چادرت وقتی یهودی را مسلمان میکند
یک نگاهت عالمی را مثل سلمان میکند
نوکرانت جای خود آنها که صاحب منصبند
بلکه مور خانه ات کار سلیمان میکند
مادرانه پا به روی چشم خشک من گذار
خاک پایت هر کویری را گلستان میکند
خنده ات آرامش قلب نبی و مرتضی است
اخم هایت در جهان تولید طوفان میکند
قطره وقتی که به دریا رفت,دریا میشود
بی سواد کوی تو تدریس عرفان میکند
هرکه شد خاک تو ای مهتاب,عالم تاب شد
ذره را نور رخت خورشید تابان میکند
بار هرکس را به معیار علی سنجیده ای
حب حیدر کار ما را پیشت آسان میکند
ای صفای خانه حیدر بیا و رو نگیر
این حجابت حال مَحرم را پریشان میکند
چند جمله با علی خسته ات حرفی بزن
بغض پنهان مرد را یکباره ویران میکند
در بغل زانو گرفته پهلوانت,رحم کن
که نگاه تو علی را مرد میدان میکند
درد دارد اینکه بود و پشت در خوردی زمین
تو بمان, حیدر برایت خوب جبران میکند
علی اکبر نازک
🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan
کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)
4_5949388475080903202.mp3
5.94M
سبک_ایران
✅ بند اول
ای وای
غمی میون دل اسیره
خاطره ش از یادم نمیره
که چی کشیدیم توی کوچه
یادم میادگریه م میگیره
ای وای
بغضی توی دلم نشسته
خیلی دل زارم شکسته
وقتی که دیدم اون حرومی
راه تورو توکوچه بسته
زهرا ای یاس قد کمون حیدر
یا فاطمه یا فاطمه جان...
✅ بنددوم
ای وای
توکوچه راهمون و بست و
چه بدغرورموشکست و
دیدم روگونه های مادر
کبودیه جای یه دست و
ای وای
یادم میاداون کوچه ی تنگ
نامرد اومد با بغض ونیرنگ
به سمت توچه حمله ور شد
با دست سنگین ودل سنگ
ای وای
همراه مادر هی زدم زار
ازگریه شد چشای من تار
قَدَّم به پنجه ش نرسید و
ازدست من برنیومد کار
زهرا ای یاس قد کمون حیدر
✅ بندسوم
ای وای
قباله ی فدک رو دزدید
نامرد به اشک ما می خندید
یه جوری سیلی زدکه دیگه
چشمای مادرم نمی دید
ای وای
خدابرا. کسی نیاره
که مثل من بشه بیچاره
حتی نمیشنید صدامو
نه گوشی داشت نه گوشواره
ای وای
مونده بودیم غریب و تنها
مادرمن به روی خاکا
هرچی میگفتم پاشو مادر
نمیتونست بلند شه از جا
مادر وای مادرم وای مادرمن
یا فاطمه یا فاطمه جان...
🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan
کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)
⚫️ بیان واقعه #هجوم به #خانه_وحی و وقایع منجر به #شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) از #زبان آن حضرت در #وصیت ایشان
حسین بن حمدان خصیبی روایت کرده است:
#حضرت_فاطمه_زهرا (سلاماللهعلیها) به #شهادت رسیدند و بعد ایشان را غسل دادند و تکفین کردند و معطر کردند، چرا که به تحقیق ایشان طاهره بودند و رجس و ناپاکی در ایشان راه نداشت، و در #تدفین ایشان کسی #حاضر نبود #مگر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و امام حسن (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) و حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و حضرت ام کلثوم (سلاماللهعلیها) و فضه و اسماء بنت عمیس،
#امیرالمؤمنین (علیهالسلام) #حضرت_فاطمه_زهرا (سلاماللهعلیها) را #شبانه با امام حسن (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) #خارج کردند و #احدی به آن #آگاه_نشد و در #تدفین ایشان کسی #حاضر نشد و #احدی از سایر مردم غیر خود آنها بر ایشان #نماز نخواند، چرا که به تحقیق #حضرت_فاطمه_زهرا (سلاماللهعلیها) به آن #وصیت کرده بودند و فرمودند:
بر من #نماز نخواند #امتی که #نقض کردند و #شکستند_عهد خداوند متعال و رسولش (صلیاللهعلیهوآله) را در #حق امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و در #حق من #ظلم کردند، #ارثم را گرفتند، و #سند من، که پدرم برای ملک #فدک برایم نوشتند #پاره کردند، #شاهدهایم را #کذاب خواندند در حالی که #قسم به خدا که آنها، #جبرییل و #میکاییل و #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و #ام_ایمن بودند،
بر آن #مردم در #خانههایشان وارد میشدیم، و #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مرا #حمل میکرد و با امام حسن (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) #روزها و #شبها به سوی #منازل آنها #میرفتیم و آنها را #یادآور میشدم به خدا و رسولش (صلیاللهعلیهوآله)، که #آگاه باشید که به ما #ظلم کردید و #حقی که #خدا آن را برای ما #قرار داده است #غصب نکنید، پس #شب ما را جواب #مثبت میدادند و #روز از نصرت و یاری ما #باز_میایستادند، بعد آمدند و #در_خانه ما را گرفتند، قنفذ و با او عمر بن خطاب بود و خالد بن ولید تا پسر عمویم #علی (علیهالسلام) را از #خانه خارج کنند و به #سوی سقیفه بنی ساعده، برای #بیعتشان که سراسر خسران و بدبختی بود، #ببرند، پس همسرم #علی (علیهالسلام) به سوی آنها #خارج نشد چرا که #مشغول آنچه که #رسول_خدا (صلیاللهعلیهوآله) در باره ازواجشان و #تالیف_قرآن و ... #وصیت کرده بودند،
#هیزم بسیار به #در_خانه ما آوردند، تا #خانه و #اهلش را #بسوزانند،
#من در #پشت_در ایستاده بودم، و آن قوم مهاجم را به خدا و رسولش (صلیاللهعلیهوآله)، #سوگند میدادم که #دست از ما #بردارند و ما را یاری نمایند،
عمر بن خطاب #تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبکر گرفت، و با آن بر #بازویم زد و اثر آن همچون رگههای #بازوبند در #بازویم باقی ماند، آنگاه #لگد به در #زد و #در را به طرف من #فشار داد، در این هنگام به #صورت بر #زمین افتادم در حالی که #فرزند در رحم داشتم، #آتش زبانه میکشید و #صورتم را #میسوزانید، سپس عمر بن خطاب چنان به صورتم #سيلی زد که که #گوشوارههایم تکه تکه شده و از #گوشهایم جدا شدند و #درد زایمان مرا فراگرفت و #محسنم (علیهالسلام) بیگناه، #سقط و #کشته شد،
پس اینها #امتی هستند که بر من #نماز بخوانند؟! به تحقیق که #خدا و #رسولش (صلیاللهعلیهوآله) از آنها #بیزار است و #من نیز از آنها #بیزارم،
پس #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به #وصیت آن حضرت #عمل نموده و آن حضرت را #شبانه #بدون آن که #کسی را #باخبر کنند در #بقیع دفن نمودند و #چهل_قبر حفر کردند تا کسی #قبر آن حضرت را #تشخیص ندهد و #پیدا نکند.
منابع:
الهدایة الکبری باب ۳ ص ۱۷۸ و ص ۱۷۹ ، ارشاد القلوب ج ۲ ص ۳۵۷ و ص ۳۵۹ ، بحارالانوار ج ۳۰ ص ۳۴۸ و ص ۳۴۹
جهت امر فرج و سلامتی امام عصر علیه السلام صلوات
🌹🌸🌹🌸🌹🌸 دادخواهی حضرت زهرا سلام الله علیها پس از رجعت در عهد ظهور نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله با تصویر کتاب 🌹🌸🌹🌸🌹🌸
🔹 علامه مجلسی رضوان الله علیه از مفضل بن عمر رضوان الله علیه روایت کرده است که امام صادق علیه السلام در مورد شکایت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از رجعت در عهد ظهور فرمودند: پس ابتدا کند حضرت فاطمه و شکایت کند از ابو بکر و عمر عليهما اللعنة که فدک را از من گرفتند و چندان که حجتها بر ایشان اقامه کردم سود نداد و نامهای که تو برای من نوشته بودی برای فدک، عمر گرفت در حضور مهاجر و انصار و آب دهان نجس خود را بر آن انداخت و پاره کرد و من به سوی قبر تو آمدم ای پدر و شکایت ایشان را به تو کردم و ابو بکر و عمر و خالد بن ولید و قنفذ به سقیفه بنی ساعده رفتند و با منافقان دیگر اتفاق کردند، و خلافت را از شوهر من امیر المومنين غصب کردند. پس آمدند که او را به بیعت ببرند، او ابا کرد، هیزم بر در خانه ما جمع کردند که اهل بیت رسالت را بسوزانند. پس من صدا زدم که ای عمر، این چه جراتست که بر خدا و رسول مینمایی! میخواهی که نسل پیغمبر را از زمین براندازی؟! عمر گفت که بس کن ای فاطمه که محمد حاضر نیست که ملائک بیایند و امر و نهی از آسمان بیاورند. علی را بگو که بیاید و بیعت کند و اگر نه آتش میاندازم در خانه و همه را میسوزانم! پس من در حالی که گریان بودم گفتم: خداوندا! به تو شکایت میکنم از این که پیغمبر تو از میان رفته و امتش همه کافر شدهاند و حق ما را غصب میکنند. پس عمر صدا زد که حرفهای احمقانه زنان را بگذار! خدا پیغمبری و امامت را هر دو به شما نداده است، پس عمر تازیانه زد و دست مرا شکست و در بر شکم من زد و فرزند محسن نام شش ماهه از من سقط شد و من فریاد میکردم که وا ابتاه! وا رسول الله! دختر تو فاطمه را دروغگو مینامند و تازیانه بر او میزنند و فرزندش را شهید میکنند و خواستم که گیسو بگشایم، امیر المومنین دوید و مرا به سینه خود چسبانید و گفت: ای دختر رسول خدا! پدرت رحمت عالمیان بود، به خدا سوگند میدهم تو را که مقنعه از سر نگشایی و سر به آسمان بلند نکنی، والله که اگر بکنی خدا یک جنبنده بر زمین و یک پرنده در هوا زنده نگذارد، پس برگشتم و از آن درد و آزار شهید شدم...
📚 کتاب رجعت، تالیف علامه مجلسی، صفحه ۱۴۸-۱۵۰، چاپ انتشارات دلیل ما
🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan
کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
سیلیِ سردِ خزان؛ گشت و گذارم را گرفت
ارغوانی کرد یاسم را، بهارم را گرفت
پیر شد، قامت کمان شد یارِ هجده ساله ام
یک لگد با یک غلافِ کهنه یارم را گرفت
در کنار غصه ها سنگ صبوری داشتم
رفت با بیطاقتی؛ صبر و قرارم را گرفت
دردِ پهلوی شکسته، دردِ بازویِ کبود
همسرم را...دلخوشیِ روزگارم را گرفت
روزها دستاس چرخاند و برایم پخت نان
روزگارم شب شد و لیل و نهارم را گرفت
خانه ام شد بی صفا، گمکرده دارم ای خدا...
بشکند دستی که یارِ خانه-دارم را گرفت
بشکند پایی که زد بر دربِ باغم بیهوا
میوه ام افتاد و شش-ماهه-انارم. را گرفت
کودکانم آه خیلی زود بی مادر شدند
بغضشان هنگام ِ گریه؛ اختیارم را گرفت
صبر کرد و از خجالت ذره ذره آب شد
داغِ زهرا(س) اقتدارِ ذوالفقارم را گرفت
*
کینه های کهنه را همراهِ هیزم جمع کرد
آمد آن نامردِ پستی که نگارم را گرفت
بیکسم کرد و گرفت از من کس و کارِ مرا
آتشم زد قاتلش! ایل و تبارم را گرفت
من فقط از قلعهٔ خیبر "دری" کَندم ولی
او لگد زد بر "در" و دار و ندارم را گرفت!
#مرضیه_عاطفی
🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan
کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)
#شبهای_فراق_زهرا_س
#فاطمیه ۱۴۰۱
دیگر خوشی در بیت حیدر جا ندارد
لبخند بر طفلان او معنا ندارد
انبوهی از غم بر دلِ مولا نشسته
با داغ زهرا گشته حیدر دل شکسته
اولاد زهرا زانوانِ غم گرفتند
زینب ، حسین و مجتبی ماتم گرفتند
روز علی از غُصه ی زهرا شده شب
چادر نماز فاطمه شد سهم زینب
تا که نگاهش بر در و مسمار افتاد
از داغ محسن ، داغ زهرا می کند یاد
دیگر مزار فاطمه ، بالین مولاست
چون غرق محنت گشته و تنهای تنهاست
چون مَحرمی دیگر ندارد بعد زهرا
چاه بیابان گشته هَمدم بهر مولا
هر شب به ناله عُقده ی دل وا کند او
با این درِ آتش زده نجوا کند او
گوید که زهرا بانوی پهلو شکسته
دیگر علی بعد از تو شد تنها و خسته
راحت بخواب آرام جان ، نور دو عینم
شب ها کنار زینب و یار حسینم
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan
کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)
#زمزمه_نوحه_سنگین_واحد_فراق_حضرت_زهرا
#آذر۱۴۰۲
#سبک_وقتی_قفس_از_هر_طرف_کم_کم
زانوی غم گرفته وُ ، مولا شده عزادار
در زیر لب گوید علی ، زهرا خدانگهدار
ای همه حاصل من غم تو قاتل من
می میرم از داغ تو زهرا
روح و روان حیدر آرام جان حیدر
یا فاطمه یا فاطمه جان
خون از دو چشمان علی ، میباره در کنارت
بالین شب هایم شده ، زهرای من مزارت
می میرم از غم تو از سوز ماتم تو
ای بانوی مظلومه زهرا
روح و روان حیدر آرام جان حیدر
یا فاطمه یا فاطمه جان
آرام جان مرتضی ، وقتی شدی تو پرپر
کسی به خانه ی علی ، دیگر نمی زند سر
بی تو به غم نشستم دیدی که دلشکستم
رفتی خداحافظ تو زهرا
روح و روان حیدر آرام جان حیدر
یا فاطمه یا فاطمه جان
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan
کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)
سلام و عرض احترام🔺🔺🔺
به اطلاع کلیه عزیزان کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س) رسانده میشود که جلسه رسمی (مقتل ) شنبه ها استاد مهرپرور امشب برگزار نمیگردد و انشاءالله هفته آینده طبق آدرس در کانال اعلام میگردد