو را نقش نمودم
یعنی که سرم باد به فدای قدم تو.
در سوره هل اتی خداوند از نعمات گوناگونی سخن گفته است جز حور العین چرا؟
آقاي آلوسي از مفسرين اهل سنت در تفسير خودش به اين نكته ظريف اشاره كرده و وجه آن را چنين بيان كرده است:
«و من اللطائف على القول بنزولها فيهم أنه سبحانه لم يذكر فيها الحور العين و إنما صرح عز و جل بولدان مخلدين رعاية لحرمة البتول و قرة عين الرسول...»
؛ بنابر قول به اينكه اين سوره درباره حضرت علي و زهرا و فرزندانشان(ع)نازل شده باشد، از نكته هاي ظريف آن اين است كه خداوند در اين سوره از حور العين نام نبرده است و فقط تصريح كرده به «ولدان مخلدون» (پسران زيبا كه جاودانه هستند) به احترام حضرت زهراي بتول(ع) و نور ديده حضرت رسول(ص).
ج ۲۹ ص ۱۵۸
روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
#روایت
پيامبر خدا(صلّى الله عليه و آله)فرمود:
همانا خداوند در نزد زبان هر گويندهاى است، پس بايد هر كسى از خدا بترسد و بداند كه چه مىگويد.
إِنَّ اَللَّهَ عِنْدَ لِسَانِ كُلِّ قَائِلٍ فَلْيَتَّقِ اَللَّهَ اِمْرُؤٌ وَ عَلِمَ مَا يَقُولُ.
مجموعه ورام
#روایت
پیامبراسلامصلى الله علیه وآله، ابوذر را مورد خطاب قرار داد و فرمود:
«یا اَباذَر! ما مِنْ خَطیبٍ اَلاَّ عُرِضَتْ عَلَیهِ خُطْبَتُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ ما اَرادَ بِها؛
اى ابوذر! هیچ خطیبى نیست مگر اینكه روز قیامت خطبه او و انگیزهاش از آن خطابهاى كه ایراد كرده است به او عرضه مىشود.»
میزان الحکمه
#امالی_صدوق (۲۹)
روایت سوم از مجلس بیست و هفتم
روزی امیر المؤمنین علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسید:
«یَا رَسُولَ اللَّهِ اِنَّکَ لَتُحِبُّ عَقِیلاً قَالَ اِی وَ اللَّهِ اِنِّی لَاُحِبُّهُ حُبَّتَیْنِ حُبّا لَهُ وَ حُبّا لِحُبِ اَبِی طَالِبٍ لَهُ وَ اِنَّ وَلَدَهُ لَمَقْتُولٌ فِی مَحَبَّةِ وَلَدِکَ فَتَدْمَعُ عَلَیْهِ عُیُونُ الْمُؤْمِنِینَ وَ تُصَلِّی عَلَیْهِ الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ؛
ای رسول خدا! آیا عقیل را دوست می داری؟ پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود: آری! به خدا قسم او را به دو جهت دوست می دارم: یکی به خاطر خودش و دیگری به خاطر محبّت ابو طالب نسبت به او. [سپس در آینده روشنِ فرزند برومند او مسلم علیه السلام نگریست و فرمود:] و به تحقیق که فرزندش در راه محبت و دوستی فرزند تو کشته می شود پس اشک دیده مؤمنان بر او فرو می ریزد و فرشتگان مقرب [درگاه پروردگار] بر او درود می فرستند.»
#روایت
رسول خدا(صلّى اللّه عليه و آله)فرمود:
مردمى كه گناهكارند و نه نيكوكار، با صله رحم، اموالشان زياد و عمرشان طولانى مىشود. حال اگر نيك و نيكوكار باشند، چه خواهد شد!؟
عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ اَلْقَوْمَ لَيَكُونُونَ فَجَرَةً وَ لاَ يَكُونُونَ بَرَرَةً فَيَصِلُونَ أَرْحَامَهُمْ فَتَنْمِي أَمْوَالُهُمْ وَ تَطُولُ أَعْمَارُهُمْ فَكَيْفَ إِذَا كَانُوا أَبْرَاراً بَرَرَةً.
کافی ج ۲ ص ۱۵۵
#حکایت_داستان
خاطره دیدار آیت الله حاج محسن دوزدوزانی با امام امت
بعد از آن که امام به ایران برگشت و ساکن قم بود، رفتيم ديدنشان. يک روز امام زنگ زد که میخواهم بعد از نماز مغرب بيايم منزل شما، من کوچه اديب مینشستم. کوچه ما بن بست بود با دوتا پسرم بودم، با خود گفتم شاید مناسب نباشد فقط ما در حضور امام باشیم، مقابل منزل مان فردی به نام آقای توکلي بود. دبير بود و فرد دیگری هم به نام آقاي برقعي بود، مخفیانه به آنها گفتم؛ بياييد منزل ما امام میآيد، اما به هيچ کس نگوييد. وقتی يک ساعت از شب رفته بود پسرم آمد و گفت؛ آقا بيا کوچه را ببين، تمام کوچه پر از مردم است گویا آن دو نفر به اهل منزل خود گفته بودند و آنها نیز به همه گفته بودند وقتی امام از ماشين پياده شدند، عبايش افتاده بود من دويدم ماشين او را بوسيدم کوچه پر بود از مردم ایشان وارد اتاق شدند، آن وقت به اطراف اتاق نگاه میکرد او از آنجایی که تبريزيها اتاق هایشان را مجلل میکنند ما نیز اتاق را مقداری مجلل کرده بودیم، امام وارد شد ديدند مبل و صندلي گذاشتهام، پشتي گذاشتهام، پتو انداختهام، روی هیچکدام ننشست و رفت آن طرف بين دو تا پنجره که خالي بود نشست، با من هم شوخي داشت، رفتم گفتم آقا بفرمائيد آن جا، فرمود نه اين جا خوب است، گفتم من عرض میکنم خوب نيست! بفرمائيد آن جا، امام گفتند باشد چشم و بلند شد، دستش را گرفتم آمد نشست جایی که پشتي بود ولی به پشتي تکيه نکرد، کنار پشتي نشست، گفتم آقا بفرمائيد به پشتي تکيه کنيد فرمود؛ باشد چشم! دستش را گذاشت روی پشتی. آقاي توکلي پسری داشت 7 -8 ساله که مريض شده بود دکترهای زیادی رفته بود، ولی معالجه نمیشد ، به من گفت که استکانی آب بياور و امام بخورد و باقیمانده آن را بدهم به فرزندم بخورد شفا پيدا کند، گفتم عيبي ندارد، خدا شاهد است، ايشان استکان آب آورد و امام مقداری ذکر گفت و بعد مقداری خورد و بقیه آن را به بچه داد بعد از مدتی از پدرش پرسيدم حال بچه چطور است گفت خوب خوب شد. بعد از چند سال دوباره جویای حال او شدم، آقاي توکلي گفت خوب شد، زن هم گرفت.
بله! امام عجيب بود....
#محرم
#امام_حسین
سیره امام کاظم علیه السلام
در ایام محرم
حضرت رضا علیه السلام می فرمایند :
روش پدرم چنان بود که هرگاه وارد ماه محرم میشدیم، خندان دیده نمیشد و غم بر او غلبه مییافت تا آن که 10 روز از محرم میگذشت، پس هنگامی که روز دهم میرسید، آن روز، روز مصیبت، غم و گریه پدرم بود و میفرمود: این همان روزی است که حسین که درود خداوند بر او باد در آن روز کشته شد».
«کانَ اَبی اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا یُری ضاحِکاً وَ کانَتِ الْکِاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتّی یَمْضِیَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَیّامٍ، فَاِذا کانَ الْیَوْمُ العْاشِرُ کانَ ذلِکَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِهِ و یَقُولُ هُوَ الیَومُ الَّذی قُتِلَ فیهِ الحُسَینُ صلیاللهُ علیه.
وسائل الشیعه ج 10 ص 505
#محرم
#امام_حسین
مراقبت های ماه محرم
از زبان مرحوم آیت الله ملکی تبریزی :
✍يكى از فرزندان كوچكم در دهه اول محرم فقط نان خالى و بدون خورش مى خورد. و تا جائى كه مى دانم كسى به او نگفته بود كه اين كار را انجام دهد و گمان مى كنم سرچشمه اين كار دوستى باطنى او بود.
حال اگر كسى نتواند در تمام دهه اول اين كار را انجام بدهد، بايد در روز تاسوعا، عاشورا و شب يازدهم نان خالى بخورد. و در روز عاشورا، تا عصر خوردن ، آشاميدن و حتى سخن گفتن - مگر آن كه لازم باشد - و ديدار با برادران دينى را ترك كرده و آن روز را روز گريه و اندوه خود قرار دهد. و نيز در دهه اول ، هر روز امام حسين (عليه السلام ) را با زيارت عاشورا زيارت نمايد. و اگر مى تواند مراسم عزادارى آن حضرت را در منزل خود با نيتى خالص برپا نمايد، بايد همين كار را بكند. و اگر نمى تواند، در مساجد يا منازل دوستانش به برپايى اين مراسم كمك كرده و اين مطلب را از مردم بپوشاند تا به اخلاص نزديك شده و از خودنمايى دور شود. و هر روز مقدارى از اوقات خود را در مكانهاى عمومى به عزادارى بپردازد.
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
#محرم
#امام_حسین
توصیه شهید آیت الله دستغیب برای ایام محرم
✍چيزى كه هست بايستى از چيزهايى كه موجب از بين رفتن يا كم شدن محبّت است، پرهيز كرد. بايستى از گناهان در درجۀ اول و مكروهات در درجۀ دوم دورى كرد به علاوه به چيزهايى كه موجب زياد شدن محبّت مىشود روى آورد، هر چه بيشتر به سادات اظهار محبّت و مودّت كنيد براى خودتان بهتر است، هر چه بيشتر به مجلس عزاى حسين برويد و اشك بريزيد علاقهتان به حسين بيشتر مىشود.
چنانچه در ماه رمضان نفس كشيدن روزهدار ثواب تسبيح دارد «اَنْفاسُكُمْ فيهِ تَسْبيحٌ» در مجلس عزاى حسين يا هر وقت كه غم حسين داشته باشى هر نفسى كه مىكشى ثواب تسبيح كردن دارد.
اين شعر منسوب به حضرت :
«شيعَتى ما ان شَرِبْتُمْ عَذْبَ ماءٍ فَاذْكُروُنى»
معنى ظاهرش آن است كه هر وقت آب گوارايى نوشيديد يادى از لب تشنۀ حسين كنيد و معنى تأويلش: هر گاه از علوم قرآن و اهل بيت بهرهمند شدى بگو «صَلَّى اللّهُ عَلَيْكَ يا اباعَبْدِاللّه» چون از بركت حسين است كه اين بهرههاى روحانى به تو رسيد. اگر حسين نبود اين مسجد و منبر كى بود؟ بنىاميه و بنىمروان كجا مىگذاشتند دينى باقى بماند، اينها دشمن صاحب دين بودند.
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
#محرم
#امام_حسین
سفارشات آیت الله جوادی آملی
به مبلغین ایام محرم
🏴 وقتی که ماه باجلال و شکوه محرّم رسید، نباید با قصه مجالس اباعبدالله علیه السلام را اداره کرد، بلکه باید راز و رمز نهضت حسینی که حقمدار و حقمحور بود را بیان کرد، باید مسئله امر به معروف، نهی از منکر، حقمداری، حقمحوری، پرهیز از باطل، گرایش به حق، پرهیز از کذب، گرایش به صدق، را تبیین کرد.
🏴 با قصه و داستانهای بیمغز نباید مجالس اداره شود و وقت مردم تلف نشود، بلکه باید مطالب برهانی، استدلالی، قرآنی، روایی، راز نهضت حسینی، حق_مداری، پرهیز از باطل،گرایش به حق و صداقت نهضت امام حسین علیه السلام در جامعه مطرح شود.
👈 با خدا عهد ببندید که حرفهای غیر_علمی در مجالس نگویید! وقت مردم را تلف نکنید! این کارِ شما و تعهّد شما، مردم هم وقتی در مجالس حسینیه و مسجد و امثال ذلک شرکت میکنند برای شنیدن مواعظ الهی و نهضت جهانی سالار شهیدان(سلام الله علیه) است، آنها هم باید مستمع واع باشند؛ یعنی هم خوب گوش بدهند، هم ظرفی بیاورند که این مطالب در آن ظرف جا بگیرد.
🏴 از آغاز انقلاب اسلامی تا امروز امام حسین علیه السلام، کشور را اداره کرده است چنان که انقلاب اسلامی با چند راهپیمایی میلیونی از جمله تاسوعا، عاشورا، اربعین و 28 صفر به پیروزی رسید.
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
#محرم
#امام_حسین
شرط مرخصی امام خمینی
به شهید بابائی
شهید بابایی در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی(ره) رسیدند
و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند.
وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه ی جنگ پرسیدند.
شهید بابایی گفتند: من در دهه اول محرم برای شستن استکان های چای عزاداران به هیئت های جنوب شهر که من را نمی شناسند می روم. مرخصی را برای آن می خواهم.
امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی می دهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی.
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
#محرم
#امام_حسین
علت برتری امت رسول اکرم بواسطه عاشورا
در حدیث مناجات موسی(ع) آمده است که گفت:
پروردگارا! چرا امّت محمّد(ص) را بر دیگر امّت ها برتری داده ای؟
خداوند متعال فرمود: «به ده چیز، آنها را برتری داده ام».
موسی(ع) گفت: آن ده چیز که آنان، بدانها عمل می کنند، چیست تا به بنی اسرائیل دستور بدهم آنها نیز به کار ببندند؟
خداوند متعال فرمود: «نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، جمعه، نماز جماعت، قرآن، علم، و عاشورا».
موسی(ع) گفت: پروردگارا! عاشورا چیست؟
فرمود: «گریستن و گریه نمایی بر نواده محمّد، و سوگواری و عزاداری برای مصیبت فرزند مصطفی.
ای موسی! هیچ بنده ای از بندگان من در آن زمان نیست که بر فرزند مصطفی بِگرید یا تظاهر به گریستن کند و عزاداری نماید، مگر آن که بهشت برای او باشد و در آن، پایدار می مانَد. هیچ بنده ای نیست که در راه محبّت به پسر دختر پیامبرش از مال خود، غذایی دهد یا درهم و دیناری خرج کند، مگر آن که در همان دنیا به او برکت می دهم. یک درهم [او] را به هفتاد درهم افزون می سازم و در بهشت به سلامت زندگی می کند و گناهانش را می آمرزم. به عزّت و جلالم سوگند، هیچ مرد یا زنی نیست که در روز عاشورا و غیر عاشورا، یک قطره اشک از چشمش فرو چکد، مگر آن که اجر صد شهید را برایش می نویسم».
فی حَدیثِ مُناجاةِ موسی(ع) وقَد قالَ: یا رَبِّ، لِمَ فَضَّلتَ اُمَّةَ مُحَمَّدٍ(ص) عَلی سائِرِ الاُمَمِ؟ فَقالَ اللّهُ تَعالی: فَضَّلتُهُم لِعَشرِ خِصالٍ.
قالَ موسی: وما تِلک الخِصالُ الَّتی یعمَلونَها حَتّی آمُرَ بَنی إسرائیلَ یعمَلونَها؟ قالَ اللّهُ تَعالی: الصَّلاةُ، وَالزَّکاةُ، وَالصَّومُ، وَالحَجُّ، وَالجِهادُ، وَالجُمُعَةُ، وَالجَماعَةُ، وَالقُرآنُ، وَالعِلمُ، وَالعاشوراءُ.
قالَ موسی(ع): یا رَبِّ، ومَا العاشوراءُ؟ قالَ: البُکاءُ وَالتَّباکی عَلی سِبطِ مُحَمَّدٍ، وَالمَرثِیةُ وَالعَزاءُ عَلی مُصیبَةِ وَلَدِ المُصطَفی.
یا موسی، ما مِن عَبدٍ مِن عَبیدی فی ذلِک الزَّمانِ بَکی أو تَباکی وتَعَزّی عَلی وَلَدِ المُصطَفی، إلّا وکانَت لَهُ الجَنَّةُ ثابِتا فیها، وما مِن عَبدٍ أنفَقَ مِن مالِهِ فی مَحَبَّةِ ابنِ بِنتِ نَبِیهِ طَعاما وغَیرَ ذلِک دِرهَما أو دینارا، إلّا وبارَکتُ لَهُ فی دارِ الدُّنیا؛ الدِّرهَمَ بِسَبعینَ دِرهَما، وکانَ مُعافی فِی الجَنَّةِ، وغَفَرتُ لَهُ ذُنوبَهُ.
وعِزَّتی وجَلالی، ما مِن رَجُلٍ أوِ امرَأَةٍ سالَ دَمعُ عَینَیهِ فی یومِ عاشوراءَ وغَیرِهِ قَطرَةً واحِدَةً، إلّا وکتَبتُ لَهُ أجرَ مِئَةِ شَهیدٍ.
دانشنامه قرآن و حدیث ج ۷ ص ۱۵۰
اصل مطلب در لغت نامه طریحی در ذیل ماده عشر آمده است.
#امالی_صدوق (۳۰)
روایت چهارم از مجلس بیست و هفتم
امام رضا علیه السلام:
مَن تَركَ السَّعيَ في حَوائجِهِ يَومَ عاشُوراءَ قَضَى اللّه ُ لَهُ حَوائجَ الدُّنيا و الآخِرَةِ.
هر كه در روز عاشورا كار و كسب خود را فرو گذارد ، خداوند حاجت هاى دنيا و آخرت او را بر آورده سازد .
#شعر
ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری
درویشی اختیار کنی بر توانگری
ای پادشاه شهر چو وقتت فرا رسد
تو نیز با گدای محلت برابری
گر پنج نوبتت به در قصر میزنند
نوبت به دیگری بگذاری و بگذری
#حکایت_داستان
#تاریخ
«ابن اثیر»در«کامل»چنین نقل میکند:
روزی«عمر بن خطاب»در بازار گردش
می کرد. «ابو لؤلؤ»که غلام«مغیرة بن شعبه»و نصرانی بود او را ملاقات کرد و گفت: «مغیرة بن شعبه»خراج سنگینی بر من بسته (و مرا وادار کرده همه روز کار کنم و مبلغ قابل توجّهی به او بپردازم) مرا در برابر او یاری کن. «عمر» گفت: خراج تو چه اندازه است؟ گفت: در هر روز دو درهم. گفت: کار تو چیست؟ گفت: نجّار و نقّاش و آهنگرم. عمر گفت: با این اعمالی که انجام میدهی خراج تو را سنگین نمی بینم. شنیدهام تو میگویی اگر من بخواهم میتوانم آسیابی بسازم که با نیروی باد، گندم را آرد کند. «ابو لؤلؤ»گفت: آری میتوانم. عمر گفت: پس این کار را انجام بده. «ابو لؤلؤ»گفت: اگر سالم بمانم آسیابی برای تو درست میکنم که مردم شرق و غرب از آن سخن بگویند.
«ابو لؤلؤ»این را گفت و رفت. «عمر»گفت: این غلام مرا تهدید کرد... چند روز گذشت. «عمر»برای نماز صبح به مسجد آمد و مردانی را گماشته بود که وقتی صفوف منظم میشود تکبیر بگویند. «ابو لؤلؤ»در میان مردم وارد مسجد شد و در دست او خنجر دو سر بود که دسته آن در وسطش قرار داشت. از موقعیت استفاده کرد و شش ضربه بر«عمر»وارد نمود که یکی از آنها را در زیر نافش فرو برد و همان موجب قتل او شد و نیز با خنجرش«کلیب»که در پشت سرش قرار داشت و جماعت دیگری را کشت.
----------
کامل ابن اثیر،
جلد ۳، صفحه ۴۹.
#حکایت_داستان
#تاریخ
مغیره بن شعبه
معاویه.
«فرزند«مغیرة بن شعبه»می گوید همراه پدرم نزد«معاویه»رفته بودیم و پدرم غالبا نزد او میرفت و با او سخن میگفت و هنگامی که باز میگشت عقل و هوش سرشار او را میستود ولی شبی از شبها از نزد«معاویه»بازگشت، در حالی که بسیار ناراحت بود حتّی شام نخورد و بسیار غمگین به نظر میرسید! مدّتی انتظار کشیدم امّا حالش همانگونه بود، گمان کردم ما کار خلافی انجام دادیم. گفتم چرا امشب این چنین ناراحتی؟ گفت: فرزندم«جئت من عند أکفر النّاس و أخبثهم، از نزد کافرترین و خبیث ترین مردم میآیم! »گفتم مگر چه شده است؟ گفت: امشب با معاویه خلوت کرده بودم به او گفتم: «سنّی از تو گذشته است اگر عدالت پیشه کنی و نیکوکاری را گسترش دهی به جاست، تو بزرگ شده ای اگر نسبت به برادرانت از «بنی هاشم»نیکی کنی و صله رحم به جای آوری بسیار شایسته است، زیرا آنها امروز برای تو خطری محسوب نمی شوند و این نیکوکاری ثواب دارد و نام تو به نیکی در تاریخ اسلام باقی میماند. »
«معاویه» (عصبانی شد و) گفت: چه نامی از من باقی بماند! «ابوبکر»مدّتی عهده دار خلافت بود و عدالت پیشه کرد و کارهای مهمّی انجام داد، امّا همین که از دنیا رفت نام او هم از خاطرهها محو شد، تنها مردم میگویند: «ابوبکر چنین و ابوبکر چنان! »سپس عمر به خلافت رسید و ده سال در پیشرفت اسلام در جهان
تلاش و کوشش کرد، او هم که از دنیا رفت نام او هم برچیده شد، جز اینکه میگویند:
«عمر چنین و عمر چنان! »ولی در مورد«ابن ابی کبشه [#] » (پیامبر اسلام) همه روز پنج بار مردم فریاد میکشند: «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه» (و پیوسته نام او را با عظمت هر چه بیشتر، زنده نگه میدارند) با این حال چه عملی از من باقی میماند و چه نام و خاطره ای در تاریخ از ما وجود خواهد داشت، ای بی پدر!، سپس افزود: «لا و اللّه إلاّ دفنا دفنا، نه به خدا سوگند! هیچ راهی جز این نیست که این نام (نام پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله) دفن شود و از خاطرهها محو گردد»! (این سخن بود که«مغیرة بن شعبه»را که خود مرد منحرفی بود چنان ناراحت ساخت که نه تنها«معاویه»را تکفیر نمود، بلکه او را از کافرترین مردم شمرد! ).
----------
#«علاّمه مجلسی»در«بحار الانوار»در شرح این مطلب که چرا«معاویه»از پیغمبر به«ابن ابی کبشه»یاد کرد میگوید: «مشرکان عرب پیامبر را به این نام مینامیدند و او را تشبیه به«ابن ابی کبشه»یاد کرد میگوید: «مشرکان عرب پیامبر ار به این نام مینامیدند و او را تشبیه به«ابن ابی کبشه»که مردی از طائفه «خزاعه»بود و با طائفه«قریش»در مسأله بت پرستی مخالف بود مینمودند. » (بحار الانوار، جلد ۱۸، صفحه ۲۱۳. )
نقل مطلب از :
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،
جلد ۵، صفحه ۱۲۹.
عزیزانی که علاقمند به مباحث نهج البلاغه هستند
کانال منبر نهج البلاغه ای را از دست ندهند..
هر روز ۲،۳دقیقه وقت بذاریم بعد مدتی کل نهج البلاغه را مرور کردیم....
https://eitaa.com/joinchat/3081765330Cc2c52a8bff
#روایت
اگر میدانستند؟!
امام باقر فرمود:
اگر تقاضاكننده مى دانست تقاضا كردن چه عيوبى دارد هيچكس از ديگرى تقاضايى نمى كرد واگر شخص بخشنده مى دانست چه فضيلتى در عطيه است هيچكس ديگرى را محروم نمى ساخت».
«لَوْ يعْلَمُ السَّائِلُ مَا فِى الْمَسْأَلَةِ مَا سَأَلَ أَحَدٌ أَحَداً وَلَوْ يعْلَمُ الْمُعْطِى مَا فِى الْعَطِيةِ مَا رَدَّ أَحَدٌ أَحَداً"
وسائل ج ۹ ص ۳۹۴
سلام علیکم
تحرکات بعد فرمایش رهبری معظم 👆
حالا نتیجه جلسه رو عرض خواهم کرد...
انشاالله چنین نخواهد بود که 👇
پی مصلحت مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند»
#آمار
در قم ۱۴۰۰ تا آرایشگاه زنانه هست.
و بیش از ۷۰ درصد اینا مطلقه هستند
#حکایت_داستان
پدر شهید ابراهیم قناعت زاده
روایت می کند:
«از همان کودکی در مقابل ما احساس مسئولیت میکرد و با اینکه به درس و مدرسه خیلی علاقه داشت، ولی ترجیح میداد هم پای من کار کند تا حداقل خرج خودش را بیرون بیاورد. من راضی نبودم؛ یعنی دلم نمی آمد، ولی خودش چون وضعیت زندگی مان را میفهمید، کار میکرد. یک روز بِهِش گفتم: این کارها برایت سخت و طاقت فرساست. وظیفه من است که کار کنم و خرج خانوادهام را بدهم، ولی قبول نمی کرد و میگفت: شما مگر چه قدر میتوانید کار کنید. از شما میخواهم که اجازه بدهید کار کنم و لااقل خرج خودم را دَر بیاورم. در کار کردن هم خیلی صادق بود و به کسب حلال توجه داشت. صاحب کارش هم بیشتر از حقوقش به او میداد. او هم در مشکلات زندگی همیشه دست گیر ما بود».