ریحانه 🌱
#پارت_99 🦋#عشق_بی_رنگ🦋 به قلم #فریده_علیکرم زنش حرف گوش کن نبود. سرخود بود. واسه خودش راه می افت
#پارت_100
#عشق_بی_رنگ
به قلم #فریده_علیکرم
امیر از سرویس خارج شد با دیدن من لای کمی مضطرب شدو گفت
چی شده عاطفه؟
اینها رو باید ببرم دارایی
امیر لبش را گزیدو گفت
خیلی خوب سوئیچ ماشینم رو میزه برو زود بیا.
مجید با پوزخند گفت
ماشین عرفان هم هست البته
به سمت اوچرخیدم وگفتم
اخه بی شخصیت نفهم ما دوتا خواهرو برادریم، یا نه اون اقا رییس شرکته و منم حسابدارشم تو چی میگی عین قاشق نشسته میپری وسط تو همه چیز اظهار نظر میکنی.
امیر نزدیک امدو گفت
عاطفه زشته، این چه طرز صحبت کردنه.
سوئیچ را برداشتم و از شرکت خارج شدم.
کارهای دارایی را که انجام دادم به شرکت بازگشتم . خوشبختانه مجید انجا نبود.
عرفان روبروی پنجره ایستاده بود و چای مینوشید با دیدن من گفت
اینقدر به مجید نتوپ ، چهار روز دیگه میخوای باهاش ازدواج کنی و بری زیر یه سقف برات بد میشه ها
نگاه خیره ایی به عرفان انداختم و گفتم
میشه تو زندگی من دخالت نکنی؟
تو چرا اینقدر،بی ادب شدی عاطفه
تویی که مستقیم تو صورت پدر و مادر من نگاه میکنی و هرچی دلت میخواد میگی و مدعی هستی چون هلیا زن توإ اموراتش به دیگران مربوط نیست، چجوری به خودت جرأت میدی تو زندگی خصوصی دیگران دخالت کنی
عرفان گوشه لبش را گزیدو گفت
من به خاطر خودت میگم، روحساب شناختی که از مجید دارم این حرف و بهت زدم. مهناز هم از اینکارها زیاد کرد. اخرش چیشد با یه بچه طلاقش دادو فرستادش بره.
به نظرم خدا اون مهناز خانم و خیلی دوست داشته که این مرتیکه عرق خور طلاقش داده.
عرفان پوزخندی زدو گفت
زندگی همینه دیگه عاطفه خانم، اون پوریای بی مادر ، اونهمه التماست کرد و تو ندیدیش ، اونهمه عاشقت بودو ردش کردی، اخرش نتیجه ش شد اینی که میبینی ، تو نمیخواهیش، اونم میدونه تو نمیخواهیش اما امشب میاد خاستگاریت. خوته زندگیش اماده س جهیزیه از بابات نمیخواد. عروسی هم برات ظرف چند روز اینده تو خونه خودش میگی
۱۰۰
https://eitaa.com/reyhane11/1534
پارت اول رمان #عشق_بیرنگ👆👆
❤️ جمعه ها پارت نداریم ❤️
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
ریحانه 🌱
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁 🍁 #پارت_99 #رمان_آنلاین_عسل به قلم ✍️ #فریده_علیکرم رو
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁
🍁
#پارت_100
#رمان_آنلاین_عسل
به قلم ✍️ #فریده_علیکرم
وارد خانه شدیم موهایم را باز کردم ومشغول
شانه زدن موهایم شدم .فرهاد وارد اتاق خواب شدو گفت
_گرسنمه ، نهار چی داریم؟
متعجب گفتم
نهار؟
فرهاد با اخم گفت
_بله نهار ساعت یک ونیمه
_الان درست میکنم
_الان درست میکنی؟بعد کی غذا بخوریم؟ساعت پنج؟
برخاستم موهایم را جمع کردم وگفتم
_خوب ، من خونه نبودم که غذا درست کنم، الان اومدیم خانه باید صبر کنی دیگه
یک بسته ماهی از فریزر در اوردم برنج گذاشتم و مشغول سرخ کردن شدم.
یک ساعت گذشت ، فرهاد را سر میز فراخواندم، فرهاد وارد اشپزخانه شدو گفت ساعت سه بعد از ظهره تازه باید نهار بخوریم.
معترض شدم و گفتم
_موقع ها که خودت کار داری ساعت سه و چهار میای چی؟ من امروز روز اول دانشگاهم بوده ، از فردا غذامو درست میکنم بعد میرم.
فرهاد برای خودش غذا کشید سپس یک قاشق از غذا را خوردو با پوزخند گفت
_از فردا به غذات نمک هم بزن
یک قاشق از غذارا خوردم نمک برنج به کلی فراموشم شده بود.
برخاستم که نمکدان بیاورم در کابینت را باز کردم، دستم به قندان خوردو قندان افتاد با صدای شکستنش فرهاد یکه ای خورد و گفت
_میزاری کوفتمو بخورم؟
با شرمندگی نمک دان را سر میز گذاشتم فرهاد به غذایش نمک زد سرم را بالا گرفتم نگاهمان به هم خورد ، سر تاسفی برایم تکان داد وسکوت کرد.
پس از صرف نهار فرهاد روی کاناپه ها دراز کشید.
تلفنش زنگ خورد گوشی را از جیبش در اورد صفحه را لمس کردو گفت
_بله، خونه م ، نه حوصله ندارم.گوشی
سپس گوشی را سمتم گرفت و گفت
_مرجانه
گوشی را گرفتم و گفتم
_سلام
_سلام دانشجو ، خوبی؟
_ممنون شما خوبی؟
_مرسی ، دانشگاه خوب بود ؟
_اره خداراشکر
_به فرهاد میگم بیا خونمون،شهرام نیست،تنهام ،میگه حوصله ندارم.
_خوب تو بیا
_مزاحم نیستم؟
_نه عزیزم این چه حرفیه
_باشه الان میام
تلفن را که قطع کردم فرهاد با خونسردی گفت
_عسل
_جانم؟
_حوصله ندارم یعنی چی؟
از سوالش جاخوردم و گفتم
_چی؟
_وقتی من به مرجان میگم حوصله ندارم بیام خونتون، این چه معنی ای میده؟
در پی سکوت من گفت
_جواب نمیدی؟
نشست پاکت سیگارش را برداشت ، یک نخ روشن کردو گفت
_لالی؟
_نه لال نیستم.
_پس چرا جواب نمیدی؟
_زنگ بزن بهش بگو نیاد
فرهاد کامی از سیگارش گرفت و گفت
_داری رو اعصابم راه میری
_من کاری نکردم ، شما داری به من گیر میدی ، دنبال دعوا میگردی؟
سپس برخاستم و به اتاق خواب پناه بردم
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌
#پارت_اول👇👇
https://eitaa.com/reyhane11/20739
❣جمعهها پارت نداریم❣
🍁
🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁