لقمان
(حسب و نسب)
متأسّفانه، اطّلاع دقيقى از زندگىِ لقمان حكيم در دست نيست.ولى مى توان گفت كه لقمان، داراى نسب نامه معروفى نبوده است، چنان كه در حديثى از امام صادق عليه السلام اشاره شده است:
أما وَاللّهِ ما اُوتِيَ لُقمانُ بِحَسَبٍ ولا مالٍ ولا أهلٍ ولا بَسطٍ في جِسمٍ ولا جَمالٍ.
به خدا سوگند، حكمت از رهگذر نژاد و ثروت و بزرگى جسم و زيبايى اندام، به لقمان داده نشد.
نژاد و مشخّصات ظاهرى لقمان، از نژادِ سياه بود. آنچه مسلّم است، وى از جمال ظاهرى، بى بهره بوده است، چنان كه در حديثى كه ملاحظه شد، به اين مطلب اشاره شده است.
طَبرِسى رحمه الله در مجمع البيان آورده است:
قيل للقمان: ما أقبَحَ وَجهَكَ! قالَ: تَعتِبُ عَلَى النَّقشِ أو عَلى فاعِلِ الناقش؟!
به لقمانْ گفته شد: چه صورت زشتى دارى؟ گفت بر نقّاشى ايراد مى گيرى يا بر نقّاش؟!
#لقمان_حکیم
○○●●○○●●○○●●
[روایت ها وحکایت ها]
آیا لقمان پیامبر بوده است؟!
به شمارى از عالمان، نسبت داده شده كه لقمان را پيامبر مى دانند. در تفسير الثعلبى آمده است:
اتّفق العلماء على أنّه كان حكيما و لم يكن نبيّا إلاّ عكرمة، فإنّه قال: كان لقمان نبيّا، تفرّد بهذا القول.
علما اتفاق نظر دارند كه لقمان حكيم بوده و پيامبر نبوده است بجز عِكرِمه كه گفته است: «لقمان، پيامبر بوده است» و او در اين نظر،تنهاست.
امّا طَبرِسى در مجمع البيان مى گويد:
اختلف في لقمان، فقيل: إنّه كان حكيما و لم يكن نبيّا، عن ابن عبّاس و مجاهد و قَتادة و أكثر المفسّرين، و قيل: إنّه كان نبيّا، عن عكرمة و السدّي و الشعبيّ.
درباره لقمان، اختلاف است. ابن عباس و مجاهد و قَتاده و اكثر مفسّران، برآن اند كه وى حكيم بوده و پيامبر نبوده است و از عِكرِمه و سُدّى و شَعبى نقل است كه وى پيامبر بوده است.
اهل بيت عليهم السلام با صراحت، نبوّت لقمان را نفى كرده اند، چنان كه از پيامبر خدا نيز نقل شده است:
حَقّا أقولُ: لَم يَكُن لُقمانُ نَبِيّا.
حقيقتا مى گويم: لقمان، پيامبر نبود.
گفتنى است اگر كسانى كه لقمان را پيامبر دانسته اند، مقصودشان از نبوّت، نبوتِ اِنبايى باشد، نظريّه آنان با احاديث، قابل جمع است.
#لقمــــان_حکیم
○○●●○○●●○○●●
[روایت ها وحکایت ها]
رمز دستيابى لقمان به حكمت!!!
رمز دستيابى لقمان به حكمت مهم ترين و آموزنده ترين نكته در زندگى نامه لقمان است.
به سخن ديگر، بايد به اين پرسش پاسخ گفت كه: لقمان، چه كرد كه خداوند متعال، او را از نعمتِ حكمت، برخوردار نمود؟ اگر اين رازْ گشوده شود، ديگران نيز مى توانند به فراخور استعداد و تلاش خود، به نور حكمت، دست يابند.
در مورد لقمان، در روايات مختلف، به نكات متعدّدى از مقدّمات حكمت اشاره شده است،
چنان كه در حديث نبوى آمده است:
حَقّا أقولُ: لَم يَكُن لُقمانُ نَبِيّا ولكِن كانَ عَبدا كَثيرَ التَّفَكُّرِ، حَسَنَ اليَقينِ أحَبَّ اللّهَ فَأَحَبَّهُ ومَنَّ عَلَيهِ بِالحِكمَةِ [۱] .
حقيقتا مى گويم: لقمان، پيامبر نبود ؛ بلكه بنده اى انديشمند بود، يقينى نيكو داشت، خدا را دوست مى داشت و خداوند هم او را دوست داشت و با اعطاى حكمت به او، بر وى منّت گذاشت.
در گزارش ديگرى آمده است: مردى در برابر لقمان حكيم ايستاد و به وى گفت: تو لقمانى؟ تو برده بنی نحاسی؟
لقمان جواب داد: آرى! او گفت: پس تو همان چوپان سياهى؟ لقمان گفت: سياهىام كه واضح است! چه چيزى باعث شگفتى تو درباره من شده است؟ آن مرد گفت: ازدحام مردم در خانه تو و جمع شدنشان بر درِ خانه تو و قبول كردن گفته هاى تو. لقمان گفت: برادرزاده! اگر كارهايى كه به تو مى گويم، انجام بدهى، تو هم همين گونه مى شوى. گفت: چه كارى؟ لقمان گفت: فروبستن چشمم، نگهدارى زبانم، پاكى خوراكم، پاك دامنى ام، وفا كردنم به وعده و پايبندىام به پيمان، و مهمان نوازى ام، پاسداشت همسايهام و رها كردن كارهاى نامربوط. اين، آن چيزى است كه مرا چنين كرد كه تو مى بينى [۲].
[۱] بحار الأنوار: ج ۱۳ ص ۴۲۴.
[۲] البداية و النهاية: ج ۲ ص ۱۲۴.
#لقمان_حکیم
#حکمت
○○●●○○●●○○●●
[روایت ها وحکایت ها]
مصداق بالایی از حکمت
عَنْ عَلِیِّبْنِالْقَصِیرِ عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک قوله وَ لَقَدْ آتَیْنا لقمان (علیه السلام) الْحِکْمَةَ قَالَ أُوتِیَ مَعْرِفَهًَْ إِمَامِ زَمَانِه.
علیبن قصیر گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم:
«فدایت شوم! آیه
وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ
(همانا به لقمان حکمت دادیم )
به چه معناست»؟
فرمود: «معرفت امام زمانش به وی داده شد».
بحار الأنوار، ج۲۴، ص۸۶.
#لقمان_حکیم
○○●●○○●●○○●●
[روایت ها وحکایت ها]
حکمتی از لقمان حکیم
روزى به سوى شهر در حركت بود به مردى برخورد كه آن مرد لقمان را نمىشناخت ، از آن حضرت پرسيد : تا شهر چقدر راه مانده ؟
فرمود : راه برو ، مرد به راه رفتن ادامه داد ، چون مقدارى گام برداشت لقمان فرياد زد : دو ساعت مانده ، آن مرد پرسيد :
چرا اين جواب مختصر را بهنگام سؤال من نگفتى ؟
فرمود : راه رفتنت را نديده بودم ، تعيين مدت با نداشتن سرعت سير صحيح نبود ، اكنون كه طرز قدم برداشتنت را ديدم با طول راه سنجيدم دانستم كه براى رسيدن تو به شهر دو ساعت مدت لازم است ...
#لقمــــان_حکـــیم
#حکایت_داستان
○○●●○○●●○○●●
[روایت ها وحکایت ها]
مواعظ لقمان به فرزندش در قرآن (۱):
«وَ إِذْ قَالَ لُقْمَنُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يَبُنَيَّ لاَ تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ».
به خاطر بياور هنگامى را كه لقمان به فرزندش، در حالى كه او را موعظه مىكرد، گفت: پسرم هيچ چيز را شريك خدا قرار مده كه شرك ظلم عظيمى است"
[آیه ۱۳سوره لقمان]
آری:
حكمت لقمان ايجاب مىكند كه قبل از هر چيز به سراغ اساسىترين مساله عقيدتى برود و آن مساله "توحيد" است.
#لقمان_حکیم
#توحید
○○●●○○●●○○●●
[روایت ها وحکایت ها]
عصاره تمام حرف ها: 👌
از جمله سفارش هاى لقمان عليه السلام به پسرش:
پسرم! بدان كه در خدمت چهارصد پيغمبر ،بوده ام و از ميان سخنان آنان ، چهار سخن را دريافته ام ،كه چنين اند :
1⃣هر گاه در نماز بودى ، دلت را حفظ كن.
2⃣ و هر گاه سر سفره بودى ، گلويت را نگه دار.
3⃣و هر گاه در خانه ديگرى بودى چشمت را نگه دار.
4⃣و هر گاه در ميان مردم بودى ، زبانت را نگه دار.
عَن وَصايا لُقمانَ عليه السلام لاِبنِهِ : ...
يا بُنَيَّ ، اِعلَم أنّي خَدَمتُ أربَعَ مِئَاةِ نَبِيٍّ ، وأخَذتُ مِن كَلامِهِم أربَعَ كَلِماتٍ ، وهِيَ : إذا كُنتَ فِي الصَّلاةِ فَاحفَظ قَلبَكَ ، وإذا كُنتَ عَلَى المائِدَةِ فَاحفَظ حَلقَكَ ، وإذا كُنتَ في بَيتِ الغَيرِ فَاحفَظ عَينَكَ ، وإذا كُنتَ بَينَ الخَلقِ فَاحفَظ لِسانَكَ.
مواعظ العددیه.
#اخلاق
#لقمان_حکیم
#منبر
○○●●○○●●○○●●
[روایت ها وحکایت ها]
مواعظ لقمان به فرزندش در قرآن (۲)
يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ.
پسرم! اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی (کار نیک یا بد) باشد، و در دل سنگی یا در (گوشهای از) آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت برای حساب) میآورد؛ خداوند دقیق و آگاه است!
#لقمان_حکیم
آیه ۱۶ سوره لقمان
○○●●○○●●○○●●
[روایت ها وحکایت ها]
مواعظ لقمان به فرزندش در قرآن (۳)
يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَكَ ۖ إِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ.
پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهی از منکر کن، و در برابر مصایبی که به تو میرسد شکیبا باش که این از کارهای مهمّ است!
آیه ۱۷سوره لقمان
نکته:
علامه طباطبایی رحمه الله علیه:
كلمه" ذلك "در جمله " إِنَّ ذٰلِكَ مِنْ عَزْمِ اَلْأُمُورِ" اشاره است به صبر، و اگر اشاره را به لفظ "ذلك" آورده، كه براى دور است، نه "هذا" كه براى نزديك است، براى اين است كه به اهميت آن اشاره كرده باشد، و بلندى مرتبه صبر را رسانده باشد.
و اينكه بعضى از مفسرين گفتهاند اشاره است به همه مطالب قبلى، كه عبارت است از نماز، امر به معروف، و نهى از منكر، و صبر، صحيح نيست، چون تنها در اين آيه نيست كه صبر به عنوان عزم الامور ستوده شده، بلكه اين مطلب مكرر در كلام خداى تعالى آمده، از آن جمله فرموده: " وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذٰلِكَ لَمِنْ عَزْمِ اَلْأُمُورِ " و نيز فرموده: " إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذٰلِكَ مِنْ عَزْمِ اَلْأُمُورِ" .
#لقمان_حکیم
#نکات_قرآنی
○○●●○○●●○○●●
[روایت ها وحکایت ها]
حکمت تو از چیست؟!
امام کاظم علیه السلام:
قيلَ لِلُقمانَ : ما يَجْمَعُ مِن حِكْمتِكَ؟ قالَ : لا أسْألُ عَمّا كُفِيتُهُ ، ولا أتَكَلّفُ ما لا يَعْنيني.
به لقمان گفته شد : چكيده حكمت تو چيست ؟ گفت : از آنچه مى دانم نمى پرسم و براى آنچه به من مربوط نمى شود خود را به زحمت نمى اندازم.
محجه البیضا ج ۵ ص۲٠۳
این نمونه اش👇
نقل كردهاند كه لقمان(عليه السّلام)،بر حضرت داود(عليه السّلام)،وارد شد،ديد،زره مىبافد،و قبلا زرهبافى را نديده بود از ديدن آن تعجّب كرد،خواست از حضرت داود،بپرسدکه این چیست؟ لکن حكمت،مانع شد،و خوددارى كرد،و چيزى نپرسيد.وقتى كه كار تمام شد،داود(عليه السّلام)از جا برخاست،و زره را بر تن كرد،و بعد گفت: خوب زرهى براى نبرد است.
اينجا بود كه لقمان گفت:خاموشى حكمت است، و اندكند خاموشان.
مجموعه ورّام
#حکایت_داستان
#لقمـــــــان_حکـــــــــــــیم
○○●●○○●●○○●●
[روایت ها وحکایت ها]
مواعظ لقمان به فرزندش در قرآن (۴)
وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ
كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ.
(پسرم!) با بیاعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد.
آیه ۱۸ سوره لقمان
«تصعير»، نوعى بيمارى است كه شتر به آن گرفتار مىشود و گردنش كج مىشود. لقمان به فرزندش مىگويد: تو بر اساس تكبّر مثل شترِ بيمار، گردنت را با مردم كج نكن.
«مرح»، به معناى شادى زياد است كه در اثر مال و مقام به دست مىآيد.
«مُخْتالٍ» به كسى گويند كه بر اساس خيال و توهّم خود را برتر مىداند.
راه رفتن متکبرانه یا با نگاه متکبرانه بر مردم نظر افکندن نشان از درونی خراب و آلوده دارد در روایت دارد کسی تکبر می ورزد که در درونش کمبودی دارد.. " الا یجد ذله فی نفسه"
-گروهی هم با کج کردن گردن و نوع خاص راه رفتن دکان و بازار باز میکنند تا مردم را به خود جذب کنند که البته این نوع راه رفتن از صدبار متکبرانه راه رفتن بدتر است.
#لقمان_حکـــــــــــیم
#نکات_قرآنی
○○●●○○●●○○●●
[روایت ها وحکایت ها]
مواعظ لقمان به فرزندش (۵)
«وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ ۚ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ»
و در راه رفتنت میانه رو باش، و از صدایت بکاه که بی تردید ناپسندترین صداها صدای خران است.
۱۹لقمان
در روایت است که حضرت فرمود:
سرْعَهًُْ الْمَشْیِ تَذْهَبُ بِبَهَاءِ الْمُؤْمِن.
«تندروی و با سرعت راه رفتن انسان مومن را سبک می کند. ».
#لقمــــــــــــان_حکـــــــــــیم
○○●●○○●●○○●●
[روایت ها وحکایت ها]