🪵🔥🪵🔥🪵🔥🪵🔥🪵🔥🪵🔥
🔥🪵🔥🪵🔥
🪵🔥🪵
🔥
♡﷽♡
#گناهوتاوان🌪
#قسمت335
•┈┈••✾💔❤️🔥❤️🩹❤️🩹❤️🩹❤️🔥💔•✾••┈┈•
همان چند استیکر عصبانیت کافی بود تا بفهمم الان کافیه نافرمانی کنم تا دود از گوشاش بزنه بیرون ولی انگار من هم امروز دیوانه شده بودم !
" من آدم نمیبینم ! "
میدونستم از بی احترامی نفرت داره ولی نمیدونم چرا دلممیخواست با همون رفتاری که منو آزار داده بود حالشو بگیرم
نفوذ شیطان در روح آدمیزاد که میگن همینه دیگه ؟!
پیام کوتاهی به پروانه دادم و بدون باز کردن پیام احسان که به سرعت برام ارسال شد ، گوشی رو خاموش کرده و داخل کیف انداختم !
تنها جایی که دلم میخواست برم ، پیش بابا بود و بس !
به پروانه پیام دادم که اگه میتونه بیاد به آدرسی که میدم
فرصت خوبی بود تا بعد از مدتها سری به بهشت زهرا بزنم
تازه وقتی از روی نیمکت بلند شدم و سر خیابون دستمو برای تاکسی تکون دادم یادم اومد وقتی چمخاله بودیم احسان مردانه قول داد بعد از بازگشت به تهران اولین کار دیدار با بابای عزیزم باشه !!!!!
ولی حیف که ما آدمها بی اندازه فراموشکاریم!!!
•┈┈••✾•💔❤️🔥❤️🩹❤️🩹❤️🩹❤️🔥💔•✾••┈┈•
ادامه دارد...
بقلم #الههبانو🪶
پرش به پارت اول♡👇
https://eitaa.com/reyhanastory/3740
●|رمان گناه و تاوان مختص مخاطبان کانال👇
|√• https://eitaa.com/joinchat/3462529219Cca315c0791 •√|
⛔️کپي حرام⛔️
🪵
🪵🔥🪵
🔥🪵🔥🪵🔥
🪵🔥🪵🔥🪵🔥🪵🔥🪵🔥🪵🔥