گریه کردن های بی طاعت به درد من نخورد
کوله بار جرم و معصیت به درد من نخورد
پشت گوش انداختم هر آنچه را گفتی نکن
این زرنگی نیست که! غفلت به درد من نخورد
ای خدا بعضی رفاقت ها عذابم می دهد
ازدیاد غیبت و تهمت به درد من نخورد
این زبان نیشدار، آتش به اعمالم زده
لال باید می شدم، صحبت به درد من نخورد
تو مرا پوشاندی و زیبا به چشمت آمدم
آنهمه پوشاک پُر قیمت به درد من نخورد
راهِ کج رفتم ولی خوردم به جایی آشنا
آخرش جز پرچم هیئت به درد من نخورد
قطره اشکی ریختم جایش مرا زهرا خرید
شد تباه عمرم، جز این ساعت به درد من نخورد
کربلا! من از ضریحت بوسه ای میخواستم
بیقراری ام در این غربت به درد من نخورد!
من فدای دختری که عمه اش را هم زدند
گفت آن معجر که شد غارت به درد من نخورد
بین شام افتاد و دستْ انداختند او را همه
گفت بابا: پای بی قوّت به درد من نخورد
باز امشب خواب دیدم که بغل کردی مرا
پیکرت کو! آنهمه حسرت به درد من نخورد
#مناجات_با_خدا
#حضرت_رقیه_س
#محرم
@reza_dinparvar101
بوی عصیان می دهد گرچه جسارت های من
تو کرامت می کنی وقت سماجت های من
باز هم شرمنده ام از اینهمه بار گناه
باز هم می بخشی ام قبل از ندامت های من
هیچکس گوشش به حرفم نیست جز تو ای رفیق
می نشینی نیمه شب ها پای صحبت های من
بچه ی لجبازم اما دوستم داری خدا
خاک می ریزی خودت روی لجاجت های من
آنقدر تو آبرویم را خریدی پیش خلق
که کسی اصلاً نزد حرف از فضاحت های من
تا گره بر کار من افتاد، کارم شد درست
هست محتاج کمی انگور، حاجت های من
حال ما بیچاره ها با یاعلی خوش میشود
شوق ایوان نجف دارد زیارت های من
ذکر تسبیح شب جمعه حسین است و حرم
قیمتی تر میشود با او عبادت های من
با لب خشکیده در مقتل صدا می زد حسین ....
زیر و رو شد با نوک چکمه قرائت های من
گفت مادر جان بمیرم زخم پهلو بدتر است ...
از هزار و نهصد و اندی جراحت های من
اولین بار است می دزدم نگاهم را ز تو!
فکر آن پیراهنی یا این خجالت های من؟
#مناجات_با_خدا
#شب_جمعه
#فاطمیه
@reza_dinparvar101
کوچه ها را آب و جارو می کنند
هرچه را دارد خدا، رو می کنند
شب نشینان، اشک ریزان می رسند
اندک اندک روسیاهان می رسند
من بنام نامی رب جلیل
خوانده ام «یعطی الکثیر بالقلیل»
با نسیمِ آبرومندانه اش
باز هم وا شد در میخانه اش
او که عمری کوله بارم را کشید
پشت این در انتظارم را کشید
تا زمین خوردم دو دستم را گرفت
بین خوبانش برایم جا گرفت
آن خدا که می شناسم با ضرر ...
می خرد آلوده ها را بیشتر
گردن آویخته آورده ام
آبروی ریخته آورده ام
آنچه غافل بودم از آن، کوچ بود
آرزوهای بلندم پوچ بود
زود عمرم رفت، خیلی دیر شد
آن جوانِ لا اُبالی پیر شد
داشتم وقت گناه ای کاش صبر
ترس دارم از سرازیری قبر
آرزوی من نگاه مادر است
کهف من چادرْ سیاه مادر است
من از امشب به علی راغب ترم
خاک نعلینش شوم ... طالب ترم
کاش گوهر می شدم بین صدف
می نشستم زیر ایوان نجف
دست من خالی شده بی معطلی ...
پا برهنه زائرم کن یاعلی
بیقرارم! باز دارم شور و شین
«یا من ارجوه لکل خیر» حسین!
رزق او اول به آخرها رسید
مال و اموالش به نوکرها رسید
آن حسینی که امیر کربلاست
هیچ چیزی را برای خود نخواست
بین مقتل پیکرش افتاده بود
زیر آن خنجر، سرش افتاده بود
پیش چشم خواهر آواره اش
نامرتب شد گلوی پاره اش
هی قفایش پیش مادر، دشنه خورد
در دهانش نیزه آن، لب تشنه خورد
چشم غارتگر به جسمش خورده بود
آن لباس کهنه را هم بُرده بود
#مناجات_با_خدا
#لیله_الرغائب
#شب_جمعه
@reza_dinparvar101
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به روی شانه ی اشکم، دو چشم بیمار است
نشسته پشت درت بنده ای که سالم نیست
بدون دعوت اگر آمدم حلالم کن
به جان فاطمه این بینوا مزاحم نیست
مرا دعای شهیدی به هیئت آورده
چه حیف! گوشه ی میخانه حاج قاسم نیست
شدم خراب زیارت، یکی مرا ببرد
کسی به کرببلای حسین عازم نیست!؟
#مناجات_با_خدا
#حاج_قاسم_سلیمانی
@reza_dinparvar101
از سرم دور کن این نفس ملال آور را
وا مکن از سرت این سائل پشت در را
کار من فخر فروشی است به تو یا الله
پس بخر بنده ی بیچاره و رسواتر را
میوه ی چشم ترم خشک شده، کاری کن
هیچکس دوست ندارد شجر بی بر را
من فراری و خجالت زده ام درکم کن!
ننشان جای من پست، کس دیگر را
خواب غفلت، همه ی عمر مرا ویران کرد
کاش میشد که دگر جمع کنم بستر را
هر که محتاج شده، از همه کس طرد شده
من شدم سائل زهرا .... کرم مادر را!
آنقدر چرخ زدم دور علی که آخر
می زنم دور ضریحش نفس آخر را
مرگ، شیرینی لبخندِ علی جانِ من است
وقت تشییع جنازه، برسان حیدر را
روزی ماه رجب دست جواد ابن رضاست
کاش آقا بخرد آبروی نوکر را
وسط خانه زمین خورد و صدا کرد حسین
او که مجبور نشد دور کند خواهر را
جان به قربان لبش، تشنه شد و آب نخواست
با همان تشنگی اش خواند علی اکبر را
عمه ی محترمش را کسی آزار نداد
باز هم شکر، نمی خورد غم لشکر را
شب جمعه نروم کرببلا می میرم
مادری دید غم صورت و خاکستر را
#مناجات_با_خدا
#امام_جواد_ع
@reza_dinparvar101
وای! بر آنکه سحر، دست به دامان تو نیست
در دلم هیچ غمی جز غم هجران تو نیست
هرکسی بر سر این سفره ی تو با ادب است
گرچه همچون من قحطی زده مهمان تو نیست
بدترین بنده منم، بنده ی شرمنده منم
صحبتی خوب تر از صحبت غفران تو نیست
دل وامانده ی من را بِشِکن، سنگ شده
هیچکس همسخنِ عبد پشیمان تو نیست
هرکسی جای تو بود آبرویم را می ریخت
از چه گفتی برو این برگه ی عصیان تو نیست!؟
دل ناپاک، کجا پاک شود مثل قدیم
هیچ جا پاک تر از درگه سلطان تو نیست
رشته ی عمر مرا بین حرم بافته اند
جان من، بند بجز ذکر علی جان تو نیست
قبل از آنکه رمضانت برسد اهلم کن
بهر من جا وسط حلقه ی خوبان تو نیست
عمل صالح من عشق حسین و حسن است
طعم این عشق، در آن روضه ی رضوان تو نیست
نذر کردم بروم کرببلا خوب شوم
وقت آن، خوب تر از باقی شعبان تو نیست
مادری دست به زانو و کمر گفت حسین ...
از چه پیراهنِ کهنه، تن عریان تو نیست؟
هست جسمت وسط اینهمه سرنیزه ولی
جای نیزه وسط حنجر عطشان تو نیست
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع
@reza_dinparvar101
رواست از همه آلوده ها خبر بزنند
دوباره نوبت بیچاره هاست، در بزنند
صدای وا شدن میکده می آید باز
حواله شد مِی ما را به چشم تر بزنند
دلِ شکسته برای فقیرها گنج است
گذاشتیم که مردم به ما ضرر بزنند
یکی صدای مرا تا طبیب ها ببرد
ثواب دارد اگر به مریض، سر بزنند
اگرچه یک شبه، حاجات ما روا شده است
من آرزو به دلم مانده یک تشر بزنند
چه میشود که گداها همین شب اول
دم ضریح علی ناله ی سحر بزنند
همیشه آرزوی بچه های بد اینست
یکی دو بوسه روی صورت پدر بزنند
حرم ببر، نبری ... باز می رویم از دست
چه میشود دَله ها پرسه دور و بر بزنند
علاج درد مریض حسین، کرببلاست
حسین گفته به جانهای ما شرر بزنند
هزار و نهصد و پنجاه ضربه را میشد ...
مگر به پیکرِ بیجانِ یک نفر بزنند؟
کنار فاطمه که دست، بر کمر دارد
نشسته اند همه نیزه بر کمر بزنند
به سنگ ها حرجی نیست، پیرمردان هم ...
خمیده اند عصاهای بیشتر بزنند
قرار بود که دور از حرم شهید شود
نه اینکه خواهر او را همان قدر بزنند
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع
@reza_dinparvar101
باز شد در با نسیم آبرومندانه ات
نیمه شب دلخسته ای شد وارد میخانه ات
بنده ی پیمان شکن، پیمانه هایت را شکست
سالها شد خرج عصیان آنهمه پیمانه ات
آشنا و دوست که خیلی به درد من نخورد
کاش میشد نامم عبدِ از همه بیگانه ات
با ضررهایی که کردم باز هم مُفتی بخر
من چه دارم که بگیری؟! ... این یقه، بیعانه ات
جای رد کردن، کمی هم پیله کن امشب به من
سوختن در قرب تو، شد حسرت پروانه ات
من یکی که خیلی از مادر خجالت میکشم
با گناهم آمدم تا خانه ی ریحانه ات
کاش می شد زیر ایوانِ نجف گریه کنم
کاش می شد، می شدم من واقعاً دیوانه ات
یاعلی! بیخود نمی چسبد گدایت بر ضریح
بسکه می چسبد به جان، انگور دانه دانه ات
هرچه یادم رفته جز نام حسین بن علی
خانه آباد است با او سائل ویرانه ات
من فدای خواهرش، فرمود در گودال خون
سعی کردم که نبیند چنگ را دردانه ات
شمر خنجر را کنار انداخت، سر را ول نکرد
خرد شد با چکمه هایش هم سرت، هم شانه ات
#مناجات_با_خدا
#حضرت_رقیه_س
@reza_dinparvar101
گرچه با اجبار، عصیان اختیارم را گرفت
گریه های بی اراده چشم تارم را گرفت
من که خیلی از محبت های او شرمنده ام
از کریمی که خودش دنبال کارم را گرفت
با گناهان گرچه عمری روزگارم شد سیاه
نیمه ی شب دوده های روزگارم را گرفت
من توقع داشتم در می زنم، ردّم کند
جای دعوا کردنِ من، کوله بارم را گرفت
دید که خسته شدم فوراً در آغوشم کشید
او مجال آنهمه داد و هوارم را گرفت
گرچه ناپاکم، علی کلب نجف را می خرد
خاک نعلینش تمام شوره زارم را گرفت
مادری خورده زمین تا من نیفتم بر زمین
با غبار چادرش، گرد و غبارم را گرفت
هرکسی بر یک نفر دلبسته من هم بر حسین
او که مستی غمش باغ و بهارم را گرفت
گفت مادر میخ خوردی، من سه شعبه خورده ام
از کسی که با کمانش شیرخوارم را گرفت
من فدای دست بر پهلو گرفتن های تو
نیزه ای که خورد بر پهلو قرارم را گرفت
پشت در تو یک لگد خوردی و من صدها لگد
شمر با آن خنجرش راه فرارم را گرفت
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع
#شب_جمعه
@reza_dinparvar101
بی جهت نیست زدم تکیه به در، محتاجم
باز هم آبروی رفته بخر، محتاجم
دل من را بشکن تا که فقط گریه کنم
من گنهکارم و بر دیده ی تر محتاجم
با شتاب آمدم اینجا که پناهم بدهی
تو ببخشی و نبخشی به سحر محتاجم
بار کج را سر منزل برسانم با چه؟
مفلسم کن که دوباره به ضرر محتاجم
تو بگویی بروم می روم ... از اینجا نه
من بجز تو به کسی باز مگر محتاجم؟
پدر من علی و مادر من فاطمه است
تا دم مرگ، به مادر، به پدر محتاجم
دل من سوخته ی عشق حسین و حسن است
تا قیامت به عطای دو نفر محتاجم
روضه ام روضه ی قاسم شده و حیرانم
گاه به روضه ی سر، گاه جگر، محتاجم
کاش مثل علی اکبر به تنش جوشن بود
همه جای بدنش، کوفته با آهن بود
#مناجات_با_خدا
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
@reza_dinparvar101
بینوا دستش نگیری بینواتر میشود
این گدا را گر کنی طردش گداتر میشود
های و هوهای خطاکار از سر بیچارگی است
زود تحویلش نگیری بی حیاتر میشود
آن جوانی که جوانی داده از دست آمده
قامتم زیر گنه هر روز، تاتر میشود
سائلی یک لاقبا پشت در این خانه است
رد کنی او را اگر، یک لاقباتر میشود
دست و پا گم کرده ام، چون دست و پاگیرت شدم
گر نبخشی، بنده ات بی دست و پاتر میشود
دست خالی مرا زهرا تصدّق می کند
هرکه محتاجش شود، حاجت رواتر میشود
با بدی هایم کنار آمد فقط شخصِ علی
طفلِ شرمنده ز بابا دلرباتر میشود
جانِ من بیتابِ وادی السلامِ حیدر است
بین قبرم لطف مولا، برملاتر میشود
سفره را با گریه می چینند خوبانت ولی
سفره ات با روسیاهان باصفاتر میشود
من به استقبال ماه توبه رفتم با حسین
چون که با ارباب، آدم، باخداتر میشود
روزه داران! شاه، عطشان و گرسنه کُشته شد
پس بیادش نوکرِ او کم غذاتر میشود
با نوک سرنیزه ها بر روی جسمش می روند
آن لباس کهنه دارد نخ نماتر میشود
پیش مادر، بسکه می تازند مرکب ها بر او
استخوان سینه ی او جابجاتر میشود
ساربان کمتر بکِشِ انگشترش را نیمه شب
بند، بندِ دست او از هم جداتر میشود
#مناجات_با_خدا
#شام_غریبان
@reza_dinparvar101