eitaa logo
عریضه(اشعار رضا دین پرور)
645 دنبال‌کننده
35 عکس
94 ویدیو
0 فایل
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام) آدرس کانال تلگرام👇: @reza_dinparvar101
مشاهده در ایتا
دانلود
دارد زمین برای تنت تنگ می شود گودال دست و پا زدنت تنگ می شود مادر! در ازدحام لگدهای این و آن جایم کنار این بدنت تنگ می شود دیدم نشسته نیزهء دشمن به حلق تو دیدم دهانهء دهنت تنگ می شود بسکه وسیع می شوی از سم اسب ها خیلی سریع پیرهنت تنگ می شود پاشو که ساربان تو انگشت می بُرد وقتی که حلقهء یمنت تنگ می شود دارند غارت حرمت می کنند و حیف راه به خیمه آمدنت تنگ می شود زخمی که هست بر جگرم باز می شود با چکمه روسری حرم باز می شود @reza_dinparvar101
با گریه دستم را به ساغر می رسانی ایام هجران را به آخر می رسانی بیزارم از آن سفره که دورش نباشی رزق مرا در روضه بهتر می رسانی وقتی که خانه، خانهء جدّ تو باشد شخصاً گدا را تا دم در می رسانی امروز که داغ همه داغ حسین است تسلیت ما را به مادر می رسانی قطعاً تو در شش گوشه سرگرم طوافی کِی این زیارت را به نوکر می رسانی عمریست صبح و عصر، گریان حسینی اینگونه بر ارباب، لشکر می رسانی وقتی که روضه، روضهء گودال باشد خود را به سختی سمت منبر می رسانی آقای ما هم تشنه بود و هم گرسنه ما را به زخم روی حنجر می رسانی ساعت حوالی سه، شمر آمد به مقتل نبض زمان را پای خنجر می رسانی ده اسب اعضای تنش را برده بودند ما را به یک نه! چند پیکر می رسانی بالای نیزه بود و زینب داد می زد: تو مطمئناً پاره معجر می رسانی @reza_dinparvar101
با خدا در حرمت از چه نیایش نکنم باز همنالهء من شو که فروکش نکنم چقدر حرف تلمبار شده روی دلم تو بگو میشود از چشم تو خواهش نکنم؟ حرفهایی زده مادر که بهم ریخته ام می شود موی تو را باز نوازش نکنم! نرو وقتی که شود معجر من دست به دست التماس دو سه تا قلدر سرکش نکنم تو به من دل بده تا اینهمه منت نکشم بغلم کن که در این معرکه حسرت نکشم من اگر رو به برادر نکنم پس چکنم؟ پیش تو چارهء معجر نکنم پس چکنم؟ نورچشمم! شب آخر چه بهم ریخته ای دیده بر غربت تو تر نکنم پس چکنم؟ تا که خود، پیش منی، محرم من کاری کن چارهء بردن زیور نکنم پس چکنم؟ خواهری فلسفه اش خرج برادر شدن است کار من کرببلا نائب مادر شدن است چه کنم تا در ازای ری و گندم نروی چه کنم تا که تو زیر لگد و سُم نروی چه کنم نیزه و شمشیر به جسمت نخورد چه کنم دست به دست همه مردم نروی سنگها مال من و پیکر من تا که دمی تک و تنها وسط سیل تهاجم نروی من خودم یک تنه دنبال سرت می آیم که تو در گودی خون بین تلاطم نروی حنجر تو بِبُرد، حنجر من می سوزد خیمه آتش که بگیرد، پر من می سوزد @reza_dinparvar101
ته گودال خواهری افتاد ای بمیرم که مادری افتاد زنده زنده حسین را کشتند به نفس های آخری افتاد وسط هلهله به روی تنش چکمه ها روی پیکری افتاد هرکسی نیزه ای زد و در رفت نیزه اش دست دیگری افتاد خنجری کُند، کار خود را کرد از کف شمر، خنجری افتاد آن وجود مقدس و معصوم گیر از شمر بدتری افتاد جلوی چشم خولی و اخنس در شلوغی عجب سری افتاد خواهرش را زدند تا میخورد خواهرش فکر معجری افتاد اینطرف زیر دست و پا جان داد آنطرف دید دختری افتاد هول کرد آنکه دیر آمده بود گفت چیزی نمی بری... افتاد... @reza_dinparvar101
بغلم کن که دل مضطر من آشوب است من اگر سر بدهم قبل تو حالم خوب است بس کن اینقدر به پیراهن خود چاک نزن صورت سوخته ات را به روی خاک نزن نیزه بر خاک زدی من جگرم سوخت حسین خواب دیدم که تو رفتی و حرم سوخت حسین قاتل من شده این بافتهء مادر تو صبر کن هی بزنم بوسه روی حنجر تو کار من بعد تو دلشوره و دلواپسی است تک و تنها شدم و ترس من از بی کسی است قوم خولی و سنان را بنگر، سر دزدند مردهای سرِ این گردنه معجر دزدند وای اگر خیمهء نسوان تو غارت بشود دخترت دربدر راه اسارت بشود @reza_dinparvar101
دست و پا می زدی و پا به سرت خورد حسین نیزه ای آمد و روی جگرت خورد حسین چشمت افتاد به مادر که پریشان شده بود چکمه ای آمد و بر چشم ترت خورد حسین خنجر شمر سرت را چقدر کُند برید چقدر مشت و لگد دور و برت خورد حسین هم میان دهنت چوب و ته نیزه شکست هم عصا روی تن محتضرت خورد حسین از نخ پیرهن کهنهء جسمت نگذشت آن که نان از سر باغ پدرت خورد حسین تا لباس تو در آمد ز تنت آب شدی بعد بر معجر زینب نظرت خورد حسین @reza_dinparvar101
آقا شنیده ام همهء روضه هات را در مجلس عزا غم و سوز صدات را انگار بغض روضهء جدّت گرفته است بعضی فرازهای دعای سمات را ای نفس مطمئنهء جامانده از حسین! خواندی چنین برای که "والعادیات" را؟ از صبح تا به شام فقط نوحه می کنی این زخم های کهنه و درد بیات را باری شده به شانهء تو گریه لرزه ها اشکت به هم زده جرَیان فرات را داری دعا برای تمام بنی اسد چون عمه جان که کرده دعا آن دهات را مولا به حق ناحیه ای که مقدس است در دست خالیم بده برگ برات را @reza_dinparvar101
بنده ای که فقیر و ناچاری... نیمه شب در زدی گرفتاری... پرخطا و بد و گنهکاری... غم نخور، چون حسین را داری به غم سینه ات دوا برسان باز خود را به کربلا برسان ای که بر معصیت زدی دامن همه دورند از تو الاّ من گرچه کردی غریبگی با من می خرم روسیاهی ات را من با لباس سیاه نوکریَت شده ام با حسین، مشتریَت صبر کردم محرمش برسد باز دستت به پرچمش برسد از حسینیه ها دمش برسد توبه کن، اسم اعظمش برسد گرچه جرم تو بیش از آنهمه است خرجِ عفوت دعای فاطمه است پی هر چیز میروی آنی بطلب، چشم های گریانی خوش بحالت که با شهیدانی همدانی شو و سلیمانی با حسین عهد بستی عاشورا بنشین پای روضهء زهرا پسر تشنه اش دعا میکرد خنجر شمر، خون به پا میکرد بین گودال، سرصدا میکرد دهنش را به نیزه وا میکرد مگر آن بی حیا امان می داد زنده زنده حسین جان می داد از غم نیزه اش مسیحا سوخت با سرش در تنور، زهرا سوخت آن تن مُثله زیر گرما سوخت جگرش روی ریگ صحرا سوخت بدنی پاره پاره تر ز حصیر دفن شد آخرش میان مسیر @reza_dinparvar101
با سلام و تحیت برای دسترسی بهتر به اشعار مناسبتی از هشتک های ذیر استفاده کنید.التماس دعا ✍ ماه های رجب، شعبان و رمضان ✍ محرم و صفر ✍ فاطمیه ✍ مراثی و مدایح اهل بیت علیهم السلام و .... ✍ بیداری اسلامی ✍ متفرقه @reza_dinparvar101
نمانده فرصت آن دلبری ها خداحافظ برادر خواهری ها! گرفتارم نکن مشکل گشایم! حلالم کن مرا این آخری ها اگر باید امام خیمه باشم کن آرامم تو با پیغمبری ها مرو دق میکنم! من را بغل کن بجای زحمت آن مادری ها در و میخ و لگد یادت که مانده! پریشانم از این یادآوری ها لباس کهنه ای مادر فرستاد مواظب باش! دارد مشتری ها کمی از تشنگی ات گفته بودی نگفته بودی از غارتگری ها برای زینب انگشتت مهم است برای ساربان انگشتری ها خیالت جمع، قبل از رفتن تو گره خورده تمام روسری ها خودت رخت اسارت بر تنم کن گذشت آن روزها، آن سروری ها مصیبت میشود با شمر و خولی تحمل کردن دربدری ها @reza_dinparvar101
"دودمه شب عاشورا" بعد زینب عاشق و مشتاق و بی تابت شدیم ما که اصحابت شدیم حلقه ی سینه زنانِ دور محرابت شدیم ما که اصحابت شدیم @reza_dinparvar101
دلبر گیسو پریشانم! پریشانم مکن زیر حجم سنگباران، بوسه بارانم مکن چشم تارم خیمه زد بر گودی زیر گلوت در میان خیمه و گودال، حیرانم مکن غیرتی های حرم رفتند، تو ماندی فقط جان زهرا مادرت، درگیر بحرانم مکن از قفا دیدم ترا، پشت سرت خوردم زمین شمر خنجر می کشد، برگرد! ویرانم مکن من اسیر آن لباس پاره ام از صبح زود با لباس پاره همراه اسیرانم مکن معجرم را سفت بستم، پس تو دلواپس مباش از روی نی آمدن با خود، پشیمانم مکن @reza_dinparvar101