eitaa logo
عریضه(اشعار رضا دین پرور)
644 دنبال‌کننده
35 عکس
94 ویدیو
0 فایل
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام) آدرس کانال تلگرام👇: @reza_dinparvar101
مشاهده در ایتا
دانلود
بالا کشانده ما را، بال دعای مادر ما را نشانده در عرش، یا ربنای مادر جاری کن از دو چشمت، باران کوثرش را تطهیر کن خودت را، در روضه های مادر مادر برای فرزند، بخشیده هرچه دارد بخشیدنت ندارد کاری برای مادر در سفره ی سلاطین هم فیضِ این چنینْ نیست گیرت نخواهد آمد همچون غذای مادر وادی طور زهرا آن وادی السلام است رفتم نجف ... حرم داشت حال و هوای مادر فکر غم بقیعم، زهرا حرم ندارد! جانم به تو حسن جان، جانم فدای مادر آن بانوی رشیده خم شد میان خانه آن کوچه در مدینه شد کربلای مادر هر یاحسین نوکر، مدیون فاطمیه است آنکه گذاشت تا صبح، صورت به پای مادر ای کاش جای دیوار ... یا جای ضربه ی در میخورد بر سر ما، درد و بلای مادر با صورتی که زهرا، پنهان ز شوهرش کرد معلوم شد بعید است، دیگر شفای مادر وقتی لباس خونی را فضه شست و شو کرد شد آبْ از خجالت، دختر بجای مادر @reza_dinparvar101
شمع شب های تار می آید خبر آمد که یار می آید عطر گمنامی شهیدان از کوچه ی انتظار می آید مجلس مادر است و آقامان از کنار مزار می آید مادر از دست داده ها! امروز گریه کردن به کار می آید از همان خانه ای که میسوزد مهدی داغدار می آید نزنی حرفی از در و دیوار چون به قلبش فشار می آید جلوی بانویی که حامله است چه کسی با هوار می آید؟ فضه دیده چطور در این باغ روی گل، پای خار می آید زینب از درد مادرش جان داد دختر اینگونه بار می آید من بمیرم که هرچه چادر را ... می تکاند ... غبار می آید کم کم امروز مرتضی دیگر با فراقش کنار می آید گفت ای بازوی کبود شده : وارث ذوالفقار می آید @reza_dinparvar101
14.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر برای فرزند، بخشیده هرچه دارد بخشیدنت ندارد کاری برای مادر در سفره ی سلاطین هم فیضِ این چنینْ نیست گیرت نخواهد آمد همچون غذای مادر وادی طور زهرا آن وادی السلام است رفتم نجف ... حرم داشت حال و هوای مادر @reza_dinparvar101
با سلام و تحیت برای دسترسی بهتر به اشعار مناسبتی از هشتک های ذیر استفاده کنید.التماس دعا ✍ ماه های رجب، شعبان و رمضان ✍ محرم و صفر ✍ فاطمیه ✍ مراثی و مدایح اهل بیت علیهم السلام و .... ✍ بیداری اسلامی ✍ متفرقه @reza_dinparvar101
یه گل یاسو دارم با گریه هام بو میکنم با مژه گرد و غبار دل و جارو میکنم حاجتامو میون دستای خالی می گیرم حاجتامو هم ندن هیچ جای دیگه نمی رم دردایی دارم که حتی رفیقم نمی دونه گدایی رو خوب بلد شدم کنار این خونه ناامید از همه، اینجا به امیدی اومدم سوز و آه من شده نذر شهیدی اومدم با کریما بشینید، روزی تونو زیاد کنید این روزا قاسم سلیمانی رو خیلی یاد کنید فاطمیه اومد و زخم رو سینم بی دواست ای رواقای حرم! مزار فاطمه کجاست؟ رنگ آسمون شهرِ روضه رو نیلی زدن مادر ما رو میون کوچه ها سیلی زدن برا اینکه سر بشه بازم شبای بی کسیم غروب جمعه میرم تو حرم عبدالعظیم دست من به روی سینه ...خادما جارو به دست بیاد ضریح شش گوشه بازم دلم شکست اربعین و اونهمه برو بیا رو یادته؟ ای غروب! تنگ غروب کربلا رو یادته؟ شبای جمعه صدای مادر از حرم میاد گریه کن، گریه بکن که داره مادرم میاد ته گودال بلا حسین شو لگد زدن پیش خواهرش بهش حرفای زشت و بد زدن بمیرم، این لبای خشک حسین، زدن نداشت به خدا اربابمون یه کهنه پیرهن نداشت پیکرش باید سه روز رو خاک صحرا بمونه روی نی رفته سرش که حرمش بی امونه @reza_dinparvar101
می رسد از سوی تو لطف زیاد فاطمه رزق و روزی مرا دست تو داده فاطمه سود دنیا را نمی خواهم، دعایم کن فقط ریخته در سفره من استفاده فاطمه نوکری آلوده دامن، دست بر دامان توست باز می بخشد مرا آسان و ساده فاطمه بی سر و پایم ولی در روضه ها پای توام پای شیعه ماندنم ازپا فتاده فاطمه انتظار از من نداری که دلت را بشکنم چون نمیخواهد غلام پُر اِفاده فاطمه امر و نهی ام کن بفهمم لااقل بعد گناه آبرو داده به من در خانواده فاطمه در بلایا، بیشتر عرض ارادت واجب است چونکه می خواهد گدای بااراده فاطمه زحمت ما سینه زن ها را کشیده مادرت از نجف تا کربلا رفته پیاده فاطمه ما بدیم اما برای گریه بین روضه اش روز محشر هم کند ما را اعاده فاطمه کربلایم دیر شد، هجران ما را وصل کن با ضریحش می رسد دستم به باده فاطمه * تا علمدار حسین افتاد، با سرعت رسید از فراز عرش، از آن سوی جاده فاطمه باهمان پهلوی مجروح و قدی که خم شده روبروی مشک پاره ایستاده فاطمه @reza_dinparvar101
از صفات فاطمه توحید می آید برون از کنار نور او خورشید می آید برون امتحان پس داده قبل از خلقتش پیش خدا با نزولش عالم از تردید می آید برون سوره ی کوثر شبیه سن و سال او کم است لیک از آن مرجع تقلید می آید برون کیست زهرا آنکه با ضعف بدن هم از لبش وقت بابا گفتنش، امّید می آید برون آنکه حتی رو گرفت از چشم نابینای شهر تا غریبی علی را دید می آید برون صورتی که زیر پوشیّه است از فرط ورم نیمه شب وقتی حسن خوابید می آید برون کهکشان، رنگ کبود چشم تار مادر است کوچه های عرش اعلا داغدار مادر است کی اسیر وعده ی امروز و فردا بوده است هرکجا تکلیف بوده فاطمه پا بوده است موقع تحریم در شعب ابی طالب فقط او کنار مصطفی ام ابیها بوده است گرچه شورای سقیفه بر ولایت پشت کرد فاطمه بوده که پشتیبان مولا بوده است بی تفاوت بودن انصار را اصلاً ندید رفته دنبال علی، هرچند تنها بوده است عده ای غصب فدک کردند با سیلی زدن اصلاً از اول سر اسلام، دعوا بوده است پیش چشمان همه افتاد زهرا بر زمین آنکه پای مرتضی جان داد، زهرا بوده است فاطمیه را نباید دید صرفاً اتفاق فاطمه بیعت نخواهد کرد با اهل نفاق خوب همسر داری اش بود و نبود فاطمه است اینکه زن تکریم شد صرف وجود فاطمه است خانه داری کردنش هم خیر دنیا داشته رزق ما روزی ما از دست جود فاطمه است مادر آب است و از آب است کُلّ شیء، حَی اینکه گریانیم لطفِ صبحِ زود فاطمه است از نخ و سوزن زدن هایش به پیراهن ببین تار و پود کربلا از تار و پود فاطمه است چند وقتی میشود که خانه درهم برهم است داغ زینب، بیشتر روی کبود فاطمه است آنچه دارد میزند آتش علی را، میخ نیست نیمه شب با درد بازویش، سجود فاطمه است خانه بی لبخند زهرا، خاک قبر مرتضاست روضه های کوچه ها سنگین تر از کرببلاست @reza_dinparvar101
خورشید عالمتاب من! تابش نکردی در خانه ات احساس آرامش نکردی یکبار هم از شوهرت خواهش نکردی مظلوم من! با ظالمان سازش نکردی حتی میان بسترت هم ایستادی زهرا عجب درسی به اهل ظلم دادی! این زخمِ روی سینه ی تو کارِ در نیست در شهر گشتم، مرهم درد کمر نیست باور کن اینجا از علی مظلوم تر نیست حالا که من تنها شدم وقت سفر نیست کار مرا با رفتن خود زار کردی با درد پهلو روز آخر کار کردی میخواهد از اشکم دو دست لاغرت چه؟ چیزی بگو! آمد سر این پیکرت چه؟ گیرم لباست نو شود، آن بسترت چه؟ میخندی اما گریه های دخترت چه؟ آن پهلوان که لشکر خیبر بهم ریخت پای وصیت های تو آخر بهم ریخت تابوت تو آماده و تابوت من نه! کاری اگر داری بگو، غسل و کفن نه! در شعله ها افتاده بوده این بدن، نه؟ جای همه هست این وسط، جای حسن نه! خیره شدن هایش به آن چادر، اشاره است در دست هایش تکه های گوشواره است خانم! ندیدم بین کوچه مَردی اصلاً پیدا نکردم همدمی، همدردی اصلاً زهرا نمی آید به من شبگردی اصلاً فکری برای بچه هایت کردی اصلاً؟ برخیز و آن چادر نمازت را سرت کن جان علی، چاره برای دخترت کن لرزان شده پایم، دگر حیدر بریده قلب برادر سوخته، خواهر بریده روزی حسینش میشود حنجر بریده با کُندی خنجر شود آن سر، بریده آنجا که غیر از نیزه ها چیزی تنش نیست دنبال سر می گردی و پیراهنش نیست @reza_dinparvar101
هر بار نفس می کشم آهی گذرا را سر می کشم انگار، کمی جام بلا را من غافلم از شاخص آلودگی نَفْس از فرط گنه کرده ام آلوده هوا را سرگرم همه بودن ما جرم کمی نیست معدوم کن این برگه ی محکومی ما را این سُرب، کجا؟ سُرب مذابی که شنیدیم! هر روز کنم با نَفَس تنگ، مدارا دلْ، تنگ ... نَفَس، تنگ ... جهان، تنگ تر از تنگ وا کن روی بیمار حرم، پنجره ها را یک تازه نفس کاش می آورْد سحرگاه با گرد و غبارش، طرفم کرببلا را مادر نفسش در نمی آمد ولی انگار تا حبس شدم باز، فرستاد دعا را دیشب تب هجران علی بستری ام کرد بردند نجف، عاشق ایوانِ طلا را آخر علیِ عرش نشین، خانه نشین شد دیدند تن دختر او رخت عزا را نفرین به در و سیلی و میخی که گرفتند آن دلخوشی پنج تن آل عبا را گفتند علی آمده شب بین مدینه با هفت نفر دفن کند آن قد تا را بیهوده سرش نیست روی تربت زهرا بی فاطمه دارد علی از صبح، کجا را؟ @reza_dinparvar101
بوی عصیان می دهد گرچه جسارت های من تو کرامت می کنی وقت سماجت های من باز هم شرمنده ام از اینهمه بار گناه باز هم می بخشی ام قبل از ندامت های من هیچکس گوشش به حرفم نیست جز تو ای رفیق می نشینی نیمه شب ها پای صحبت های من بچه ی لجبازم اما دوستم داری خدا خاک می ریزی خودت روی لجاجت های من آنقدر تو آبرویم را خریدی پیش خلق که کسی اصلاً نزد حرف از فضاحت های من تا گره بر کار من افتاد، کارم شد درست هست محتاج کمی انگور، حاجت های من حال ما بیچاره ها با یاعلی خوش میشود شوق ایوان نجف دارد زیارت های من ذکر تسبیح شب جمعه حسین است و حرم قیمتی تر میشود با او عبادت های من با لب خشکیده در مقتل صدا می زد حسین .... زیر و رو شد با نوک چکمه قرائت های من گفت مادر جان بمیرم زخم پهلو بدتر است ... از هزار و نهصد و اندی جراحت های من اولین بار است می دزدم نگاهم را ز تو! فکر آن پیراهنی یا این خجالت های من؟ @reza_dinparvar101
اگرچه دوست، ندیده گرفته اعمالم همان گدای خطاکار و غرق اِشکالم وصال یار چه دارد که در فراقش نیست؟ کجاست حالِ خوش من؟ ... هنوز بدحالم گلایه از قفسِ نفس می کنم تا صبح نمی برد به هوایش مرا دو تا بالم به دام حیله ی خناس ها گرفتارم کشیده مکر شروران، مرا به چنگالم کسی به تاجرِ خسران زده نمی خندد گناه کردم و آتش زدم به اموالم اگرچه غربت من را کسی نفهمیده ... اگرچه نیست کسی یار من در این عالم ... سلام من به همه نوکران آقایم که وقت روضه می آیند باز دنبالم یکی کمک بکند، مادری زمین خورده زمان ذکر مصیبت که می رسد، لالم برای دست ورم کرده اش، دلم خون است بیاد درد قنوتش هنوز می نالم لباس یاس، تن لاله را نمی پوشاند بیاد بسترِ خونی، مریضْ احوالم چهل نفر به زنی باردار، لطمه زدند نگفته بی خبر از آن هجوم و جنجالم صدای میخ در آمد، صدای زهرا نه! کنار شعله ی آن در، به فکر گودالم فدای آنکه فرو رفت نیزه در دهنش برای پیرهنی، پاره پاره شد بدنش @reza_dinparvar101
این صدای های و هوی نوکری دلواپس است دست خالی ام ولی حقاً تو را دارم بس‌ است چه از این بهتر که تقدیرم گره خورده به تو اول وقت آمدن، کار گدای بی کس است حال ما بیچاره ها را اشک می فهمد فقط دلشکسته که بدون گریه شد، بی مونس است بهترین جایی که دارد روضه ها آغوش توست باقی دنیا فقط چیزی شبیه محبس است گمشده هایم همه پیدا شدند الّا خودم در بیابان های نفسم، ناله ام یا فارِس است از طلا بودن پشیمانم مرا خاکم کنید بهترین سرمایه ی سائل همین ظرف مس است سرخودم، اما سرم گرم نوازشهای توست باغبان، دنبال رشد میوه های نارس است زحمت روزی رعیت را کریمان می کِشند گوهر دریا نصیب بوته ی خار و خَس است پشت در ماندم، بیاید یک نفر در واکند چه کسی اینقدر مثل من، فقیر و مفلس است داغدار مادرم ... باید بسوزم پشت در هر زمان خاکسترم هم دود شد آتش بَس است تا شب آخر به حیدر حرفی از پهلو نزد خانمی که صحبت عادی او با خِس خِس است موی دختر که پریشان شد، همه آشفته اند فاطمه دق میکند حالا که دستش بی حِس است جان بقربان حسن، باید ببیند بعد از این غاصب باغ فدک، بالانشین مجلس است صحبت از بالانشین مجلس است و این وسط روضه ام کاخ بلا شد، حال زینب را فقط! @reza_dinparvar101