eitaa logo
خدا ودیگرهیچ
157 دنبال‌کننده
153 عکس
56 ویدیو
34 فایل
در این کانال گفتارها و‌نوشتارهایی بر اساس تفکر توحیدی منتشر می کنم موضوعات متنوعند: از متون دینی تا فلسفه و هنر و حوادث واقعه و آرای اندیشمندان و... مگر نه اینکه توحید همه چیز را در برمی گیرد؟ رضاکریمی @rezakarimi1001
مشاهده در ایتا
دانلود
#محمود_کریمی در میانه مراسم سینه زنی از روی کتاب #فتح_خون با نوا #متن_خوانی می کند این کتاب #شهید_آوینی ویژگیهای مهمی دارد و هر چه هست #مقتل هم هست
شباهتهای حکومت مختار با جمهوری اسلامی -  هر دو حکومت در زمان حیات امام معصوم تشکیل شده اند ولی امام در صحنه قانونگذاری و اجرا حضور پیدا نمی کنند. - هر دو خود را به امام زمان خود منتسب می دانند ؛ یکی به خونخواهی و دیگری به نصب عام. -  هر دو می خواهند رضایت امام را کسب کنند و بلکه نهایتاً حکومت را به امام تحویل دهند. - در هر دو حکومت اتفاقاتی که تسلی خاطر امام هستند رخ می دهد. - رشد و گسترش هر دو قیام مایه شگفتی و تحسین دیگران هستند. - هر دو در زمانه خود «حرکت خلاف جریان غالب» محسوب می شوند. - هر دو در ابتدا به قصد تشکیل حکومت و ایجاد ساختارهای جدید قیام نکردند بلکه یکی به خونخواهی و دیگری به قصد مبارزه با ظلم و فساد شروع به قیام کردند. اما بعدها که زمینه فراهم شد دامنه قیام گسترش پیدا کرد. -  در هردو قیام مصلحت سنجی و تاکتیک های سیاسی وجود دارند که مورد اعتراض برخی کسانی که این اقدامات را بر خلاف شعائر قیام می دانند قرار می گیرد. - در هر دو ایرانیان و اسلام پیوند آشکار و مؤثری دارند - هر دو به شدت مورد آماج تهمت ها و حمله جنگ روانی قرار می گیرند -  عاقبت یکی شهادت است و  دیگری... * بازنشر یادداشتی در پایان پخش اول مختارنامه
شهید مطهری روایت پیغمبر اكرم درباره قلب را مذمت آن می داند: اِنَّما مَثَلُ هذَا الْقَلْبِ كَمَثَلِ ریشَةٍ فی فَلاةٍ مُعَلَّقَةٍ عَلی شَجَرَةٍ تُقَلِّبُهَا الرِّیحُ ظَهْراً لِبَطْن او‌ می گوید: مثَل دل انسانها، انسانهایی كه دلشان تربیت نشده است و هنوز با عبادت تمرین پیدا نكرده اند، مثَل یك پر است که دائماً از این رو به آن رو می شود. مولوی همین مضمون را به شعر درآورده: در حدیث آمد که دل همچون پریست/ در بیابانی اسیر صرصریست بر اساس این برداشت از روایت است که در ادامه شهید مطهری می گوید: «آیا همه ی دلها این جور است؟ ابداً. لابد خیال می كنید دل علی بن ابی طالب هم العیاذ باللّه همین جور بود. خیر، این جور نبود. نه تنها علی بن ابی طالب، بلكه شاگردهای كوچك علی بن ابی طالب هم این جور نبودند». اما این روایت را می توان طور دیگری فهمید که نیازی به استعاذه نباشد: از ریشه لغت قلب و تعابیری مانند ذکر بر می آید قلب یعنی همان وجودی است که مقلب و دگرگون می شود. بهترین قلب این است که بهتر دگرگون و متحول شود و بدترین قلب این است که سخت و قسی و قالب (طبع) زده و غیرقابل انعطاف باشد. در روایت مهمی باز هم سخن از تقلب قلب است: «قلب بنده بین دو انگشت خداست که آن را مقلب می کند». قلب مریض آن است که تسلیم و پذیرای اراده الهی نباشد. اینجاست که قلب آنقدر قابل توسعه است که خدا هم در آن جا می گیرد! بهترین قلب این است که با ذکر خدا هم لرزان است و هم اطمینان دارد. اذا ذکرالله وجلت قلوبهم الا بذکرالله تطمئن القلوب این دو صفت متضاد در مورد قلب ممکن است چون کار قلب این است که مدام تپش داشته و مقلب شود و آرامش آن هم در عین این تپش است. بر اساس ، مثل قلب مانند پر پران در بیابان است که مدام دگرگون می شود. فعل تقلب در هر دو روایت صرف شده است و این انقلاب خاصیت ذاتی قلب و ‌مثل همیشگی آن است نه فقط مثل قلبهای تربیت نشده و بلکه بهترین قلبها قلب مؤمن است که در دستان خدا (و باد بیابان) مقلب و دگرگون می شود. این حقیقت رازی بزرگ است که نتایج مهمی در پی دارد. دو روایت درباره قلب یک معنی دارند اما قول مشهور این است که روایت پر در بیابان نکوهش قلب است در حالی که همچون روایت دیگر این هم توصیف حقیقت قلب است. قلب سالم قلب محکم و سخت نیست که مانند پر در بیابان نباشد چون سخت بودن صفت قلب مریض است! بلکه قلب سالم قلبی است که مقاومت نکند و تسلیم امر خدا باشد. دل را نباید نگه داشت بلکه باید بیدل بود و دل را به دلدار سپرد.
از ادعیه معرفت بخشی است که با درخواست معرفت آغاز می شود و اولین درخواست هم معرفت خود خداست. به عبارت دیگر ما از امام به خدا نمی رسیم بلکه از خدا به امام‌ می رسیم! اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی دعای سه مرحله ای غیبت اینجا به یک پایان اولیه می رسد و برخی این دعا را تا اینجا بیان کرده اند اما در روایات دیگر دعا مفصلا ادامه پیدا می کند و راز بزرگی از انتظار در زمان غیبت را تبیین می کند: نظریه مرحوم دولابی درباره انتظار بیش از هر چیز در این دعا آشکار است. او معتقد است انتظار درجاتی دارد و چنانچه در این دعا آمده منتظر واقعی نباید به دنبال تعجیل باشد بلکه راه نجات «تسلیم» است. نظریه «انتظار مسلمانه» که در دعای غیبت و در تحلیل مرحوم دولابی آشکارا بیان شده است تصور مشهور از انتظار که تعجیل را در خود دارد دگرگون می کند. متن کامل: http://estentagh.blog.ir/post/85
پرسش های #میلاد_دخانچی درباره نظریه اقتصادی #علیرضا_پناهیان مسئله قابل تأملی است. با تأمل در قرآن و روایات می فهمیم مسئله مردم یک موضوع اساسی و تعیین کننده در مدیریت و حکومتداری است اما آیا آنچه که در اندیشه لیبرال آمده با پیشنهاد مردمی کردن اقتصاد قرابت دارد؟ http://r1001.blog.ir/1397/07/07
مسئله پوشش موضوعی نیست که همه ابعاد آن کاملاً تحلیل شده باشد. از زمانی که شهید مطهری کتاب مسئله حجاب را نوشت بسیاری از مسائل پاسخ داده شده ولی هنوز این مسئله نیازمند تأمل و تفکر است. ستر و پوشش زنان در قرآن دو یا سه حکمت کلی دارد: ۱.کنترل نگاه و آشکار نشدن زینت های پنهان ۲و۳. شناخته شدن مؤمنات و اذیت نشدن آنان. اساسا حکمت پوشش در قرآن از حقایقی است که ناقص تبیین شده است. معمولا حکمت اول مدنظر متدینین است اما حکمت دوم و سوم کمتر مورد تأمل قرار گرفته است. مفهوم اذیت که در سوره احزاب مطرح شده است معنایی گسترده دارد و در مورد انبیاء و مؤمنین از اذیت کلامی و آزار ناشی از حیا تا اذیت ناشی از بهتان را شامل می شود. زینت هم می تواند سبب تأثیر بر عملکرد نفس و قلب و اختلال در تشخیص عقل شود. تفاوت آیه خُمُر در سوره نور و آیه جَلابیب در سوره احزاب این است که در اولی فقط سخن از مؤمنات است و در دومی سخن از نساء النبی هم هست. آیه جلابیت در سوره احزاب نکته جالبی دارد و آن اینکه زنان مؤمن وقتی خود را می پوشانند شناخته می شوند. چطور یک زن با پوشیده شدن شناخته می شود؟ اساساً سوره احزاب سوره النبی است و وقتی سخن از پوشش خانواده نبی است تأکید بیشتری وجود دارد و گرچه تأکید بر تفاوت زنان نبی و دیگر زنان است اما مؤمنین هم در این خطاب تأکیدی سهیم می شوند چون آنها هم جزو خانواده نبی هستند. گویا می خواهد بگوید اگر می خواهید خود را مؤمن پیرو نبی بدانید بیشتر باید پوشش خود را برخود نزدیک کنید کنید. بر اساس یک نقل هم می فهمیم برداشت زنان عصر پیامبر از این آیه پوشش گسترده تری نسبت به آیه خُمُر است. همچون این برداشت در آن روزگار، می توانیم آیه جلابیب را در معنای حداکثری خود آیه چادر(پوشش سرتاسری) بنامیم به شرطی که نخواهیم جلباب را چادر معنا کنیم بلکه فقط بگوییم با این آیه می توان برخلاف آیه خمر حکمت چادری بودن را بدون آنکه حالت اجبار باشد توضیح داد و گفت چادر یکی از نزدیک ترین حالات برای بیان نزدیکی پوشش به بدن و دوری از اذیت است که تاکنون بشر تجربه کرده است. جلباب فخر مؤمنات و‌ عامل شناخته شدن آنهاست و نباید آن را به غیرمؤمنات توصیه کرد مگر اینکه ابتدا آنها را به ایمان دعوت کنیم. پوشاندن چادر به زنان زندانی یا مهمانان کم ایمان این فخر را تضعیف می کند. متن کامل: http://estentagh.blog.ir/post/87
بازنشر در مورد است؟ فقر و محرومیت ؟ جهل و خشونت؟ همه اینها در فیلم هست اما بالاتر از همه درباره و است. اینجاست که فیلم از جهل و خشونت فراتر می رود و به یک مفهوم محوری مدرنیته یعنی آزادی انسانی از بند دیگران اشاره دارد. در دنیای سنتی جایگاهی مهم داشت و شغل تعداد زیادی از پیامبران بود و گاه جای سلطان را می گرفت و بسیاری در طی طریق و سلوک، خود را به بزرگتر می سپردند و خطر گرگ در جدایی از گله بود ولی در این فیلم و در دنیای مدرن انسان از گرگ نمی ترسد و بلکه خودش گرگ است و در اینجا چوپانی به معنای استعمار و استحمار و‌استثمار است. در فیلم تعبیر به انگلیسی بیان شده است تا به قول افراد آرام و‌ مطیع و تأثیرپذیر را نشان دهد. https://www.instagram.com/p/BfGwobElNkh/
همیشه مسئله ای دردناک ولی موضوعی پرجاذبه بوده است. «فرار از زندان» در عصر جدید محوریت پیدا کرده است و در هیچ دوره ای از تاریخ همچون تاریخ معاصر داستان آن برای مردم جذاب نبوده است. بشر مدرن آزادی خواه است و این آزادی را می توان فرار از زندان معنا کرد. در گذشته هم به یک گونه ادبی تبدیل شده بود. اما در طول تاریخ دوران زندان برای برخی آدمهای بزرگ دوران بابرکتی بوده است. یکی از مشهورترین زندانیان که به اتهام اخلاقی حبس شد بود. ائمه شیعه هم به اتهام سیاسی در زندان افتادند. زندانی های مشهوری در تاریخ بودند که زندانی شدن آنها نه تنها مایه سرافکندگی و سوءپیشینه نشد بلکه آن را پرچم افتخار خود کردند. زندانیان دوران انقلاب از کار فرهنگی دست نکشیدند و برخی کتابهای مهم در این خلوت نوشته شده است. یوسف وقتی گفت قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَني إِلَيْه (یوسف33) در مقابله با خطر دعوت شیطانی برای خود زندان طلب کرد و این طلب محقق شد! و چون برای نجات، از غیرخدا طلب کرد مدتی دیگر در زندان ماند. اما اینها سبب نشد که او در زندان با هم بندی های خود ارتباط نگیرد(يا صاحِبَيِ السِّجْن) و مایه برکت و هدایت نشود. در جمهوری اسلامی اکنون زندانی ها دو دسته اند: و . حتی کار به جایی رسیده که داستان طلبه های به ادبیات ما هم راه پیدا کرده است. مشکل از کجاست که ما داریم؟ باید عدالت را بیش از پیش مراقبت کرد اما باید بدانیم که مسئله همیشه به این سادگی نیست. چنانچه که برخی گفته اند گرچه یوسف پاک دامن بود اما در زندانی شدنش سهم داشت و نیز برای فرار یا یا حبسیه سرایی اقدامی نکرد.
آنچه که من از سیر هدایت می فهمم این است که هدایت از صفر شروع نمی شود بلکه راهروان باید بخواهند که بعد از آنکه هدایت شدند گمراه نشوند: رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا. خداوند به هر کس «داده» ای داده است و راه هدایت سبقت گرفتن از طریق این داده هاست نه خلع و دور انداختن آنها. اگر هم می گوییم اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم معنی اش این است که از راه فرعی به راه اصلی هدایت شویم چرا که حضور در صراط مستقیم مراتب دارد و هر اندازه از سبیل به سبل و از کثرت به وحدت سیر کنیم بیشتر به صراط مستقیم هدایت شده ایم. اساساً هر کسی روبه جهتی است و باید با سبقت بر خیر به نقطه تجمع همه جهات برسد. خداوند ما را در شریعتها و راه های مختلفی قرار داد تا با آنچه به ما داده ما را بیازماید و با سبقت برخبر دور هم جمع شویم. بر این اساس کسانی که معتقدند باید همه چیز را خراب کنیم و به صورت تحقیقی و نه غیرتقلیدی دین خود را انتخاب کنیم، با سنت الهی نوعی بیگانگی دارند. چرا که اسم هادی خداوند همیشه فیاض است و پروردگار در کنار خلقت هر چیز آن را هم هدایت کرده است رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى (طه50). این به این معنا نیست که وجود افراد گمراه را انکار کنیم بلکه افراد گمراه کسانی هستند که هدایت خود را قدر ندانسته و به آن پشت کرده اند. کسی که از نو و از صفر شروع کند کفر نعمت کرده است! اساساً هدایت نهایی به معنی شکر هدایت اولیه است. با این نوع نگرش سیر هدایت بخش از ستاره و‌ماه و ‌ خورشید تا فاطر السماوات و الارض عمیق تر فهمیده می شود. ابراهیم سیر واقعی داشت نه ظاهری و‌نمایشی اما این سیر واقعی از اجمال به تفصیل بود. او وقتی گفت: لَئِنْ لَمْ يَهْدِني رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ (انعام۷۷) قبلا ملکوت را رؤیت کرده بود و از علم به او رسیده بود. که انسان را (وجود درافتاده در جهان) تصور می کرد بر همین نکته تأکید داشت که انسان نمی تواند لوح سفید و نقطه صفر باشد. اما غالب فیلسوفان غربی انسان را سوژه ای می دانستند که می تواند جدا از جهان انتخاب کند. ادعای قدرت انتخاب ناشی از خودبنیاد دانستن عقل و آزادی خواهی است. توصیه که از نقل شده است نباید به این معنی تفسیر شود که همه چیز را باید خراب کرد و از نو ساخت. بلکه باید همه چیز را به اصل خود برگرداند و به این معنی خراب کردن و از نو ساختن معنایی تازه پیدا می کند. آدمها با تولد دوباره والدین تازه ای پیدا می کنند اما خداوند اجازه بی اعتنایی و بی احترامی به والدین اول را نمی دهد و احسان بر آنها استثنابردار نیست حتی اگر فاجر و کافر باشند! متن کامل: http://estentagh.blog.ir/post/88
رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان علمی (مهر97) دوباره حدیث محبوب خود را خواند: «بارها هم این حدیث شریف را خواندم که «العلمُ سُلطان» علم قدرت است». ایشان قبلا گفته بودند که: «جمله اى در نهج البلاغه هست كه خيلى جمله ى پرمغزى است. ميفرمايد: «العلم سلطان»؛ علم اقتدار است. «سلطان» يعنى اقتدار، قدرت. «العلم سلطان من وجده صال و من لم يجده صيل عليه»؛ علم اقتدار است. هر كس اين قدرت را به چنگ آورد، ميتواند تحكم كند؛ ميتواند غلبه پيدا كند؛ هر كسى كه اين اقتدار را به دست نياورد، «صيل عليه»؛ بر او غلبه پيدا خواهد شد؛ ديگران بر او قهر و غلبه پيدا ميكنند؛ به او تحكم ميكنند». اما باید دقت کرد که در مشهور است که می گفت ؛ علمی که ناظر به تصرّف و تسخیر موجودات باشد پیشنهاد و طرح او بود. بیکن می گفت علم پیش بینی است یعنی پژوهش علمی صرف کشف روابط ضروری و قوانین علمی نیست بلکه علم تغییر دادن و ساختن و قدرت است. در تفکر توحیدی و خداوند آن را در قلب هر کس بخواهد می اندازد؛ الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء. اما علم مدرن اومانیستی غربی حاصل فاعلیت و تغییر انسان است. خداوند خلقت را مسخر انسان کرده است: أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ (لقمان20) اما اجازه نداده است در آنچه مسخر او شده تغییر ایجاد کند بلکه تغییر امر شیطان است وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ (نساء119). بلکه باید بر اساس اراده الهی از مسخرات بهره برد. پس سلطان به معنی بهره گیری از تسخیر الهی حرکت در راستای هدف خلقت است ولی علم بیکنی بر اساس تسخیر بشری ورود شیطان است. شاهد قرآنی حدیث که در شرح نهج البلاغة (ابن ابی الحدید، ج ۲۰، ص ۳۱۹ ) بیان شده را می توان آیه وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُم (انفال60) دانست. قوه و قدرت در این آیه برای اقتدار وترساندن دشمن است. علم در این آیه و در روایت برای غلبه بر دشمن است. اما علم در تفکر بیکن برای غلبه بر جهان و طبیعت و تسخیر و تملک آن است. تفاوت حدیث با سخن فیلسوف مدرن این است که ما علم را برای اقتدار می خواهیم نه برای تغییر در خلقت.
miserable 030897.MP3
6.81M
درباره http://r1001.blog.ir/1397/08/03 بینوایان با اسقف شروع می شود و با او تمام می شود. جدال قانون با احساس و انعطاف بر اساس مهم ترین خط داستانی است. بینوایان دو ضدقهرمان دارد: و . اما ژاور کاملا سیاه نیست. حتی قانون را علیه خودش هم اجرا می کند! دو بار سقوط می کند. اول به خاطر سودای خام و بعد به خاطر فقر. ضعیف ترین شخصیت داستان است!
khelghat behesht.MP3
1.85M
اعتقاد به خلقت بهشت و‌جهنم چند اثر مهم‌دارد: اولا نظریه تجسم اعمال بهتر تبیین می شود ثانیا رابطه دنیا و آخرت درست توضیح داده می شود و روابط خلقت بهتر درک می شوند ثالثا اعمال زنده تر فهم می شوند http://estentagh.blog.ir/post/90