eitaa logo
روایت ها و حکایت ها
1.8هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
261 ویدیو
24 فایل
فیش های منبر و یادداشت های روایی و تفسیری و نکات تربیتی و اخلاقی،آمیخته با مطالب روز و اشعار ناب و تاریخ ... ارتباط با ما https://eitaa.com/MA1371 طلبه حقیر محمد جواد جنگی لینک کانال @revayathavahekayatha1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام صادق علیه السلام: اَرْوَحُ الرَّوْحِ اَلْيَأسُ مِنَ النّاسِ؛ بهترين راحتى و آسودگى، بى توقعى از مردم است. دیگر نمی‌دهند رفیقان مرا محل از بی کسی گرفته ام آینه را بغل! استاد مقدم عاصی خراسانی
حکایتی که شهید ثانی نقل می کند!! «روزى چند نفر از طالبين علم؛آنانى كه مى‌خواستند اهل فهم شوند،مبطلات اعمال و آفات نفس را بفهمند و دينشان را درست كنند،مى‌خواستند بروند نزد محدّثى و در خانه‌اش استماع حديث كنند.دير شده بود.گفتند:تند برويم كه موقع بحث دير شده است.يك نفر كم ظرفيّت و جاهل بى‌خبر،از روى تمسخر گفت:آقايان خيلى تند نرويد،بال ملائكه را ناراحت نكنيد!تا اين حرف را زد،سر جايش خشك شد و ديگر نتوانست قدم از قدم بردارد و تا آخر عمر،دو پايش خشك گرديد؛زيرا حديث خاتم انبيا محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به تمسخر گرفت».
نکاتی از شهید بهشتی (۱۲) مبادا پدر يا مادر يا معلمى با بچه خطاكار يا تنبل و بى حركتى در شكل تنبيه روبرو شود بى آنكه بچه تنبيه شده همان وقت احساس كند كه تنبيه كننده، دلسوز اوست! يعنى بايد نوع تنبيه و شكل تنبيه و مقدمات و مؤخّرات آن حتماً طورى آماده بشود كه همان وقت بچه احساس كند مشمول لطف شماست. اگر اين احساس را نكند اصلاً تنبيهتان تنبيه نيست، بلكه طغيان آور است. با اين تنبيه او را بيدار نمى كنيد، بلكه او را ياغى و طاغى مى كنيد.
آیت الله جوادی آملی: اگر خدای سبحان فرمود: «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» این تنها مربوط به ثواب در قیامت نیست. هر کس هر قدمی در راه خدا بردارد خدا ۱۰ برابر پاداش می‌دهد. اگر کسی در حوزه یا دانشگاه برای رضای خدا یک ساعت محقّقانه زحمت کشید نتیجه ده‌ساعته را می‌برد. این وعده الهی است. روایت ها و حکایت ها https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c
این سه حکایت ناب!! 1⃣دربارۀ معاويه-عليه الهاويه-نوشته‌اند كه رسول خدا به دنبال او فرستاد تا چيزى بنويسد.به فرستادۀ پيغمبر گفت بگو خوراك مى‌خورم و پيغمبر هم فرمود: «لا اشبع اللّه بطنه». «خداوند شكم او را سير نكند». بلايى به جانش افتاد به‌طورى كه وقتى سفره مى‌انداختند آن‌قدر مى‌خورد كه خسته مى‌شد ولى سير نمى‌شد. «شما خيال مى‌كنى غذا تو را سير مى‌كند،تا خدا چه خواهد،يا خيال مى‌كنى آب تو را سيراب مى‌كند،تا خدا چه خواهد.» 2⃣گاه مى‌شود كه همين آب انسان را مى‌كشد؛مانند عبد الملك بدبخت كه خليفۀ مسلمين و با چه قدرتى بود؛امّا در آخر عمر پس از آنكه مصعب را كشته و فاتح شد، بلايى به جانش افتاد.طبيب مخصوصش به او گفت اگر يك قطره آب بخورى كشته مى‌شوى،تا مدّت معيّن نبايد آب بخورى.خليفه چند ساعتى صبر كرد ولى به قدرى تشنه شد كه ديگر طاقت نياورد و گفت: «اسقونى ريا و ان كان فيه نفسى»: «آبم بدهيد هرچند جانم هم برود». خدا كه بخواهد چنين مى‌شود.آتش عطش چه مى‌كند تا بالأخره همين‌طور شد، خليفه آب خورد و مرد.آبى كه سبب حيات است،سبب مرگ او شد پس تا خدا چه خواهد و مصلحت او چه باشد. 3⃣سليمان بن عبد الملك مروان،هشتاد مرغ به انواع مختلف سرخ مى‌كردند و او همه را مى‌خورد و مى‌گفت:«خسته شدم ولى سير نشدم».صبح‌گاهى از حمام بيرون آمده بود،پرسيد ناشتا چه داريد؟گفتند:سه گوسفند كشته‌ايم براى نهار.گفت:هم‌اكنون دل و جگر و هرچه داريد بياوريد و زود سرخ كنيد.نوشته‌اند خليفه گفت من طاقت ندارم تا صبر كنم غذا سرخ شود،نيم‌پخته و داغ‌داغ در حالى كه دستش مى‌سوخت با سر آستين گوشتهاى داغ را مى‌كند و مى‌خورد و فرياد مى‌زد از داغى آن؛ولى آتش گرسنگى غالب بود.
وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ. 🔹یحیی السنوار :صلح و مذاکره درکار نیست یا پیروز می‌شویم یا کربلاء رخ می‌دهد؛والسلام
«السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه» ای گمشده ی اصلی انسان برگرد ای داد رس داد ضعیفان برگرد اطفالِ فلسطین و یمن منتظرند فریاد رس فغان افغان برگرد استاد مقدم عاصی خراسانی
یحیای مقاومت! وقتی محتویات لباست را دیدم؛ تفنگ با چسب‌ بسته شده ات را دیدم! کنار آن ادواتِ نظامی کُهنه، تسبیح و کتاب دعایت را دیدم؛ اشکم بی‌اختیار جاری شد... حقا تو در عین اقتدار مظلوم بودی! مگر نمی‌گفتند؛ سُنی هستی؟ تسبیح حضرت زهرا در وسایلت چه می‌کرد؟ مگر یاوه‌گویان نمی‌گفتند حماس و فلسطینی‌ها جملگی ناصبی‌اند و دشمن علی؟ تو که با وُسع ناوسیع خود، کربلا آفریدی و شدی خوار کننده اسرائیل و یزیدیان زمانت! اصلا مگر نمی‌گفتند: جاسوس اسرائیل هستی یا در سرزمین دگر پناهنده شده‌ای یا ته تونل پشت مُشتی گروگان پناه گرفته‌ای؟ پس اینطور شیرانه میانه‌ی میدان چه می‌کردی؟ یحیا! وقتی خبر فتحی شقاقی آمد؛ دست تو و بچه‌رزمنده‌های حماس، جز چندقطعه سنگ نبود... اما امروز که حماسه‌ی شهادتت در عالم پیچید؛ همه حماس را به بُرد موشک‌هایش می‌شناسند؛ به نهضتی که دنده عقب ندارد! به کینه‌ی اسرائیل در دل تمامی بچه‌ عرب‌های فلسطینی... محمد هادی طاهریان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از آیت الله امینی سئوال می شود که بهترین خاطره شما در زمان حضور در درس علامه طباطبایی چه بود؟! ایشان می فرمایند، روزی بر سر درس علامه حاضر شدم و چون هیچ جایی برای نشستن نبود و مدرس پر بود، مجبور بودم به گوشه ای که هیچ زیراندازی نداشت رفته و بر روی زمین مفروش نشده بنشینم. علامه طباطبایی متوجه این امر شده و درس را متوقف کرده و بلند شدند و عبای خود را بر روی زمین انداختند تا من بر روی آن عبا بنشینم. که این اقدام علامه طباطبایی برای بنده بسیار درس آموز بود.
دوستان عزیز سلام علیکم یه دختر خانم که پنج خواهر هستن و یتیم عروسیش هست ضروریات جهزیه اش رو هم نداره اگر موافق باشید و همراهی کنین نفری یه مبلغ در حد توان بذاریم یکی دوتا از اسباب ایشون رو تهیه کنیم.... بنده کاملا میشناسم، خانواده مومن متدین لکن دست خالی.... یا علی 👇👇
۶۰۳۷۹۹۷۲۱۳۱۰۲۸۰۰
(روی شماره کارت بزنید تا کپی شود) محمد جواد جنگی https://eitaa.com/MA1371
لولاک اگرنبود ،افلاک نبود از خاک،امیدباده وتاک نبود بی نام محمد وطنین صلوات در عا لم لفظ واژه ی پاک نبود. «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم»
اشکال بر المیزان! یکی از شاگردان مرحوم آیت الله نجفی کاشانی نقل می کند: بعد از فوت آیت الله نجفی کاشانی قرار شد ما لا به لای کتب ایشان را جستجو کرده تا اگر دست خطی از ایشان باقی مانده از آن استفاده کنیم، که ناگهان به دست خط علامه طباطبایی در وسط یکی از کتاب های ایشان برخوردیم. در ابتدا نمی دانستیم که این دست خط علامه است و بعد از مدت ها این را متوجه شدیم و ماجرا از این قرار بود که آیت الله نجفی به هفت قسمت از تفسیر المیزان علامه طباطبایی ایراد گرفته بودند. و علامه طباطبایی طی نامه ای به ایشان فرموده بودند: بنده تمامی این ایرادها را بررسی کرده و متوجه شدم که حق با شماست و خدا را شاکرم که در زمان حیاتم این ایرادها برطرف شد و برای شما که از من ایراد علمی گرفته ایم دو رکعت نماز در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) اقامه می کنم.
تا الان سه میلیون صد و پنجاه هزار تومان جمع شده . عزیزان یک یاعلی بگیم تا حداقل یکی از وسایل جهیزیه این دختر خانم بگیریم. خدا خیرتون بده....
۶۰۳۷۹۹۷۲۱۳۱۰۲۸۰۰
روی اعداد بزنید کپی میشود.
اول اندیشه: 🔸کلمه آفتاب را که می شنوی به یاد چه می افتی؟ به یاد آسمان ، مگه نه؟ به یاد خورشید؛ مگه نه؟ به یاد یک چشمه نور ، مگه نه؟ 🔸حالا اگر کسی به آخر همین کلمه آفتاب حرف "ه" اضاف کند، چه می شنوی ؟ چه می شود؟ آفتابه ، مگه نه؟ 🔸ببین ! گاهی یک حرف ، یک کلمه را از آسمان به کجا می کشد؟! 🔸دوست من! تو مثال همین آفتاب را داری؛ گاهی یک حرف که نباید بگویی تو را از آسمان به زمین می کشد. 🔸این کلام رسول خدا "ص"است که می فرمود: گاه فاصله یکی از شما تا بهشت به اندازه یک نیزه است ؛ یعنی دو قدم مانده تا بهشت ؛ اما حرفی را بر زبان می رانید که به اندازه صنعای یمن شما را دور می کند! 🔸پس حرف ها را نخست مزمزه کنیم. ☘ اول اندیشه وآنگهی گفتار...
کتاب هایی که دوست عزیزم از نجف گرفتند برا این حقیر❤️👆 منبرهای ایشون خیلی عالیه بنده صوت هاشو خیلی گوش دادم💪
نکاتی از شهید بهشتی (۱۳) حکایتی بسیار پند آموز و نکته ای در ذیل آن از شهید آیت الله بهشتی: مى گويند يك مرد صالحى از يك دكان قصابى در محل گوشت مى خريد. اين مرد در خانه اش يك گربه داشت. وقتى به دكان قصابى مى رفت تا گوشت بخرد، مرد قصاب كه آن آقا را دوست داشت، علاوه بر پنج سير گوشتى كه به او مى داد، كمى هم آشغال گوشت جمع مى كرد و مى گفت براى گربه آقا. يك روزى آن مرد آمد گوشت بخرد، ديد قصاب مرتكب يك خلاف شد. به حكم وظيفه لازم مى دانست كه با خلاف او مبارزه كند و به او تذكر بدهد. ناگهان ياد گربه اش افتاد. پيش خود گفت اگر من به قصاب بگويم اين كار را نكن حتماً اولاً گوشت خوب به من نمى دهد؛ در ثانى، اگر هم گوشت بدهد ديگر آن آشغال گوشت را براى گربه‌ام نمى دهد. او چون مرد خودساخته اى بود آن روز گوشت نخريد و به خانه رفت. گربه را از خانه بيرون كرد و خود را از اين تعهد آزاد كرد. برگشت و به دكان قصابى آمد و گفت پنج سير گوشت بده؛ در ضمن گفت، آقاى قصاب باشى، فلان كارى كه تو كردى درست نيست. قصاب ابرو در هم كشيد و گوشت را به آقا داد و گفت امروز از آن آشغال گوشتها كه هر روز مى دادم خبرى نيست؛ گربه ات از اين به بعد بى غذا مى ماند. مرد گفت اشتباه مى كنى بنده خدا! من اول به خانه رفتم و گربه را از خانه بيرون كردم، بعد آمدم به تو انتقاد و خرده گيرى كردم. آقاى من! من و تو بايد اقلاً گربه را از همان اول بيرون كنيم. 👈اگر قرار شد كه بتوانند من را با آداب و القاب و احترامات... اسیر کنند. وقتى من وارد شدم گفت صلوات ختم كنيد! يكى از دوستان هم چيزى به او گفت. من او را صدا كردم و گفتم بيا اينجا كوچولو جان ببينم! به او گفتم صلوات ختم كردن چيز خوبى است... آنچه به او گفتم اين بود كه صلوات براى احترام به پيغمبر و خاندان و پاكان از خاندان پيغمبر است، نه براى احترام به من. خواستيم اين احترام براى خود پيغمبر و خاندان و پاكان خاندانش محفوظ بماند. اگر قرار باشد كه بنده را بتوانند با يك صلوات ختم كردن، و نكردن، اسير كنند... اگر مطابق ميل رفتار كنم، هر جايى بروم برايم صلوات ختم مى كنند؛ ولى اگر يك خرده خلاف ميل، حقپايى كردم و مردم پايى نكردم، جيره صلواتم را قطع كنند، آن وقت ديگر من به درد كار نمى خورم.