🪵🔥🪵🔥🪵🔥🪵🔥🪵🔥🪵🔥
🔥🪵🔥🪵🔥
🪵🔥🪵
🔥
♡﷽♡
#گناهوتاوان🌪
#قسمت337
•┈┈••✾💔❤️🔥❤️🩹❤️🩹❤️🩹❤️🔥💔•✾••┈┈•
آروم تر شده بودم
خیلی خیلی آروم تر
تازه میفهمم اینکه میگن ، در زمان شادی و غم بیاید کنارِ مرده ها یعنی چی !
دنیا با تمام بزرگی و عظمتش اونقدر ارزش نداره که به خاطر خودت دل بشکنی و دیگران رو آزار بدی !
- اینجایی دیبا؟
پروانه بود که بالاخره از راه رسید !
- چرا خاموشی دختر ؟
- سلام پروانه
خوبی ؟
گرمای دستش در این سرمای گزنده زیادی دلچسب بود
- فدات شم
بذار اول یه فاتحه بخونم
نشست .....
به رسمِ ادب روی دوپا نشست و به رسمِ قدیمی ها با سنگ کوچکی چند ضربه به قبر بابا زد !
چه با حال بود این دخترِ خودساختهء دوست داشتنی !
- خب !
حالا بگو ببینم چه گندی زدی که از ترسِ شوهر جان پناه آوردی به باباجانت ؟
چه خوب بود که پروانه حتی نصیحت و سرزنش هایش نیز در قالبِ شوخی و مزاح بود ....
- به جون خودم هیچی !
- تو که راست میگی ....
اینجای آدم دروغگو !!!
با یک دست نوک بینیِ خودشو نشون میداد و با دستِ دیگه از داخل کیفش نایلونِ تغذیه را خارج می کرد !
- بگیر عزیزم
داشتم واسه ناهار کتلت سرخ میکردم ، دو تا لقمه گرفتم که گشنه نمونیم ....
- خدا خیرت بده
عجیب گرسنه بودم
- نوش جونت !
خب حالا بگو ببینم چی شده که از دستِ زنده ها فرار کردی و پناه آوردی به اسیرانِ خاک ؟!
•┈┈••✾•💔❤️🔥❤️🩹❤️🩹❤️🩹❤️🔥💔•✾••┈┈•
ادامه دارد...
بقلم #الههبانو🪶
پرش به پارت اول♡👇
https://eitaa.com/reyhanastory/3740
●|رمان گناه و تاوان مختص مخاطبان کانال👇
|√• https://eitaa.com/joinchat/3462529219Cca315c0791 •√|
⛔️کپي حرام⛔️
🪵
🪵🔥🪵
🔥🪵🔥🪵🔥
🪵🔥🪵🔥🪵🔥🪵🔥🪵🔥🪵🔥