#قرآن
نکته قرآنی
در نظام هدایت الهی، ابهامی وجود ندارد و همه روشن و روشنگر میباشند، از جمله:
فرستاده اش روشنگر است. «رسول مبین»
قرآنش روشن و روشنگر است. «قرآن مبین»
با زبانی روشن و واضح بیان شده است. «هذا لسان عربی مبین»
هشدارهایش نیز بدون ابهام است. «نذیر مبین»
حتّی جنگ و صلحش نیز روشن است. «فتحا مبینا»
👈پس هر گروهی در برابر این همه شفّافیت مخالفت کند، گمراهی او نیز بسیار روشن است. «و مَن یعص اللّه و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبینا»
----------
#نکات_قرآنی
روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
#داستان #تاریخ
شریح قاضی کیست؟!(۱)
✍شریح بن حارث ابو امیة از قبیله«بنی کنده»بود و اینکه بعضی شریح بن هانی
گفته اند، نادرست است؛
در اینکه آیا او از صحابه بود یا نه در میان مورخان گفتگو است.
در کتاب اسد الغابة آمده است که او زمان پیغمبر اکرم را درک کرد ولی هرگز حضرت را ملاقات ننمود. بعضی گفته اند ملاقات نمود و نزد پیامبر آمد و مسلمان شد سپس عرض کرد: ای رسول خدا من خانواده ای پر جمیعت در یمن دارم؛ پیامبر فرمود: آنها را نزد من بیاور؛ولی هنگامی که آنها را به مدینه آورد پیغمبر اکرم رحلت فرموده بود.
ابن اثیر در اسدالغابة میگوید:
عمر او را قاضی کوفه قرار داد و این منصب تا زمان امیر مؤمنان علی علیه السلام ادامه داشت و حضرت نیز او را به موجب سوابقش در این کار ابقا فرمود؛ولی طبق روایت معتبری که در کتاب وسائل الشیعة آمده به او شرط کرد حکم نهایی را بدون اطّلاع آن حضرت صادر نکند:
(لما ولّی امیر المؤمنین شریحا القضاء اشترط علیه ان لا ینفذ القضاء حتی یعرضه علیه).
این منصب حتی تا زمان حجاج ادامه داشت.
جمعی از مورخان او را فرد باهوش و زیرکی دانسته اند؛ولی این دلیل نمی شود که خطاهای مهمی نیز در امر قضا مرتکب نشده باشد که نمونههای آن نیز در کتب حدیث آمده است.بعدا به مواردی اشاره میشود.
#حکایت_داستان
----------
#داستان #تاریخ
شریح قاضی کیست؟! (۲)
فتوای او در مورد امام حسین علیه السلام
در مورد قيام حسين بن على عليه السلام به شريح قاضى نسبت داده شده كه گفته است:
«إنَّ حسين بن على بن أبيطالب قد خرج على أميرالمؤمنين يزيد فدمه هدر»
حسين بن على عليه اميرالمؤمنين يزيد قيام كرده و خونش هدر است.
و در جملۀ ديگر آمده است:
«لقد ثبت عندى انّ حسين بن على خرج عن دين رسولاللّه صلى الله عليه و آله و سلم فهو واجب القتل».
و در عبارت ديگرى هم اين طور آمده:
«لقد ثبت و حقق عندى انّ الحسين بن على خرج على امام المسلمين و اميرالمؤمنين يزيد بن معاوية فيجب على كافّة النّاس دفعه و قتله».
و نيز آمده است:
«خرج الحسين من حدّه فقتل بسيف جدّه».
✍گروهی از پژوهشگران گفته اند: چنین فتوایی از شریح قاضی در منابع و کتاب های حدیثی و تاریخی و مقاتل یافت نشد و شهرت این فتوا مربوط به قرن معاصر است که به نقل از بعضی کتاب های غیر معتبر و فاقد مدرک نگاشته شده و در دوره اخیر رواج پیدا کرده است.
البته ایشان در دربار ابن زیاد در کوفه در مورد هانی بن عروه و مسلم بن عقیل علیهم السلام مرتکب خطایی شد که در پست های بعدی تقدیم میشود.
📖برای اطلاعات جامع و کامل در این مورد به کتاب " تحریف شناسی عاشورا " رجوع شود.
#حکایت_داستان
#داستان #تاریخ
شریح قاضی کیست؟!(۳)
خطای بزرگ شریح
جناب ابی مخنف در مقتل خود می نویسد:
✍هنگامی که ابن زیاد هانی بن عروه را دستگیر کرد او فریاد میزد: کجا هستند دینداران و اهل این شهر که مرا در برابر دشمنشان تنها گذاردند. این سخن را میگفت در حالی که خون بر محاسن او جاری بود در این هنگام صدای فریادهایی بر در قصر دار الاماره شنیده شد و معلوم شد به طایفه بنی مذحج خبر داده اند که بزرگ آنها هانی کشته شده آنها حرکت کردند و قصر را احاطه نمودند عبیداللّه بن زیاد به شریح قاضی گفت:
بیا تماشا کن هانی زنده است سپس بیرون رو و به مردم خبر بده که او زنده است و او را دیده ای شریح هم این کار را انجام داد و مردم پراکنده شدند (سپس ابن زیاد) هانی را به قتل رساند.
در واقع شریح که میدانست جان هانی در خطر است چرا یاران و حامیان او را امر به بازگشت کرد و رضایت ابن زیاد را بر رضایت خدا مقدم داشت.!
موضع گیریهای نامناسب یا سکوت معنادار در برابر امر شهادت امام حسین علیه السلام و اسارت اسیران در آن زمان که در کوفه بود نیز نشانه دیگری از خباثت و ضعف نفس اوست و
اگر او قبیله بنی مذحج را به هنگامی که دار الاماره را در محاصره خود داشتند امر به بازگشت نمی کرد اوضاع کوفه و آینده یاران امام حسین علیه السلام به شکل دیگری رقم میخورد.
----------
مفصل این جريانات در تاریخ طبری، ج ۴، ص ۲۷۴ در باب حوادث سال ۶۰ قمری.
#حکایت_داستان
#کلام #علما
غیبت گریزی:
آیت الله مظاهری :
✍من سی سال با استاد ارجمندم، رهبر بزرگوار انقلاب، حضرت امام خمینی رحمه الله بودم. به جان این شخصیت بزرگوار قسم میخورم، مطلبی که شبیه غیبت باشد، از ایشان ندیدم. غیبت که نه، شبه غیبت هم ندیدم. فراموش نمی کنم، یک روز وقتی ایشان برای تدریس به مسجد سلماسی آمدند، نَفَس ایشان به شماره افتاده بود. فرمودند: «والله! تا حال این قدر نترسیده ام» و افزودند: «نیامدهام که درس بگویم، آمدهام که قدری حرف بزنم. » من که تقریباً ده پانزده سال در درس ایشان شرکت میکردم، هیچ گاه جسارتی از ایشان به طلبهها ندیدم. امام آن روز فرمود: «اگر علم نداری، اگر عقل نداری، اگر دین نداری، عاقل باش و نخواه که هویت انسانیت را به هم بزنی. » سپس به خانه رفتند و تب مالت ایشان عود کرد و سه روز برای تب مالت در خانه ماندند.
دلیل این سخن امام این بود که شنیده بودند طلبه ای پشت سر یکی از مراجع غیبت کرده است. امام خودش غیبت نکرده، بلکه طلبه ای پشت سر یکی از مراجع غیبت کرده بود، ولی نفس امام به شماره افتاده و ایشان ناراحت شده بود.
#روایت
از این دو خصلت مراقب باش
حضرت عسکری علیه السلام فرمودند:
إیّاکَ وَ الاْذاعَهَ وَ طَلَبَ الرِّئاسَهِ، فَإنَّهُما یَدْعُوانِ إلَی الْهَلَکَهِ.
از شایعه پراکنی و رياست طلبى بپرهيز كه اين دو [آدمى را] به هلاكت مى كشانند.
«بحارالأنوار، ج. ۵۰، ص. ۲۹۶
روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
#روایت
مردم بنده دنیایند؟!
امام صادق(علیه السلام):
«لَمَّا وُلِّیَ أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی قُحَافَةَ قَالَ لَهُ عُمَرُ إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ هَذِهِ الدُّنْیَا لاَ یُرِیدُونَ غَیْرَهَا ، فَامْنَعْ عَنْ عَلِیّ وَأَهْلِ بَیْتِهِ الْخُمُسَ، وَالْفَیْءَ، وَفَدَکاً، فَإِنَّ شِیعَتَهُ إِذَا عَلِمُوا ذَلِکَ تَرَکُوا عَلِیّاً وَأَقْبَلُوا إِلَیْکَ;
هنگامى که ابوبکر به خلافت رسید عمر به او گفت: مردم بنده دنیا هستند و غیر از آن را نمى خواهند، بنابراین خمس و فىء و فدک را از على و اهل بیتش باز گیر، زیرا پیروانش هنگامى که این امر را ببینند او را رها کرده به سوى تو مى آیند».
بحار الانوار جلد ۲۹ ص۱۶۹
#روایت
دو پیام مهم امیر مومنان:
«و لا تعجلن الی تصدیق ساع، فانّ السّاعی غاشّ و انّ تشبّه بالنّاصحین.»
نهج البلاغه نامه ۵۳
۱-در تأیید سخنان کسی که بدگویی دیگران را میکند، شتاب مکن، زیرا فرد بدگو و سعایت کننده، پوشاننده ی حقیقت است، گرچه به ناصحان شباهت داشته باشد.
لا تُؤَخِّرْ إنالَةَ المُحتاجِ إلى غَدٍ؛ فإنَّكَ لا تَدري ما يَعرِضُ لَكَ و لَهُ في غَدٍ.
۲-عطا كردن به نيازمند را به فردا مينداز؛ زيرا نمى دانى كه فردا براى تو و او چه پيش خواهد آمد.
( غرر الحكم : ۱۰۳۶۴ )
روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
#داستان #تاریخ
عمروعاص کیست؟!(۱)
همه ما با نام این مرد آشنا هستیم و هر کس گوشه ای از شیطنتهای او و نقش تخریبی اش را در تاریخ اسلام شنیده است و معروفترین داستانی که همه از او به خاطر دارند، داستان سر نیزه کردن قرآن هاست که در جنگ«صفّین»هنگامی که لشکر«معاویه»در آستانه شکست قرار گرفت، او با یک نیرنگ عجیب، لشکر را از شکست نجات داد، دستور داد قرآنها را بر سر نیزه کنند و بگویند ما همه پیرو قرآنیم و باید به حکمیّت قرآن، تن در دهیم و دست از جنگ بکشیم. این لشکر امیرمؤمنان علی علیه السّلام مؤثّر افتاد که مولا را سخت در فشار قرار دادند، تا دست از جنگ بکشد و تن به حکمیّت دهد.
به هر حال، او تقریبا سی و چهار سال، قبل از بعثت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله تولّد یافت.
پدرش که بود؟!
پدرش«عاص بن وائل»از دشمنان سر سخت اسلام بود که قرآن مجید در نکوهش او میفرماید: «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» ؛دشمن تو، بریده نسل و بی عقب است. »
او پیوسته خوشحالی میکرد که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرزندی که از او یادگار بماند، ندارد و بعد از وفاتش همه چیز پایان میگیرد و لذا آیه فوق در حقّ او نازل شد.
مادرش که بود؟!
مادرش- طبق تصریح مورّخین-بدنام ترین زن در«مکّه»بود، به گونه ای که وقتی«عمرو» متولّد شد، پنج نفر مدّعی پدری او بودند، ولی مادرش ترجیح داد که او را فرزند «عاص»بشمرد، چرا که هم شباهتش به او بیشتر بود و هم«عاص»بیشتر از دیگران به او کمک مالی میکرد و لذا بعضی از مورّخان، از او به عنوان فرزندی نامشروع یاد کرده اند و حتّی شاعر معروف«حسّان بن ثابت»در قصیده ای که هجو او را میکند، به همین معنا اشاره کرده است.
👈در مورد پدرش نکات عبرت آموز دیگری هم هست بحول الله در پست های بعدی تقدیم میشود.
#داستان #تاریخ
عمروعاص کیست؟!(۲)
آیا او مسلمان بود؟!
هنگامی که جمعی از مسلمانان مکّه بر اثر فشار شدید مشرکان قریش، به «حبشه»مهاجرت کردند، او از طرف بت پرستان با شخص دیگری به نام«عماره» مأموریت یافت به حبشه برود(داستان رفتن او به حبشه و سخنرانی جعفر در مجلس نجاشی و معرفی اسلام خود یک تاریخ بسیار شیرین و عبرت آموز دارد ) و اگر بتواند«جعفر»رئیس مهاجران را به قتل برساند و یا حکومت حبشه را بر ضدّ آنها بشوراند، او سرانجام در«حبشه»ظاهرا مسلمان شد، در حالی که شاید میخواست از این طریق، ضربات بیشتری بر اسلام وارد کند.
بعضی نیز معتقدند که سفر«عمرو عاص»به حبشه در جریان جنگ«خندق» بود که به جمعی از دوستانش گفت: من معتقدم بهتر این است به حبشه برویم، اگر قوم ما پیروز شدند، بازمی گردیم و اگر محمّد پیروز شد در«حبشه»می مانیم، زیرا اگر تحت حکومت نجاشی باشیم، بهتر از این است که تحت حکومت محمّد باشیم! هنگامی که به«حبشه»وارد شد، هنوز«جعفر بن ابی طالب»و گروهی از مسلمین در «حبشه»بودند. «عمرو»و یارانش هدایایی برای«نجاشی»آورده بودند، که مورد توجّه او واقع شد، از فرصت استفاده کردند و از او تقاضا کردند اجازه کشتن«جعفر» را به آنها بدهد. «نجاشی»که در باطن اسلام آورده بود، سخت برآشفت و به آنها هشدار داد، «عمرو»که چنین انتظاری را نداشت، اظهار کرد: «من نمی دانستم محمّد چنین مقامی را دارد، هم اکنون مسلمان میشوم»و او در ظاهر مسلمان شد.
👈مرحوم«علاّمه امینی رحمه اللّه»در شرح حال«عمرو بن عاص»می گوید: «ما هیچ تردیدی نداریم که او هرگز اسلام و ایمان را نپذیرفته بود، بلکه هنگامی که برای کشتن«جعفر بن ابی طالب»و یارانش به«حبشه»رفت و از یک سو خبرهای تازه ای از پیشرفت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در حجاز به گوش او رسید و از سوی دیگر حمایت صریح «نجاشی»را نسبت به مسلمانان«حبشه»مشاهده کرد، به ظاهر اسلام آورد و هنگامی که به حجاز بازگشت، منافقانه در میان مسلمانان میزیست، به این امید که به مقامی برسد و سخن امیرمؤمنان علی علیه السّلام درباره او (و امثال او) کاملا صادق است،
می فرماید:
«و الّذی فلق الحبّة، و برأ النّسمة، ما أسلموا و لکن استسلموا، و أسرّوا الکفر، فلمّا وجدوا أعوانا، رجعوا إلی عداوتهم منّا،
به خدا سوگند! آنها هرگز مسلمان نشدند بلکه اظهار اسلام کردند و کفر را در باطن، پنهان ساختند و هنگامی که یارانی پیدا کردند (کفر درونی خود را آشکار نمودند و) به دشمنی با ما (خاندان پیامبر) بازگشتند ».
----------
الغدیر، جلد ۲، ص ۱۲۶.
#داستان #تاریخ
عمروعاص کیست؟! (۳)
دو حکایت در مورد عمروعاص از زبان ابن ابي الحدید
۱-ابن ابی الحدید میگوید: «عمرو بن عاص، از کسانی بود که در«مکّه»پیامبر را آزار و دشنام میداد و در مسیر او سنگ میریخت تا آسیبی به پیامبر برسد، زیرا آن حضرت در شبهای تاریک از منزل بیرون میآمد و طواف کعبه میکرد و«عمرو بن عاص»یکی از کسانی بود که هنگامی که«زینب» دختر«رسول اللّه»به قصد هجرت به«مدینه»، از«مکّه»خارج شد، به تعقیب او پرداختند و او را چنان تهدید کردند و ترساندند، که جنین خود را ساقط کرد، هنگامی که این سخن به گوش پیامبر رسید، بسیار ناراحت شد و تمام آن گروه را لعن و نفرین کرد. »
----------
۲-او برای رسیدن به مقصد خود، یعنی: ابراز دشمنی و عداوت با علی علیه السّلام از هیچ چیز ابا نداشت. میگویند: «روزی به«عایشه»گفت: «ای کاش در روز جنگ«جمل» کشته شده بودی! »«عایشه» (تعجّب کرد و) گفت: «و لم لا أبا لک، چرا؟ ای بی پدر! » «عمرو»گفت: «تو به مرگ الهی میمردی و داخل بهشت میشدی! و ما (بعد از مسئله پیراهن عثمان) مرگ تو را، بزرگترین وسیله برای مذمّت«علیّ بن أبی طالب» قرار میدادیم. ».
----------
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد ۶، صفحه ۲۸۲.۲۸۳
با این دو چیز به همه خوبی ها برس👆
روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید
https://eitaa.com/revayathavahekayatha