📢 اگر مخلوق به خداوند توجه کند، خداوند هم او را یاد خواهد کرد؛ «فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُم»
استاد میرباقری:
◀️ حضرت امام سجاد(ع) در دعای وداع ماه رمضان میفرمایند: خدا راهها و بابهای ویژهای برای شما باز کرده است که یکی از آن راهها، دعوت به "ذکر" و توجه به خودش است. «أين التُّراب و ربُّ الأرباب»! ما کجا و توجه به خدا کجا؟! خدای متعال با محبت و لطافت، این در را باز کرده، ولی ما اصلاً متوجهِ عظمت این باب نیستیم.
◀️ خیلی مهم است که مخلوق به خدا توجه کند؛ آنوقت، توجهِ هیچ، موجب توجهِ به همه چیز میشود که او به ما عنایت و لطف کند و به یاد ما باشد؛ "فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُم"»
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 ابراز پشیمانی از ازدواج با همسر
🔴 #استاد_عباسی
@rkhanjani
🔴 #امام_صادق_عليه_السلام:
💠پدرم، هرگاه دچار غم و اندوهى مىشد، زنان و كودكان را گرد مىآورد و دعا مىكرد و آنها #آمين مىگفتند.
📙 الکافی،ج ۲،ص ۴۸۷
💠 گاهی در مشکلات و گرفتاریها زن و فرزند را جمع کنیم، #دعا کنیم و حاجت خود را از خدا بخواهیم و آنها #آمین بگویند.
💠 اینکار، میتواند حس معنوی، همدلی و وحدت را به فضای خانه #تزریق کند.
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
🌺عشق قبل از ازدواج 🌺 بدون تردید نباید😊 بلوغ عاطفی را با عشق اشتباه گرفت❌ در مراحل اولیه انتخاب
💕_____💕_____💕
✍دلم میخواهد» نمک زندگی است که اگر زیاد باشد، زندگی شور میشود!♨️
💏خانواده محلی است که در آن زشت است انسان زیاد بگوید🔰
⭕️ «دلم میخواهد». یعنی نباید مدام به فکر تأمین دلبخواهیهای خودش باشد.👌
💠البته نه اینکه هیچوقت دلم میخواهد نگوید ولی خیلی کم! ❗️
⭐️عدهای به خانۀ امام حسین(ع) رفته بودند و
با دیدن برخی لوازم منزل، به حضرت گفتند:✍
🏡 «شما فرشها و پُشتیهای خوب و قشنگی برای خانۀ خود تهیه کردهاید!»🌈
💫حضرت فرمود:✍
⭐️ «همسرم اینطور دلش خواسته است»🌷
🌹امام صادق (ع) ✍
⚡️دَخَلَ قَوْمٌ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَقَالُوا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ نَرَى فِی مَنْزِلِکَ أَشْیَاءَ نَکْرَهُهَا وَ إِذَا فِی مَنْزِلِهِ بُسُطٌ وَ نَمَارِقُ فَقَالَ ع إِنَّا نَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ فَنُعْطِیهِنَّ مُهُورَهُنَّ فَیَشْتَرِینَ مَا شِئْنَ لَیْسَ لَنَا مِنْهُ شَیْءٌ⚡️
؛📗کافی/6/476
🌷این یعنی امام حسین(ع) با دل همسرش راه آمده است،💖
💎 البته این دلبخواهیها گاهی باید تأمین شود✔️
🔻ولی متاسفانه بعضیها همهاش سعی میکنند دلبخواهیهای خودشان را در خانه تأمین کنند♨️
⭕️که این اشتباه است.❌
💢 «دلم میخواهد» مثل نمک غذاست که فقط یک مقدار کمی، باید استفاده شود،💯
🌐 «دلم میخواهد» هم نمک زندگی است که اگر زیاد باشد، زندگی شور میشود!⛔️
#سبک_زندگی
@rkhanjani
💗نگاه خدا💗
#قسمت_سیوسه
-سارا جان خیالت راحت باشه آقا امیرطاها پسره خیلی خوبیه.
سوییچ را سمت کاظمی گرفتم.
حرکت کردیم.
گوشیم زنگ خورد.
- سلام بابا جون خوبین؟
بابا رضا : سلام دخترم ،ادرس محضرو برات فرستادم یه ساعت و نیم دیگه محضر باش
- چشم بابایی
امیر طاها همانطور که به جلو خیره بود گفت: ببخشید کجا باید برم؟
- ببخشید اگه میشه منو برسونین خونه ،لباسامو باید عوض کنم
-باشه ،فقط بگین از کدوم سمت باید برم
- چشم شما برین بهتون میگم. حتما پیش خودتون میگین این دختره چقدر کثیفه که من دو بار نجاتش دادم نه؟
- من همچین فکری نکردم !
- ولی بدونین من هیچ خطایی نکردم
-میدونم.
سرم را تکیه دادم به شیشه ماشین و آرام اشک ریختم.
به خانه رسیدیم.
تشکر کردم.
-اگه باز جایی میخواین برین من منتظر میمونم تا بیاین ببرمتون.
-نه به اندازه کافی مزاحمتون شدم ،با اژانس میرم.
-باشه هر طور راحتین!
امیر طاها رفت.
چشمانم پف کرده بود چند مشت آب سرد روی صورتم ریختم. لباسم را عوض کردم و راهی محضر شدم.
مادر و پدر مریم خانم، پدر شوهر و مادر شوهرش، مادر جون و پدر جون، خاله زهرا و آقا مصطفی آمده بودند.
رفتم جلو بابا و مریم را بغل کردم.
- ببخشید که دیر شد
رفتم خونه لباس عوض کردم
- اشکالی نداره عاقد هم همین تازه رسید.
اصلا فکر و ذهنم در مجلس نبود. فقط داشتم به اتفاقات امروز فکر میکردم.
با صدای دست اطرافیان به خودم آمدم.
بعد از مراسم، من ماندم،بابا، مریم و امیر حسین.
- سارا ماشین نیاوردی؟
- نه بابا جون حوصله رانندگی رو نداشتم با آژانس اومد.
-کاره خوبی کردی همه باهم میریم خونه
من و امیر حسین پشت ماشین سوار شدیم ،مریم هم جلو.
-ببخشید حاج رضا اینو میگم الان که داریم میریم تا برسیم خونه شب شده میشه شام بریم بیرون؟
-سارا بابا تو چی میگی ؟
- هر چی شما بگین واسه من فرقی نمیکنه
امیر حسین نگاهم کرد و خندید.
همیشه دلم میخواست برادر یا خواهر داشته باشم ولی به خاطر قلب مامان دکتر اجازه نمیداد.
با سردرد به خواب رفتم.
صبح دو دل بودم برای رفتن به دانشگاه. چشمم به عبا خورد. با لبخندی عمیق برداشتماش. داخل کیسهای گذاشتم.
داشتم کفش میپوشیدم که مریم خانم صدایم کرد.
- ساراجان بیا صبحانه بخور بعد برو
- سلام
- سلام عزیزم بیا بشین برات چایی بریزم
- دستتون درد نکنه
ادامه دارد...
🏴 @rkhanjani
#یاصاحب_الزمان_عج
ما عاشق بے قرار یاریم همہ
بر درد فراق او دچاریم همہ
از پاے بہ جان او نخواهیم نشسٺ
تا سر بہ قدومش بسپاریم همہ
سلام صبحت بخیرهمه ے دنیاے من
🖤آجرک الله فی مصیبه جدک
@rkhanjani
کنجی نشست و آهِ لبش شد ابالغریب
یعنی به یادِ آبِ روان گریه میکند . . .
#یاسیدالساجدین
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
@rkhanjani