بسم الله..
أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ ؟!
آیا راضی به زندگی دنیا بجای آخرت شده اید؟
#توبه ۳۸
@rkhanjani
توجهت به هرچه باشد قیمت تو همان است.
#کلام_بزرگان
👌👌
———🌻⃟————
@rkhanjani
❤️ صحبتهای جالب رهبر انقلاب دربارهی همسرشان
❌ هیچوقت برای خود #زیور_آلات نخرید! ...
💕 باید به صبر و شکیبایی فراوان او (همسرم)، در تحمل سختی و مشقت زندگی در دوران پیش از انقلاب و اصرار او بر ساده زیستی، در دوران پس از انقلاب اشاره کنم.
بحمدالله خانه ما همواره تاکنون از زوائد زندگی و #زرق_و_برقهای دنیوی، که حتی در خانههای معمولی مردم یافت میشود به دور مانده است و #همسرم در این امر بالاترین سهم و مهمترین نقش را داشته است.
درست است که من زندگیام را به همین شکل آغاز کردم و همسرم را نیز در این مسیر هدایت کردم و این روحیه را در او زنده کردم، اما صادقانه میگویم که او در این زمینه بسیار از من پیشی گرفته است.
من درباره #زهد و پارسایی این #بانوی_صالحه تصویرهای بسیاری در ذهن خود دارم که بیان برخی از آنها خوب نیست. از جمله مواردی که میتوانم بگویم این است که:
💞 هرگز از من درخواست #خرید_لباس نکرده است، بلکه نیاز خیلی ضروری خانواده به لباس را به من یاد آور میشد و خود میرفت و میخرید.
💕هیچ وقت برای خود #زیورآلات نخرید. مقداری زیورالات داشت که از خانه پدری آورده بود و یا هدیه برخی بستگان بود. همه آنها را فروخته و پول آنها را در راه خدا صرف کرد.
💞 او اینک حتی یک قطعه زر و زیور و حتی یک #انگشتر_معمولی هم ندارد.
📘 کتاب "خون دلی که لعل شد"، فصل دهم
ص 159
#پس_از_ازدواج
#با_هم_میسازیم
#ازدواج_آسان
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
💗 رمان نگاه خدا 💗 #نگاهخدا #قسمت_۲ به آژانس زنگ زدم. مامان فاطمه چشمانش را باز کردهبود. خوشحا
💗 رمان نگاه خدا💗
#نگاهخدا
#قسمت_سوم
سرم تمام شد. همراه بابا به بهشت زهرا رفتیم.
تمام فامیل جمع شده بودند. جمعیت زیادی برای خاکسپاری آمدهبودند.
مادرجون مدام به سروصورتش میزد.
از حال میرفت.
من گوشهای روی خاک نشستهبودم و با نگاهم مادرم را خاک میکردم.
مادری که هیچ وقت با من تندی نکرد، همیشه لبخند میزد ، هیچ وقتی چیزی را به من تحمیل نکرد.
با اینکه خودش عاشق حجاب و دین بود ،هیچ وقت من را مجبور به حجاب و نماز نکرد، همیشه فقط حرفای قشنگ درباره حجاب میزد ولی گوشهای من هیچوقت شنوا نبود.
دستی روی شانههایم احساس کردم.
دایی حسین بغضکرده بود. خودم را درآغوشش انداختم.
داییحسین بهترین دوست و رفیقم در زندگی بود.کارمند سپاه بود. میگفت: با اینکه اهل نماز و روزه نیستی یک چیزی درونت حسمیکنم که من را جذب تو میکند و واقعا هم به من علاقهی خاصی داشت.
دایی در گوشم زمزمه میکرد.
-سارای عزیزم ،سارای قشنگم چرا گریه نمیکنی؟ چرا حرفی نمیزنی؟ نمیخوای با مامانت خداحافظی کنی؟
دلم میخواست حرفی بزنم. فریاد بزنم. گریه کنم ولی نمیشد. اشکم خشک شدهبود.
دایی حالش خیلی بد بود. عمویم زیر بغلش را گرفت و از من دورش کرد.
وای که چقدر همهچیز زود تمام شد.
من که خداحافظی نکردم.
من که حتی برای آخرینبار مادرم را ندیدم. آخ مادرم.
نرگس جون، زن دایی حسین بلندم کرد.
مادرجون نزدیک ما شد.
- حاجی بزارین سارا با مابیاد خونه ما یه کم حالش بهتر بشه.
بابا نگاهی به من انداخت.
- من حرفی ندارم. ببریدش.
به کت بابا چنگ زدم.
نمیخواستم بروم.
میخواستم همراه بابا به خانه برگردم.
مادرجون بغلم کرد و به سروصورتم بوسه زد.
-مواظب خودت باش دخترم.
ادامه دارد...
@rkhanjani
امام كاظم عليه السلام :
از ما نيست كسى كه هر روز، به حساب اعمال خود رسيدگى نكند تا اگر ديد كار نيك كرده است، از خداوند بيشتر بخواهد
و اگر كار بد كرده، براى آن از خداوند آمرزش بخواهد و به درگاه او توبه كند.
📘اصول كافي :جلد 2
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺مفهوم گناه
🔺خدایا من خودمو زدم توچراناراحت میشی
استاد #پناهیان
@rkhanjani
💠💠💠
✨مجنون از راهی میگذشت. جمعی نماز گذاشته بودند. مجنون از لا به لای نمازگزاران رد شد. جماعت تند و تند نماز را تمام کردند. همگی ریختند بر سر مجنون. گفتند: بی تربیت کافر شده ای. مجنون گفت: مگر چه گفتم؟!
💫گفتند :مگر کوری که از لای صف نمازگزاران میگذری. مجنون گفت: من چنان در فکر لیلی غرق بودم که وقتی میگذشتم حتی یک نمازگزار ندیدم. شما چطور عاشق خدایید و در حال صحبت با خدا همگی مرا دیدید؟!
قدری مجنون خدا باشیم...
🍃🌺🍃🌸🍃🌼
@rkhanjani
بسم حبیب
🎵نقاب نغمه
#قسمت_پانزدهم
🍁عمر کوتاه
سلامی به زیبایی نغمه گنجشک ها به هنگام نماز ظهر🌷
آقا کرونا هم واس خودش یه پا موسیقیه،
موسیقی خس خس سینه و سرفههای مکرر...😢
و البته حالا که سلامتی برای همه گرون شده
میخوایم درمورد آثار سوء موسیقی بر سلامتی انسان بیشتر صحبت کنیم👇
گفته میشه عمر متوسّط انسان، حدود ۱۲۰ ساله ولی علل و عوامل مختلفی در کاهش یا افزایش این مقدار مؤثره،عواملی مثل تغذیه ، تفریح، خنده، گناه و غیره. امام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: «بَیتُ الغِنا لا تؤمنُ فیهِ الفَجیعه وَ لاتُجابُ فیه الدَّعوَه وَلایَدخُلُهُ المَلَکُ؛
خانهای که در آن غنا باشد، از مرگ و مصیبت دردناک ایمن نیست و دعا در آن به اجابت نمیرسد و فرشتگان وارد آن نمیشوند.»
طبق یافتههای دانشمندان هم از جمله عوامل کاهش طول عمر انسان، سر و صداها و اصوات موسیقی هست به طوری که اکثر موسیقیدانها به نصف عمر طبیعی هم نرسیدن و بعضاً با عوارض و مرگ ناگهانی از دنیا رفتن، حتّی در قرون قبل هم که مردم از این آلودگیها به دور بوده و دارای عمرهای طولانی بودن، کارگزاران موسیقی از عمر طبیعی محروم بودن.
آمارهایی که در این زمینه اعلام شده مؤیّد این مطلبه که موسیقیدانان، دارای عمرهای کوتاهی بودهن....
به هر حال درسته کرونا هست ولی هنوزم با تغذیه سالم و آرامش و نکاتی که ما گفتیم😄 میشه ۱۲۰ سال عمر کرد😉
عمرتون با برکت،تن تون سالم👋🏼
#تولیدی_کامل
#موسیقی #غنا
@rkhanjani
انسانهای ناپخته همیشه میخواهند
که در مشاجرات پیروز شوند...
حتی اگر به قیمت از دست دادن "رابطه" باشد...
اما انسانهای عاقل درک میکنند که گاهی
بهتر است در مشاجره ای ببازند،
تا در رابطه ای که برایشان با ارزش تر است "پیروز" شوند...
انسان ها زود پشیمان می شوند....
گاه از گفته هایشان، گاه از نگفته هایشان
اما سراغ ندارم کسی را که از " لبخند زدن " پشیمان شده باشد...!
خوشا به حال آنانی که خوب میدانند ،
" لبخند زدن " منطقی ترين گفت و گوی عارفانه است.....
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
💗 رمان نگاه خدا💗 #نگاهخدا #قسمت_سوم سرم تمام شد. همراه بابا به بهشت زهرا رفتیم. تمام فامیل جمع
💗 رمان،نگاه خدا💗
#نگاهخدا
#قسمت_چهارم
در راه خانه بابا اصلا حرفی نزد.
بابا ماشین را به پارکینک برد.
من زودتر به خانه رفتم.
در راکه باز کردم، چشمم به سجادهی مامان افتاد.
نشستم کناره سجاده.
قفل زبانم باز شد.
-یعنی اینقدر بد بودم که حتی صدامو نشنیدی؟
به حال روزم نگاه نکردی؟
من که از تو چیز زیادی نخواستم!
من که قول داده بودم که دختره خوبی میشم
هر چی گفتی انجام بدم...
کجاست اون بخشندگی هان؟
چرا صدامو نشنیدی؟
دیگه نمیخوامت.
دیگه نیازی به تو ندارم.
تمام زندگی من الان زیر خاکه، دیگه هیچی نمیخوام ازت.
جیغ و داد کردم.
سجاده را پرت کردم. مهر از شدت ضربه شکستهشد. تسبیح مادرم را پاره کردم و دانههایش تمام خانه را پر کرد.
بابا سراسیمه وارد خانهشد.
کنارم نشست و من را درآغوش پر مهرش جای داد.
-سارا جان آروم باش بابا.
سرم را بلند کردم و به چشمانش خیره شدم.
- چه جوری آروم باشم بابا.
مامان دیگه نیست پیش ما.
بابا عشقت الان زیر خاکه.
بابا رضا اشک میریخت ولی چیزی نمیگفت.
من مدام گریه میکردم.
حالم دست خودم نبود.
چشمانم را باز کردم.
به دستم سرم زده بودند.
نرگس جون بالای سرم نشستهبود.
-سلام سارا جان ،بهتری؟
دهانم خشک بود.
- بابام کجاست؟
نرگس جون دستی به موهایم کشید.
-رفته مراسم،میخواست پیشتبمونه. ولی ما نذاشتیم .زشت بود اگه نمیرفت. بابا رضا هم گفت نمیخواد تو بیای مراسم. شاید باز حالت بد بشه.
یه هفته گذشت و بابا اجازه نمیداد در هیچ مراسمی شرکتکنم. حتی سر خاک هم نرفتم. میترسیدند حالم بد شود.
حال پدرم خرابتر از حال من بود.
نیمههای شب صدای گریههایش از اتاق شنیده میشد.
"بابا جون تو چقدر صبوری"
من هم در اتاقم بودم .
با عکس مامانم حرف میزدم و گریه میکردم.
در طول روز نرگس جون و خاله زهرا به دیدنم میآمدند.
بعداز یک ماه بابا به اتاقم آمد.
-بابا سارا آماده شو بریم سر خاک.
من چقدر خوشحال بودم که بالاخره میتوانستم بروم سر خاک مامان فاطمه.
سریع آماده شدم.
به بهشت زهرا رسیدیم.
دست بابا را گرفته بودم و همراهش میرفتیم.
به مزار مامان رسیدیم.
پاهایم سست شد.
کنار قبرش نشستم.
سرم را روی سنگ گذاشتم.
" سلام مامان قشنگم
ببخش که دیر اومدم پیشت.
چقدر دلم برات تنگ شده بود.
چقدر زود از پیش ما رفتی.
بعد از کلی درددل و گریه همراه بابا به سمت خانه حرکت کردیم.
ادامه دارد💙
@rkhanjani
#پای_درس_دل
💕 #میرزا_اسماعیل_دولابی 💕
🔝گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست.
#غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست،
پس چه غصــــــه ای؟
تنها "حال" موجود است که آن هم نه غُصه دارد و نه قِصه. 😊
#امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: در شگفتم از کسی که یأس پیشه می کند، در حالی که استغفــــار همراه اوست. 😯
🔻هر وقت غصـــــه دار شدید برای خودتان و برای همه ی مومنین و مومنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد #استغفار کنید. غصه دار که می شوید گویا بدنتان چین می خورد و استغفار که می کنید این چینها باز می شود. ✔
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
@rkhanjani
هدایت شده از بسوی خدا
💫پاسخ استاد مطهری(ره) به کج فهمی فرزند
علی مطهری ضمن نکوهش ادبیات آقای رئیسی نوشت: «جناب آقای رئیسی در ابتدای نطق خود در مراسم تنفیذ فرمودند: «شرط ادب و احترام در حکم تنفیذ از سوی رهبری انقلاب این بود که دست مبارک ایشان را میبوسیدم» از ایشان میپرسم این شرط را از کجا آوردهاند درحالی که دست بوسی شائبه تملق و چاپلوسی دارد و حریت و استقلال رأی افراد را مخدوش میکند».
آقای رئیسی رئیسجمهور دیروز در جریان مراسم تنفیذ گفت: شرط ادب و احترام در مراسم تنفیذ در حضور مقام معظم رهبری این بود که من دست مبارک ایشان را میبوسیدم لکن به دلیل شرایط موجود این توفیق از من سلب شد.
کج فهمی علی مطهری درباره ادب آقای رئیسی در حالی است که موارد متعدد و مکرری از ابراز ارادت استاد شهید مطهری(ره) نسبت به حضرت امام(ره) دیده میشود. آن شهید بزرگوار هنگام ورود امام به میهن اسلامی، خطاب به حضرت امام عرض میکند: «ای روح خدا و ای ابراهیم بتشکن اسلام و ای بنده پاکباز حق و ای جان عزیز ملت ایران! به عرض برسانم که؛ «رواق منظر چشم من آشیانه توست- کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست». ملت ایران چه چیزی از جان عزیزتر دارد که نثار مقدم فرخنده رهبر فداکار و روشن بیناش نماید، و چه ثنایی بالاتر از این سراغ دارد که او را بنده پاکباز حق بخواند. ای بنده پاکباز خدا! ای مسلمان محمدی!ای شیعه صادق! ای آیت خدا! ملت ایران در شخصیت شما و از تجربه زندگی شما بالاخص در شانزده سال اخیر زعامت امت که به شما سپرده شد مصداق عینی وعده خدا به رزمندگان و پویندگان راهش را مشاهده میکند که اگر به یاری خدا بشتابید به یاری شما میشتابد و شما را ثابت قدم نگاه میدارد، و هر کسی از آن خدا باشد خدا از آن اوست. هجرت شما از وطن عزیز در 14 سال پیش تحت فشار و اجبار سمبلهای استبداد و استعمار، یادآور هجرت جدّ مکرمتان رسول خدا(ص) و یاران بزرگوار اوست که به گناه خواستار جامعه توحیدی، از شهر و دیار خود رانده شدند(الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الّا ان یقولوا ربنا الله) و بازگشت امروزتان یادآور فتح مبین و عظیم مکه است که سمبلهای زر و زور و بتهای فلزی و گوشتی یکی پس از دیگری از مقر حکمرانی به زیر آورده شدند و حکومت خدایی جایگزین حکومت طاغوتی گردید (لقد صدق الله رسوله الرؤيا بالحق لتدخلن المسجد الحرام إن شاء الله آمنين)».
ایشان همچنین درباره ارادتش به حضرت امام مینویسد: «اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم اما درس اخلاقی که به وسیله شخصیت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته میشد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست میکرد. بدون هیچ اغراق و مبالغهای، این درس مرا آنچنان به وجد میآورد که تا دوشنبه و سهشنبه هفته بعد، خودم را شدیدا تحت تاثیر آن مییافتم. بخش مهمی از شخصیت من در آن درس و سپس در درسهای دیگری که در طی دوازده سال از استاد فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و میدانم. راستی که او «روح قدس الهی» بود... و اما آن «سفرکرده» که صدها قافله دل همراه اوست، نام او، شنیدن سخنان او، روح گرم و پرخروش او ، اراده و عزم آهنین او، استقامت او، روشن بینی او،ایمان جوشان او که زبانزد خاص و عام است، یعنی جان جانان، قهرمان قهرمانان، نورچشم و عزیز روح ملت ایران، استاد عالیقدر و بزرگوار ما حضرت آیتاللهالعظمی خمینی- ادام الله ظله- حسنهای است که خداوند به قرن ما و روزگار عنایت فرموده و مصداق بارز و روشن «ان الله فی کل خلف عدولا ینفون عنه تحریف المبطلین» (به راستی خدای را در هر عصری بزرگمردانی عادل است که تحریفهای اهل باطل را از دین او برمیدارد) است. قلم بیتابی میکند که به پاس دوازده سال فیضگیری از محضر آن استاد بزرگوار و به شکرانه بهرههای روحی و معنوی که از برکت نزدیک بودن به آن منبع فضلیت مکرمت کسب کردهام، اندکی از بسیار را بازگو کنم».
با این اوصاف، ادب و احترام نسبت به ولیفقیه، نشانه درک و درایت و بصیرت عمیق است اما متاسفانه گویا علی مطهری، بهرهای از بینش و بصیرت عمیق استاد مطهری نبرده است.
به نقل از روزنامه کیهان
⇝ پرسمان اعتقادی
https://eitaa.com/joinchat/3397320738C0c4c71fad0
🔺فقط #بالینک به اشتراک بذارید👌
࿐🌸❒○🌼○❒🌸࿐
࿐🌸❒○🌼○❒🌸࿐